خبرگزاری کار ایران

در نشست «فلسفه دانشگاهی و مسائل ایران امروز» عنوان شد:

مسئله اصلی فلسفه دانشگاهی ما، ایران نیست!

مسئله اصلی فلسفه دانشگاهی ما، ایران نیست!
کد خبر : ۱۴۷۲۵۴۲

اولین جلسه از سلسله‌نشست‌های «علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی»، با موضوع «فلسفه دانشگاهی و مسائل ایران امروز» با حضور بیژن عبدالکریمی و سید حسن حسینی، از اساتید فلسفه‌ی دانشگاه، در تاریخ سوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳، در فرهنگسرای اندیشه و به همت مؤسسه حامی علوم انسانی و با مشارکت خانه اندیشه‌ورزان، برگزار شد.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه، مالک شجاعی دبیر این نشست در ابتدا گفت: «بنا داریم بزرگان و اندیشمندان علوم انسانی را دعوت کنیم. نخستین نشست را با فلسفه شروع کردیم چرا که فلسفه به نوعی بنیان و مادر علوم است و تا پایان سال، ۱۲ نشست در حوزه‌ی علوم انسانی و با نگاه‌های متفاوت، برگزار خواهیم کرد.» وی افزود: «در این نشست‌ها بررسی می‌کنیم که عوامل و موانع ورود علوم انسانی به جامعه‌ی ایرانی، آیا در ایدئولوژی و سیاست ریشه دارد، یا اینکه خود علوم انسانی، توش و توان ورود به این عرصه را ندارد.»

امروز با یک گسست دهشتناک فرهنگی مواجه‌ایم

در ادامه بیژن عبدالکریمی، با اشاره به اینکه باید میان حقیقت فلسفه و فلسفه‌ی دانشگاهی تمایز قایل شد، تصریح کرد: «فلسفه نقش قوام‌بخشی به فرهنگ را دارد. فلسفه به عنوان یک ابژه‌ی مطالعاتی، یعنی پژوهش در مورد تاریخ فلسفه و فلسفه به معنای مواجهه با وجود، به معنای کشف امکانات تازه از هستی یا تفسیر تازه‌ای از هستی است.»

وی گفت: «جوامع شبه‌مدرن، شبیه شهرک‌های سینمایی است که نمادی از جنگ دارند؛ اما هیچ نبردی در آن‌ها صورت نمی‌گیرد. در جامعه‌ی ما هم نمادهای شبه‌مدرن وجود دارد ولی کارکرد مشخصی ندارند. دانشگاه‌ها در حوزه‌ی علوم انسانی، هنوز نتوانسته‌اند برای مسئله‌ی شبه‌مدرن یک صورت‌بندی تاریخی دقیق ارائه دهند.»

این استاد فلسفه با بیان اینکه هگل، معنای جدیدی از فلسفه را ارائه می‌دهد، افزود: «این به معنای آن است که وی پیوند میان فلسفه و تاریخ را تبیین می‌کند؛ یعنی فلسفه با تاریخ فلسفه وارد می‌شود. در حقیقت نمی‌توان یک فلسفه منفک از تاریخ داشت.»

عبدالکریمی گفت: «حوزه‌های علمیه ما در دوره‌ی پیشاهگلی است. فرازمانی و فراتاریخی است؛ به‌همین دلیل تلاش‌های سنتی و بازخوانی‌ها از ابن‌سینا و سهرودی و ابن‌عربی، با روح زمان نسبت ندارد.»

وی خاطرنشان کرد: «آنچه عمدتاً در دپارتمان‌های فلسفه وجود دارد، فقدان فلسفه است! امر به گزارش‌های تاریخی، ابژه‌ی نیرو و بازی احمقانه صدور مدارک دانشگاهی است.»

وی به نسبت فلسفه و خودآگاهی تاریخی اشاره کرد و افزود: «فلسفه‌ی دانشگاهی ایران، امروز هنوز با مسئله‌ی ایران پیوند برقرار نکرده است؛ یعنی هنوز نتوانسته ایران را به عنوان مسئله‌ی پروبلماتیک فهم کند. در فلسفه‌ی ما، مسئله‌ی اصلی ایران نیست.»

این مدرس دانشگاه یادآور شد: «اساساً یکی از مشکلات ما در کشور، این است که ما مسئله نداریم و در عین حال خیلی مسئله داریم! ما پیوسته در مورد مسائل اجتماعی و اقتصادی و… صحبت می‌کنیم اما این مسئله‌ی بنیادی در میان نیست؛ اینکه ایران چیست و ایرانی کیست؟ تا به این پرسش پاسخ ندهیم، مسائل به‌سمت مسائل روزمره است.»

مؤلف کتاب «هایدگر در ایران» گفت: «ما امروز با یک گسست دهشتناک میراث فرهنگی مواجه‌ایم، گسست عظیمی از هویت تاریخی. هنوز جامعه، قدرت سیاسی و روشنفکران در مواجهه با این معضل، گیج و گنگ هستند.»

فلسفه غرب در دانشگاه یک طرفه است

سید حسن حسینی، استاد فلسفه‌ی علم دانشگاه شریف با دسته‌بندی‌کردن فلسفه و مسائل امروز جامعه‌ی ایران به ۷ دسته، خاطرنشان کرد: «دسته‌ی اول «فلسفه به مثابه آکادمیک» است. شاخصه‌ی این گروه این است که یا حکومتی هستند یا در سایه‌ی حکومت، کار آکادمیک انجام می‌دهند. در این رده، ملاحظه‌ای وجود دارد و اینکه در حوزه‌ی فلسفه غرب، جاده یک طرفه است؛ یعنی مسائل غرب تدریس می‌شود و در جامعه‌ی علمی قرار دارد ولی غرب هیچ تأثیری از تحقیقات جامعه‌ی ایرانی ندارد. در فلسفه‌ی اسلامی، این وضع وخیم‌تر است؛ یعنی در حلقه‌ی بسته خود قرار داریم. »

وی دسته‌ی دوم را «امتداد اجتماعی فلسفه آکادمیک» نام‌گذاری کرد و گفت: «پیش می‌آید که فلسفه در آکادمیک، تأثیرات اجتماعی بگذارد. در این حوزه نقش عبدالکریم سروش را می‌توان مثال زد.»

این مدرس فلسفه از دسته سوم با عنوان «فلسفه‌ی حامی تغییرات اجتماعی» نام برد و یادآور شد: «این به معنای آن است که فلسفه، روی تحولات اجتماعی سوار می‌شود و آن را تبیین و ترویج می‌دهد. حسین بشیریه در این دسته جای دارد که به تبیین نظریه‌های جریان اصلاحات پرداخت.»

حسینی گفت: «دسته‌ی چهارم «فلسفه‌پروژه» است؛ یعنی جایی‌که یک پروژه‌ی محوری و کلیدی وجود دارد که آن فلسفه یا آن فیلسوف دغدغه‌شان آن محور است. نظریه‌ی «ایران شهری» مرحوم سید جواد طباطبایی و پروژه «معنویت مبتنی بر روانشناسی و تجربه» دکتر ملکیان، از این دسته است. »

وی دسته‌ی بعدی را «فلسفه به مثابه تأسیس و تثبیت نظام مستقر» دانست و افزود: «در این دسته، مرحوم مطهری، شریعتی، آیت‌الله مصباح و نظریه‌ی «ولایت فقه» امام خمینی (ره) جای دارد. »

این محقق فلسفه‌ی دین، خاطرنشان کرد: «اعتقادی که جهوری اسلامی به مهندسان و پزشکان دارد را اگر به جامعه‌شناسان داشت، شاهد این سطح از معضلات فرهنگی نبودیم!»

وی دسته ششم را «فلسفه‌ی ناشی از علم جدید» نام‌گذاری و تصریح کرد: «علم جدید یعنی زیست‌شناسی تکاملی دارد و نظام ارزشی جدیدی را بر جامعه تحمیل می‌کند.»

«فلسفه به معنای زندگی طبیعی» دسته هفتم بود که حسینی در این حوزه، به فروش بالای کتب شوپنهاور و نیچه اشاره کرد و آن را یک جریان اجتماعی برشمرد که افراد عادی هم، با مشاغل مختلف برای اینکه خلاصی پیدا کنند و پاسخ ناجواب‌های خود را بگیرند، به این کتب روی می‌آورند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز