خبرگزاری کار ایران

یک نقاش مطرح کرد؛

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند
کد خبر : ۱۴۳۴۹۱۱

صدف کباری می‌گوید: هم تکنولوژی و هم نظام سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات کره زمین بسته‌اند. الان اقتصاد در دنیا حرف اول را می‌زند. هنرمندان هم به اندازه خودشان وسعشان می‌توانند در بهبود اوضاع دخیل باشند. هنرمندان ابزار و اسلحه‌ای ندارند و صرفا می‌توانند با هنراحساس‌شان را بیان کنند. حرف اصلی را اقتصاد می‌زند و در حال پیش رفتن است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اصولا تعاریف مختلف با گذر زمان گاه دچار تغییر می‌شوند و این اتفاق نگرش‌های مختلف نسبت به موضوع مورد نظر را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این قاعده در هنرهای مختلف هم وجود دارد. اما در میان هنرهای مختلف آنچه همچنان به قوت خود باقی است اصول و قواعدی هستند که در روند و ادامه مسیر جریان‌ها و سبک‌ها ایجاد شده‌اند. کلیت این اصول و قواعد را می‌توان هنر کلاسیک نام نهاد. تلفیق هم در همین راستا و در همین چهارچوب اتفاق می‌افتد. اما آنچه این مهم را اهمیت می‌بخشد اشراف هنرمند به هنرهای مدنظرش است. اینکه تلفیق چگونه و بر چه اساس طی می‌شود یک امر نسبی است اما در نهایت این خروجی کار است که کم و کیف و جایگاه هنرمند و اثرش را تعیین می‌کند. 

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند

صدف کباری که بیشتر عمر هنری خود را روی مقوله معماری تمرکز داشته، حال بیش از یک دهه است که روی نقاشی تمرکز دارد. این در حالی است که معمولا در ایران برخلاف اغلب کشورهای دنیا، معماری را در دسته هنرهای تجسمی قرار نمی‌دهند. با این وجود؛ اگر به آثار این هنرمند نگاهی بیندازیم متوجه تاثیر معماری در آثارش خواهیم شد. 

کباری که تا امروز در چند نمایشگاه گروهی حضور داشته این روزها نمایشگاه «خیال دشت» را دارد که روز جمعه هشتم دی‌ماه در گالری «با» افتتاح شده است. این نمایشگاه به آثار انتزاعی و طبیعت‌محور کباری اختصاص دارد. 

در بخشی از توضیح هنرمند درباره‌ی این مجموعه آثار نوشته شده: «در فضای ذهنم قدم می‌زنم و از کنار کوه‌های سر به فلک کشیده و پر از صخره عبور می‌کنم، به داخل جنگل مرموز و اسرارآمیز قدم می‌گذارم و ناگهان خود را در ساحل دریایی آرام و زیبا می‌بینم. می‌خواهم این صحنه‌ها را به تصویر بکشم، تصویری از طبیعتی که در ذهن من شکل گرفته است.» 

صدف کباری در گفتگو با ایلنا از جزییات سبک و سیاقش گفت و بر تاثیر ناگزیر معماری بر هنرش تاکید کرد.

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند

به‌نظرتان هنر «معماری» چقدر بر نقاشی‌های شما تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم داشته؟ شاید این تاثیر گرفتن تا به آنجاست که حتی مخاطبان عام هم متوجهش می‌شوند. 

قطعا نمی‌توان گفت که معماری روی آثارم تاثیر نداشته است. وقتی که سال‌ها به عنوان معمار خط‌های منظم می‌کشید و در این زمینه فعالیت می‌کنید، همه این موارد ناخودآگاه در ذهن شما نقش می‌بینند. با این تفاسیر باید بگویم معماری بخشی از من است و جدا از من نیست. من بیش از چهل سال در زمینه معماری و معماری داخلی سابقه کار دارم، محال است که این موارد در نقاشی‌هایم دیده نشود. حتی در یکی از نمایشگاه‌هایی که داشتم و حدود سال‌های نود و شش یا نود و هفت برگزار شد، صاحب گالری همین صحبت‌ها را مطرح کرد. ایشان به من گفتند تمام حس‌هایی که در معماری هست را می‌توان در آثارت دید. 

