خبرگزاری کار ایران

بهنام بهزادی مطرح کرد؛

به زودی از دوران فروش بالای فیلم‌های کمدی عبور خواهیم کرد/ آثار هنری در رادیکال‌ترین شکل‌شان نهایتاً‌ می‌توانند پرسش ایجاد کنند

به زودی از دوران فروش بالای فیلم‌های کمدی عبور خواهیم کرد/ آثار هنری در رادیکال‌ترین شکل‌شان نهایتاً‌ می‌توانند پرسش ایجاد کنند
کد خبر : ۱۴۳۲۵۸۹

بهنام بهزادی معتقد است؛ سینمای ایران به زودی از دوران فروش بالای فیلم‌های کمدی عبور خواهد کرد و سینمای تجاری ایران عرصه را به تنوع سینمای تجاری جهان می‌بازد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، این روزها مسئولان سینمایی معمولاً با تکیه بر آمار فروش فیلم‌های سینمایی از رونق سینما در کشور خبر می‌دهند اما اکثر سینماگران و کارشناسان وضعیت سینمای کشور را نامساعد می‌دانند و معتقد هستند که فروش چند فیلم (که معمولاً کمدی هستند) نمی‌تواند نشانی از بهبودی وضعیت سینما داشته باشد.

در این بین نگرانی‌های بسیاری برای سینمای مستقل مطرح می‌شود که با پر رنگ شدن آمار فروش فیلم‌های کمدی و تکیه بر موفقیت این آثار دیگر توجهی به سینمای مستقل نمی‌شود.

با بهنام بهزادی (نویسنده و کارگردان سینما) درباره مفهوم سینمای مستقل، تاریخچه آن در ایران و همچنین وضعیت امروز این سینما گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را از نظر می‌گذرانید:

سینمای مستقل چه تعریفی دارد و چگونه شکل گرفته است؟

سینمای مستقل مفهومی است که از سینمای آمریکا و نظام هالیوودی می‌آید. سینمای مستقل شکلی از سینما بود که خارج از نظام استودیویی شکل گرفت و با مرور زمان پر و بال پیدا کرد و در جهان معرفی شد، اما رفته رفته نوعی سینما شکل گرفت که به لحاظ فکری مستقل بود به این معنا که از نظام استودیویی و قوانین عرضه و تقاضا تبعیت نمی‌کرد ولی ممکن بود که در زمینه‌های اقتصادی با سینمای جریان حاکم اشتراکاتی داشته باشد.

به دلیل اینکه در اروپا نظام استودیویی کمتر بود طبیعتاً فیلمسازان برای اینکه به این نظام کمتر وام‌دار باشند به نوعی از سینما روی آوردند که به لحاظ فکری و ساختاری خارج از آن بود و وفاداری نخستش نسبت به مخاطب و فروش نبود و بیش از هر چیز فکر و اندیشه و هنر را مدنظر داشت.

در ایران هم به شکلی این نوع سینما را داریم. ما سینمای مستقلی داریم که ممکن است به لحاظ مالی با تهیه‌کنندگان و نظام‌های اقتصادی دولتی یا شبه دولتی ارتباط داشته باشد ولی به لحاظ فکری مستقل باشد. به عنوان مثال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یک نهاد دولتی بود اما بسیاری از فیلمسازان که صاحب ایده،‌ فکر و هنر مستقل و مولف بودند سالیان سال با این نهاد دولتی کار کردند و فیلم‌های خودشان را ساختند.

پس می‌توان گفت که استقلال در سینمای مستقل ایران مربوط به حوزه فکر و اندیشه فیلمساز می‌شود و استقلال مالی چندانی وجود ندارد؟

البته بعدها این خط‌کشی به مرور واضح‌تر شد و سرمایه‌گذاران خصوصی وارد سینما شدند و این امکان را به فیلمسازان دادند که فیلم‌های خودشان را بسازند یا شرایط مشارکت‌های نهادهایی ایجاد شد که شاید به لحاظ اقتصادی با این سینما مشارکت داشتند اما به لحاظ فکری امکان و نیازی برای ورود به جهان فکری مولف را نمی‌دیدند. بنابراین ما دو نوع سینمای مستقل داریم؛ یکی سینمایی است که فیلم‌هایش به طور کل با سرمایه شخصی ساخته می‌شود و طبیعتاً نظام فکری‌اش هم همانطور است و دوم سینمایی است که اگرچه می‌تواند به لحاظ مالی به سرمایه‌گذاری شخصی مربوط نباشد اما به لحاظ فکری مستقل است.

به نظر شما درخشان‌ترین دوره سینمای مستقل ایران مربوط به چه زمانی است؟

به نظر من دوران طلایی این سینما دهه ۱۳۶۰ بود، زمانیکه نه تنها مراکزی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تولید فیلم سرمایه‌گذاری می‌کردند (و از دل آن فیلمسازانی مثل عباس کیارستمی بیرون آمدند) بلکه کل ساختار سینمای ما به دلیل ماهیت فنی‌اش به تجهیزات، امکانات و سرمایه اولیه‌ای وابسته بود که نهادی مثل بنیاد سینمایی فارابی این تجهیزات را فراهم می‌کرد اما فیلمسازان می‌توانستند در آن دوران افکار، ایده‌ها و هنر شخصی خودشان را پیگیری کنند. در واقع شرایطی برای رشد سینمای مستقل وجود داشت که در سینمای ایران بی‌نظیر بود و من آن دوران را بهترین دوران این سینما می‌دانم.

با توجه به اینکه از این دوره طلایی زمان زیادی گذشته است، سینمای مستقل چه روندی را در این سال‌ها طی کرده است؟ آیا می‌توان گفت که به مرور این سینما کم‌رنگ شده است؟

باید یک نکته‌ای را مدنظر داشت که سینمای ما هیچ وقت خارج از حیطه نظارت و سانسور نبوده اما دامنه و گستره این نظارت به مرور زمان رفته رفته بیشتر شد، تا جاییکه امروز متولیان سینما این تلقی را دارند که وجود امکان فیلمسازی برای کسانیکه در این حیطه فعال هستند مثل یک امتیاز است که به آن‌ها داده می‌شود، بنابراین انتظار هم این است که فیلمسازان آثاری بسازند که مورد انتظار آن‌ها است. در واقع به نظر من اگر سینمای پس از انقلاب را در نظر بگیریم از سوی همین سیستم نظارتی در دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ کمترین انتظار از فیلمساز وجود داشته و امروز بیشترین انتظار را از فیلمسازان دارند.

یعنی معتقدید که ضعیف‌تر شدن سینمای مستقل به دلیل نگرش محدودکننده متولیان سینما است؟

به گمان من آنچه که امروز شاهد هستیم شکل گرفته از جریانی است که چند سال پیش شروع شد. من فکر می‌کنم به شکلی کاملاً آگاهانه تصمیم گرفته شد که هزینه تولید فیلم بالا برود و این اتفاق از جایی شکل گرفت که نهادهای شبه دولتی با سرمایه‌های خیلی کلان وارد تولید سینما شدند، هزینه تولید را بالا بردند و به همین دلیل عرصه برای تولیدات مستقل تنگ‌تر شد. از طرف دیگر سرمایه‌گذارانی وارد سینما شدند که اگر چه در ظاهر مستقل به نظر می‌رسیدند اما وابستگی‌شان به حاکمیت مسجل بود و این دو در یک شرایط هماهنگ تولید سینما در ایران را که همیشه معمولاً خیلی آسان و ارزان بود به یک کار هزینه‌بر تبدیل کردند که طبیعتاً‌ در آن سینمای مستقل کمتر امکان تولید داشت.

دقیقاً از چه زمانی این وضعیت شکل گرفت که تولید فیلم گران‌تر شود؟

به نظر من این شرایط حاصل یک روند تدریجی است و فکر می‌کنم این وضعیت از دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد با ورود سرمایه‌گذارهایی که ریشه وابستگی مالی‌شان اصلاً مشخص نبود شکل گرفت و بعد نهادهایی که وارد تولید شدند این شرایط را بدتر کردند.

آیا شرایط توزیع هم در مهجور شدن سینمای مستقل تأثیرگذار بود؟

یکی از اشکالات بزرگ خارج از جریان تولید بود. در واقع همان روند نابرابر تولید در سینمای ایران در حوزه توزیع نیز وجود داشت و سینمای مستقل رفته رفته به عنوان یک کالای موزه‌‌ای و گلخانه‌ای برای توزیع در حاشیه سینما قرار گرفت و ظرفیت‌های پخش کاملاً به خدمت سینمای تجاری و دولتی درآمد که کاملاً مشخص است نتیجه این وضعیت چه خواهد شد.

چرا با بالا رفتن هزینه تولید، سینمای مستقل نتوانست با حفظ استقلال فکری خود و با وجود وابستگی مالی به حیاتش مثل گذشته، ادامه دهد؟

وقتی یک جریان سینمایی محل عرضه خود را از دست می‌دهد همانطور که گفتم رفته رفته از بدنه سینما خارج می‌شود و تنها می‌تواند جایگاه کوچکی برای عرضه داشته باشد. مسئله دیگر به نظر من شکل ساختاریافته‌ای است و چند سال پیش با دولت جدید به وجود آمد که در آن آخرین نفس‌های سینمای مستقل با شیوه‌های نظارتی گرفته شد به شکلی که امروز سینما از اولین مرحله یعنی دریافت پروانه ساخت تا آخرین مرحله،‌ دریافت پروانه نمایش در شرایط بسیار بسته‌ای قرار گرفته و دیگر امکان همکاری سینمای مستقل با سرمایه‌گذارهای دولتی و شبه دولتی وجود ندارد.

اگر نگاهی محتوایی به آثار مستقل داشته باشیم،‌ آیا می‌توانیم بگوییم که با حذف سینمای مستقل در واقع سینمای اجتماعی از بین می‌رود؟

اگر بخواهیم نگاهی آکادمیک داشته باشیم ژانری به نام ژانر اجتماعی در سینما وجود ندارد و این تلقی حاکمیت است که هر وقت یک فیلم موضوعی غیر کمدی و غیر دراماتیک صرف دارد آن را اجتماعی می‌داند و با همین فرض فیلم را بررسی می‌کند و اتفاقاً همین تلقی باعث شد که به مرور شرایطی فراهم شود که بیش از پیش سینما تحت کنترل قرار بگیرد. نکته مدنظر من این است که ما امروز به جایی رسیدیم که نه تنها فیلم‌هایی با زمینه‌های اجتماعی بلکه فیلم‌هایی با زمینه‌های هنری و تجربی صرف هم معمولاً مجوز نمی‌گیرند و دلیل این اتفاق به ترس بزرگی برمی‌گردد که مسئولان سینمایی از فیلم‌هایی دارند که نمی‌توانند آن‌ها را درک کنند یا حداقل نمی‌توانند پیش‌بینی کنند که این فیلمنامه‌ها در نهایت به چه آثاری تبدیل می‌شوند. به همین دلیل به شکل منسجمی سینما را به همین تولیداتی که امروز شاهدشان هستیم محدود کرده‌اند و مطمئناً در سال آینده تعداد این فیلم‌ها بیشتر هم خواهد شد.

آیا سینما و به خصوص جریان مستقل تا این حد در جامعه تأثیرگذار است که مسئولان دولتی سینما بابت تولیدات آن نگران باشند؟

مشکل اساسی هنرمندان با تصمیم‌گیرندگان فرهنگی در این است که هیچ دیالوگ سازنده‌ای در این بین وجود ندارد. اگر یک گفتگوی سازنده وجود داشته باشد می‌توان به مثال‌هایی اشاره کرد که در طول چند دهه گذشته شاهد جلوگیری از پخش یکسری آثار بودیم و بعد همان آثار اکران شدند و هیچ اتفاقی در جامعه رخ نداد.

به عنوان مثال اکران فیلم «آدم برفی» با فشار برخی گروه‌ها و تجمع آن‌ها در مقابل سینماها متوقف شد و بعد همین فیلم چند سال بعد بارها و بارها از تلویزیون رسمی ما پخش شد. در واقع دامنه نظارت و ترسی که وجود دارد با واقعیت میدانیِ دریافت و برداشت مخاطب کاملاً متفاوت است؛ در واقع تصمیم‌گیرندگان نگاهی به سینما دارند که گاهی مواقع آن را خطرناک می‌بینند و مخاطب اصلاً‌ چنین نگاهی ندارد و تجربه فیلم‌های توقیف شده که بارها و بارها نمایش داده شده‌اند نشان می‌دهد که این فیلم‌ها هیچ خطری برای جامعه نداشته‌اند.

از آنجا که هیچ قاعده و ضابطه مشخصی برای ممیزی وجود ندارد برخی مواقع با این فرض که این اثر می‌تواند خطرناک باشد جلوی نمایش آن را می‌گیرند و این در حالی است که اصولاً نه سینما و نه هیچ کالای فرهنگی دیگری آنقدر تأثیرگذاری ندارد که بتواند برای یک کشور خطرناک باشد. آثار هنری در رادیکال‌ترین شکلشان می‌توانند نهایتاً‌ یک پرسش در ذهن بیننده ایجاد کنند و این پرسش در واقع امروز می‌تواند از کانال‌های دیگری ایجاد شود. به همین دلیل من این همه سخت‌گیری را اصلاً‌ متوجه نمی‌شوم و به نظر می‌رسد که سینما یک جنبه سمبولیک برای اعمال نظارت کلی پیدا کرده است.

سینمای مستقل همواره نماینده ایران در جشنواره‌های خارجی بوده که در یک سال و نیم گذشته این حضور کمرنگ شده از طرفی جریان‌های خارجی جلوی حضور آثار ایرانی دارای مجوز در جشنواره‌ها را می‌گیرند یا این فیلم‌ها را نمی‌پذیرند. به نظر شما تاثیر چنین جریانی در حیات سینمای ایران چیست؟

بدون شک این هم یک آسیب دیگر برای سینمای مستقل ایران است چراکه وقتی یک فیلم به جشنواره‌ای خارجی راه پیدا می‌کند امکانی برای فروش جهانی آن ایجاد می‌شود تا بتواند آن فیلمساز به لحاظ مالی سرپا بماند. طبیعتاً‌ جلوگیری از حضور فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های خارجی می‌تواند به حیات این سینما لطمه وارد کند که البته تا الآن هم لطماتی وارد کرده است اما من فکر می‌کنم این مشکلی است که دیر یا زود رفع می‌شود. به نظر من؛ صدمات اصلی به این سینما در داخل کشور وارد می‌شود و متأسفانه اینگونه به نظر می‌رسد که مسئولان از این بابت خوشحال هستند که این سینما دیگر امکانی برای قد عَلَم کردن، ندارد.

به هر حال ممکن است محدود شدن سینما به دو نوع فیلم کمدی و فیلم‌های دولتی هم در حوزه گیشه آمار خوبی داشته باشد و هم در حوزه تولیدات محتوایی، و این می‌تواند موجب شکل‌گیری یک رزومه آماری خوب برای متولیان سینمای ایران شود.

نمونه مشابه این وضعیت در دنیا وجود دارد. یک دوره‌ای سینمای مصر سالیانه بیش از ۲۰۰ فیلم تولید می‌کرد و در واقع تنها مرجع تولیدات سینمایی در جهان عرب بود؛ رفته رفته جلوی سینمای فرهنگی و مستقل مصر گرفته شد و آن را به یک سینمای تجاری تقلیل دادند. حاصل چنین عملی این بود که این سینمای تجاری عرصه را به سینمای تجاری جهانی باخت و امروز ما دیگر چیزی به نام سینمای مصر نداریم.

من فکر می‌کنم از این هیجانات اولیه و این ذوقی که دوستان برای فروش فیلم‌های کمدی دارند، خیلی زود عبور خواهیم کرد. ما امروز یک کشور هشتاد میلیون نفری هستیم و مسئولان سینمایی ما به شدت ذوق زده هستند که احتمالاً تا پایان امسال به سی میلیون بیننده خواهیم رسید و این حتی با رکوردهای منتشر شده سال‌های گذشته کشورمان قابل مقایسه نیست. ما در دوره‌ای نزدیک به سه برابر جمعیت ایران سینمارو داشتیم و امروز این عدد حتی به نصف جمعیت کشور هم نمی‌رسد. طبیعتاً این سینما به تدریج برای مردم فاقد جذابیت می‌شود و جای خودش را به محصولات متنوع دنیا می‌دهد و چون در یک رقابت جهانی چیزی برای عرضه نخواهد داشت ما به طور کل سینما را به عرصه جهانی می‌بازیم.

در نهایت آنچه که می‌ماند دریغ است برای سینمایی که در تمام این سال‌ها یکی از شاخصه‌های مهم فرهنگی ایران بوده و به واسطه همین ذوق‌زدگی از بین رفته است. عجیب بودن این وضعیت را اگر بخواهیم با یک مثال بیان کنیم می‌تواند مثلاً با شرایطی مقایسه شود که یک روزی مسئولان ما از اینکه فرش دستباف ایرانی نابود شده و فرش ماشینی با فروش بالا جایگزین آن شده،‌ دچار ذوق‌زدگی شوند.

با شکل‌گیری این وضعیت در یک سال و نیم اخیر شاهد هستیم که سینمای زیرزمینی رشدی چشم‌گیر داشته است. به نظر شما این سینما می‌خواهد سینمای مستقل ایران را نمایندگی کند؟

به تعبیر من هنرمند کسی است که نمی‌تواند کار هنری‌اش را متوقف کند و واقعاً هیچ نیرویی در طول تاریخ نتوانسته این ویژگی را از ذات و نهاد یک هنرمند بگیرد که او خلق اثر را کنار بگذارد. بنابراین جریان تولیدات غیر رسمی و یا زیرزمینی با این وضعیت به شکل‌های مختلف ادامه خواهد داشت.

از طرفی باید این نکته را هم در نظر بگیریم که ابزار تولید فیلم امروز آنقدر وسیع و متنوع شده که دیگر تصور اینکه بتوان همواره و همه جا بر سینما نظارت داشت، یک تصور ساده‌لوحانه است. بنابراین من فکر می‌کنم این فیلمسازان به این شیوه ادامه خواهند داد و حتی با ورود عرصه‌های تازه‌ای مثل هوش مصنوعی ما به جایی خواهیم رسید که امکان تولید فیلم بیش از این در دسترس علاقه‌مندان قرار بگیرد و این همان اتفاقی است که برای موسیقی در چند دهه گذشته رخ داد و امروز دیگر هیچ کنترلی روی تولید و توزیع موسیقی وجود ندارد و سینما هم از این قاعده مستثنی نخواهد بود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز