خبرگزاری کار ایران

یک نویسنده و کارگردان در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

اگر مخاطب اثر را نفهمد مشکل از کارگردان است نه مخاطب/ «دیالوگ» باید درام را در درون مخاطب جلو ببرد

اگر مخاطب اثر را نفهمد مشکل از کارگردان است نه مخاطب/ «دیالوگ» باید درام را در درون مخاطب جلو ببرد
کد خبر : ۱۳۹۴۰۵۳

نویسنده و کارگردان نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» می‌گوید: مخاطب اگر در دنیای امروز که همه چیز در حد کوتاه و لحظه‌ای تاریخ مصرف پیدا کرده، بتواند نمایش ما را تا چند ساعت آینده و اگر خوش‌شناس باشیم تا روزهای آینده در درون خودش نگاه دارد و به آن فلاش‌بک بزند، واقعا اتفاق بزرگی رخ داده. اینجاست که من می‌گویم دیالوگ شکل گرفته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، آیا می‌توان گفت هنر امروز درگیر سبک‌های کلاسیک است و طبق قواعد و مولفه‌های مهم کلاسیک تولید ارائه می‌شود؟ باید گفت این سوال پاسخ روشنی ندارد و اگر همه رشته‌های هنری را در نظر بگیریم باید گفت خیر. در کلیت ماجرا هنر در دنیای امروز (بر اساس نگرش و جهان‌بینی هنرمند) هیچ مرزی ندارد. این نوگرایی، به طور مستمر اما به مرور زمان، رشته‌های مختلف هنری را دربرگرفته و کشور ما نیز از این روند تا به امروز بی‌بهره نبوده است. اما در میان هنرهای مدرن و امروزی، «تئاتر» هم به لحاظ مضامین و هم فرم و شیوه‌های اجرا درگیر آن نگاه متعصب گذشته نیست. حال در اغلب موارد (به جز برخی آثار خاص) نمی‌توان گفت یک اثر نمایشی به طور خاص در چه سبکی اجرا شده است. در دنیای امروز، این امکان وجود دارد که نویسنده و کارگردان با به‌کارگیری تمهیداتی، متنی واقعگرایانه را در قالب اثری مینی‌مالیستی بر اساس قواعد سبک‌هایی چون سورئال، امپرسیونیسم، ابزود و غیره روی صحنه ببرد. این چندگانگی در اجرا (به لحاظ سبک و فرم) می‌تواند در بخش‌های مختلف نمایش مانند بازی‌ها، میزانسن‌ها، طراحی صحنه، و نورپردازی لحاظ شود. به قولی همه چیز به میزان خلاقیت و دانش و تجربه نویسنده و کارگردان بستگی دارد. 

مجید شکری، نویسنده و کارگردان نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند»، دربار موارد مطروحه در مقدمه این مطلب با ایلنا گفتگو کرد. 

نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» با بازی مجید شکری، مرتضی دلداده، سارا رضایی و بنیامین صیادی‌نیادر تالار سایه واقع در مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. در خلاصه این نمایش آمده است: «جوانی برای متحول کردن زندگی خود، از طریق یک آگهی به موسسه‌ای عجیب که مدعی است با ضریب موفقیت بالا این کار را انجام می‌دهد، مراجعه می‌کند.»

اگر مخاطب اثر را نفهمد مشکل از کارگردان است نه مخاطب/ «دیالوگ» باید درام را در درون مخاطب جلو ببرد

اجرای نمایش ««کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» از سوم شهریورماه در تالار «سایه» مجموعه تئاتر شهر آغاز شده است. از آن زمان تا امروز از میزان استقبال و بازخوردهای مخاطبان رضایت دارید؟ 

به هرحال ما پیش از اجرا و پس از آغاز اجراها با چالش‌هایی مواجه بودیم. یکی از چالش‌های ما مصدوم شدن بازیگرمان بود که باعث شد یک روز اجرا نرویم. البته و خوشبختانه حال بازیگرمان بهتر است. ایشان دوره درمانی دارند که باید آن را بگذرانند. پس از این اتفاق هم بازیگر دیگری را جایگزین کردیم تا اجراهای ما روند خودش را طی کند. به هر حال این قضیه برای ما چالش بود. اتفاقا از بازیگر جدید هم راضی هستم. او بسیار خوب و عالی از عهده نقش برآمده است. با وجود چنین مواردی از کم و کیف اجرا و میزان استقبال مخاطبان رضایت دارم. 

قطعا در این اثر با یک نمایش رئالیستی مواجه نیسیتم. در کار شاهد صحنه‌هایی هستیم که در دنیای واقعی با آن‌ها مواجه نخواهیم شد. 

بله درست است. فضای کلی کار در قصه‌گویی «فانتزی» و «سورئال» است. تلاش من این بوده که آن را به فضای رئال پیوند بزنم. در همین راستا با چند مشکل مواجه بودیم. اینکه بخواهیم تمی فانتزی و سورئال را به صورت رئال ارائه دهیم، خودش یکی از مشکلات است. مورد دوم مفاهیم فلسفی است. به هرحال نمایشم یک اثر فلسفی است. 

پرداختن به فلسفه در تئاتر دشوار نیست؟ 

اینطور بگویم که مفاهیم فلسفی حتی برای آن‌ها که علمی به این قضیه می‌پردازند، سنگین و خسته‌کننده است. حال شما حساب کنید مفاهیمی که غالبا و قاعدتا، زندگی روزمره جای گفتگو درباره آن‌ها نیست را بخواهیم در تئاتر بیان کنیم؛ با تاکید بر این موضوع که اولین رسالت تئاتر برقراری ارتباط با مخاطب است. این موضوع، یعنی پرداختن به فلسفه در نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» یکی دیگر از چالش‌هایی بود که با آن مواجه بودیم. 

کمی از جزییات این چالش بگویید. 

به هرحال ما باید برای درک بهتر مخاطب، مفاهیم فلسفی را ساده‌سازی می‌کردیم، تا زمانی که او نمایش را می‌بینید و می‌شنود آن را حس نکند. درعین اینکه آن مفاهیم در لایه‌های زیرین در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و با این واسطه به او منتقل می‌شود. 

همه‌ فهم کردن مفاهیم فسلفی در اثرتان به طورجزیی‌تر چه دشواری‌هایی در پی داشت؟ 

پرداختن به چنین موضوعاتی و به نتیجه رسیدن در آن‌ها طی یک اثر نمایشی، سنگی بزرگ محسوب می‌شود. معمولا دوستان به ما می‌گویند پرداختن به کارهای مفهومی و چند لایه در اجرا کار دشواری است. و می‌پرسند چگونه می‌توان از پس آن برآمد؟ آنهم برای ما که نه در اثرمان چهره داریم و نه مورد حمایت‌های مالی قرار گرفته‌ایم. در نتیجه گروه‌هایی که به چنین مواردی می‌پردازند یا در اجرا با سر زمین می‌خورند و یا اینکه به بهترین شکل ممکن عمل می‌کنند. در این میان حد وسطی وجود ندارد. ضمن اینکه ما خودمان هم دغدغه داشتیم و می‌خواستیم از سطحی‌نگری پرهیز کنیم؛ ولی به هرحال و در نهایت اثر باید با مخاطب ارتباط برقرار کند. قطعا نمایشی که با مخاطب ارتباط برقرار نکند اثری قابل قبول نیست. 

اما نمایش‌های زیادی در طول سال روی صحنه می‌روند که در نهایت مخاطب آن‌ها را نمی‌فهمد. معمولا کارگردان چنین اثری می‌گوید این مشکل مخاطب است که کار را نفهمیده است. 

من روی ارتباط نمایش با مخاطبان تاکید دارم و با رویه خلاف آن مخالفم؛ اینکه بگوییم من با اثرم حرف‌های بزرگی را بیان کرده‌ام و اگر مخاطب آن را نفهمیده مشکل خودش است، نگرش درستی نیست. 

از آثاری می‌توان نام برد که با کارگردانی برخی بزرگان در قالب‌های مختلف روی صحنه رفته‌اند و مخاطب علنا آن‌ها را درک نکرده. 

بله متاسفانه چنین آثاری داریم. چنین اجراهایی را نوعی فرافکنی می‌دانم. شخص کارگردان اگر نمی‌تواند طوری حرف بزند که مخاطب آن را متوجه شود؛ مشکل اوست نه مخاطبان اثرش! 

با این تفاسیر چه بهتر که آن کارگردان نمایش را روی صحنه نبرد چون یکی ازاضلاع اصلی تئاتر، «مخاطب» است. 

دقیقا، چه برسد به بیان آن. حتی می‌بینیم برخی تئاتری‌ها طوری حرف می‌زنند که حتی گاه خودشان هم آن را نمی‌فهمند! آن‌ها تحلیل و تفسیر را به عهده مخاطبان می‌گذارند. این را هم بگویم، آنچه الان گفتم هیچ تعمیمی ندارد و در مورد کارها و تفکرات و آدم‌های خاص صادق است. در اینباره می‌توان مثال‌های زیادی زد که ما واردش نمی‌شویم. 

و شما هیچوقت به سمت اجرای اثری با این رویه نرفتید؟ 

من به شدت از چنین نگرش و رویه‌ای پرهیز می‌کنم به این دلیل که ارتباط مخاطب با اثر در تئاتر برایم یکی از مهمترین موضوعات است. می‌گویند تئاتر هنر متفکر است و درست هم هست. انتقال حس به مخاطب برای من اساسی‌ترین مولفه در تئاتر است. وقتی احساسات مخاطب با کار درگیر می‌شود احساس می‌کنم آن اتفاقی که باید، رخ داده است.

اگر مخاطب اثر را نفهمد مشکل از کارگردان است نه مخاطب/ «دیالوگ» باید درام را در درون مخاطب جلو ببرد

در این میان گفتمانی هم بین اثر و مخاطب شکل می‌گیرد. پیش‌تر گفته بودید برای ایجاد چنین اتفاقی در نمایش‌تان تلاش کرده‌اید. 

درباره گفتمانی که درباره‌اش صحبت می‌کنیم دیدگاهم این است که تئاتر (نه فقط کارهای یک نفره، بلکه آثار پر پرسوناژ) در نهایت یک مونوگ است چون بین اشخاص نمایش، بیان می‌شود. 

این «مونولوگ» چه زمانی شکل دیالوگ به خود می‌گیرد؟ 

این مونولوگ زمانی به دیالوگ تبدیل می‌شود که گفتگو بین اثر، بازیگران، مخاطبان شکل بگیرد. 

و موضوع مهم اینکه درام را جلو ببرد. 

بله، اما درام را در درون مخاطب جلو ببرد. اگر این اتفاق بیفتد مخاطب با کار درگیر می‌شود و در دل نمایش خودش را بخشی از داستان می‌بیند. او پس از اجرا هم همچنان با کار درگیر خواهد بود. مخاطب اگر در دنیای امروز که همه چیز در حد کوتاه و لحظه‌ای تاریخ مصرف پیدا کرده، بتواند نمایش ما را تا چند ساعت آینده و اگر خوش‌شناس باشیم تا روزهای آینده در درون خودش نگاه دارد و به آن فلاش‌بک بزند و با مفاهیم مربوطه درگیر باشد، واقعا اتفاق بزرگی رخ داده. اینجاست که من می‌گویم دیالوگ شکل گرفته است. و اینجاست که می‌توانیم بگوییم اثر با مخاطب ارتباط برقرارکرده و آن رسالتی که باید شکل گرفته است. 

کمی درباره متن اثر توضیح دهید. آیا از همان ابتدا نگارش متن را به سرانجام رساندید یا اینکه طی طول تمرین‌ها بر اساس اتود و در قالب کارگاهی پیش رفتید؟ 

در ابتدا بگویم علائق و سلایق متفاوت است و معتقدم همه چیز باید به اندازه باشد، لااقل در روندی که من دنبال می‌کنم، همینطور است. به هرحال هرکس می‌تواند هرطور که می‌خواهد کار کند. اتفاقا همین تنوع سلیقه‌ها و نگاه‌ها و اندیشه‌هاست که مسیر را پر بارتر می‌کند روی گستره دید ما تاثیر می‌گذارد و افق‌های جدیدی را رقم می‌زند. درباره نمایشنامه «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» باید بگویم که این کار از اول به طور کامل نوشته شده بود و طی روند تمرین‌ها، تمرین شد. این را هم بگویم که تمرینات کارگاهی پروسه دیگری است و وارد شدن به چنین فضایی علائق و دیدگاه‌هایی را طلب می‌کند. در مورد نمایشم این روند طی نشده است. متن پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و موضوعی وجود نداشت که بخواهیم آن را بر اساس تعاملات کارگاهی ببنیدیم. در نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» همه چیز دیالوگ به دیالوگ به هم ربط پیدا می‌کند و اینگونه است که اثر اصطلاحا چیده می‌شود. با یادآوری اینکه متن نمایشم را در شرایط خاصی نوشتم و به این واسطه انرژی خیلی زیادی از من گرفته شد. بنای من بر این بود که هرطورهست نمایشنامه را بنا به دلایل شخصی که داشتم، بنویسم و آن را به سرانجام برسانم. خدا کمک کرد که تا به اینجا قدم به قدم اتفاقات خوبی برای کار رخ دهد. 

در عرصه نوشتن و اجرا نمی‌توان قاعده‌ای قائل شد. 

بله قاعده‌ای وجود ندارد و نمی‌توان این مقوله را قاعده‌مند کرد. اما من بنا به دلایلی که برای خودم در شرایط فعلی دارم به این نتیجه رسیده‌ام که اعتدال بهترین روند برای به سرانجام رساندن کاری هنری است. شاید بعدها در زمینه‌های دیگر هم تجاربی کسب کنم. آنچه را هم الان می‌بینیم، حاصل تجربه‌های گذشته است و قاعدتا این روند برایم ادامه خواهد داشت. پس از سال‌ها تجربه، آزمون و خطاها، بالا پایین‌ها و سبک و سنگین‌هایی وجود داشته و همین موارد مرا به اینجا رسانده که بگویم اعتدال بهترین اتفاق است. 

منظور از رعایت اعتدال در اجرای یک اثر چیست؟

اینکه صرفا به سراغ پیچیدگی‌های فرمی و اجرایی برویم و از رئال و مفهوم فاصله بگیریم، اعتدال نیست. یا اینکه صرفا به مفهوم بپردازیم و از نوع ارائه و بیان اجرا غافل شویم، هم اعتدال نیست. اینها ضعف است. همه چیز باید متعادل و متناسب و اصطلاحا بالانس باشد. 

این اعتدالی که حال از آن سخن می‌گوییم به مثابه همان سادگی است که بزرگان از آن سخن می‌گویند. این نوع سادگی با آن سادگی ابتدایی آماتورها کاملا تفاوت دارد. 

من خودم را فردی تجربه‌گرا تلقی می‌کنم. تجربه را ذی‌قیمت و گران می‌دانم. برای کسب تجربه باید سال‌ها صرف شود و بهای آن سال‌های عمر است، که به آزمون و خطا می‌گذرد. اما در رابطه با آن سادگی و ساده‌گویی که بزرگان درباره‌اش صحبت می‌کنند، با شما موافقم. این نوع سادگی که بزرگان می‌گویند، با سطحی‌نگری و پرداختن به مقولات دم‌دستی و ابتذال کاملا تفاوت دارد. اینکه هرچه اول به ذهنمان می‌رسد را ارائه می‌کنیم به مثابه همان سطحی‌نگری و دم دستی تلقی کردن است. آن نوع سادگی که بزرگان از آن سخن می‌گویند و آن را در کارشان لحاظ می‌کنند، از نوعی پختگی می‌آید. بله سادگی به ظاهر و در کلام ساده است اما رسیدن به آن سادگی مشمول صرف زمان و کسب تجارب بسیار است. برای من افتخار است که بتوانم مفاهیم فلسفی و دراماتیک اثر را در قالبی ساده به مخاطب ارائه دهم. سادگی از این لحاظ که دچار یک سری مغلق گویی نشویم. 

یکی از معضلاتی که معمولا کارگردان‌های تئاتر پیش از اجرا با آن مواجه می‌شوند، مکان اجرا و هم‌خوانی فضا و امکانات موجود برای روی صحنه بردن اثرشان است. با توجه به این رویه معمول در تئاتر کشور، آیا از کم و کیف اجرا در تالار سایه رضایت دارید؟ 

به هرحال اجرا در تئاتر شهر و سالن سایه برای من و اعضای گروه فرصتی مغتنم به حساب می‌آید. اساسا وقتی شما نسبت به شرایط اجرای‌تان آگاهی دارید (با توجه به ابعاد پروژه‌ای که قرار است ادامه یابد) از مرحله نگارش متن، برای اجرا مواردی را پیش‌بینی می‌کنید و در این رابطه هم کارهایی را انجام می‌دهید. البته برخی پروژه‌ها اصطلاحا لاکچری هستند و سرمایه‌های زیاد و کلانی صرف آن‌ها می‌شود. روال تولید و اجرای این دسته از تئاترها کلا متفاوت است. برخی نمایش‌ها هم به صورت مستقل‌تر روی صحنه می‌روند که این دسته از کارها هم تکلیف نسبتا مشخص دارند. در نهایت اینکه شیوه تولید و اجرای آثار غیر سفارشی که سرمایه‌گذار ندارند و از حمایت‌های دولتی و شخصی بهره نمی‌برند با دو دسته دیگر متفاوت است. نمایش ما جزو دسته سوم است و بر همین اساس به رشته تحریر درآمده، تمرین شده و روی صحنه رفته است. کارهایی از این دست بضاعت کمتری دارند و عوامل اجرایی باید در همان ابتدا، در رابطه با اجرا فکرهایشان را بکنند. به طور مثال اگر من بر خلاف این رویه عمل کنم، جلوتر که بروم توهمی مرا دربرمی‌گیرد که با تصوراتم سازگار نخواهد بود؛ حتی در بهترین شرایط! به هرحال تئاتر شهر مرکز تئاتر ایران محسوب می‌شود. فضا و امکانات مربوطه در تئاتر شهر را حتی شاید در سالن‌های خصوصی پیدا نکنیم.

اگر مخاطب اثر را نفهمد مشکل از کارگردان است نه مخاطب/ «دیالوگ» باید درام را در درون مخاطب جلو ببرد

و اینکه مسئله اعتبار سالن در میان هنرمندان هم موضوعی است که به طور کم و بیش باید به آن توجه داشت. 

همینطور است. تئاتر شهر همیشه تئاتر شهر است و دارای اعتبار است. سال‌ها قبل زمانی که سن و سال کمتری داشتیم و بچه‌تر بودیم برای تماشای آثار بزرگان به تئاتر شهر می‌رفتیم. حال این فرصت پیش آمده که خودم اثرم را در یکی از سالن‌های این مکان فرهنگی و هنری که دارای سابقه بسیار است، روی صحنه ببرم. تئاتر شهر کلا برای هم‌نسلان ما فضای نوستالژیک است. 

سال‌ها قبل تئاتری‌ها تئاتر شهر را مدینه فاضله خود می‌دانستند. این نگاه همچنان وجود دارد. 

با شما موافقم. این لذت را افرادی درک می‌کنند که تجربه تماشای آثار در تئاتر شهر را سال‌ها قبل تجربه کرده‌اند. در نهایت اینکه از سالن و امکانات موجود، همچنین شرایط اجرای نمایشم راضی هستم. جز چند چالش و اتفاق که تلاش داشتم حین اجرا به آن‌ها بر نخورم، باقی اتفاقات تا امروز طبق روال پیش رفته است. 

اجرای نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. 

درخبرها آمده است که اجرای نمایش ما تا روز بیست و پنج شهریورماه ادامه ادارد. این زمان درج شده حدودی است. اگر میزان استقبال‌ها به لحاظ فروش از کار صورت نگیرد، ادامه اجراها منتفی می‌شود و بر اساس قواعد نمایش دیگری جایگزین «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» خواهد شد. اگر هم فروش خوبی داشته باشیم و به حد نصاب فروش برسیم اجراهای‌مان تمدید خواهد شد. من و دیگر اعضای گروه واقعا برای اجرا زحمات بسیاری کشیده‌ایم. این پروسه واقعا دشوار بود و با همکاری و همدلی اعضا به نتیجه رسید، لذا امیدوارم با وجود استقبال‌ها اجراها تداوم پیدا کند.

اگر ناگفته‌ای مانده بفرمایید.

خیر از شما بابت توجه‌تان به هنر تئاتر و نمایش «کسی برای یک گوریل غمگین کاری نمی‌کند» از شما ممنونم. به هر حال تئاتر ما تبلیغات زیادی ندارد و حتی می‌توان گفت این مقوله در تئاتر وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است؛ ضمن تشکر از مخاطبانی که تا امروز با حضورشان از نمایش ما حمایت کرده‌اند می‌خواهم که از دوستان‌شان برای دیدن اثر دعوت به عمل آوردند. در انتها از اعضای گروه بابت همیاری و همکاری‌شان برای اجراهای بهتر تشکر می‌کنم.

گفتگو: وحید خانه‌ساز

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز