مهرداد دفتری در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
پرتره از دربار شروع شد
بهتراست عکاسان پرتره از چهره یک فرد صرفا گزارش خبری ارائه ندهند و بروند و کمی روی شخصیتها تامل کنند و به سوژههایشان نزدیک شوند. این همان کاری است که خودم هم انجام دادهام. رویه مثل خواندن یک کتاب و داستان خاص است. باید زمانی که عکس را میبییند برایتان تداعی معانی کند، زنده باشد و بتوانید با آن زندگی کنید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پرتره همواره در نقاشی و عکاسی یکی از سیاقهای مورد توجه است. البته باید گفت از جایی به بعد این عکاسی پرتره بوده که نسبت به نقاشی پرتره اهمیت بیشتری داشته است. طی تمام این سالها تصاویر متعددی از هنرمندان و شخصیتهای مطرح سیاسی و اجتماعی را دیدهایم بیآنکه بدانیم چه کسی آن را ثبت کرده است. با وجود عکسهای پرتره، تندیس و سردیسهاست که میتوان از تاثیرگذاران در کشور در مقاطع مختلف تاریخی یاد کرد و به این واسطه آنها را به نسلهای فعلی و آینده معرفی کرد. اما این همه ماجرا نیست. ساخت آثار مستند در قالب پرتره و بیوگرافی نیز مقوله دیگری است که با هدف پرداختن به شخصیتهای مطرح تولید و ارائه میشود.
با توجه به تعدد هنرمندان ایرانی در تمام ادوار تاریخی و با توجه به تعدد شخصیتهای مهم سیاسی، ادبی و اجتماعی در تاریخ کشور باید گفت تا امروز عکسها و فیلمهای کمی درباره آنها به ثبت و تولید رسیده است.
مهرداد دفتری، عکاسی که مستندسازی را یکی از اهداف خود میداند، از معدود افرادی است که به طور متمرکز روی شخصیتهای مهم کشور تمرکز دارد. او به تازگی نمایشگاهی از پرترههای دیده نشدهاش را پیش روی مخاطبان قرار داد. در بخش دوم گفتگو با این عکاس، درباره اهمیت پرتره و پرتره روانشناختی که رشته تحصیلیاش بوده، با او صحبت کردهایم که در ادامه میخوانید.
شاید درست باشد اگر بگوییم در بدو ورود عکاسی به ایران، فقط پرترههای درباری مطرح بوده.
بله، میتوانیم بگوییم عکاسی ما با پرتره درباری شروع شده و پرتره یکی از شاخههای مهم عکاسی است.
به دلیل همین اهمیت فعالیتتان صرفا روی این مقوله متمرکز بوده؟
بله اما این همه ماجرا نیست. من حین کارهایی که انجام میدادم از پشت صحنه و اتفاقات تصویر میگرفتم که از آنها یک فیلم یکساعته و نیمه بسازم. البته این اثر در ابتدا برایم جنبه شخصی و یادگاری داشت، اما بر اساس حضور، گفتگو و اظهارنظرهای خیلی از هنرمندان، آنها را با ارزشتر یک کار فقط شخصی دیدم. لذا تصمیم گرفتم فیلمها را منسجم کنم تا بتوانم آن را در قالب یک اثر مستند و مستقل ارائه دهم. بنابراین برای این اثر مدخلی پنج، شش دقیقهای ساختم که به چگونگی ورود عکاسی به ایران در زمان ناصرالدینشاه، میپرداخت. برای انجام این کار به جمعآوری مدارکی پرداختم. در اثر توضیح میدهم که عکاسی از اول توسط دربار به ایران آمد و هنری درباری بوده است.
اما بعدها پرتره به هنری مردمی تبدیل میشود؟
به هرحال شخصیتهایی چون شاه و وزرا و دیگر افراد مهم دربار، سوژه آثار بودهاند. ناصرالدین شاه یکی از افرادی است که پرترههای زیادی از او ثبت شده است. در ادامه عکاسی کم کم به میان مردم آمد و برای آنها به عکسهای یادگاری و خانوادگی تبدیل شد. در ادامه عکاسی پرتره جای خود را در ایران پیدا کرد. ما از قدیم شاهد چنین عکسهایی بودهایم. ما هنوز عکسهای دکتر مصدق و دیگر شخصیتها را به یاد داریم. به هرحال شاخه پرتره هم از این نظر و هم به لحاظ تاریخی بسیار قوی عمل کرده و مردم با آن خیلی ارتباط برقرار کردهاند. حال شما حساب کنید غیر از شخصیتهای سیاسی یا مذهبی یا علمی، هنرمندان را داریم که بسیار محبوب بوده و هستند. اگر یادتان باشد در گذشته، عکسهای خوانندگان و بازیگران و دیگر شخصیتهای سینمایی خیلی فروخته میشد. مثلا در همه جای ایران عکس محمدعلی فردین وجود داشت و فروخته میشد؛ یا عکس خوانندگان و دیگر هنرپیشگان. این علاقه مردم خیلی طبیعی است.
در این میان پرترهنگار چه وظیفهای دارد تا ارتباط میان مخاطبان و اثر قطع نشود؟
بهتراست عکاسان پرتره از چهره یک فرد صرفا گزارش خبری ارائه ندهند و بروند و کمی روی شخصیتها تامل کنند و به سوژههایشان نزدیک شوند. این همان کاری است که خودم هم انجام دادهام. رویه مثل خواندن یک کتاب و داستان خاص است. باید زمانی که عکس را میبییند برایتان تداعی معانی کند، زنده باشد و بتوانید با آن زندگی کنید.
در گفتگوی قبلی گفتید که نقاشی در عکاسی پرتره به کمک شما آمده است. نورپردازی را یکی از مقولات مهم دانسته بودید که فهم و درک آن برایتان از نقاشی حاصل شده است. اصولا نورپردازی در نقاشی پرتره کجا به کمکتان آمده؟
نقاشی کشیدن از کودکی و بعد به واسطه تداوم آکادمیک آن در عکاسی پرتره، خیلی به من کمک کرد. به واسطه این روند بود که مشکلات نورپردازی و مسائل مربوط به چهره برایم حل شد. در عکاسی پرتره نورپردازی در حل نواقص چهره آدمها میتواند بسیار کمککننده باشد. من زمان عکاسی از چهرههای دچار نقص تا آنجا که میتوانم فرد را خوب جلوه میدهم تا آن معایب و چین و چروکهای چهره، در عکس دیده نشوند. نورپردازی به من کمک میکند تا نواقص را پوشش دهم. اینگونه است که میبییند فردی عکسش از خودش زیباتر است. اما مواقعی هم بوده که از چین و چروکهای صورت خیلی استفاده کردهام. در این رابطه میتوانم عکس پدرم را مثال بزنم که در کتاب «چشم درون» به خودشان تقدیم شده. از چین و چروکهای پدر طوری استفاده کردهام که اگر مخاطب آن را ببیند، گذر زمان را احساس خواهد کرد. ببینده با خودش میگوید این آدم چقدر زندگی کرده و چقدر در زندگی بالا و پایین داشته است. او نمیگوید این پیرمرد کیست؟ چنین خطراتی به راحتی وجود دارد. برخی افراد هم گونههایی فرو رفته دارند که صورت را در عکس دفرمه میکند. نورپردازی میتواند در حل این موارد بسیار کمککنننده باشد.
چقدر اهمیت دارد که یک عکاس (که پرتره نگاری برایش جدی است) در کشور خودش کار کند؟
من چند سالی است به ایران بازگشتهام و خیال ندارم به خارج از کشور برگردم. دوست دارم در ایران کار کنم و فعالیتهایم را ادامه دهم. حال ممکن است در خارج از کشور نمایشگاههایی برگزار کنم. مثلا کشور ایتالیا تعدادی از آثار آزاد مرا در قالب یک کتاب چاپ کرده است. این مجموعه «آدم و حوا» نام داشت.
درباره مستندهای پرترهتان توضیح دهید و اینکه در این مسیر عموما تمرکزتان روی کدام شخصیتهاست؟
در این عرصه به سراغ هنرمندان رفتهام، چون معتقدم زندگی هر هنرمند یک دنیای تازه است؛ انگار آدم دوباره در یک دنیای تازه متولد میشود. طی این روال گویا هنرمندان زندگی را از اول شروع میکنند.
درباره کدامیک از هنرمندان فیلم ساختهاید؟
یکی از این آثار راجع به استاد حسن کسایی آهنگساز و نوازنده معروف نی ایران است. ایشان شخصیتی با ارزش و استثنایی بودند. درست است که من در سن هشتاد سالگی به ایشان رسیدم، ولی باز توانستم از مخزن گرانقدر ایشان در زمینه موسیقی ایرانی، مقداری بهرهمند شوم و آن را به نسل آینده انتقال دهم. فیلم دومی که ساختهام درباره هنرمند فقید فرامرز پیلارآم است. ایشان در دهه چهل از بیانگذاران جنبش سقاخانه بودهاند و در زمینه نقاشیخط فعالیت میکردهاند. ایشان حدود چهل، پنجاه سال است فوت کردهاند و متاسفانه آثارشان پراکنده بود و از این شخصیت بزرگ چیزی وجود نداشت. این شد که به کمک تهیهکننده که پسر زندهیاد پیلاآرام هستند به تحقیق پرداختیم. طی این کار هم به جنبش سقاخانه و هم به نقش ایشان در هنر نقاشیخط پرداختیم. به نظرم دیدن این اثر برای دانشجویان و افرادی که به چنین مقولاتی علاقه دارند، بسیار واجب است و باید گفت اصلا دنیای دیگری است. امیدوارم بتوانیم این فیلم را اکران کنیم و این اثر به نمایش در بیاید.
مستندسازی درباره هنرمندان برای شما به همین دو اثر محدود است؟
خیر. فیلم سومی که مشغول ساخت آن هستم راجع به زندگی و آثار استاد ابوالحسنخان صدیقی بنیانگذار و پدر مجسمهسازی در ایران است. ایشان شاگرد کمالالملک بودهاند. دلیل دیگر اینکه زمان زیست ایشان دوران بسیار قدیم بوده و به همین دلیل هیچ اثری درباره ایشان نداریم.
چه شد که به سراغ این شخصیت مهم اما کمتر شناخته شده نزد عامه مردم، رفتید؟
به هرحال همانطور که گفتم اسناد و آثار کمی درباره این هنرمند وجود دارد. تنها یکی، دو فیلم درباره ایشان ساخته شده که مدت زمانشان چند دقیقه است و مربوط به دوران پیریشان است. در این راستا توانستیم مقداری مدارک و عکس درباره ایشان و از ایشان تهیه کنیم تا به این واسطه این هنرمند مهم را زنده نگاه داریم. ابوالحسنخان درهمه شهرهای ایران مجسمههای بسیار معروفی دارند. ازجمله مجسمه فردوسی در میدان فردوسی تهران، مجسمه بوعلی سینا در شهر همدان، مجسمه سعدی در شیراز، مجسمه نادرشاه در مشهد آثاری هستند که توسط ابوالحسنخان ساخته شدهاند. در شهرهای دزفول و اندیمشک ایشان مجسمه یعقوب لیث صفاری دارند. علاوه بر اینها آثار نقاشی و طراحیهای بسیار گرانبهایی دارند. البته من در فیلمی که ساختهام صرفا روی مجسمهسازی ابوالحسنخان صدیقی تمرکز کردهام.
آیا ابوالحسن خان صدیقی و هنرمندانی از دست را فراموش شده میدانید؟
به طور کلی با ساخت اثر درباره هنرمندان و آثارشان از فراموش شدن آنها جلوگیری خواهد شد به این دلیل که کارها و فعالیتشان به مخاطبان خاص و عام یادآوری میشود. در رابطه با ابوالحسن خان صدیقی نیز باید بگویم، با وجود گذشت صد و چند سال از زندگی ایشان، آثارشان هنوز قابل تامل است. به نظرم با این حساب وجود فیلمی درباره ایشان روی روحیه مجسمهسازان بسیار تاثیرگذار خواهد بود و به آموختههای آنها میافزاید.
با توجه به تغییر دولت و در ادامه مدیران و معاونان، درباره عملکرد نهاد مهمی چون وزارت ارشاد صحبتی ندارید؟
امیدوارم وزارت ارشاد با کارهایی که (به عنوان وظیفه در قبال هنرمندان) انجام میدهد و تمهیداتی که در رابطه با صدور مجوزها به کار میگیرد، هنر کشور را ارتقاء دهد. هنر این ممکلت تنها با حمایت از هنرمندان بالاتر خواهد رفت و کیفیتی بهتر خواهد داشت. به این واسطه ما میتوانیم بهتر از قبل کارهایمان را انجام دهیم. من برای دریافت یک مجوز فیلمبرداری در کاخ دادگستری سه ماه رفتم و آمدم. آثار آقای ابوالحسنخان صدیقی در همین کاخ دادگستری است. اگر من سه ماه از صبح تا شب به دنبال دریافت مجوز باشم، دیگر انرژی برایم باقی نمیماند. کسی بابت این کارها به من پولی نمیدهد و عشق خودم این است که بتوانم هنرمندان کشورم را معرفی کنم. این مجوز میتواند یکساعته صادر شود. اما باور کنید من سه ماه رفتم و آمدم و هشت صفحه هم تعهد دادم. مگر قرار است من بمب اتم روی مردم بیندازم؟ متاسفانه عملکرد وزارت ارشاد نه تنها من، بلکه باقی هنرمندان را اذیت میکند.
این رویه حمایتهای دولتی در کشورهای دیگر به چه شکل است؟
در کشورهای خارجی نه تنها از شما برای ساخت اثر در رابطه با هنرمندان و شخصیتهای مهم، استقبال میکنند بلکه به شخص بودجههای بسیار میدهند. زمانی که به شما به کشوری خارجی میروید در خواهید یافت که درباره هر کدام از هنرمندانشان چندین کتاب تالیف و منتشر شده و چندین فیلم ساخته شده است. متاسفانه ما در ایران درباره بزرگترین شخصیتهایمان هیچ چیز نداریم که به مردم ارائه دهیم. هرآنچه هست پراکنده و غیر منسجم است.
آیا ناگفتهای دارید؟
ما فرزند این آب و خاک هستیم و دوست داریم هنرمندان خودمان را برجستهتر شوند و بهتر و بیشتر دیده شوند. امیدوارم در ادامه بهبودی حاصل شود تا ما بتوانیم کارهایمان را بهتر از قبل انجام دهیم.