نویسنده و کارگردان نمایش «ما نیز مردمی بودیم» مطرح کرد؛
تنخواه جشنواره کافی نیست/ کوهدشت قطب تئاتر لرستان است
احسان ملکی کارگردان میگوید: از دهه هفتاد تاکنون تعدادی از جوانان و نوجوانان کوهدشت به دانشگاه هنر رفتهاند و حال همان افراد به مرور تئاتر این شهر را ارتقا دادهاند. به طوری که امروز به قطب اصلی تئاتر لرستان تبدیل شده و اولین جوایز فجر را دریافت میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، چهل و دومین جشنواره بینالمللی فجر چند روزی است که برگزاری بخشهای اجرایی خود را آغاز کرده است. پیش از این اتفاق و در مراسم افتتاحیه این رویداد بود که برگزیدگان برخی بخشها معرفی شدند و چند هنرمند پیشکسوت نشان هنری دریافت کردند.
پس از آغاز اجرای نمایشهای صحنهای در بخشهای مختلف و اجرای آثار خیابانی، گروهها یکی - دو روز زودتر به پایتخت میآیند تا قبل از اجرا، سالن خود را ار ارزیابی کنند. البته در میان گروهها برخی چندین روز زودتر به تهران آمدهاند تا تمرینات خود را در فضای جشنواره ادامه دهند.
جشنواره امسال جز اینکه چند بخش را به بخشهای اصلی افزوده، میزبان هنرمندانی از شهرهای دور هم است. کوهدشت یکی از شهرهای منطقه لرستان است. نمایش راه یافته به جشنواره از این شهر به بخش مسابقه تئاتر ایران راه یافته است. این اثر «ما هم مردمی بودیم» نام دارد و احسان ملکی کارگردانی آن را به عهده دارد. او میگوید فضای نمایشش رئالیستی است و قصه آن درباره خانوادهای است که از فقر و چالشی که گرفتارش شدهاند، رنج میبرند.
نمایش «ما هم مردمی بودیم» با مدت زمان هشتاد دقیقه قرار است روز جمعه و شنبه ششم و هفتم بهمنماه در سالن استاد سمندریان واقع در تماشاخانه ایرانشهر سه اجرا داشته باشد.
احسان ملکی کارگردان نمایش «ما نیز مردمی بودیم» درباره چگونگی حضورش در جشنواره امسال و جزییات اثرش با ایلنا گفتگو کرد. او همچنین از فضای فرهنگی ایجاد شده در شهر کوهدشت طی سالهای اخیر گفت و از اینکه اداره ارشاد منطقه و دیگر نهادهای فرهنگی در جریان حضور آنها در جشنواره فجر نیستند، انتقاد کرد.
به عنوان سوال اول از سابقه حضورتان در جشنواره تئاتر فجر بگویید.
این اولینبار نیست که در جشنواره تئاتر فجر حضور یافتهام و باید بگویم در چند سال گذشته با آثاری چون «چیدا»؛ «هزار شلاق»، «بازگشت» و دیگر نمایشها، طی پنج دوره در جشنواره تئاتر فجر حضور یافتهام. خدا راشکر هر دورهای که به جشنواره آمدهآیم جزو برترینها بودهایم و در بخشهای مختلف برگزیده شده و جایزه دریافت کردهایم. اینطور بگویم که طی حضور من و اعضای گروهم در جشنواره فجر هر سال در پنج بخش کاندیدا بودهایم. طی سالهای نود و سه، نود و چهار، نود و پنج در جشنواره حضور یافتم. یک سال کار نکردم و مجددا سال نود و هفت با نمایش «بازگشت» در جشنواره حضور یافتم. در ادامه هم درگیر بیماری کرونا شدیم و حال دوباره امسال با نمایش «ما نیز مردمی بودیم» در دوره چهل و دوم حضور یافتهام. اثر ما در بخش مسابقه تئاتر ایران با دیگر آثار رقابت خواهد کرد. الان هم با نمایش «ما نیز مردمی بودیم» در بخش مسابقه تئاتر ایران حضور یافتهایم و جزو دوازده کار برتر بودهایم.
آیا میتوانید درباره جشنواره امسال و کم و کیف آن صحبت کنید؟
ضمن تشکر از دبیر جشنواره و اعضای دبیرخانه باید بگویم هنوز مواجهه مستقیمی نداشتهام و موردی ندیدهام که بخواهم درباره اش صحبت کنم. تا امروز هم درگیر تمرینات بودهام و موفق به دیدن آثار دیگر دوستان نشدهام.
شما کی به تهران آمدهاید؟
من بچههای گروهم را به تهران آوردهام و تا کمی قبل از اجرا تمرینها در تهران باشد. ماجرا این بود که من در شهرمان کارگاهی آموزشی داشتم و از مقطعی به بعد نمایش «ما نیز مردمی بودیم» را تمرین کردیم و در ادامه آن را برای حضور در جشنواره فجر آماده کردیم. منتهی یکی دو نفر از بازیگران مشکل آمد و رفت و مشکل اسکان داشتند و در نهایت دو بازیگر از تهران انتخاب کردیم. علی سینا رضینیا موسیقی و طراح صدا نمایش در تهران به ما اضافه شد. آقای خضرایی هم به عنوان طراح نور در تهران به گروه ما پیوست و آقای بابایی را داریم که ساخت دکور را به عهده دارند. طراحی صحنه نمایش را هم روحان امامی به عهده دارد. کار را هم امین ابراهیمی نوشته که دوستان قدیمی و خوب من است و یکی از اعضای خانواده و گروه محسوب میشود.
یعنی برای رسیدن به جشنواره مسیر پر فراز و نشیبی را طی کردهاید؟
بله. الان بیست روزی هست که مشغول تمرین هستیم و مدیریت و برنامهریزیها هم به عهده خودم بوده است. به هرحال اتفاقاتی رخ داد که تغییراتی را برای ما رقم زد. مثلا اینکه بخشی از صحنه ما به دلیل بارندگی و گل و لای خراب شد و مجبور شدیم دوباره برای ساخت دکور اقدام کنیم.
«ما نیز مردمی بودیم» درباره چیست؟
قصه ما درباره خانوادهای است که درگیر بیماری خواهرزادهشان هستند. این شخص دختری کوچک است که به بیماری سرطان مبتلا شده است. اعضای خانواده این دختر برای او به هر دری میزنند تا بلکه هزینه درمانش را جور کنند. اعضای این خانواده که آدمهای نمایش محسوب میشوند بسیار فقیر و تنگدست هستند تا جایی که لباسهایشان را در ازای کاری که میکنند از همسایهها میگیرند. این خانواده برای بر طرف کردن مشکلشان به هر دری میزنند و هر کاری میکنند. این قضیه تا جایی بغرنج و غیر قابل حل است که مادر خانواده که لیلا نام دارد یعنی مادر نرگس (که دختر بیمار فرزند اوست) برای تامین مخارج و پول دوا و درمان، رحم خود را اجاره میدهد. در ادامه حادثهای رخ میدهد که منجر به تغییر ماجرا میشود.
امین ابراهیمی این اثر را به تازگی نوشته و اینکه در نگارش اثر ایشان تعامل و مراوده فکری داشتهاید؟
امین ابراهیمی که خودش هم یک دوره در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت، این متن را چهار یا پنج سال پیش نوشته بود. اگر اشتباه نکنم من در آن دوره نمایش «چیدا» را در جشنواره داشتم. همانطور که گفتم من و امین بیست و هفت سال است با هم رفیقیم. من و ایشان البته برای اجرای اثر اخیرمان «ما نیز مردمی بودیم» با هم تعامل داشتهایم و حذف و اضافههایی هم انجام شده. ما از یک خانواده و گروهیم در این زمینهها مشکلی وجود ندارد. امین چند روزی هم هست از شهرستان به تهران آمده تا در جلسات تمرین کنارمان باشد و از نظرات هم استفاده کنیم. البته برای تغییرات کمی دیر است چون به هرحال این اتفاق در نزدیکی اجرا، بازیگران را به هم میریزد؛ ولی خب به هرحال همه چیز باید درست پیش برود.
چرا از طریق جشنواره استانی و منطقهای به جشنواره امسال نیامدید؟
من دیگر مویی سپید کردهام و ترجیح میدهم کارم را مستقیما ارائه کنم؛ حال اگر پذیرفته شد که چه خوب. ترجیح میدهم فرصت حضور در استانی و منطقهای را به جوانترها بدهم.
از حمایتهای مالی جشنواره بگویید. کمکهزینه و تنخواه دریافت کردهاید؟
بر اساس اعلام فراخوان کمک هزینه پنجاه میلیون تومان بوده است. از این مبلغ بیست و پنج میلیون تومانش را به ما رساندهاند که این مبلغ در برابر هزینههای که کردهام؛ اصلا قابل توجه نیست. اینطور بگویم که مبلغ اعطایی توسط جشنواره نسبت به خرج و مخارجی که کردهام حتی یک بیستم نیز نیست.
جلسات تمریناتتان در تهران را کجا برگزار میکنید؟
همین جا لازم میدانم از مدیریت تماشاخانه نوفل لوشاتو، داود نامور تشکر کنم. هفته آخر که ما سالن نداشتیم ایشان لطف داشتند و با همکاری برادرانهای که داشتند این مشکل را حل کردند و سالن تمرین در اختیارمان گذاشتند. ایشان همکلاس دوران لیسانس من بوده است.
کمی از تئاتر شهرتان بگویید. از تئاتر و هنر کوهدشت کم شنیدهایم.
از حدود سالهفتاد و هشت به این طرف بود که تعدادی از جوانان تیمی تشکیل دادند. من در آن مقطع هجده، نوزده سالم بود. البته پیشکسوتان را هم در کنارمان داشتیم. این تیم تشکیل شده از جوانان به مرور فعالیتهای هنری خود را شروع کرد. یواش یواش به دانشگاه رفتیم. کم کم فضا تغییر کرد و روند عوض شد. کوهدشتی که زمانی در مقطع استانی هم حرفی برای گفتن نداشت به قطب اصلی تئاتر لرستان تبدیل شد. حال کوهدشت از این جایگاه بالاتر رفته و اولین جوایز فجر را دریافت میکند. مثلا من با نمایش «هزار شلاق» اولین جایزه فجر را بردم.
الان در میان شهرهای استان لرستان کوهدشت بیشترین آمار مدارک تحصیلی دانشگاهی در رشته نمایش را دارد. الان به گونهای است که میتوان گفت دانشگاه در میان اهالی کوهدشت جا افتاده است.
یعنی الان شما در کوهدشت انجمن نمایش دارید؟
نه اصلا. انجمن و نمایش یا تشکل دیگری نداریم و همه چیز برای ما دلی است. هیچ کمکی وجود ندارد و اصلا خبر ندارند که ما الان به جشنواره فجر آمادهایم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
اثر درباره کوهدشت است و حتی زمانی که از سوی دبیرخانه میخواستند کار را به نام استان لرستان رد کنند قبول نکردم و گفتم حتما باید نام کوهدشت باشد. در پایان از شما ممنونم. امیدوارم مسئولان تئاتر شهرستانها همت و تلاش اهالی تئاتر را در نظر گیرند.