خبرگزاری کار ایران

مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح مطرح کرد؛

سینمای ایران در فیلمنامه ضعف جدی دارد/ «مزرعه پدری» ملاقلی‌پور را با اکران بد نابود کردند

سینمای ایران در فیلمنامه ضعف جدی دارد/ «مزرعه پدری» ملاقلی‌پور را با اکران بد نابود کردند
کد خبر : ۱۴۷۲۴۶۸

سیدمحمد حسینی با اشاره به اینکه در سینمای ایران توجه چندانی به فیلمنامه نمی‌شود و فیلمنامه‌نویس کمترین دستمزد را در بین عوامل یک فیلم دریافت می‌کند، تأکید کرد: سینمای ایران دچار ضعف جدی در متن است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در سال‌های اخیر تعداد تولیدات سینمایی در ژانر دفاع مقدس افزایش چشمگیری داشته و برخی از این آثار توانسته‌اند نظر مثبت منتقدان و حتی مخاطبان را به خود جلب کنند اما بسیاری دیگر با انتقادات زیادی همراه بوده‌اند. از این رو لازم است سینمای دفاع مقدس در شرایط حاضر که به نظر می‌رسد بسیار مورد توجه سینماگران و مسئولان سینمایی است، بار دیگر در پیمودن مسیر خود مورد ارزیابی و آسیب‌شناسی قرار بگیرد.

در گفتگو با سیدمحمد حسینی (مدیر گروه فیلم و سریال روایت فتح، عضو شورای پروانه ساخت و مدیر انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس) که بخش اول آن را از نظر می‌گذرانید، به مرور تولیدات سینمای دفاع مقدس پرداختیم. در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

در سال‌های اخیر تولیدات سینمای دفاع مقدس نسبت به گذشته افزایشی نسبی داشته، با توجه به آثار اخیر به نظر شما چه اولویت‌هایی برای این سینما می‌تواند مطرح باشد؟

سینمای دفاع مقدس باید به سمت اقتباس برود و امروز باید بررسی کنیم که آیا این مدل‌سازی و اقتباس می‌تواند نتیجه‌بخش باشد یا خیر. به نظر من اینکه سینمای دفاع مقدس به سمت اقتباس پیش رفته بسیار مهم است و می‌تواند اتفاقات خوبی را در این عرصه رقم بزند.

شاید تعداد رمان‌هایی که مربوط به دفاع مقدس می‌شود بسیار اندک باشد. منظورتان اقتباس از روایت‌های واقعی است؟

در کل کره زمین اقتباس سه حالت دارد. شاید مرسوم‌ترین شکلش اقتباس از رمان و داستان باشد که فیلمنامه‌نویس با خواندن اثر مکتوب آن را به مدیوم سینما منتقل می‌کند. رمان می‌تواند شامل محتواهای مختلفی باشد و اصطلاحاً دچار لغزش تِم باشد که البته ذات رمان اینگونه است و باید حتماً تِم‌های مختلفی داشته باشد در حالیکه در سینما محکوم به وحدت تِم یا موضوع هستید. یک فیلمنامه‌نویس باید آنقدر متبحر باشد که بتواند از دل اکوسیستم رمان به وحدت تِم برسد. به نظر من در سال‌های اخیر شروع خوبی در این زمینه داشتیم و اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است و فیلم‌هایی چون «موقعیت مهدی»، «مجنون» و... به صورت اقتباسی ساخته می‌شوند.

شکل دیگر اقتباس برگرفته از یک واقعه است. ممکن است یک واقعه رخ داده باشد و اثری مکتوب که در اختیار عموم قرار گرفته باشد درباره آن اتفاق وجود نداشته باشد و ممکن است این اتفاق حتی جزو اسناد محرمانه یا طبقه‌بندی شده باشد یا اصلاً جزو این دسته‌ها نباشد و یک روایت شفاهی باشد و در این مورد نیاز به کشف و کنکاش میدانی است که البته کاری سخت و جذاب است و در حال حاضر ما قصه‌ای درباره ماجرای جنگل کار می‌کنیم که نگارش فیلمنامه آن به همین صورت اقتباسی از روایت‌های شفاهی درباره یک ماجرای واقعی است. یکی از آثار مکتوبی که اقتباس صورت گرفته مربوط به شهید بقایی می‌شود که کل آثار مکتوب مربوط به ایشان را جمع‌آوری کردیم و مقطعی از زندگی شهید دکتر بقایی را ساختیم که تصویربرداری آن هم به پایان رسیده و در حال حاضر تدوین آن در حال انجام است.

