مهرداد دفتری در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
تدریس در دانشگاه را به دلیل عدم تلاش دانشجویان رها کردم/ رشتههای هنری از عدم تخصص رنج میبرند
مهرداد دفتری عکاسی به گفته خودش در رشته پرتره روانشناختی تحصیل و فعالیت کرده است. میگوید: این شاخه نسبتا جدید است و به این معناست که شما با مدلتان باید وقت بگذارید تا روحیات و نظریاتش را نسبتا بشناسید تا بعد بتوانید او را در آیینه عکاسی خودتان منعکس کنید.
به گزارش ایلنا، با آمدن تکنولوژی و ابزارها و پلتفرمهای مختلف و متعدد، اینگونه به نظر میرسد که هنر کلاسیک و اصیل دیگر مورد توجه نیست. به هرحال شتاب در زندگی امروز، سهلالوصول بودن بسیاری از موارد را رقم زده است. این رویه روحیه تلاش را از هنرمندان میگیرد گرچه در نهایت آنهایی ماندگارتر خواهند بود که فراگیری و پایبندی به اصول، قواعد و مولفههای مهم کلاسیک را همواره در کانون توجه داشته باشند و از این دریای پرخروش بهره ببرند.
عکاسی هم یکی از هنرهایی است که تصور میشود تحت تاثیر دیجیتالیسم و مدرنیست شکل و شمایلی دیگر به خود گرفته است. عده کثیری معتقدند که عکاسی دیجیتال انقلابی در کم و کیف عکاسی و ارتقای آن ایجاد کرده است. شاید اینطور باشد اما عکاسی آنالوگ همچنان به لحاظ مضمون و محتوا و حتی کیفیت پیشتاز است. کافی است به آثار آنالوگ عکاسان نسلهای گذشته نگاهی کنیم و آنها را با عکسهایی که با پیشرفتهترین دوربینها گرفته شدهاند، مقایسه نماییم. جدا از عکسهای خبری و مستند که شامل آثاری از عکاسان انقلاب و جنگ تحمیلی است؛ عکاسی «پرتره» یکی از گونههای مهمی است که عکاسان نسلهای قبل با دوربینهای آنالوگ به آن پرداختهاند.
به هرحال در هر عصر شخصیتهای مهمی زیست میکنند که به لحاظ هنری، سیاسی و اجتماعی دارای جایگاه و اعتباری درخور هستند. زمانی که به پرترههای عکاسان شاخص دورههای گذشته نگاه میکنیم عناصری را در آنها میبینیم که در عکسهای جدید و پرترهنگاریهای امروزی به چشم نمیخورند. نوعی صمیمیت و اصالت که دلیل علمی و دقیقی برای آن نمیتوان یافت. تنها عکاسان آنالوگکار نسلهای گذشته هستند که شاید برای این دلیل مهم پاسخی داشته باشند.
مهرداد دفتری (نقاش، عکاس و مجسمهساز) از این دسته هنرمندان است. او که در دسته عکاسان قدیمی ایرانی قرار میگیرد و همواره در ایران و خارج از کشور فعالیتهای جدی داشته به تازگی نمایشگاه «چشم درون» را برگزار کرده که شامل صد تصویر دیده نشده از هنرمندان و شخصیتهای برجسته معاصر است. او همچنین با افتتاح نمایشگاه در گالری «سهراب» از کتاب «چشم درون» رونمایی کرده است.
مهرداد دفتری و رونمایی از کتاب «چشم درون»
مهرداد دفتری عکسهای مذکور را تا به حال در رسانهها منتشر نکرده و برای اولین بار است که در معرض دید عموم قرار گرفتهاند.
او درباره فعالیتهایش، اهمیت عکاسی پرتره و جزییات برگزاری نمایشگاه «چشم درون» و رونمایی از کتابش با ایلنا گفتگو کرد و در بخشی از صحبتهایش گفت: من در شاخه پرترههای روانشناختی کار کردهام. این شاخه نسبتا جدید است. این شیوه به این معناست که شما با مدلتان باید وقت بگذارید تا روحیات و نظریاتش را نسبتا بشناسید. تا بعد بتوانید او را در آیینه عکاسی خودتان منعکس کنید.
پرترههایی از محمدرضا لطفی، کیهان کلهر و حسین علیزاده
شما سالها ساکن ایران نبودید؟ بعد هم به نوعی بین ایران و کشوری دیگر در رفت و آمد بودهاید. با موقعیت و جایگاهی که داشتید چرا به ایران بازگشتید؟
من از کودکی نقاشی میکردم و سال ۱۳۶۳ برای تحصیل در رشته نقاشی به اروپا رفتم. به هرحال ازکودکی نقاشی کرده بودم و در ادامه باید به دانشگاه میرفتم؛ منتهی در آن مقطع انقلاب فرهنگی رخ داده بود و دانشگاهها تعطیل بودند. از طرفی من دوست داشتم به تحصیل ادامه دهم. سال ۱۳۶۶ بود که برادرم در دانشگاه قبول شد و به من خبر داد که دانشگاهها مجدد باز شدهاند. این اتفاق با تحصیلات من در خارج از کشور مصادف شده بود. اینگونه بود که مجددا به ایران بازگشتم.
عرق میهن داشتید؟
به هر حال وطن مانند خانه خود آدم است. پس از بازگشت، در کنکور هنر سال ۱۳۶۷ دانشگاه سراسری شرکت کردم و رتبه هشتم را کسب نمودم.
در رشته نقاشی قبول شدید؟
از آنجا که نقاشی نیازی به مدرک ندارد خیلی علاقمند بودم تکنیکهای عکاسی و فیلم را یاد بگیرم. به همین دلیل در آن برگه مربوطه، فقط یک گزینه را تیک زدم که رشته عکاسیِ دانشگاه تهران و هنرهای زیبا بود. در همان دانشگاه هم قبول شدم و به تحصیل پرداختم. این رویه اگر اشتباه نکنم تا سال ۱۳۷۳ ادامه یافت تا اینکه فارغالتحصیل شدم.
تحصیل در اروپا به طور صریح و کوتاه برایتان چه دستاوردی داشت؟
زمانی که در کشور فرانسه بودم به موارد و موضوعات جدیدی برخوردم. در همین مقطع بود که با مختصات کارهای جدی آشنا شدم. به این موضوع رسیدم که ما چقدر در ایران فقر «Documentary»/«مستند» داریم. به همین دلیل همیشه دوست داشتم در این رابطه کاری برای مردم و برای کشورم انجام دهم.
پرترهای دیده نشده از عزتالله انتظامی
بعد تصمیم گرفتید در ایران ماندگار شوید؟
من از قدیم با هنرمندان آشنایی و دوستی داشتم و زمانی که ایران نبودم با خودم گفتم؛ من که دیگر اینجا کاری ندارم و بهتر است به ایران بازگردم و آنجا مشغول به کار شوم. با خودم گفتم با بازگشتم به ایران شاید بتوان در زمینه تولید و ساخت مستندهای کوتاه از هنرمندان (با مدت زمانی حدود ده دقیقه و یک ربع) کارهای انجام دهم. بعدا که به ایران آمدم، متوجه شدم دوربین نیست؟
چرا دوربین نبود؟
در آن دوره دوربینهای فیلمبرداری در اختیار نهادهای دولتی بود. کار کردن به این سادگیها نبود چون اصلا دوربینی وجود نداشت و دسترسی به دوربین هم کار راحتی نبود.
این عدم وجود دوربین شما را به کار دیگری واداشت؟
بله امکاناتی نبود و این شد که به عکاسی پرتره بسنده کردم. با خودم گفتم درست است که نمیتوانم فیلم بسازم، اما میتوانم فعالیتم را در زمینه عکاسی ادامه دهم و این کار از من برمیآید. از همان ابتدا کانسپتی (ایدهای) برای عکسها در نظر گرفتم و تهیه کردم چون نمیخواستم کار موقتی انجام دهم. میخواستم در یک روز آثار را چاپ کنم. دلیل اصلی پرداختنم به این موضوع فقر مستندهایی درباره هنرمندان آن دوران در ایران بود.
نقاشی در عکاسی کجا به کمک شما آمده و این هنر چقدر روی پرتره نگاری تاثیر داشته؟
سوال جالبی را مطرح کردید و در مصاحبههایی که داشتهام، کمتر به این مورد پرداخته شده است. عکاسی و نقاشی هر دو جزو هنرهای تجسمی هستند. باید بگویم بله نقاشی در هنر عکاسی خیلی به من کمک کرده است. من بیش از موضوعات دیگر روی پرتره و بخصوص نورپردازی پرتره کار میکردم. به هرحال نورپردازی مقوله خیلی مهمی است و خب صورت هم اجزای خاصی دارد. به طور مثال چشم یکی از مهمترین اجزای صورت هر انسانی است. میگویند چشم دریچه روح انسانهاست؛ به همین دلیل اگر بخواهیم از چشم عکاسی کنیم، کار سخت میشود. عکاس باید به بهترین شکل ممکن روح آن فرد را از طریق چشمانش به بیننده منتقل کند. نقاشی در زمینه تونالیتهها، کنتراستها، بکگراندها، نورپردازی، ایجاد بافت درعکاسی به من کمک کرده است.
مجموعه «چشم درون» یکی از قدیمیترین پروژههای عکاسی پرتره شماست که از سال ۱۳۶۹ زمانی که دستیار علی حاتمی بودهاید، آغاز شده. چه شد به سراغ این پروژه رفتید؟
من زمانی که به ایران آمدم، کارهای آزاد انجام میدادم. از آنجایی که خانم لیلا حاتمی از قدیم دوست من بوده همکاریام با زندهیاد علی حاتمی شکل گرفت. به خانم لیلا حاتمی گفتم میتوانم از آقای علی حاتمی عکس بگیرم؟ لیلا هم برایم جلسهای را ترتیب داد و در ادامه خدمت استاد رسیدم. در ادامه به مدت سه سال دستیار ایشان بودم. من علاوه بر اینکه عکسهای علی حاتمی را آرشیو میکردم، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه فیلم سینمایی «تختی» هم بودم. در آن مقطع با آقای علی حاتمی زیاد صحبت میکردم. ایشان خیلی به من کمک میکردند و معلمی درجه یک بودند. بعد از آن عکسها قضیه برایم جدیتر شد و همیشه از ایشان کمک میگرفتم؛ تا مجموعهای درخور تهیه کنم که در آینده به صورت کتاب چاپ شود.
اصولا عکاسی پرتره در میان فعالیتهای شما در شاخههای مختلف عکاسی چه جایگاهی دارد؟
همزمان که از کودکی و نوجوانی که نقاشی و کاریکاتور میکشیدم، کلا به چهره انسان خیلی علاقمند بودم. نقاشیهایام غالبا در قالب پرتره و صورت انسان بوده است. طبیعتا در عکاسی هم به سراغ پرتره رفتم. طی این روند میتوانستم با انسانها ارتباط بهتری برقرار کنم. بر اساس این نوع ارتباط آن کانسپت یا ایده مورد نظرم را در پرتره آوردهام. ضمن اینکه تا به حال چنین کاری در ایران صورت نگرفته است.
پری صابری نویسنده و کارگردان تئاتر که چندی قبل از دنیا رفت/ عکاس مهرداد دفتری
چه زمانی تصمیم گرفتید نمایشگاه «چشم درون» را برگزار کنید؟ خیلی سال گذشته تا شما در نهایت از مجموعه عکسهایتان رونمایی کنید. این رویه چگونه طی شد؟
ما برای آثار نمایشگاه «چشم درون» سال گذشته با گالری «راه ابریشم» صحبت کرده بودیم و وقت گرفته بودیم. متاسفانه این گالری پلمپ شد و ما با محدودیت زمانی جدی روبرو شدیم و جای دیگری را برای برگزاری پیدا نمیکردیم. در ادامه آقای ترکمن کمک کردند و آقای زهرایی هماهنگیها را انجام دادند و به ما برای ششم مهرماه در گالری «سهراب» وقت دادند و در همین روز هم نمایشگاه افتتاح شد. واقعا به جز این تاریخ زمان نبود و گفتند برای وقت بعدی باید تا سال بعد صبر کنی. بعد قرار بر این شد نمایشگاه از ششم تا بیستم مهرماه برگزار شد. طی این اتفاق بود که از کتاب هم رونمایی کردم.
درباره انتخاب آثار برای نمایشگاه «چشم درون» کمی توضیح دهید. به گفته خودتان، براساس نگاه شخصی که به مقوله هنر و هنرمند دارید، دست به انتخاب زدهاید.
با توجه به فضای نمایشگاه به این فکر کردیم که بیست و چهار تا بیست و پنج عکس را در معرض دید عموم قرار دهیم تا به این ترتیب فضای نمایشگاه خیلی شلوغ نشود. از طرفی میخواستیم پرسوناژهایی که نمایش میدهیم، شخصیتهایی باشند که مردم با آنها بیشتر آشنایی دارند. هدف این بود به این واسطه مخاطبان جذب کتاب شوند. به هرحال در کتاب پرتره شخصیتهایی را داریم که برخی مردم آنها را نمیشناسند.
مثلا چه کسانی؟
به طور مثال آقای عباس عطار یکی از پرسوناژها هستند. ایشان عکاس شهیر ایرانی هستند. آقای عطار «پریزیدنت» آژانس «مگنوم» بودهاند که مهمترین آژانس عکاسی دنیاست. یا مثلا عکس آقای والودیا تارخانیان را داریم که سولیست ویولا هستند. خیلیهای دیگر را داریم که اهمیت دارند، اما عامه مردم آنها را نمیشناسند. بنابراین تصمیم گرفتیم چهرههایی را برای نمایشگاه انتخاب کنیم که مردم آنها را بیشتر میشناسند تا میان مخاطب و اثر ارتباط سریعتر و بهتری ایجاد شود. قضیه انتخابها همین موارد بود که به شما گفتم؛ وگرنه در میان آثار هیچ برتری و تفاوتی میان هنرمندان و شخصیتها نیست.
اگر تمایل دارید درباره جزییات کتاب هم به مخاطبان اطلاعرسانی کنید.
این اثر واقعا بسیار عمیق است و باید تورق شود. مخاطب باید روی آن درنگ کند.
علاقه و حس و احساس شما به شخصیتهایی چون انتظامی، شاملو و دیگر بزرگان بر اساس آثارشان چقدر در کار شما نمود داشته است؟
من در شاخه پرترههای روانشناختی کار کردهام. این شاخه نسبتا جدید است. این شیوه به این معناست که شما با مدلتان باید وقت بگذارید تا روحیات و نظریاتش را نسبتا بشناسید. تا بعد بتوانید او را در آیینه عکاسی خودتان منعکس کنید. این رویه کار مشکلی است. من آثار نویسندگان را میخواندم و فیلمهای سینماگران را هم از قدیم تماشا میکردم.
پرتره عباس کیارستمی/ عکاس مهرداد دفتری از مجموعه «چشم درون»
اتفاق خوبی است که به واسطه آثار شما، با پرترههایی دیده نشده از هنرمندان معاصر مواجهیم. سالها بود پرترهها تکراری شده بود و عکسهای جدیدی از مفاخر و هنرمندان وجود نداشت.
در هر صورت با تمام سوژههایام آشنایی نسبی داشتهام و حداقل یک روز یا دو روز با آنها وقت میگذاشتم. باید به سراغ ایدهام میرفتم و آن را با هنرمند در میان میگذاشتم. به هرحال سوژه هم باید آن ایده را میپذیرفت. عکاسی پرتره بر خلاف دیگر شاخهها، کاری دو نفره است. عکاسی پرتره مثل عکاسی ژورنالیستی یک نفره نیست. اینطور نیست که مثلا شخص دو دقیقه روی صندلی بنشیند و من از او عکس بگیرم و کار را تمام کنم. این مدل عکاسی مربوط به عکاسی خبری یا ژورنالیستی است.
عکاسی از کدام چهره برایتان دشوار بود؟
نمیتوان گفت کدامها به این دلیل که تا رسیدن به ایدهای مشترک سختیهایی وجود دارد. اما میتوانم از استاد محمدرضا شجریان و عکاسی از ایشان یاد کنم. عکاسی از آقای شجریان در پروژه پرترهها خیلی کار مشکلی بود. از آنجا که هنر ایشان در صدایشان بود، میخواستم از در اثرم از سکوت استفاده کنم. بعد این ایده به ذهنم رسید که ایشان در تفکر باشند و موردی در ذهنشان به وجود بیاید و به آن فکر کنند. سکانس سوم هم این است که استاد به دوربین نگاه میکنند و با مخاطب روبرو میشوند.
احمد شاملو و آیدا سرکیسیان مقابل دوربین مهرداد دفتری/ مجموعه شعر «آیدا در آینه» منبع الهام عکاس بوده است
پرتره دیگری دارید که متفاوت است. در این عکس آیدا سرکیسیان و احمد شاملو را در یک قاب میبینیم. درباره این اثر و ثبت آن کمی توضیح دهید.
آقای احمد شاملو مجموعهای دارند با نام «آیدا در آینه». من به جز پرترههایی که از آقای شاملو گرفتم، ایده اثر مذکور را با خودشان مطرح کردم. آقای شاملو لطف داشتند و خیلی استقبال کردند و خوششان آمد.
ایده شما چه بود؟
این بود که فقط تصویر خانم آیدا را در آینه داشته باشیم و خودشان نباشند. بعد از آقای شاملو خواستم هم خودشان در عکس باشند و هم تصویرشان در آینه. ثبت عکس هم سختیهای خودش را داشت. نور در آینه رفله یا انعکاس نور داشت و باید آینهای بزرگ میآوردند. به هرحال با وجود مشکلاتی که بود، موفق شدم عکس را با موضوعِ «آیدا در آینه»، بگیرم.
چرا عکسها را سالها در آرشیو نگاه داشتید؟
همانطور که میدانید هیچکدام از عکسها تا پیش از برگزاری نمایشگاه «چشم درون» و رونمایی از کتاب، جایی ثبت نشدهاند. من از اول قصد تالیف و چاپ کتاب را داشتم و همانطور که میدانید در ایران قانون «کپی رایت» نداریم. با این حساب کافی بود یکی از عکسها را بیرون میدادم، دیری نمیگذشت که کپیهای بسیاری از آن انجام میشد. در این صورت کتاب برای بیننده جذابیتی نداشت و کتاب و عکسها اصطلاحا لوس میشد. بنا به همین دلایل از همان سی سال پیش عکسها را محفوظ نگه داشتم. با اینکه میدانستم عکسها طرفداران زیادی دارند، اما آنها را بنا به دلایلی که گفتم، نگاه داشتم. به طور مثال خیلیها میخواستند پرتره آقای شاملو را بخرند. آقایان علی حاتمی، محمدرضا شجریان، عزتالله انتظامی و عباس کیارستمی هم هنرمندان دیگری بودند که پرترههایشان خریداران بسیار داشت. به هر حال پرترهها طی همه این سالها مشتریهای زیادی داشته و همه آنها را منتظر نگه داشتهام تا کتاب چاپ شود.
طی همه این سالها با پرترههای زیادی از شخصیتهای هنری روبرو بودهایم.
بله اما اصولا آنچه شما میبینید، اغلب پرترههای ژورنالیستی هستند. این عکسها توسط عکاسان از یک فرد، در شرایط خاص یا معمولی گرفته شد. اینکه ایدهای داشته باشیم و عکاس آن را برای نتیجه با هنرمند در میان بگذارد و کارها دونفره انجام شود، تا آنجا که به یاد دارم در ایران انجام نشده. من به دلیل علاقهای که داشتم روی این بخش که پرترههای روانشناختی عنوان دارد، کار کردم.
شما میتوانستید در سینما هم کار کنید. اما این کار را نکردید. دلیلش چیست؟
میدانید، از این شاخه به آن شاخه پریدن آدم را گرفتار میکند. البته همکاری با آقای علی حاتمی در فیلم «تختی» برای من اتفاقی استثنایی و عالی بوده. با آن سن نسبتا کمی که داشتم، همکاری کردن با علی حاتمی اوج آرزوهای من بود. در ادامه خیلی به سینما جذب نشدم. چون میدیدم روند تولید فیلمها به سمت تجاری شدن میرود. روال اینگونه بود که باید کاری انجام میدادم و پولی میگرفتم. بنا به همه اینها ترجیح دادم روی کاری متمرکز شوم که به مقوله مالیاش نیازی نداشته باشم، تا به این ترتیب بتوانم یک محتوا و کانسبت درست کنم و به این ترتیب شکلی جدید از پرتره را ارائه دهم.
بازدید مخاطبان از پرترههای مهرداد دفتری در نمایشگاه انفرادی او
با توجه به اینکه در کشورهای دیگر فعالیتهای اکادمیک و هنری داشتهاید کمی از ویژگیهایی بگویید که ما در ایران با آنها مواجه نیستیم
در کانادا که بودم، میدیدم هر رشته اهمیت خاص خودش را دارد. برخلاف رویهای که در کشور ما وجود دارد، تخصصها آنجا خیلی مورد احترام هستند. آنجا هرکس در حیطه تخصصی خودش کار میکند. ما ایرانیها به دلیل محدودیتهایی که در کارهای رومزه و حرفهای داشتهایم، همه نوع فعالیتی انجام میدهیم. در کشوری چون کانادا هرگز یک خارجی را نمیبینید که خودش برود و مثلا کولرش را درست کند. ما در ایران این کار و هزار کار دیگر را هم خودمان انجام میدهیم. این اهمیت تخصص، بخصوص در سطوح آکادمیک بسیار جدی و خیلی تخصصی است. من به کانادا رفته بودم تا ادامه تحصیل دهم و مدرک فوق لیسانس بگیرم اما در دانشگاه «University of Calgary – Alberta» مدرس شدم؛ در این مرکز آکادمیک برای من شورایی تشکیل شد. طی این اتفاق ۹ پروفسور و عکاس کارهای مرا دیدند. آنها در ادامه با من صحبت کردند و گفتند شما احتیاجی ندارید درس بخوانید؛ بلکه باید تدریس کنید. تا زمانی که آنجا بودم چند ترم به دانشجویان عکاسی پرتره و پرتره روانشناختی آموزش دادم. با کمک همان پروفسورها، طرح درسی درست کردیم.
آن طرحها و درسها در دانشگاههای ایران به کار نمیآمد؟
من بعدا آن طرح درسها را به ایران آوردم و آنها را یکی، دو ترم در دانشگاههای هنر تدریس کردم، اما دیدم متاسفانه دانشجویان علاقهای ندارند و فقط میخواهند نمره بگیرند. اینگونه شد که از تدریس در دانشگاههای ایران نیز صرف نظر کردم؛ البته از این اتفاق خیلی متاسفم؛ اما واقعا وقت مرا میگرفت و در مقابل بچهها هیچ فعالیتی نمیکردند. آنها مثل نسل ما نیستند، میخواهند صرفا مشغول شوند و نمره بگیرند و بروند. شما در کشورهای دیگر میبینید که هنرمندان و فعالان، در هر شاخهای (چه از نظر ما بیاهمیت باشد یا پراهمیت) که هستند خوب کار میکنند و اتفاقا خروجیهای خوبی هم دارند. در ایران میبینیم که رشتههای مختلف هنری خروجی خوب و چشمگیری ندارند که جای تاسف دارد. گویا همه میخواهند دکتر شوند تا پول در بیاورند.
در تاریخ معاصر چقدر برای این گونه اهمیت قائل بودهایم؟ شاید عکاسان پرتره در ایران کمتر از انگشتان دست باشند.
متاسفانه اهمیت زیادی وجود نداشته و دلیل این کاستی همانعدم تخصص است. در رابطه با بخش دوم سوال هم باید بگویم بله درست است ما پرترهنگارهای انگشتشماری داریم. محروم آقای دکتر هادی شفاییه آغازگر این مسیر بودهاند. آن عکس معروف نیما یوشیج را ایشان گرفتهاند. مقدمه نامهشان را در کتابم «چشم درون» آوردهام. زندهیاد شفاییه هیچوقت آثارشان را چاپ نکردهاند و خیلی هم اذیت شدهاند. بعد هم آقای فخرالدینی را داشتهایم که عکسهایی کلاسیک میگرفتهاند و اغلب آنها تقریبا یک شکل داشتهاند. در ادامه خانم زندی را داریم که با فوتوژورنالیست کارشان را شروع کردند و در ادامه فعالیتهای تخصصیتری داشتهاند. خانم زندی از جایی به بعد به سراغ هنرمندان و نویسندگان و دیگر افراد رفتهاند. در نهایت به این نتیجه میرسیم که متاسفانه در طول تاریخ ایران عکاسان پرتره کمی داشتهایم و همچنان این خلا وجود دارد.
آیا ناگفتهای باقی مانده؟
از طراحی سوالات شما خیلی متشکرم و خیلی خوب طرح سوال کرده بودید. صحبتی باقی نمانده و تا آنجا که میتوانستم درباره موضوعات مطروحه توضیح دادم. نکته دیگری به نظرم نمیرسد.