در چهل و یکمین برنامه «مستندات یکشنبه» خانه هنرمندان ایران مطرح شد:
«کاپیتان من»؛ چالشهای تولید فیلم علمی که ۴ سال به طول انجامید
چهل و یکمین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذِیل سینماتِک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲، به نمایش فیلم مستند «کاپیتان من» به کارگردانی سیاوش صفاریانپور و تهیهکنندگی بهرام رادان اختصاص داشت. این مستند سفری به مغز انسان است و به تحقیق درباره عملکرد آن میپردازد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور حامد شکیبانیا (منتقد سینما و مستندساز) و سیاوش صفاریانپور(کارگردان فیلم) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد.
سیاوش صفاریانپور (کارگردان مستند «کاپیتان من») سخنان خود در این نشست را اینطور آغاز کرد: همانطور که در انتهای فیلم اشاره میشود، باید بگویم که مستند «کاپیتان من»، پروژهای چند ساله بوده است. در واقع فیلم مدیون شکیبایی دو تدوینگر کار است که تا لحظات آخر در حال اضافه کردن راشهای جدید و خروجی گرفتن دوباره بودند. فیلم در ابتدا که تدوین شد، پر از تصاویر آرشیوی بود؛ چون در این زمینه خلا بسیاری داشتیم اما به مرور پلانهای مختلفی را به آن اضافه و پازل را تکمیل کردیم. در واقع این موضوع یکی از علتهای طولانی بودن پروسه تولید این اثر است. البته خودم نیز در ابتدا فکر نمیکردم که تا این اندازه به تعدد پلان نیاز داشته باشیم.
او در بخش دیگری از صحبتهایش بیان کرد: با احترام به همه فیلمسازان مستند، چیزهایی که از گذشته در سینمای مستند به یاد دارم، صدای آقای پرویز بهرام است که خیلی کند نریشنی را میخواند و در حین این اتفاق، تصاویری با ریتم بسیار آرام پخش میشد. به عنوان یک نوجوان که میخواستم فیلم مستند ببینم، خسته میشدم. ما در این اثر از طرفی دنبال این بودیم که ریتم بالایی داشته باشیم اما از سوی دیگر توصیف کردن یک مفهوم علمی که شما بابت آن نمیدانید چه باید نشان دهید، یک گرفتاری بزرگ است. مثلا در بخشی از فیلم که درباره حافظه، به یاد سپردن، به یاد آوردن صحبت میکنیم، در ابتدا از خود میپرسیدیم که آن را چطور باید نشان دهیم؟ وقتی ما به یاد میآوریم، به یاد آوردن شبیه چیست؟
این مستندساز ادامه داد: بنابراین با چالش خیلی بزرگی مواجه بودیم. به این خاطر که باید فکر میکردیم که این را باید شبیه به چه چیزی توصیف کنیم و نهایتا به بادکنک رسیدیم. البته برای اینکه به مثال سادهای چون بادکنک برسیم، مسیر طولانی طی شد.
صفاریانپور در ادامه صحبتهایش گفت: فیلم یک مرتبه در نیمه راه تولید خود، به خاطر شرایط مالی متوقف شد. در همان زمان بود که آقای رادان گفت که من از چیزی که الان ساخته میشود، خیلی خوشم نمیآید، بیایید آن را عوض کنیم. طبیعتا شما میتوانید با ثبات زیاد یک کارگردان بگویید ما درباره فیلمنامه صحبت کردیم و باید بر اساس آن پیش برویم ولی شخصا خیلی دنبال این بودم که همدلی همه اجزای فیلم نیز همراه کار باشد. از جمله خود آقای رادان که رکن اصلی فیلم بود. در واقع این انعطافپذیری که در فیلم درباره آن صحبت میشود، انعطافپذیری بود که در همه ما نیز در طول ساخت فیلم، اتفاق افتاد تا این اثر به پایان برسد. به این ترتیب به روایتِ از تولد به مرگ و چالشهای میان آن رسیدیم.
این کارگردان در ادامه عنوان کرد: به این صورت وقتی قرار است از خواب صحبت کنیم، فقط نمیتوانیم از جوانب علمی آن بگوییم، بلکه جوانب اجتماعی و فرهنگی آن نیز وجود دارد. در این شرایط ناگهان دچار مسئلهای اساسی میشوید که قرار است درباره خواب صحبت کنید اما چرا وقتی درباره سلولهای عصبی و حافظه میگویید، درباره چیزهای دیگر نمیگویید؟ بعد از تمام این دورانی که گذشت، به دنبال این بودیم که نتیجه فیلمی باشد که با تجهیزات سینمایی ضبط شود و به پرده سینما برسد. زیرا مخاطبان به تصویر ویدیویی از آقای رادان عادت نداشتند. در واقع نیاز بود تا از تجهیزات سینمایی استفاده شود تا کار شبیه به همان تجسم کلی به دست بیاید.
او افزود: این اتفاق، هم هزینهساز بود و هم دردسرهای پرداکشن و تولید را بالا میبرد. نهایتا منجر به این شد که ما خط سیر مشخصی را انتخاب کنیم که خیلی ساده صحبت کنیم. من همیشه سعی میکنم این وفادارای را به آقای رادان داشته باشم و بگویم که در آن تغییر مسیری که برای ما ایجاد شد، نکته جالبی را گوشزد کرد. آن هم این بود که مردم اینجا مجبور نیستند فیلم را ببینند، بلکه انتخاب میکنند که بلیت آن را بخرند یا خیر.
صفاریانپور در پایان گفت: بنابراین مخاطبان ما همه طیف آدمی بوده و تنها معطوف به بینندگان برنامههای علمی و شبکه ۴ نیستند. در واقع اسم یک سوپراستاری پای فیلم است و بخشی از مخاطبان به این خاطر به سالن سینما میآیند. به هر حال این افراد باید راضی باشند. در واقع تراکم موضوعاتی که در فیلم وجود دارد، به این علت بوده که یک دانشآموز یا فردی که تخصصی از علم ندارد نیز، بتواند راضی از سالن بیرون بیاید. این شکل کلی بود که در این دوران طی شد. خیلی خوشحال و خوشبختم که فیلم به نمایش عمومی درآمد و همچنین خوشحالم که این فیلم در خانه هنرمندان نمایش داده میشود. زیرا شاید جای چنین فیلمهایی در خانه هنرمندان باشد.
حامد شکیبانیا (مستندساز و منتقد سینما) نیز در ادامه این نشست گفت: همه کسانی که اینجا نشستهاند، شهادت میدهند که تولید فیلم علمی به معنای روز برای طیف گستردهای از مخاطبان نوجوان، جوان و عمومی، شاید در تاریخ سینمای مستند ما، خیلی پدیده نادری است. زیرا اگر از من بپرسید، به جز این فیلم چه اثر دیگری بوده است، اثری در خاطرم نیست. در تلویزیون فیلمهای علمی جسته و گریختهای با اشکال ساده و ابتدایی ساخته شده و میشود. مثلا در مورد لبه دانش، در بخشهایی از موسسات پژوهشی ما، پژوهشگران ما در لبه دانشی هستند که اگر بخواهیم میتوانیم آن را در مستندی نشان دهیم.
او افزود: همچنین در موضوعات پایه دانش برای عموم، اگر بخواهیم اتفاقی را انعکاس دهیم، بیشتر سابقه و تجربه ما فیلمهای ترجمه شده شبکههای خارجی است که آثار خوبی هم هستند. حتی در آن حد که در دهه شصت فیلمهای قدیمی آنها را برای ما نشان میدادند. اما به هر ترتیب، تولید بومی نداشتیم. البته دانش پایه متعلق به هیچ زبان و فرهنگی نیست. بلکه متعلق به عموم بشر است و دانشمندان ما هم آنها را میخوانند و درس میدهند و تا سطح بالایی ادامه داده و در زمینههایی نیز میتوانند در لبه دانش قرار بگیرند و قرار گرفتهاند. اما هیچ تولید دانشی برای عموم اتفاق نمیافتد.
این مستندساز در ادامه بیان کرد: بنابراین خیلی خوشحالم که این فیلم با خون دل بسیار و رنج فراوان، در ۴ سال طی سالهای، ۹۷ تا ۱۴۰۱ تولید شده است. همه اینها یک نشانه بد هم هست. زیرا وقتی میخواهیم کاری را انجام دهیم که شاید یک کار عادی در کشور ما باشد و باید در یک دوره مشخص و کوتاه ساخته شود، به دلیل اینکه پیشینهای برای حمایت از آن وجود ندارد، تا این اندازه طولانی میشود. شاید کسان دیگری نیز تلاش در این راه کرده باشند اما همت آقای صفاریانپور و آقای رادان را نداشتند و نهایتا به نتیجه نرسیده است. همت این بچهها هم ۴ سال طول کشیده است. به این ترتیب، این اتفاق را باید به فال نیک گرفت.
شکیبا نیا در پایان گفت: شاید بزرگترین ایراد این فیلم، همان ایرادی است که ماشین بنز دارد. در واقع کسی که سوار آن شود، دیگر نمیتواند سوار ماشین دیگری شود. من تهیهکننده مستند هستم و اگر الان بخواهم فیلم علمی بسازم، باید پلهای از این فیلم بالاتر باشد. اما بچهها در این فیلم به لحاظ پرداکشن و قصهگویی پله بالایی را رفتند. بنابراین این کار را مقداری سخت میکند. به این ترتیب دوستان دچار گناه نابخشودنی شدهاند.