خبرگزاری کار ایران

متفکران ما، اصلاً فرصتی برای بیان مسئله‌های جامعه دارند؟!

متفکران ما، اصلاً فرصتی برای بیان مسئله‌های جامعه دارند؟!
کد خبر : ۱۴۸۷۰۸۸

دومین نشست از سلسله نشست‌های «علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی» به همت مؤسسه‌ی حامی علوم انسانی، فرهنگسرای اندیشه و خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد. عنوان این نشست، «علوم اجتماعی آکادمیک برای فهم جامعه ایرانی چه کرده است؟» بود که در تاریخ 7 خردادماه 1403، در تالار گفتگوی فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، مقصود فراستخواه، استاد مؤسسه‌ی پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی گفت: نخست باید به این سؤال پاسخ داد که علوم اجتماعی برای جامعه ایرانی چه کشیده است؟ امروزه «دولت علم» در مقابل «جُلت ناعلم» قرار گرفته است. علوم اجتماعی در ایران دچار اختلال عملکردی شده است؛ چون از علوم اجتماعی مکان‌زدایی، معرفت‌زدایی و زبان‌زدایی شده است.

نویسنده‌ی کتاب «ما ایرانیان» افزود: وقتی این علم دچار اختلال کارکردی شده، چگونه می‌تواند به مدیریت پیچیده‌ی جامعه‌ی ایران، یاری رساند؟ ما باید از جامعه‌ی ایران آشنایی‌زدایی کنیم؛ یعنی ببینیم مسئله‌ی ایران چیست؟ چرا ساخت جامعه مشکل شده و چگونه جامعه ساخته می‌شود؟

وی ادامه داد: علم خصیصه‌ی جهانی دارد؛ اما در ایران این خصیصه به رسمیت شناخته نمی‌شود. علم یک نهاد اجتماعی است که قاعده و ساختار دارد. نظم و پویایی دارد. ما نمی‌توانیم در خلأ علم بورزیم. از این علم نهادزُدایی کرده‌ایم. قواعد میدان علم را بهم ریخته‌ایم و قواعد میدان سیاست را وارد علم کردیم. علم، جزء قلمرو مستعمراتی دولت شده است.

فراستخواه با اشاره به اینکه مکان علم، دفرمه شده است، گفت: علم دستور زبان دارد؛ اما ما آن را مخدوش کرده‌ایم. زبان مشوش علمی تولید کرده‌ایم. مدیریت علمی را بهم ریخته‌ایم. یک هژمونی ایدئولوژیکِ سیاسی و دینی بر علم سایه انداخته است. به زعم گرامشی، از خود علم، ضد هژمونی‌هایی به وجود می‌آید و در این هژمونی و ضدهژمونی‌ها، به دستور زبان علم، به معرفت‌شناسی علم، اختلال وارد می‌کند.  

نگارنده‌ی کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» تأکید کرد: «ناعلم» بر«علم» استعلا یافته است و «شبه علم» یا «شبح علم»، آنقدر جولان دارد که دولت علم، نهاد علم و عملکرد علم را بهم ریخته و نظم قاعده‌مند آن را از بین برده است. آیا نهادی برای علم باقی مانده است؟! یا سیاست‌گذاری‌ها مبتنی بر علم است؟ آیا شایستگی‌های علمی و حرفه‌ای لحاظ می‌شود؟

وی یادآور شد: چقدر متفکران فرصت دارند جامعه‌ی ایران را پروبلماتیک کنند و مسئله‌های جامعه را بیان کنند؟ علم باید اختیارات معرفت‌شناختی داشته باشد. ما این مصیبت‌ها را از کجا می‌کشیم؟ چون قاعده‌ها بهم ریخته است. چون ورود سیاست به علم داشته‌ایم و این دخالت‌ها، بیشتر علوم اجتماعی را که موضوعش خیر و حقیقت و قدرت و ثروت هست را دچار خسران کرده است.

علوم اجتماعی «واقع‌بودگی» ما را صورت‌بندی و تفسیر می‌کند

سید جواد میری، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دیگر سخنران این نشست در ادامه افزود: وقتی با سؤال «علوم اجتماعی آکادمیک برای فهم جامعه ایرانی چه کرده است؟» مواجه شدم، به نظرم رسید سؤال دیگری مطرح کنم که آیا امکان دیگری وجود داشت که ما بدون این علوم، بتوانیم در عالم مدرن «ما» شویم؟ اساساً این «ما» را از کجا به‌دست آورده‌ایم؟ این مفهوم کلان و بزرگ که همه چیز را به آن ارجاع می‌دهیم، مفهوم «ملت-دولت» است و این اصل «ملیت» از کجا به‌دست آمده است؟ ما امپراطوری یا خلافت نیستیم. ما قبیله و ایل نیستیم. ما یک ملتیم؛ اما چه کسانی آن را در دهان و ذهن ما گذاشته که بلندبلند تکرارش می‌کنیم؟

وی به کتابی از «زیگمونت باومن» با ترجمه‌ی ضمنی «چگونه جامعه‌شناسانه بیندیشیم» اشاره کرده و تصریح کرد: وی سؤالی در ابتدای این کتاب مطرح می‌کند که چرا همه‌ی اقشار، در مورد مسائل اجتماعی نظر می‌دهند اما در مورد علوم دیگر می‌گویند نمی‌دانیم؟ وی پاسخ می دهد که این امر طبیعی، همگانی و درست است؛ چون همه‌ی انسان‌ها تجربه‌ی زیسته‌ی اجتماعی دارند و درک می‌کنند که چه اتفاقاتی، در پیرامون آن‌ها و جامعه، صورت می‌پذیرد.

وی ادامه داد: به‌عبارتی دیگر، کسانی که متخصص این علم نیستند، نمی‌دانند که چقدر متأثر از تخیل و تفکر جامعه‌شناسانه هستند. برای مثال، مفهوم «طبقه» و «شکاف طبقاتی» که میان همه‌ی آحاد جامعه تبادل می‌شود، از کجا آمده است؟ این مفهوم آرام‌آرام از جامعه‌شناسی وارد کهکشان اجتماعی ما شده است؛ به‌گونه‌ای که جامعه‌شناسی از زبان ما سخن می‌گوید. بدون اینکه بدانیم، در تفسیر زندگی اجتماعی نیاز به مفاهیم داریم، نیاز به برداشت‌ها و چشم‌انداز داریم؛ اما چون ملموس نیست، فکر می‌کنیم جامعه‌شناسی مگر چه کار می‌کند؟!

نویسنده‌ی کتاب «تداوم و گسست» در ادامه افزود: وقتی با این سؤال که «اندیشکده‌های علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی، برای جامعه چه کار می‌کنند؟» مواجه‌ایم، باید یک پله عقب‌تر برویم و بپرسیم که «اگر واقعاً علوم اجتماعی و علوم انسانی نبودند، این «واقع‌بودگی» خودمان را چگونه می‌توانستیم صورت‌بندی و تفسیر کنیم؟»

این استاد دانشگاه تصریح کرد: از زمانی که مواجهه‌ی ایرانیان با عصر عقلانیت مدرن یا مدرنیته وارد گفتگو شده، جهان انسانی ما عمیق‌تر و گسترده‌تر شده و جامعه‌ی ما نیز پیچیده‌تر شده و امکان‌های بیشتری دارد. آن چیزی که ما را از هم مجزا می‌کند، زمان و مکان طبیعی نیست بلکه «زمان اجتماعی» یا امکان‌های اجتماعی است که به «ساحت اعتباریات» بر می‌گردد.

صاحب کتاب «زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی» گفت: در پاسخ به این سؤال که علوم اجتماعی چه کرده، باید گفت که جهان انسانی و اجتماعی ما را «تفسیر پذیر» کرده و دامنه‌ی و وسعت آن را بسط داده است. اگر فرهنگ، جامعه یا کشوری می‌خواهد در جرگه‌ی ملل متمدن باشد، بدون استمداد از علومی که به دامنه‌ی اعتباریات، به دامنه‌ی فرهنگ و امر اجتماعی عمق می‌دهد، نمی‌تواند امکان توسعه، بسط و امکان زندگی انسانی را داشته باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز