حسین تفنگدار در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
تفاوت نمایش ایرانی با تئاتر فرنگی صداقت است/ نمایش ایرانی تماشاگر را فریب نمیدهد/ تئاترشهر مثل قبل از گروهها حمایت نمیکند/ کمک هزینه «ماشین دودی» را هنوز ندادهاند!
نویسنده و کارگردان نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» که این روزها روی صحنه است، درباره اهمیت نمایش ایرانی و حمایتهایی که از این گونه مهم باید صورت بگیرد، گفت: با وجود اینکه نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» در تئاترشهر اجرا میشود اما خیلی راحت به من گفتند کمک هزینهای به تو نمیدهیم. بخشهایی از هزینه گریم را هم خودمان پرداخت میکنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حسین تفنگدار (نویسنده و کارگردان تئاتر) یکی از فعالان معاصر است که همواره بر توجه به نمایشهای سنتی ایرانی و اجرای آثاری در قالب اجراهای آیینی بر اساس قواعد و فرهنگ ایرانی تاکید داشته است. او معتقد است که تئاتریها باید پرچم پیشکسوتانی چون بهرام بیضایی، محمود استاد محمد و داود فتحعلیبیگی را همواره بالا نگاه داشت.
تفنگدار این روزها نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را در سالن «سایه» واقع در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه دارد. این اثر بر اساس شاهنامه حکیم ابوالقاسم فرودسی است که چند سال پیش در هجدهمین جشنواره نمایشهای آئینی سنتی روی صحنه رفت. این نمایش از هفتم آذرماه روی صحنه رفته و اجرای آن تقریبا تا اواسط دیماه ادامه خواهد داشت.
میترا شجاعی، دانیال تفرشی، سیدمحسن میرهاشمی و مهتاب باجلان در این اثر ایفای نقش میکنند. از دیگر عوامل آن نیز میتوان به علی گودینی (طراح گریم)، رضا خضرایی (طراح نور) اشاره کرد. طراحی صحنه و لباس نیز به عهده حسین تفنگدار بوده است.
با حسین تفنگدار درباره اهمیت نمایش ایرانی و جزییات اجرای نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» گفتگو کردیم که در ادامه میخوانید.
نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» نوشته شما، چند سال پیش در هجدهمین جشنواره نمایشهایی آیینی سنتی روی صحنه رفت و گفته شده کارگردانی آن به عهده جلالالدین دری بوده است. چه شد که برای اجرای عموم خودتان اثر را کارگردانی کردید؟
آقای دری دوست عزیز بنده هستند. بله قرار بود ایشان در همان مقطع نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» را کارگردانی کند، اما خیلی گرفتار شد. در آن زمان یعنی سال نود و شش ما متن اثر را با اسم آقای دری به جشنواره آیینی سنتی داده بودیم. ایشان تقریبا نتوانست به طور کامل در تمرینات حضور یابد و این در حالی بود که من آن زمان مشاور کارگردان بودم، در نتیجه خودم اثر را کارگردانی کردم؛ منتهی کار به اسم آقای دری در جشنواره روی صحنه رفت. در ادامه هم زمانی که بحث اجراهای خارج از کشور مطرح شد ایشان گفت در واقع کارگردان اثر تویی و خودت با گروه همراه باش.
همواره به عنوان نویسنده و کارگردان بر توجه به نمایشهای ایرانی و پرداختن به گونههای «آیینی و سنتی» تاکید داشتهاید. چرا باید به نمایشهای آیینی سنتی و دیگر گونههای ایرانی توجه کنیم؟
در ابتدا بگویم که من از گونه «تئاتر فرنگی» که آموخته بودم، کارم را شروع کردم و بعد به «نمایش ایرانی» رسیدم. به هرحال یکی از بارزترین دلایل برای پرداختن به نمایش ایرانی، عرق ملی است. به این فکر کردم که من به عنوان یک ایرانی چرا باید برای پرداختن به گونههای اروپایی تلاش کنم. به این فکر کردم که بهتر است اول مدلهای خودمان را یاد بگیرم و بعد به سراغ گونههای غیر ایرانی بروم. اگر توجه کنید، برخی از دوستان از نمایشهای آیینی سنتی شروع میکنند و سپس به مدلهای فرنگی میرسند. این روال برای من برعکس بوده. از طرفی میبینم بزرگانی چون بهرام بیضایی، مرحوم علی حاتمی و همینطور زندهیاد محمود استاد محمد همواره روی نمایش ایرانی تمرکز داشتهاند. پس به این ترتیب اهمیتی وجود داشته که این بزرگان چه در فیلمها و چه درتئاترهایشان به نمایش ایرانی پرداختهاند.
پس از فراگیری و کسب تجربه در حیطه تئاتر اروپایی بود که به نگارش و تولید نمایشنامهها و نمایشهای ایرانی پرداختید؟
بله در ادامه شروع کردم به جستجو کردن. در این مسیر با استادی چون آقای داود فتحعلیبیگی آشنا شدم که این مواجهه برایم بسیار تاثیرگذار بوده و از ایشان بسیارآموختهام. آقای فتحعلیبیگی جزو هنرمندان فاضل ماست و باید قدرشان را بدانیم.
جدا از آنچه گفتید آقای فتحعلیبیگی آخرین فرد از نسل استادان نمایشهای ایرانی است. متاسفانه اغلب آنها از دنیا رفتهاند.
درست است آقای فتحعلیبیگی آخرین هنرمند عرصه نمایشهای ایرانی از نسل گذشته است و به هرحال باید از داشتهها و تجارب این دسته از هنرمندان بیشتر استفاده کنیم.
نمایش ایرانی برخلاف نمایش فرنگی به شدت بر صداقت تکیه دارد. این صداقتی که روی آن تاکید دارم در نوع اجرای نمایش ایرانی است. بازیگران در نمایش ایرانی یا «تقلیدچی» و یا «شبیهخوان» هستند. بازیگر نمایش ایرانی با صداقت میگوید من در اثر فلان شخصیت هستم.
در ادامه چه روالی را در تولید و اجرای آثار نمایشی پیمودید؟
بعد در ادامه این روند کشفهایی برایم صورت گرفت. مثلا اینکه میدیدم نمایش ایرانی برخلاف نمایش فرنگی به شدت بر صداقت تکیه دارد. به طور مثال در نمایش فرنگی و البته کلاسیک بازیگر چنان نقش اتللو را بازی میکند و صحنه چنان ساخته میشود که تماشاگر آن را باور کند و همه چیز را باورپذیر باشد. نمایش ایرانی اینطور نیست. این صداقتی که روی آن تاکید دارم در نوع اجرای نمایش ایرانی است. بازیگران در نمایش ایرانی یا «تقلیدچی» و یا «شبیهخوان» هستند.. بازیگر نمایش ایرانی با صداقت میگوید من در اثر فلان شخصیت هستم، اما به اتفاق دیگر بازیگران همه چیز را برای شما بازی میکنیم.
ما در نمایش ایرانی تماشاگر را فریب نمیدهیم. واقعا بدون هیچگونه تعصبی میگویم؛ در نمایش ایرانی با موارد شگفتانگیزی مواجه شدهام که لااقل تا امروز با نمونههای مشابه آنها بر نخوردهام.
بله عمدهترین تفاوت نمایش ایرانی با دیگر گونههای غیر ایرانی نوع روایت آن است که شما از آن به عنوان «صداقت» یاد میکنید.
دقیقا همینطور است که میگویید و ما در نمایش ایرانی تماشاگر را فریب نمیدهیم. واقعا بدون هیچگونه تعصبی میگویم؛ در نمایش ایرانی با موارد شگفتانگیزی مواجه شدهام که لااقل تا امروز با نمونههای مشابه آنها بر نخوردهام. حین تمرکز روی نمایش ایرانی و کار کردن روی این گونه متوجه شدم دست نویسنده و کارگردان در نگارش و اجرای این دسته از آثار چقدر باز است. و حال میگویم نمایش ایرانی جای ابراز خلاقیت بسیار دارد.
ما در ادبیاتمان منابع متعددی داریم که میتوانیم برای نگارش اثر از آنهابهره ببریم. این منابع تا آن حد متعدد هستند که شاهنامه فردوسی تنها یکی از آنهاست.
بله با شما موافقم. و چقدر راحت میتوانیم در این زمینه بنویسیم و اثر نوشته شده را اجرا کنیم. مخاطبانی که نمایشهای مرا دیدهاند، متوجه این موضوع هستند که از آکسسوار، دکور و اسباب صحنه و مواردی در این زمینه راحتم. من در نگارش و اجرای نمایشهای ایرانی از هر آنچه دست و پای مرا درجهت بروز خلاقیت میبندد، آزادم.
البته این آزاد بودن از قید و بندهایی چون صحنه، دکور، لباس و دیگر موارد امروزی چون پروجکشن و دیگر تجهیزاتی از این دست، کار شما را به عنوان کارگردان سخت میکند؛ به این دلیل که ابزار شما قصه و روایت آن است.
بله درست است و این روایت و قصه است که اهمیت دارد و باید خلاقانه باشد. اما مورد دیگری وجود دارد که در نمایش ایرانی ویژگی محسوب میشود و ساختار شگفتانگیز آن است. شما حساب کنید من در نمایش «راز نقل آخر» که آن را سال نود و هشت روی صحنه بردم، کاخ و بازار و زندان داشتم. من در این اثر چندین لوکیشن مختلف داشتم، اما بدون هیچ اثاث و اسبابی و صرفا بر اساس تکنیکی به اسم «قرارداد» حین اجرا به راحتی تماشاگران را راضی میکردم. مخاطبان را قانع میکردم که حال ما در کاخ هستیم و آنها هم نیز میپذیرفتند. این همان تکنیک «قرارداد» است که در مدلهای ایرانی وجود دارد.
در نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» هم اساس اجرا همین است؟
بله در این اثر هم روال همین است و میتوانم بگویم تقریبا هیچ دکوری روی صحنه ندارم. تماشاگر هم صحنههای مختلف را میبینید و فضای مورد نظر ما را میپذیرد.
شاید بتوان گفت آن تئاتر بیچیزی که در اروپا سبک حساب میشود را ما پیشتر داشتهایم؛ حالا نه خیلی نعل به نعل و منطبق، اما در کلیت ما این تئاتر بدون هر آکسسوار و وسیله را داشتهایم.
بله قبول دارم، دقیقا همینطور است. خیلی قبلتر از اروپاییها ما چنین تئاتری را داشتهایم.
کتاب کم حجم اما مهم «نمایش در ایران» نوشته بهرام بیضایی به خوبی گویای این قدمت است.
با شما موافقم و ما باید برای این اصالت ارزش قائل باشیم.
«خیانت»، «شجاعت»، «بخشش»، «آزادی» و «حسادت» که فردوسی در شاهنامه به آنها میپردازد موضوعاتی انسانی جهانشمول هستند. اینکه ما باید در همه مقاطع زندگی با نفس خودمان بجنگیم و خودمان را از برخی مقولات نفی شده دور کنیم، هرگز کهنه نخواهد شد.
شما و دیگر دوستان نویسنده و کارگردان بر اساس رویه مرسوم همیشگی در همه مقاطع تاریخی، باید به مشکلات روز و دغدغدههای اجتماعی معاصر بپردازید. آیا شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی چنین قابلیتی دارد که به واسطه آن به چالشهای روز بپردازید؟
من با فرمایش شما موافقم. اینکه گمان کنیم که اگر مثلا به سراغ شاهنامه برویم کاری منسوخ و قدیمی انجام دادهایم، درست نیست. اینکه تصور کنیم شاهنامه فردوسی حاوی موضوعات روز نیست نیز نگرشی غلط است. غلط دانستن چنین ایده و نگرشی دلیل دارد؛ چون بزرگانی چون فردوسی (که نمایشم را از آن وام گرفتهام) در آثارشان موارد و موضوعاتی را مطرح میکنند که در مورد انسان است. «خیانت»، «شجاعت»، «بخشش»، «آزادی» و «حسادت» که فردوسی در شاهنامه به آنها میپردازد موضوعاتی انسانی جهانشمول هستند. این مسائل کهنه نمیشوند. اینکه ما باید در همه مقاطع زندگی با نفس خودمان بجنگیم و خودمان را از برخی مقولات نفی شده دور کنیم، هرگز کهنه نخواهد شد. چنین دغدغههایی در تمام مقاطع تاریخی مورد توجه بودهاند چون انسانی هستند.
منابعی چون شاهنامه برای مخاطب ایرانی جنبه ملی میهنی دارد. حتی اگر مثلا داستان رستم و سهراب را در یک نمایش دگرگون کنیم، باز هم تماشاگر به دیدن آن تمایل دارد. او میخواهد بداند من نویسنده و کارگردان با برداشتی که ازاین داستان داشتهام چه میخواهم بگویم؟
چنین نگرشی بدون شک مفید و کارآمد است، اما خب به کشف و شهودی از سوی نگارنده و کارگردان نیاز دارد تا حین اجرا مخاطب تا به آخر کار را دنبال کند. به هرحال مخاطب امروزی با انواع سبکها و گونهها مواجه است و شاید نمایش و هنر کلاسیک برایش آخرین گزینه باشد.
باید بگویم تماشاگر ایرانی پرداختن به موارد انسانی در قالب نمایش ایرانی را دوست دارد و چه کسی گفته غیر از این است؟! مخاطب (حتی مخاطب امروزی) زمانی که با موضوع و دغدغهای انسانی مواجه میشود با آن ارتباط میگیرد. بخصوص منابعی چون شاهنامه برای مخاطب ایرانی جنبه ملی میهنی دارد. حتی اگر مثلا داستان رستم و سهراب را در یک نمایش دگرگون کنیم، باز هم تماشاگر به دیدن آن تمایل دارد. او میخواهد بداند من نویسنده و کارگردان با برداشتی که از این داستان داشتهام چه میخواهم بگویم؟ همه اینها را گفتم که تاکید کنم کتاب مهمی چون شاهنامه فردوسی هرگز قدیمی و کهنه نمیشود و مضامین آن همیشه برای مردم جذاب است.
نه فقط شاهنامه. ما منابع متعدد دیگری داریم که توسط شاعران، عرفا، نویسندگان و ادبیان ایرانی نوشته شدهاند و میتوانیم از آنها در جهت ارتقای نمایش ایرانی و گونههای آن بهره بگیریم.
همینطور است و این گستردگی منابع دست ما را برای پرداختن به سوژههای معتبر و انسانی بازمیگذارد. در تمام جهان همین است. ویلیام شکسپیر هم «رومئو و ژولیت» و «اتللو» را چند صد سال پیش نوشته است. آیا میتوانیم بگوییم این متن یک اثر کهنه و قدیمی است؟ منابع و داستانهای ایرانی هم همینطور هستند. ما هرگز نمیتوانیم گلستان سعدی را کنار بگذاریم و این اتفاق رخ نمیدهد.
آیا نگارش متن «ورا نام تهمینه سهراب کرد» پنج سال طول کشیده؟ درباره این چالش و روندی که تا نتیجه نهایی طی کردهاید کمی توضیح دهید. این برداشت، اقتباس یا الهام چطور صورت گرفته است؟
من اولین بار که شروع به نوشتن کردم، اتفاقی عجیب افتاد. اینکه شما از الهام گرفتن گفتید، دقیقاً همینطور شد. من دوست عزیزی دارم به اسم محسن کبیرنژاد که الان تهیه کننده و آهنگساز نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» است. من و محسن یک روز در دفترم نشسته بودیم و با هم گفتگو میکردیم که ایشان سازش را برداشت و شروع به بداههنوازی کرد، همزمان من ناخودآگاه و بیاختیار جملاتی را بیان کردم. کمی بعد به خودم آمدم و متوجه شدم اتفاق عجیبی در حال رخ دادن است. در ادامه کاری که کردم این بود که پشت لپتاپم نشستم و شروع به نوشتن آن جملات کردم. باید بگویم شروع نگارش نمایشنامه «ورا تامین سهراب کرد» اینجا بود. در ادامه نوشتم و بارها نوشتم تا اینکه این روند ۵ سال به طول انجامید. البته طی این چند سال وقفههایی وجود داشت و من مشغول کارهای دیگری نیز بودم که در نهایت این روند پنج سال طول کشید.
آیا به دلیل وسواسی که داشتید، میخواستید متنی شسته رفته بنویسید یا اینکه کلاً نگارش و بازنویسی به دلیل ترافیک کاری تا این حد طول کشیده؟ خودتان متن را دارای چه ویژگیهایی میدانید؟
همه مواردی که گفتید در طول کشیدن نگارش اثر موثر بوده است. در پاسخ به بخش دوم سوالتان نیز باید بگویم تلاش من این بوده که در نمایشنامه هیچ واژه بیگانهای استفاده نشود.
شما در گفتگوهای قبلی که با رسانهها داشتید نیز روی کلام و واژگان و جملات تاکید کردهاید نظرتان این بوده که اغلب نمایشنامه نویسان از کلمات سخیف و جملات بیریشهای در آثارشان استفاده میکنند که البته آنچه الان مطرح شد نقل به مضمون است.
بله حرفتان درست است هرچند نگارش یک اثر صرفاً با واژگان و جملات فارسی کاری دشوار است، اما شدنی است و ما باید در این مسیر قدم برداریم. به هر حال بهرهگیری از واژگان فارسی شدنی است. ما باید نمایشنامهمان را به گونهای بنویسیم که هم فارسی باشد، هم فاخر باشد و هم اینکه مردم و مخاطبان به راحتی آنها را متوجه شوند و درک کنند. این کار شدنی و قابل انجام است اما کمی تلاش میخواهد و من برای انجام اینکار کوشیدهام و گمان نمیکنم در نمایشنامه و اجرای آن با واژهای بیگانه مواجه شوید.
نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» را پیش از اجرای عموم در کشورهای دیگر روی صحنه بردهاید. این اتفاق میتواند برای اجرای عموم در داخل کشور آزمون و خطا هم محسوب شود. از این تجربه و چالشها و ویژگیهایش بگویید.
من نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» را پیش از آنکه در ایران اجرای عمومی داشته باشیم، در کشورهای آلمان و هلند روی صحنه بردم. این اتفاق به دعوت دوستم خانم تفتی که تهیهکنندگی کار را به عهده داشتند، رخ داد. ایشان زمانی که سال نود وشش فیلم اجرای ما را دیدند، از کار خوششان آمد. در این میان آقای محسن زرآبادی که در کار نقش داشتند و بازیگری توانا هستند به دلیل گرفتاریهایی که داشتند، نتوانستند ما را همراهی کنند و خودم جای ایشان ایفای نقش کردم. شاید باورتان نشود اما اجرای ما در آلمان و هلند با استقبال عجیبی از سوی مخاطبان مواجه شد. این استقبال واقعا مرا شگفتزده کرد. تماشاگرانی داشتیم که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودند. آنها چه از موسیقی کار، چه بازیها و کلیت اجرا خوششان آمده بود.
ناگفته پیداست که پرداختن به ریشهها همیشه برای مردم هر سرزمین خوشایند است چون هویت تاریخی آنها محسوب میشود. مخاطبان ایرانی شما در آلمان و هلند موسیقی ایرانی شنیدهاند و شاهد اجرایی بودهاند که درباره بخشهایی از شاهنامه است. این موارد برایشان خوشایند بوده است.
بله درست است. البته ما مخاطبان غیر ایرانی هم داشتیم. مثلا تماشاگری داشتم که اسپانیایی بود و در هلند زندگی میکرد. این آقا زبان فارسی را متوجه نمیشد. اما میگفت از حالات بازیگران روی صحنه متوجه میشوم چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. او میگفت از موسیقی نمایش هم خیلی لذت برده است.
چنین موردی را میتوان نقطه عطف یک نمایش دانست. زمانی که مخاطب با زبان و فرهنگ دیگر، یک نمایش بیگانه را میپسندد یعنی آن اثر فراتر از زبان عمل کرده است. مطمئنا اتفاقی فراتر از زبان باید روی صحنه رخ دهد تا یک مخاطب خارجی آن را درک کند و دوستش داشته باشد. برعکس این روال هم وجود دارد. مثلا آثاری خارجی را دیدهایم که در جشنواره فجر روی صحنه رفتهاند، اما مخاطبان ایرانی به هیچ وجه با آن ارتباط برقرار نکردهاند! چنین اثری از زبان فراتر نرفته است.
همینطوراست که میگویید. به هرحال اجرا در دو کشور هلند و آلمان برای من و اعضای گروه تجربه خوبی بود. البته من آرزو داشتم نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» را در ایران به صورت اجرای عمومی روی صحنه ببرم. شش سال رفتم و آمدم تا بالاخره این اتفاق میسر شد. این مشکل خاصی وجود داشت یا نداشت را نمیدانم، اما خب به هرحال اجرای عموم میسر شد و حال نمایش «ورا نام تهمینه سهراب کرد» در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.
باز هم اجراهای برون مرزی خواهید داشت؟
پاسخ به پرسش شما دو بخش دارد. اول اینکه آیا به اجراهای خارج از کشور فکر میکنم یا خیر؟ که پاسخم مثبت است. من و آقای کبیرنژاد که تهیهکنندگی کار را به عهده دارند داریم به این موضوع فکر میکنیم. کشورهایی را مد نظر داریم و باید ببینیم کدامیک از آنها برای اجرا مسیر هموارتر و آسانتری دارند.
تکرار این اتفاق شدنی است؛ هرچند به لحاظ اقتصادی و وجود هزینههای سنگین دشواریهایی دارد.
بله به این موارد و تمام چالشهای پیش رو فکر میکنیم؛ هم هزینهها و هم چگونگی رفتن مواردی هستند که درباره آنها مشغول رایزنی و تعامل هستیم. البته من تاکنون به مرکز تقاضایی ندادهام و مسئولان مربوطه نیز تاکنون در اینباره هیچ پیشنهادی به من ندادهاند.
مرکز هنرهای نمایشی تا همین چند سال پیش از گروهها حمایت میکرد. اگر یادتان باشد گروههای بزرگ برای اجرا به کشورهای دیگر اعزام میشدند.
وزارت ارشاد و اداره کل هنرهای نمایشی تا همین چند سال پیش در این زمینه فعال بودند و گروهها را برای اجراهای برون مرزی مورد حمایت قرار میدادند.
شما درست میگویید و مرکز هنرهای نمایشی تا همین چند سال پیش از گروهها حمایت میکرد. اگر یادتان باشد گروههای بزرگ برای اجرا به کشورهای دیگر اعزام میشدند. در این رابطه میتوانم خانم پری صابری و گروهش را مثال بزنم.
حتی گروهها و بچههای کمتر شناخته شده هم برای اجراهای برون مرزی به کشورهای همسایه اعزام میشدند. البته این رویه همیشگی نبود، اما به هرحال وجود داشت.
بله همینطور است. متاسفانه الان اینطور نیست و من چیز خاصی نمیبینم. نمیدانم مرکز هنرهای نمایشی درگیر کمبود بودجه است یا چه اتفاقاتی دیگر وجود دارد. از این موارد اطلاعی ندارم. اما میدانم در این زمینه ضعیفتر از گذشته عمل میکند.
تمام هزینههای دکور، صحنه و لباس را خودمان متقبل شدهایم. با این حساب میتوان گفت تنها امکانات اجرایی که از سوی تئاتر شهر به ما داده شده فقط سالن است.
شما برای اجراهای داخلی و روی صحنه بردن اثر اخیرتان در تئاتر شهر از چه حمایتهایی برخوردار شدهاید؟
اعزام خارجی که هیچ، کمک هزینهای هم اگر وجود داشته همان را هم قطع کردهاند. با وجود اینکه نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» در تئاتر شهر اجرا میشود اما خیلی راحت به من گفتند کمک هزینهای به تو نمیدهیم. کمک هزینه نداریم. بخشهایی از هزینه گریم را خودمان پرداخت میکنیم. تمام هزینههای دکور، صحنه و لباس را خودمان متقبل شدهایم. با این حساب میتوان گفت تنها امکانات اجرایی که از سوی تئاتر شهر به ما داده شده فقط سالن است.
کمک هزینه نمایش «ماشین دودی» که فروردین و اردیبهشت ماه در سالن سنگلج روی صحنه بردم را هنوز به من ندادهاند. حتی هنوز موافقتشان را هم اعلام نکردهاند که آیا این کمک هزینه به ما داده میشود یا خیر. شورای حمایت باید مبلغ را پرداخت کند که تا امروز این کار را نکرده است.
درصدی که گروه اجرایی به سالن میدهد به قوت خود باقی است؟
بله همچنان بیست درصد گیشه را از ما کم میکنند. البته صرفا تئاتر شهر دچار این مسائل نیست. سالنهای خصوصی که بحث دیگری دارند اما کمک هزینه نمایش «ماشین دودی» که فروردین و اردیبهشت ماه در سالن سنگلج روی صحنه بردم را هنوز به من ندادهاند. حتی هنوز موافقتشان را هم اعلام نکردهاند که آیا این کمک هزینه به ما داده میشود یا خیر. شورای حمایت باید مبلغ را پرداخت کند که تا امروز این کار را نکرده است. زمانی که حمایتهای مالی نیست تئاتر چگونه جان بگیرد و روی پای خودش بایستد و ادامه حیات دهد؟! یا چگونه میتوانیم توقع داشته باشیم که تئاتر ما اجرای برون مرزی داشته باشد. جدا از اینها، من تئاتری نباید به عنوان یک انسان در آمدی داشته باشم؟ من تصورم این است که میشود کارهایی کرد. مثلا خانه تئاتر میتواند به عنوان صنف ما تئاتریها را حمایت کند. به این شکل که هر نمایشی روی صحنه میرود، خانه تئاتر لااقل میتواند صدتا، دویست تا از بلیتهای نمایش بخرد. نه خیلی زیاد، به اندازه صد بلیت یا دویست بلیت و نه بیشتر. خانه تئاتر میتواند به عنوان صنف بلیتهای خریداری شده را به طرق مختلف هدیه دهد تا به این واسطه گروهها را و اجراها را مورد حمایت قرار داده باشد.
انشالله که این گفتگوها و مطالب واکنشهای مثبتی را برای شما و دیگر تئاتریها ایجاد کند.
امیدوارم. اما هر زمان که با همکاران شما با گفتگو کردهام، اوضاع بدتر شده است، این را بدون اغراق میگویم. من امیدوار بودم برای اجرای نمایش «ماشین دودی» کمک هزینه بگیرم و در کار بعدی به من گفتهاند کمک هزینه نداریم. شما حساب کنید از زمان اجرای نمایش «ماشین دودی» تا اجرای «ورا تهمینه سهراب کرد» فاصلهای یکساله طی شده و در همین مدت زمان کوتاه، وضعیت بدتری ایجاد شده است. یا مثلا در نمایش «ماشین دودی» هزینه گریم به عهده من نبود و فقط مبلغ تهیه ریشهای مصنوعی بازیگران را خودم دادم و این بار در کار اخیر پول فون را هم خودم دادم. در کشورهای پیشرفته و کشورهایی که تئاتر برایشان اهمیت دارد واقعا چنین برخوردهایی وجود ندارد.
حال شما حساب کنید تئاتری که الان دربارهاش صحبت میکنیم، نمایش آیینی سنتی ماست که مال خودمان است. از این گونه همه حمایتی نمیشود. نمایش ایرانی میراث فرهنگی ماست اما از آن حمایت نمیشود. گفتنیها بسیار است.
اگر ناگفتهای مانده بفرمایید.
میخواهم بگویم مردم ما نمایش ایرانی و موسیقی ایرانی را دوست دارند. اینطور نیست که بگوییم مخاطب امروز چنین کارهایی را نمیخواهد. من در اجرای نمایش «ورا تهمینه سهراب کرد» هم در خارج از کشور، هم در اجرای داخلی شاهد بودهام که مردم اینطور کارها را دوست دارند. مردم ما فهیم و دوست داشتنی هستند و بسیار به تاریخ، هویت، گذشته اهمیت میدهند و اساطیرشان را دوست دارند. این مسئله گویای این است که باید از نمایش ایرانی سنتی و آیینی و گونههای مختلفی که متعلق به این سرزمین است، حمایت شود. پیشنهادم به همکارانم این است که اگر قرار است تئاتری با کیفیت و درخور را روی صحنه ببریم چه بهتر که آن اثر ایرانی باشد چون مردم آثاری متعلق به سرزمینشان را دوست دارند. من از اینکه برای این مردم نمایش ایرانی اجرا میکنم احساس خوبی دارم و احساس بهتری پیدا میکنم زمانی که میبینم اثر را دوست داشتهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند.
گفتگو: وحید خانهساز
عکاس: امیر ناصری