روایت جنگل برای ما و همه مخاطبان عام یادآور ماجرای آمل و جنگل سیاهکل است و معمولاً روایت منسجمی از آن در ذهن افراد شکل نمی‌گیرد و اتفاقاتی جدا از هم هستند که تداعی می‌شوند اما ما به صورت عام تشکیل جبهه سوم در جنگل که جزو اهداف منافقین است را پیگیری کردیم و می‌دانیم که اثر مکتوب خاصی در این زمینه وجود ندارد و ما به ناچار سراغ افرادی رفتیم که شاهد بودند و در این واقعه حضور داشتند و ما توانستیم عمده این افراد را پیدا کنیم و با کنشگران اصلی این ماجرا ساعت‌ها صحبت کردیم تا به این ماجرا برسیم که منظور سازمان مجاهدین برای اعزام نیروهایش به جنگل چه بود. فیلمنامه‌ای بسیار جدی نوشته شده است و آن را می‌توان اقتباس از واقعیت دانست. علاوه بر این با همکاری استان لرستان زاویه‌ای از اتفاقات عجیب فعالیت کربلای 4 را پیدا کردیم که تا امروز این عملیات و وقایعش اینگونه مطرح نشده است و معمولاً مردم وقتی کربلای 4 را می‌شنوند یاد ماجرای غواصان شهید و یک عدم‌الفتح خیلی تلخ می‌افتند اما این ماجرا یک اتفاق خیلی متفاوت در دل آن ماجرا است و در حال حاضر فیلمنامه آن آماده شده و قرار است در سال جاری کلید بخورد.

سومین حالت اقتباس به یک مفهوم،‌ فرامتن و ماهیت مربوط می‌شود که البته این مورد در کشور ما شکل نگرفته است. نمونه خارجی و موفق آن می‌تواند فیلم «هفت» دیوید فینچر باشد که هفت گناه از انجیل اقتباس کرده و بر اساس این هفت گناه یک قصه جنایی جدی طراحی کرده است. این هم روشی از اقتباس است که گاهی اوقات به دل اسطوره می‌رود و گاهی مواقع نیز به سراغ فرامتن می‌رود. رفتن به سراغ فرامتن‌ها کاری متداول است که می‌تواند مسائل معنوی و مذهبی هم باشند و ما کمتر به سراغ اینگونه اقتباس رفته‌ایم. شاید بتوان «شعله‌ور» حمید نعمت‌الله را یک نمونه دانست که ایشان در آن فیلم به سراغ موضوع حسادت رفته‌اند و در آنجا از حسادت تعبیری مثنوی‌وار دارد که حسادت خودِ آتش است و مثل شعله‌های آتش سوزاننده است.

در مورد دفاع ما بیشتر در دو نوع اولی که بیان کردم آثار سینمایی‌مان را خلق کردیم به طوریکه یا در آثار مکتوب کنکاش کرده‌ایم یا به سراغ موضوعات دفاع مقدس رفته‌ایم که به صورت شفاهی مطرح شده‌اند.

بیش از سی سال از جنگ تحمیلی گذشته و واقعه‌ای که چنین زمانی از آن گذشته در همه جای دنیا برای پرداخت سینمایی نیازمند نگاه‌هایی جدید است. آیا پرداخت‌ها، نگاه‌ها و تحلیل‌های جدید هم در اولویت قرار دارد یا خیر؟

بله قطعاً‌ یکی از اصلی‌ترین اهداف ما پرداختن به ابعاد تازه‌ای از جنگ یا در واقع ناگفته‌های جنگ است که تا امروز به آن‌ها پرداخته نشده است اما این مسائل نیازمند پرداختی دراماتیک هستند.

یکی از مسائل مهم پرداختن به گستردگی و انتقال حس واقعی واقعه است و به نظر من مهم‌ترین رکنی که در سینما مکلف به رعایت آن هستیم. باید بپذیریم که سینما بیشتر از اینکه خبر یا بیان یک موضوع باشد ایجاد حس در مخاطب است. اگر تماشاچی بتواند با شخصیت اصلی داستان در هنگامه‌ها، آشوب‌ها و کمشکش‌های داستانی همذات‌پنداری کند آن اثر بخش اعظمی از موفقیتش را کسب کرده و این مهم به دست نمی‌آید مگر اینکه احساسات مخاطب در اختیار فیلمساز قرار بگیرد. در صورتیکه همذات‌پنداری ایجاد شود کنش‌های شخصیت اصلی داستان منطقی به نظر می‌رسد و مخاطب او را باور می‌کند و به او نزدیک می‌شود.

به نظر من باید به مسائل مغفول مانده دفاع مقدس اینگونه پرداخته شود. گاهی اوقات فیلمساز به سراغ محدوده زمانی کوچکی می‌رود، مثل فیلم «چ» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا که به شخصیتی چون شهید چمران می‌پردازد اما این شخصیت با آن همه ابهت و داستان‌های مختلفی که پیرامون این شخصیت وجود دارد به وسیله کارگردانی چون حاتمی‌کیا دو روز از زندگی این شخصیت انتخاب می‌شود و همین دو روز را روایت می‌کند و به نوعی از چمران، چ را روایت می‌کند.

گاهی اوقات فیلمساز برای شخصیتی که می‌خواهد قصه‌اش را روایت کند به سراغ ساختاری نزدیک به سینمای مستند می‌رود که می‌توان آن را مستند درام دانست که می‌توان فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» را درباره این ساختار مثال زد. در این ساختار هم فیلمساز باید موضوع وحدت تِم را حفظ کند؛ حتی اگر قرار است قصه یک شخصیت را از کودکی تا بزرگسالی روایت می‌کند.

سینمای دفاع مقدس با وجود افزایش میزان تولیدات در این سال‌ها نتوانسته اثری با میزان مخاطبان بالا داشته باشد. به نظر شما چه عواملی موجب کم بودن میزان مخاطبان این سینما شده است؟

عوامل متعددی در این اتفاق دخیل هستند. یکی از عوامل به کنشگران عرصه تولید مربوط می‌شود که این جامعه را می‌توان شامل مدیران و حتی فیلمسازان دانست. دلیل دیگر این اتفاق به نحوه مدیریت اکران ما مربوط می‌شود چرا که در این حوزه می‌توان مدیریتی در جهت بهتر دیده شدن آثار دفاع مقدس داشت.

همانطور که اثری شاهکار مثل «مزرعه پدری» مرحوم رسول ملاقلی‌پور در شرایطی اکران می‌شود که می‌توان گفت این فیلم را نابود کردند و من بر این عقیده‌ام که می‌شد شرایطی ایجاد کرد که این فیلم بسیار خوب دیده شود. از عوامل تأثیرگذار در دیده شدن آثار سینمایی می‌توان به زمان مناسب اکران، تبلیغات مناسب و... اشاره کرد.

مسئله دیگر در کمتر دیده شدن آثار سینمای دفاع مقدس خارج از اختیارات ما است که برای مثال می‌توان شیوع ویروس کرونا را مثال زد. در دو سالی که این طوفان سیاه بر سراسر کره زمین وزید تغییر طبع و ذائقه را در همه جای دنیا به وجود آورد و امروز آثار طنز مخاطب بیشتری دارند.

ضعف بخش تولید که مربوط به عملکرد سینماگران و مسئولان سینمایی مربوط می‌شود را چگونه می‌توان برطرف کرد؟

به نظر من در حوزه متن و فیلمنامه دچار ضعف جدی هستیم. من عضو شورای پروانه ساخت هستم و باید بگویم که ضعف در فیلمنامه مسئله‌ای جدی برای کل سینمای ایران است.

این موضوع علل متنوعی دارد و به نحوه نگاه ما، تلقی ما از نقد و… مربوط می‌شود و یکی از دلایل مهم دیگر ضعف در فیلمنامه به سهم نویسندگان ما از بودجه تولید مربوط می‌شود به این معنا که مثلاً یک فیلم با ۵۰ میلیارد تومان ساخته می‌شود اما ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان برای متن و فیلمنامه در نظر گرفته می‌شود. این رقم در مقایسه با بودجه تولید به این معناست که ما عملاً متن را نادیده می‌گیریم و کمترین دستمزد و بودجه را برای نویسنده در نظر داریم. وقتی مهم‌ترین قوه خلاقه در فیلم تا این حد نادیده گرفته می‌شود طبیعتاً ما ضعف‌های بسیاری در این حوزه خواهیم داشت، در حالیکه سینماهایی مثل ترکیه، کره جنوبی، چین، روسیه و... که در دنیا جزو سینماهای موفق هستند اهمیت ویژه‌ای به متن و فیلمنامه می‌دهند و نویسنده‌ها هم دستمزدهای بالایی دارند و حتی وقتی یک رمان‌نویس از اثرش قرار است اقتباس شود دستمزد بسیار بالایی دریافت می‌کند و به همین دلیل سعی دارد دیگر آثارش هم به نوعی بنویسد که بتواند با مدیوم سینما تطبیق داشته باشد.

در کشور ما توجهی به متن وجود ندارد، گاهی مواقع شاهد هستیم از یک کتاب اقتباس شده ولی هیچ اهمیتی به نویسنده آن کتاب داده نشده و در تیتراژ نامی از اثر منبع و نویسنده‌اش وجود ندارد و این نشان می‌دهد که ما اهمیتی به متن و نویسنده نمی‌دهیم.

ما باید بپذیریم که پروسه تولید فیلم سینمایی در دنیا متحول شده و لازم است خود را تطبیق دهیم و از طرفی مردم فیلم‌های روز دنیا را به راحتی می‌بینند و این آثار در دسترسشان است و فیلم‌ها را به راحتی مقایسه می‌کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز