در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
واکنشِ غیرقابلِ انتظارِ مردمِ عراق از آغازِ جنگ با ایران/ دوربینِ سریالِ «طوبا» در سمت عراق ایستاده
حسین امیرجهانی (نویسنده سریال طوبی) با اشاره به اینکه سینمای استراتژیک تنها مربوط به موضوعات سیاسی نیست، تأکید کرد: «طوبی» اثری استراتژیک است که میتوان آن را تلاشی برای ایجاد یک زنجیره فرهنگی با ملت عراق دانست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سریال «طوبی» به کارگردانی سعید سلطانی و نویسندگی حسین امیرجهانی از ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ روی آنتن شبکه یک سیما رفته است که در ۵۳ قسمت از شنبه تا چهارشنبه پخش میشود.
این سریال تلویزیونی که اقتباسی از کتاب «اربعین طوبی» اثر محسن امامیان است، در روایتی تاریخی از سه دهه (پیش از انقلاب تا چندین سال پس از انقلاب) قصه دختری به نام طوبی را به تصویر کشیده که در زندگیاش با ماجراهایی در ایران و عراق مواجه است.
هومن برقنورد، امین زندگانی، فرهاد آئیش، شبنم قربانی، فریبا متخصص، رامین راستاد، سودابه بیضایی، پرویز فلاحیپور، مهدی سلوکی و رحیم نوروزی بازیگران این مجموعه تلویزیونی هستند و حامد حسینی تهیهکنندگی آن را برعهده دارد.
به بهانه پخش «طوبی» با حسین امیرجهانی (فیلمنامهنویس) گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
سریال «طوبی» یک اثر اقتباسی است. چه ویژگیهایی از «اربعین طوبی» شما را به اقتباس از این اثر جذب کرد؟
کتاب «اربعین طوبی» را به دلیل اینکه نویسندهاش از دوستان من بود، پیشتر خوانده بودم تا اینکه تابستان سال ۱۳۹۸ سیمافیلم تصمیم به اقتباس از این اثر گرفت. در ابتدا از این کتاب دو طرح اقتباسی انجام میشود که مورد تأیید سیمافیلم نبوده و در شورای فیلم و سریال سیمافیلم رد میشود و من سومین نویسندهای بودم که پیشنهاد کار از این کتاب را دریافت کردم.
من از همان ابتدا شرایطی برای کار داشتم زیرا بخشهایی از کتاب برایم جذاب بود اما بخشهایی از سلیقه من دور بود. به همین دلیل با نگاهی به کتاب قصه خودم را طراحی کردم. نهایتاً طرح در شورای سیمافیلم مصوب شد و بعد که به سراغ نگارش فیلمنامه رفتیم از قصه کتاب دور و دورتر شد.
بنابراین «طوبی» اقتباس وفاداری به «اربعین طوبی» نیست؟
خیر، در مرحله طرح، موقعیت اولیه طرح نزدیک به کتاب بود اما در کتاب روایت قصه از دهه چهل آغاز میشود در حالیکه قصه سریال «طوبی» از اوایل دهه ۱۳۵۰ آغاز میشود. در واقع من در مسیر طرح هم، از کتاب یک موقعیت و شخصیتی که در آن موقعیت قرار میگیرد را برداشت کردهام و قصههای جدیدی طراحی کردم.
در مرحله سیناپس و فیلمنامه بازنویسیهای متعددی اتفاق افتاد و من حدود ۹۰۰ صفحه سیناپس برای این کار نوشتم که طی کردن این مراحل متعدد و بازنویسیها باعث شد از داستان کتاب فاصله بگیرم. تا اینکه به جایی رسیدیم که باید بگویم سریال «طوبی» برداشتی آزاد از «اربعین طوبی» است.
به دلیل تأثیری که سینما بر ادبیات داشته، در دنیا طی سالهای اخیر اکثر رمانها ساختاری سینمایی دارند تا امکان اقتباس از آنها راحتتر باشد. آیا «اربعین طوبی» نیز این ویژگی را داشت؟
در بسیاری از کشورهای دنیا از آنجا که نگاه سینما به ادبیات بسیار جدیتر است، رابطهای دو سویه شکل گرفته که باعث شده نویسندگان، ناشران و کمپانیها از همان ابتدا نوع نگارش اثرشان را به سمتی ببرند که امکان اقتباس سینمایی از آثار آنها بیشتر است. در موارد بسیاری نویسندگان نگارش اثر خود را با حضور یک مشاور درام پیش میبرند تا اثر امکان اقتباس داشته باشد. این اتفاق در کشور ما رخ نمیدهد چون نه سینماگران نگاهی جدی به ادبیات دارند و نه ناشران و نویسندگان ما به ظرفیت اقتباس از اثرشان واقفند. به همین دلیل قصهها طوری نوشته نمیشود که به صحنه و تصویر نزدیکتر باشد.
نکته دیگر به جامعه مخاطب مربوط میشود. در همه جای دنیا برای اقتباس دست روی آثاری گذاشته میشود که این آثار مورد توجه قرار گرفته است و حالا که اکثر مردم کتاب را خواندهاند از نسخه تصویری و سینمایی آن هم استقبال میکنند. واقعیت این است که ما جامعه کتابخوانی نداریم و به همین دلیل کتابی را نمیتوان نام برد که بخش اعظمی از جامعه آن را بشناسد و فیلمنامه نویسان و تهیه کنندگان اشتیاقی برای اقتباس آن داشته باشند. در کشور ما رابطه تقریبا برعکس است. یعنی آثار سینمایی و تلویزیونی باعث شناخته شدن کتاب می شوند. یعنی سینما و اثر تلویزیونی برای کتاب آورده داشته و کتاب ارزش افزودهای برای اثر تصویری نداشته است. در حالیکه در کشورهای دیگر به جهت رواج کتاب و کتابخوانی این رابطه برعکس است.
چرا زمان روایت قصه را از دهه ۱۳۳۰ به ۱۳۵۰ تغییر دادید؟
در وهله اول من به عنوان نویسنده سریال «طوبی» قصد داشتم زمان حال را تا اوایل دهه ۱۳۹۰ روایت کنم و به همین دلیل در قصه احتیاج به طوبایی سرحالتر و جوانتر داشتم و اگر قصه از دو دهه قبلتر روایت میشد، او در دهه ۱۳۹۰ فردی سالخورده و بسیار مسن بود.
اما دلیل اصلی این بود که دهه پنجاه شمسی برای من نویسنده قصههای جدیتر و ظرفیت های جذابتی داشت. من در قصه به ماجراها و موقعیتهایی در دوران به قدرت رسیدن صدام در عراق، و همینطور سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب و یا دوران جنگ احتیاج داشتم. ضمن اینکه علاوه بر شخصیت طوبی، برای دیگر کاراکترهایی مدنظرم به عنوان ابزار درام دوره سنی خاصی طراحی کرده بودم که مرا وادار میکرد زمان قصه را پیش تر ببرم.
همه این مسائل باعث شد که قصه سریال «طوبی»، روابط بین آدمها و زمان روایت قصه تغییر کند و فکر میکنم اتفاق درستی هم بود.
معمولاً آثاری که عنوانشان برگرفته از نام یک کاراکتر است، همان کاراکتر قصه را روایت میکند اما در «طوبی» راوی مشخص نیست و طوبی شخصیت محوری قصه است که اتفاقات پیرامون او را مشاهده میکنیم. چطور به انتخاب راوی دانای کل رسیدید؟
راوی این سریال طوبی نیست، قصه ما حول محور طوبی و خانوادهاش میگذرد، «طوبی» بیشتر از اینکه یک سریال شخصیتمحور باشد یک سریال رابطهمحور و موقعیت محور است. در واقع قصه این سریال بر اساس یکسری روابط است که باعث ایجاد موقعیتهای دراماتیک میشود.
«طوبی» روایتگر قصه یک شخصیت واقعی نیست، بخش زیادی از قصه این سریال برآمده از تخیل است. از آنجا که من بر اساس یکسری روابط قصه را جلو میبردم و قصههای فرعی بسیاری در این اثر روایت میشود، این فرم به من این انتخاب را داد که راویام را دانای کل انتخاب کنم. این روایت به من اجازه میداد که نقاط پر تعلیق و پر کششی را طراحی کنم.
نقاط عطف و پر تعلیقی که الآن پس از 15 قسمت در قصه احساس میشود در قسمتهای اول مشهود نبود. به نظر قصه سریال کمی دیر شروع شد و موتور سریال از قسمت سوم یا چهارم روشن و گرم شد. دلیل این موضوع چه بود؟
حقیقت این است که من یک ساختار مدرن برای قصه «طوبی» انتخاب کرده بودم. فیلمنامهای که نوشته بودم از سال ۱۳۵۰ شروع نمیشد، قصه از زمان حال و اوایل دهه هشتاد شروع میشود و ما به فراخور قصه به دهه پنجاه بازمیگشتیم. این ساختار مدرن و رفت و آمدها در زمانهای مختلف تا قسمت آخر در فیلمنامه حفظ شده بود که این ساختار و نوع روایت به ضرباهنگ و ریتم کار نیز کمک کرده بود خصوصا اینکه در چند قسمت اول شاهد نقاط بسیار پر تعلیق و پر کششی بودیم.
اما از آنجا که بخشهای زمان حال در برخی موارد در لوکیشنهای زمان قدیم اتفاق میافتاد گروه تولید مجبور بود تصویربرداری این بخشها را به روزهای پایانی ضبط موکول کند چون لوکیشنها نیاز به بازسازی داشت و در نهایت فرصت نشد زمان حال ضبط شود. پس یا پخش سریال باید به سال بعد موکول میشد یا باید تهمیدی برای این کار می اندیشیدیم. بنابراین ناخواسته مجبور شدیم که در میز تدوین ساختار روایی را تغییر دهیم و به یک روایت خطی برسیم.
اگر به کارنامه آقای سلطانی نگاه کنیم، ایشان سریالی چون «پس از باران» را در کارنامه خود دارند که با فلش بک روایت میشود. چه ویژگیهایی در این ساختار وجود داشت که میتوانست تجربه تازهای در تلویزیون ما محسوب شود؟
نوع، سبک و همچنین دلیل و منطق استفاده از فلش بک در فیلمهای و سریالهای امروزی تغییر کرده است. در گذشته رجوع به گذشته به این شکل بود که یک شخصیت خاطرهای تعریف میکرد و ما به واسطه این خاطره وارد گذشته میشدیم یا کاراکتر به گذشتهاش فکر میکرد و ما گذشته را میدیدیم یا دلیل انگیزه کاراکتر را برای انجام یک کار با فلش بک متوجه میشدیم که این نوع فلش بک امروز منسوخ شده و ما با شکل تازهای از فلش بک در سینما و تلویزیون روبرو هستیم که مخاطب گاهی حتی گویا دو سریال همزمان را دنبال میکند که در بخشهایی شخصیتهایی واحد یا موقعیتهایی واحد وجود دارد یا در نهایت شخصیتها در نقطهای از قصه به هم گره میخورند.
بنابراین شکل استفاده از فلش بک مثل گذشته نیست که ما اثری با این شکل روایت را بتوانیم با سریالی مربوط به دههها قبل مقایسه کنیم. من در فیلمنامه سریال «طوبی» اصطلاحا زمانهای مختلف را به هم دوخته و کوک زده بودم که نوع جدیدی از ساختار سریال بود که برای اولین بار در تلویزیون تجربه میشد. وقتی آقای حسینی و آقای سلطانی به عنوان تهیه کننده و کارگردان از طرف سیمافیلم انتخاب شدند من پنج قسمت از فیلمنامه را نوشته بودم و با هر دو عزیزان صحبت کردم که من میخواهم این سبک روایت را دنبال کنم و ایشان هم خیلی استقبال کردند اما متأسفانه همانطور که گفتم با وجود پایبندی به ساختار در زمان تولید به دلیل اقتضای پخش مجبور به کنار گذاشتن این ساختار شدیم.
آیا این تغییر ساختار روایی بر کلیت اثر لطمه وارد نکرد؟
ما این مراقبت را داشتیم که به سریال لطمهای وارد نشود. ممکن است برخی بر این عقیده باشند که مخاطب تلویزیون همچنان قصه خطی را بیشتر میپسندد و اگر این نظر را بپذیریم میتوان گفت که ساختار فعلی «طوبی» مناسبتر است. در شکل مدرنی که با فلش بکهای زیاد ساختار فیلمنامه را طراحی کرده بودم ممکن بود برخی غافلگیریها در فیلمنامه از بین برود و نویسنده برای حفظ غافلگیری روایت خطی را انتخاب کند اما برخی مواقع ممکن است نویسنده غافلگیری را کنار بگذارد و به تعلیق، ریتم و ضرباهنگ بهتر اثرش توجه داشته باشد و به همین دلیل به سراغ روایت غیر خطی برود.
البته باید گفت ذائقه مخاطب امروزی تغییر کرده است، حتی مادربزرگها و پدربزرگها هم امروز فیلمها و سریالهای روز دنیا را با زیرنویس میبینند و ساختارهای مدرن را درک میکنند. انتخاب ساختار روایی تا حدی به سلیقه هم مربوط میشود اما بخش دیگر ماجرا به اقتضائات قصه مربوط است، ممکن است شما سلیقهتان ساختار مدرن باشید اما قصه به شما اجازه این ساختار را ندهد.
درباره «طوبی» فارغ از مساله سلیقه و اقتضای فرم و محتوا من نگرانی نداشتم به جهت در فیلمنامه نیز در قسمتهای پیشرو رفت و آمد آنقدر زیاد نبود که لطمهای به کار بزند. ضمن اینکه قصه خطی و ارسطویی به عادت و ساختار ذهنی مخاطب تلویزیونی نزدیکتر است و شاید قصهگوتر است.
مساله دیگر زبان سریال است. چرا لهجه و ادبیات مختص به زمان روایت قصه را از «طوبی» حذف کردید و همه به یک زبان و لهجه و ادبیات امروزی صحبت میکنند؟
در سریال «طوبی» ماجرا و دغدغه ما بالاتر از لحن و ادبیات دیالوگها بود. از آنجا که نزدیک هفتاد درصد قصه «طوبی» در عراق میگذرد ما با چالشی فراتر از ادبیات و لهجه روبرو بودیم که باید درباره زبان کاراکترها تصمیمات جدی میگرفتیم که باید شخصیتهای عرب و عراقی به چه زبانی صحبت کنند.
یک راهحل این بود که ما زیرنویس داشته باشیم که در این صورت باید حدود سی درصد سریال باید زیرنویس دیالوگهای عربی میشد. همین زیرنویس میتوانست برای «طوبی» با ریزش مخاطب همراه باشد و به همین دلیل راهحل زیرنویس را کنار گذاشتیم. راهحل دیگر این بود که به سمت دوبله برویم که آن هم پیامدهای مثبت و منفی بسیاری داشت.
در نهایت به این نتیجه رسیدیم که مثل سالهای دور که در سینما و تلویزیون شاهد بودیم شخصیتهای عرب زبان عراقی هم به فارسی صحبت میکردند، در این سریال هم همه شخصیتها به یک زبان واحد و فارسی صحبت کنند تا مخاطب بیش از هر چیز درگیر قصه شود.
از طرفی ما پیشتر این تجربه شکست خورده را هم در سینمای خودمان شاهد بودیم که شخصیتهای خارجی فارسی-عربی یا فارسی-انگلیسی، با لهجه مشابه فارسی صحبت میکردند که نه تنها دلنشین نبود بلکه برای مخاطب آزاردهنده بود. بنابراین ما تصمیم گرفتیم از آنجا که «طوبی» سریالی قصهگو است مخاطب را بیش از هر چیز با قصه همراه کنیم. به نظرم وقتی مخاطب با قصه و روابط بین شخصیتها همراه میشود دیگر چندان درگیر زبان نمیشود و نهایتا به نظر میرسد با توجه به ارتباط مخاطب با شخصیتها و قصه و روابط بین شخصیتهای فارسی و عربی، انتخاب درستی انجام شده است.
با توجه به اینکه موقعیتهایی از قصه در عراق و با شخصیتهای خارجی پیش میرود، آیا میتوان سریال «طوبی» را یک اثر استراتژیک دانست؟
معمولاً وقتی از واژه استراتژیک استفاده میکنیم، ذهن مخاطب به سمت مسائل سیاسی میرود. اما من بر این عقیدهام که مسائل فرهنگی یکی از شاخصههای مهم در مسائل استراتژیک است. ما با برخی کشورهای اطرافمان اشتراکات فرهنگی زیادی داریم که میتوانیم برای نوع ارتباط با این کشورها و ملتها بر این اشتراکات تکیه کنیم. در کشورهایی چون هند، پاکستان، افغانستان، عراق و لبنان و کشورهای دیگر ما اشتراکات اعتقادی داریم که آن هم مذهب شیعه است. نماد و تبلور این وجه اشتراک در مساله عاشورا و واقعه بزرگ اربعین خود را نشان میدهد.
تاکید و کار روی ماجرای اربعین و زنجیرهای که در پیاده روی اربعین بین این کشورها ایجاد میکند یک مساله استراتژیک است و ما میتوانیم به آن توجه داشته باشیم. چراکه از این طریق میتوانیم ارتباطمان را با این ملتها و کشورها قویتر کرده و تبادلات فرهنگی و سیاسی داشته باشیم.
بخشی از جامعه ما اینگونه تصور میکنند که ماجرای اربعین پس از سقوط صدام در سال 1382 شروع شده درحالیکه این موضوع یک عقبه چند صد ساله دارد که با روی کار آمدن حزب بعث وقفهای در آن ایجاد شد و دوباره پس از سقوط این حزب، جان تازه گرفت. فراموش نکنیم قبل از روی کار آمدن حزب بعث و یا قبل از انقلاب اسلامی روابط خیلی نزدیکی بین دو ملت ایران و عراق بود، مردم بصره اول هفته بچههایشان را با سرویس مینیبوس به آبادان میفرستادند برای تحصیل در مدارس شبانه روزی و این بچه ها آخر هفته به بصره برمیگشتند. شهرهای جنوبی ما با مردم عراق وصلتهای خانوادگی داشتند و در بحث تجارت و هم مردم دو کشور با هم داد و ستد میکردند. ما نمیتوانیم روابط فرهنگی این دو کشور را در طول تاریخ نادیده بگیریم. اینها مسائلی است که باید روی آن کار شود.
شاید ما وقتی از عراق حرف میزنیم بیشتر مردم جنگ تحمیلی به ذهنهایشان متبادر شود. اما کمتر کسی میداند که وقتی حزب بعث و صدام به خاک ایران تجاوز کرده در شهرهای بسیاری از عراق مردم علیه حزب بعث و سیاستهای جنگطلبانهاش علیه ایران تظاهرات کردند. تظاهراتی که با سرکوب و کشتار سختی مواجه شد.
من به عنوان نویسنده در سریال «طوبی» دست رو این اشتراکات و وجوه فرهنگی و مذهبی و این نقاط کور تاریخ که تاکنون بازگو نشده گذاشتم. پس از این منظر باید بگویم که بله «طوبی» یک سریال استراتژیک و منطقهای است.
«طوبی» از این جهت در تلاش برای ایجاد یک زنجیره فرهنگی با مردم عراق است و کاراکتر و شخصیت طوبی به عنوان یک زن، نماد مام وطن و سرزمین است. کاراکتر طوبی نماد سرزمین واحد شیعه است.
این ماجرا که قصه در عراق رخ میدهد آیا زاویه نگاه به ماجرای جنگ هشت ساله را نیز عوض میکند؟
به جهت اینکه پخش سریال هنوز ادامه دارد و حدود چهل قسمت از آن باقی است، برای لو نرفتن قصه نمیتوانم با جزئیات به این سوال پاسخ دهم لیکن یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این سریال این است که به بخشی از تاریخ معاصر عراق و خفقان دوره بعث میپردازد. و مهمتر اینکه ما تابه حال تجربه این را در آثار نمایشیمان نداشتیم که نگاهمان به جنگ از زاویه عراق باشد اما در سریال طوبی، دوربین در زمان جنگ در سمت عراق ایستاده. از این جهت باید تأکید کنم بسیاری از موقعیتهای داستانی که در این سریال به تصویر کشیده میشود، برای اولین بار در یک اثر نمایشی دیده میشود و این از نکات قوت «طوبی» است که موقعیتهای داستانی بکر و نو و تازه ای برای مخاطبین دارد.
به عنوان نویسنده از محصول نهایی رضایت دارید؟
هیچگاه هیچ فیلمنامه نویسی در هیچ کجا دنیا پیدا نمیکنید که به صورت کامل از خروجی کار متنش رضایت داشته باشد. فیلمنامه نویس اولین کسی است که حین نگارش و خلق داستان، موقعیت و پلانها را در ذهنش میبیند و قصه را میسازد. اما گاهی اوقات آنچه به تصویر کشیده شده با تصویر ذهنی نویسنده مطابقت ندارد. البته این اتفاق هم طبیعی است چون کارگردان نیز زاویه دید و زاویه برخورد خود را نسبت به متن دارد و جهانبینی خود را به جهان داستانی نویسنده تزریق میکند. به هر حال یک فیلمنامه وقتی به یک اثر هنری کامل تبدیل میشود که دوربین کارگردان، لحن بازیگر و بقیه عوامل تولید یک اثر تصویری به متن اضافه شود تا آن را به یک اثر هنری کامل تبدیل کند.
در این کار نیز من از نوع تعاملی که با آقای سلطانی داشتیم لذت بردم و به شخصه از ایشان و همینطور آقای زریندست به عنوان مدیر تصویربرداری بسیار آموختم. آقای سلطانی فارغ از کار حرفه شان به شدت انسانی محترم و با شخصیت و دوست داشتنی هستند. ما در حین ضبط مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. آقای سلطانی برای تغییر در کمترین جزئیات با من هماهنگ میکرد و من از همکاری با ایشان واقعاً لذت بردم. ایشان بسیار با انرژی و با زحمت و تلاش کارشان را پیش بردند. اینکه حدود ۵۵ قسمت سریال را در دوازده ماه بسازید آن هم با حفظ کیفیت و استانداردهای لازم اتفاق کمی نیست. و این نتیجه تلاش کارگردان تهیهکننده و بازیگران و همه عوامل تهیه و تولید بودند که من بابت زحمات شبانه روزیشان از آنها ممنونم.