آیا شما ازابتدای فعالیت‌های خود دو هنر «معماری» و «نقاشی» را با هم پیش بردید؟ 

باید بگویم به طور موازی و هم‌زمان در دو عرصه معماری و نقاشی فعالیت نداشته‌ام اما خب در اینباره توضیحاتی خواهم داد که پاسخ سوال شما را داده باشم. نقاشی را از بچگی و نوجوانی برایم جذابیت داشته است. از مقابل دانشگاه تهران دفترهای رنگ روغن می‌خریدم و به هرحال در این زمینه کارهایی انجام می‌دادم و کپی‌هایی را هم انجام می‌دادم. در ادامه به کلاس‌های مختلف رفتم. مدتی نزد آقای آیدین آغداشلو آموزش دیدم و چندین معلم داشته‌ام. در ادامه من در دانشگاه معماری خواندم و زنده‌یاد پیلارآم استادم بود. به همین دلیل نقاشی همیشه در کنار کارهای دیگرم، بود. اشیایی چون گلدان را مقابلم می‌گذاشتم و آن را می‌کشیدم. یا مثلا فیگورها را طراحی می‌کردم. این رویه سال‌ها با من بود تا اینکه در سال ۱۳۹۰ با معرفی شخصی نزد آقای نصرت‌الله مسلمیان رفتم و ایشان کارهای مرا دیدند و درباره آن‌ها صحبت‌هایی کردیم. بعد از این اتفاق بود که استاد مسلمیان مرا پذیرفتند. و خب در آن دوران به راحتی کسی را به عنوان شاگرد نمی‌پذیرفتند. یعنی فرد باید با سابقه قبلی نزد چنین استادانی برود. در نهایت اینکه از سال ۱۳۹۰ بود که در این سبک و سیاق به خلق آثارم پرداختم. 

 «معماری» همچنان باشماست؟ 

در همان دوره یعنی سال نود معماری اصطلاحا کنارم بود اما از جایی به بعد آن را کنار گذاشتم و روی نقاشی متمرکز شدم. 

از این انتخاب رضایت داشته‌اید؟ 

واقعا یکی از موضوعاتی که همیشه در زندگی‌ام وجود دارد این است که با خودم می‌گویم کاش که زودتر تمرکزم را روی نقاشی می‌گذاشتم. باید زودتر از این‌ها دست از سر معماری بر می‌داشتم و به این سبک از نقاشی روی می‌آوردم. به این دلیل که که خیلی آزاد و رها هستم.

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند

یک اثر از نمایشگاه «خیال دشت»/ ابعاد ۶۵x۹۵ سانتى متر/ تکنیک آکریلیک روی بوم

اصولا هنرمندان درونگرا و آن‌هایی بر اساس ذهن و جهان‌بینی ذهنی به خلق اثر می‌پردازند با مقوله «انتزاع» میانه بهتری دارند. طی کردن مسیر رئالیسم تا «انتزاع» برای شما چگونه طی شده؟ 

این رویه و مواجهه با فضای انتزاع همیشه خیلی برایم جالب بوده و هست. زمانی که مقابل بوم می‌نشینم از اطراف و هرآنچه پیرامونم هست، جدا می‌شوم. این فضا مرا در خودش می‌کشد و این برایم خیلی لذت‌بخش است. 

این لذت و فضای خاص را در «معماری» تجربه نکرده بودید؟ 

اگر راستش را بخواهید باید بگویم هنری با عنوان معماری وجود ندارد و در ایران چنین است. به طور مثال فلان مالکی که زمینی را متری فلان تومان خریداری کرده، مجالی نمی‌دهد تا من معمار کار هنری انجام دهم. او از طرفی می‌خواهد هر متر از بنایی که می‌سازد را متری فلان تومان بفروشد. مالک و مهندس با چنین نگرشی کار می‌کنند و اصلا به هنرمند معمار اجازه نمی‌دهند تا برای ایده‌پردازی و طراحی مجالی داشته باشد. در واقع معماری صرفا یک عنوان کلیشه‌ای است. جوانان زیادی داریم که با معدل‌های خوب از رشته معماری فارغ‌التحصیل شده‌اند و من با تعدادی از آن‌ها کار کرده‌ام. این دوستان فقط پشت «اتوکد» نشسته‌اند و از خلاهای موجود و فضایی که وجود دارد، رنج می‌برند. چرا؟ چون شرکت‌های کله‌گنده به آن‌ها کاغذ نمی‌دهد تا طراحی کنند و از آن‌ها می‌خواهد با نرم‌افزاری چون «اتوکد» کار کنند! 

متاسفانه «معماری» بنا به دلایلی که گفتید و مسائل دیگر، در ایران هنر محسوب نمی‌شود. مثلا در جشنواره‌های هنرهای تجسمی، یا بینال‌ها و دیگر رویدادها کمتر می‌بینیم که شاخه مهمی چون «معماری» یکی از هنرهای مورد توجه باشد. 

اولا اینکه معماری نه فقط در ایران؛ بلکه در دنیا هم رشته مرده‌ای محسوب می‌شود. به جرات می‌گویم که معماری امروز فقط در کنار کامپیوتر معنا دارد. البته این خلاء در مملکت ما بیشتر وجود دارد که دلایلی دارد. مثلا اینکه علاوه بر زمین، مصالح ساختمانی نیز گران است، به همین دلیل صاحب‌کار حاضر نیست خیلی از کارها را انجام دهد. 

این وضعیت باعث شده «معماری» نه بیزینس حساب شود و نه هنر! 

دقیقا همینطور است. در ادامه هم جوان‌های معمار وقتی نمی‌توانند کار کنند به سراغ کارهای دیگر می‌روند. می‌دانید، در دانشگاه رویاهایی وجود دارد که دانشجو بر اساس آن‌ها کار می‌کند، اما زمانی که از محیط دانشگاه خارج می‌شود و وارد بازار کار می‌شود با محیط دیگری مواجه خواهد شد. معمار امروز زمانی که به کارگاه می‌رود، متوجه خواهد شد، هرآنچه در دانشگاه خوانده به هیچ دردش نمی‌خورد. زمانی که من معمار در کارگاه با کارگری کار کنم که چیزی بلد نیست باید به این فکر کنم که چگونه موارد لازم را یادش دهم. 

در ابتدای صحبت گفتید که تاثیر گرفتن از معماری به نوعی در ذهن و ناخودآگاه ثبت شده و همراه‌تان است. با توجه به توضیحاتی که در ادامه دادید، بگویید در نهایت آنچه از «معماری» برایتان باقی مانده، چیست؟ 

هرآنچه هست در ذهنم است و جدا از من نیست. در اینباره نمی‌توانم توضیحات زیادی بدهم. یعنی اینکه موردی برای توضیح دادن وجود ندارد و معماری به نوعی با وجود من آغشته و آمیخته شده. چهل سال زندگی کردن در یک فیلد مشخص و خاص باعث می‌شود آنچه به آن پرداخته‌اید، جزیی از وجودتان شود.

دیگر هنر معماری وجود ندارد/ تکنولوژی و سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات زمین بسته‌اند

اثری دیگر از نمایشگاه «خیال دشت»/ ابعاد ۶۵x۹۵ سانتى متر/ تکنیک آکریلیک روی بوم

حرفتان درست است اما شاید این تفکیکی که آن را میسر نمی‌دانید در تکنیک قابل تحلیل باشد. 

بله. مثلا می‌توانم بگویم در خیلی از کارهایم، نظم‌هایی در خطوط و اشکال وجود دارد. این خطوط و اشکال یا خط هستند یا مربع‌ها و مواردی کلیشه‌ای که آن‌ها را در هندسه خوانده‌ایم. این موارد را در آثارم زیاد استفاده می‌کنم و شاید بتوانم بگویم یکی از امضاهایم در آثارم محسوب می‌شود. این مشخصه در بسیاری از نقاشی‌هایم دیده می‌شود. 

اینکه هنرمندان رشته‌های مختلف به سبک و سیاق مشخصی در کارشان برسند، اتفاق خوبی است که برای همگان رخ نمی‌دهد. آیا شما به این جایگاه رسیده‌اید؟ 

اصلا اینطور نیست که بگویم یا بتوانم بگویم کارم متفاوت است یا بگویم در حال انجام حرکت خاصی هستم، خیر اینطور نیست. اصلا خودم را اینطور که شما می‌گویید نمی‌بینم. اینقدر هنرمندان قدر داریم که من نمی‌توان این عنوان «هنرمند» را به خودم نسبت دهم. من کاری را انجام می‌دهم که دوست دارم و دلم می‌خواهد اما در چهارچوب قوانین هنر انتزاعی. بالاخره انتزاع نیز قوانین خودش را دارد. درست است که من نقاش آزادم هر کاری می‌خواهم انجام دهم، اما نه هرکاری. 

البته تولید اثر هنری بر اساس انتزاع در همه رشته‌های هنری دشوار است. ظاهرا تصور این است که با تعدادی فرم و اشکال کلی و هدفمند یا غیرهدفمند مواجهیم. 

همینطور است. زمانی که قرار است شما تصویر یک درخت را از بیرون بکشید، خب بر اساس آنچه مقابلتان است انجامش می‌دهید؛ اما زمانی که بحث انتزاع و هنر انتزاعی پیش می‌آید همه چیز متفاوت می‌شود چون این روال ذهنی و درونی است. خیلی از نزدیکان بارها به من گفته‌اند این آثار چیست که می‌کشی؟ اما باید بگویم کار سخت است. در واقع به انجام رساندن آثار انتزاعی و نتیجه‌گیری از آن‌ها دشوار است. و همیشه هم قرار نیست نتیجه کار خوب باشد. در این میان آزمون و خطاهایی وجود دارد. خیلی پیش می‌آید که کاری را دست گرفته‌ام و آن را کنار گذاشته‌ام. یک ماه بعد سراغ همان اثر رفته‌ام و به همش ریخته‌ام. گاه کار را به طور کامل زیر و رو می‌کنم. اینطور بگویم که در هنر انتزاعی به نتیجه رساندن اثر است که اهمیت دارد و اتفاقا روند دشواری هم هست. 

کمی درباره طبیعت و جایگاه آن در نقاشی‌هایتان صحبت کنیم. 

طبیعت واقعا زیباست و تنها مکانی که به من آرامش می‌دهد و این امکان را به من می‌دهد تا ذهنم را آرام کنم، طبیعت است. کلا رفتن به دل طبیعت برایم خوشایند و آرامش‌بخش است. این فضا می‌تواند کنار دریا، کویر، جنگل یا کوهستان باشد. طبیعت و بلایی که ما داریم سرش می‌آوریم نه تنها دغدغه من که دغدغه بسیاری از هنرمندان است که و برای آن می‌جنگند. 

این روزها که دغدغه‌های زیست محیطی جدی‌تر شده و ابعاد گسترده‌تری پیدا کرده، بسیاری از هنرمندان تلاش دارند به واسطه آثارشان نسبت به خطرات و تهدیدها هشدار دهند. شما تا چه حد روی توجه به محیط زیست و زمین و طبیعت تاکید دارید؟ 

من در این زمینه تمام تلاشم را می‌کنم و اتفاقا تمرکزم روی همین قضیه است. سعی من در پرداختن به طبیعت و ردپای انسان در طبیعت است. حال اینکه دیگران چقدر نسبت به زمین و طبیعت دغدغه دارند را نمی‌دانم، اما می‌بینم خیلی از هنرمندان، نه فقط نقاشان بلکه فعالان رشته‌های دیگر و آن‌هایی که بیشتر به موضوع واقف هستند؛ نسبت به اوضاع موجود و وضعیت اقلیمی، آگاهی دارند. البته این را هم بگویم که زمین میلیاردها سال است که از خودش محافظت می‌کند. الان هم همینطور است. زمانی که زمین خودش را در خطر ببیند، محافظت از خود را شروع خواهد کرد. این اتفاق بارها افتاده است. بارها و بارها نسل‌هایی منقرض شده‌اند اما بازسازی‌هایی رخ داده و زمین خودش را دوباره‌سازی کرده است. نباید فراموش کنیم که طبیعت خیلی قدرتمند است؛ به همین دلیل باورم این است که بشر در نهایت به سمت نابودی خودش پیش می‌رود. 

در راستای همین مبحث باید گفت، هرچه تکنولوژی بیشتر پیشرفت می‌کند این خطر نابودی بشر بیشتر می‌شود. 

موافقم و می‌توانم هوش مصنوعی را مثال بزنم. درست است که این پدیده خیلی کاربرد دارد و همه ما از آن استفاده می‌کنیم اما فوق‌العاده خطرناک هم هست. موضوع دیگر این است که هم تکنولوژی و هم نظام سرمایه‌داری چشمشان را روی مشکلات کره زمین بسته‌اند. الان اقتصاد در دنیا حرف اول را می‌زند. هنرمندان هم به اندازه خودشان وسعشان می‌توانند در بهبود اوضاع دخیل باشند. هنرمندان ابزار و اسلحه‌ای ندارند و صرفا می‌توانند با هنراحساس‌شان را بیان کنند. حرف اصلی را اقتصاد می‌زند و در حال پیش رفتن است. 

کمی از جزییات برگزاری نمایشگاه «خیال دشت» بگویید. 

این نمایشگاه همانطور که می‌دانید روز جمعه هشتم دی‌ماه افتتاح شده است. باید بگویم هر آنچه در نمایشگاه هست، همه کارهای من نیست و تعدادی را انتخاب کرده‌ام تا مخاطبان آن‌ها را ببیند. مدت زمان نمایشگاه نیز حدود پانزده روز است.

آیا در زمینه آموزش هم فعال هستید؟ 

خیر اصلا و به نظرم آموزش مقوله‌ای خاص است و خیلی با هنر و هنرمندن بودن ارتباط ندارد. نه فقط در نقاشی بلکه در همه هنرها مقوله آموزش مبحثی تخصصی است. مثلا ممکن است فردی ریاضی‌دان خوبی باشد اما نتواند درس دهد. اگر می‌خواهیم آموزش بدهیم باید درس دادن را بلد باشیم تا استعداد شاگرد را کور نکنیم. هرکس به من می‌گوید چرا تدریس نمی‌کنی می‌گویم من این‌کاره نیستم. 

اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دهید. 

باید بگویم آقای مسلمیان خیلی به گردن من حق دارند و من این را همیشه می‌گویم. ایشان یکی از بی‌نظیرترین استادانی هستند که تدریس می‌کنند و دلیلش را هم می‌گویم. دلیلش این است که استاد مسلمیان اصلا سعی نمی‌کنند به شاگرد بگویند که در خلق اثر چه کند. امکان ندارد حین حضور نزد آقای مسلمیان و انجام کار، بگویید من این قسمت را چه کنم و ایشان به شما پاسخ دهند. حرفشان این است که خودت باید پاسخ را یا راهکار را پیدا کنی. حدود سی نفر بودیم که در کلاس‌های ایشان شرکت می‌کردیم و واقعا هرکدام سبک خودمان را داشتیم. استاد مسلمیان اینقدر توانمند بود که هر کدام از هنرجویان را در مسیر خودش هدایت می‌کرد؛ نه اینکه آن‌ها را شبیه هم تربیت کند و تعلیم دهد.

انتهای پیام/
وحید خانه‌ساز
ارسال نظر
پیشنهاد امروز