خبرگزاری کار ایران

یک مجسمه‌ساز:

اثری که متعلق به این جغرافیا نباشد، از نردبان هنر پایین می‌افتد

اثری که متعلق به این جغرافیا نباشد، از نردبان هنر پایین می‌افتد
کد خبر : ۱۴۹۰۸۹۶

ایرج اسکندری طی حضور در نمایشگاه «عُشاق بی‌زمان، افق‌های بی‌کران» درباره مکتب «سقاخانه» ویژگی‌های نقاشی‌های صادق تبریزی گفت: تبریزی توانسته از نقاشی ایرانی (خصوصاً رنگ‌های دوره صفویه)، نهایت بهره را ببرد و مجموعه‌ای از تابلوها خلق کند که بتوانند برای جوانان امروز که قدری در کار کردن سردرگم‌اند، راهگشا باشد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ایرج اسکندری مجسمه‌ساز و استاد دانشگاه طی بازدید از نمایشگاه «عُشاق بی‌زمان، افق‌های بی‌کران» شامل آثار صادق تبریزی به بیان توضیحاتی درباره آثار این هنرمند پرداخت.

نمایشگاه روز جمعه یازدهم خردادماه در گالری «سهراب» افتتاح شده است. در این رویداد آثار کمتر شناخته شده هنرمند از چهار دوره هنری شامل «فیگور خط‌ها و ریتم‌خط‌ها»، «آبستره»، «اکسپرسیونیسم آبستره»، «مینیاتور مدرن‌ها» به تماشا گذاشته شده است. این نمایشگاه تا ۲۸ خردادماه هر روز به جز یکشنبه‌ها میزبان علاقمندان است.

ایرج اسکندری (نقاش، مجسمه‌ساز و استاد دانشگاه) که به اتفاق هنرمندان و گالری‌دارانی چون مرتضی اسدی، مژده طباطبایی، فرزانه اسعدی، آرمان استپانیان، شبنم طلوع، مهرداد فلاح، ایرج میرزا علیخانی، سهراب احمدی، بهرام حنفی، کیارش یعقوبی، احمد میرزا، مجتبی رمزی و امیر یگانه در افتتاحیه نمایشگاه مذکور حضور یافته بود، درباره آثار تبریزی به ایلنا توضیحاتی داد. 

آثار سقاخانه‌ای تلفیقی از فضای بومی و سنتی در عین مدرن بودن است

اسکندری در ابتدا، با بیان اینکه صادق تبریزی از متأخّرینِ مکتب سقاخانه بود، درباره نقاشان این مکتب به ایلنا گفت: نقاش‌های سقاخانه آنچه را که در ذهنشان بود با کمک گرفتن از موتیف‌های سنتی در فضایی مدرن اجرا می‌کردند. آنها با این تفکر، مجموعه کارهایی را خلق کردند که ایرانی بودن را در آن‌ها کاملاً حس می‌کنیم.

او افزود: در واقع آثار هنرمندان مکتب سقاخانه تلفیقی از یک فضای بومی و سنتی و در عین حال مدرن است.

ایرج اسکندری تاکید کرد: به نظرم این مکتب سقاخانه ذهنیتی نیست که فکر کنیم به این زودی می‌توان آن را کنار گذاشت و سراغ یک شکل جدیدتری از هنر رفت. فکر می‌کنم دیدن این آثار در طول زمان‌ها برای جوانان ضرورت دارد؛ از این جهت که همیشه یادآوری کنیم ایرانی بودن، سنتی بودن و جغرافیای ایران چیزی نیست که از آن غفلت کنیم.

نقاشی صفویه اوج ایرانی بودن است

این استاد دانشگاه در ادامه با بیان اینکه نقاشی دوره صفویه اوج ایرانی بودن نقاشی را به ما معرفی می‌کند، توضیح داد: زمانی که به آثار این دوره از تاریخ کشور نگاهی بیاندازید، درخواهید یافت که این هنر هنوز هم زنده است و ما همچنان از آن آموزه‌های بسیاری را دریافت می‌کنیم.

به اعتقاد این نقاش و مجسمه‌ساز ادامه داد: مرحوم تبریزی چنین ذهنیتی را خوب پیدا کرده و دریافته و توانسته از نقاشی ایرانی (خصوصاً رنگ‌های دوره صفویه)، نهایت بهره را ببرد و مجموعه‌ای از تابلوها خلق کند که بتوانند برای جوانان امروز که قدری در کار کردن سردرگم‌اند، راهگشا باشد. 

ایرج اسکندری درباره چند و چون اثر پذیری جوانان از آثار هنرمندان مکتب سقاخانه نیز توضیحاتی داد.

او بیان کرد: این آثار می‌توانند راه را به جوان‌ها نشان بدهد. کاری که جوان‌ها می‌توانند انجام دهند این است که  مسیر و نگاه مذکور را ارتقا دهند. و خب ارتقا دادن هم کار یک روز، دو روز نیست. جوان امروز می‌تواند بیست، سی سال دیگر هنرمند قوام یافته‌ای شود و این ذهنیت را روزآمد کند.

این نقاش درباره این گفته برخی منتقدان که «ریتم‌ خط‌ها آینده آثار صادق تبریزی هستند» چراکه جایگاه برجسته‌تری در دوره‌های مختلف کاری این هنرمند دارند، گفت: تلفیق موتیف‌های سنتی فقط در این به اصطلاح موتیف‌های تجریدی نیست؛ بلکه می‌تواند در کنارش خط هم به عنوان یک هنر تجریدی کمک کند.

 تبریزی با عنصر «خط» ترکیب آثارش را قوام داده 

او ادامه داد: در کار تبریزی خط، اِلِمانی است که توانسته به ترکیب اثر قوام بدهد. از سویی، هنگامی که ما به نقاشی دوران قدیم ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم پیوند عمیقی با ادبیات داشته است. مثلاً هنرمندی اشعار حکیم نظامی را می‌نوشته و در کنارش بهزاد نقاشی می‌کرده است. یا مثلاً در تصویرگری شاهنامه، عبارات شاهنامه به عنوان تزیین در کار آمده؛ ضمن اینکه مفهوم هم دارد، مثلاً در شاهنامه شاه تهماسبی در کنار نقاشی قاسم علی، خط نیز آمده و این خط هم به عنوان تزیین استفاده شده، هم مفهوم و با فضای نقاشی مرتبط است. تبریزی از این شگرد استفاده کرده؛ گر چه خطوط ممکن است به لحاظ مفهومی هیچ ربطی با خودِ اثر نداشته باشد، ولی توانسته ترکیب اثر را قوام بدهد.

خط و معماری دو شاخه مهم ایرانیت

اسکندری در بخش دیگری از صحبت‌هایش با بیان این که خط و معماری دو شاخه مهم از هنرهای ایرانی هستند که به مرحله بالای تجرید رسیده‌اند، بیان کرد: حالا موسیقی هم به همین نحو است؛ ولی در کار تبریزی خط وقتی در کنار تصویر و نقاشی می‌آید، به تنهایی آن قوام لازم را ندارد. شخصا وقتی به این کارها نگاه می‌کنم احساس می‌کنم چیزی کم دارند؛ ولی اگر توجه کنید، می‌بینید همین خط در کنار فیگور چقدر به بافت اثر و رنگ‌بندی آن کمک کرده است. با تماشای این ترکیب بندی است که شما احساس نشاط می‌کنید.

ایرج اسکندری تاکید کرد: موضوع مهمی که در نقاشی وجود دارد و ما باید به آن توجه کنیم، عامل جغرافیا است. جغرافیای ایران این خصلت را دارد که وقتی هنرمند کار می‌کند، کارش ایرانی می‌شود. شما به نقاشی‌های سرخ پوست‌های کانادا دقت کنید. آن شیوه هنری متعلق به آن جغرافیا است. حال اگر ما آن موتیف‌ها را وارد نقاشی خودمان بکنیم، انگار یک وصله ناچسبی را وارد آن کرده‌ایم. در رابطه با هنر غرب هم همینطور است.

تقلید از هنر غرب به جایی نمی‌رسد

این مجسمه‌ساز اذعان داشت: هنر غرب اگر به صورت خالص در ایران تقلید شود، هیچ گاه جا نمی‌افتد. هنگامی که تاریخچه نقاشی را از دوره تیموریان و ایلخانیان به بعد مرور می‌کنیم، می‌بینیم با جغرافیای ایران کاملاً عجین شده و هر چه را که خارج از ایران باشد پس زده است؛ کما اینکه شما امروز می‌بینید در برخی نمایشگاه‌ها، هنرجو و هنرمند یک تقلید صرفِ کورکورانه از یک کار غربی کرده و فقط کار کرده است.

ایرج اسکندری در پایان بیان کرد: طبیعتاً چنین هنرمندانی در هیچ پله‌ای از نردبان هنر قرار نمی‌گیرند و از بین می‌روند. تنها آنچه در تاریخ و پلکان و نردبان هنر باقی می‌ماند که متعلق به این جغرافیا باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز