در گفتوگو با کارگردان «بعد از رفتن» مطرح شد؛
دلایل ناتوانی انسانهای امروزی در برقراری ارتباط با یکدیگر/ سعی کردم فیلمی سالم بسازم
رضا نجاتی با اشاره به اینکه «بعد از رفتن» فضایی آرام و درونی را دنبال میکند، تأکید کرد: سعی کردم با فضایی متفاوت فیلمسازی را آغاز کنم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «بعد از رفتن» به کارگردانی رضا نجاتی این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است و رضا نجاتی که ساخت چند فیلم کوتاه را در کارنامه خود دارد، در اولین تجربه سینماییاش به سراغ قصهای خانوادگی رفته و ماجرای مردی را روایت میکند که پس از مدتها به زادگاهش برگشته و به نوعی در تقابل با گذشتهاش قرار گرفته است.
در این فیلم صابر ابر، پوریا رحیمی سام، سارا بهرامی و پانتهآ پناهیها ایفای نقش کردهاند. این فیلم در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر توانست نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین فیلم اول شود.
به بهانه اکران «بعد از رفتن» با رضا نجاتی گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را میخوانید:
قصههای ملتهب به دیده شدن فیلمسازان کمک میکند و معمولاً فیلم اولیها سعی دارند به سراغ چنین سوژههایی بروند اما شما روندی متفاوت را طی کردید. چرا برای اولین اثر سینماییتان موضوع ساده و فضای آرام «بعد از رفتن» را انتخاب کردید؟
با احترام به همه فیلمسازان که قطعاً انتخاب درستی دارند که به سراغ موضوعات حاشیهای و پر سر و صدا میروند، اما من سعی داشتم خلاف این جریان حرکت کنم و با یک فیلم آرامتر و درونیتر با یک فضای متفاوت فیلمسازی را آغاز کنم. ممکن است در فیلم دوم من این فضا تکرار نشود ولی تمام تلاش من این بود که در اولین تجربه سینماییام از رفتن به سراغ ماجراهای پرالتهاب زندگی در حاشیه فاصله بگیرم و از طرفی فیلمی سالم بسازم و نمیدانم چقدر در رسیدن به این هدف موفق بودهام.
قطعاً فیلم اول برای هر فیلمساز مهم است اما معمولاً سینماگران و منتقدان در قضاوت کردن فیلم اول کمی با فیلمسازان مدارا میکنند ولی در قضاوت فیلم دوم معمولاً این مسئله وجود ندارد و من فکر میکنم به همین دلیل فیلم دوم بسیار مهمتر است.
برای شما فیلم سالم چه معنایی دارد که قصد داشتید چنین فیلمی بسازید؟
تعاریف بسیاری میتوان برای این واژه مطرح کرد و البته پرسش سختی است و تعریف دقیق نیاز به توضیحات بسیار دارد اما اگر بخواهم آنچه که از فیلم سالم در ذهن دارم را به طور خلاصه بیان کنم، این است که فیلم سالم از نظر من؛ فیلمی است که اگر نقدی ارائه میدهد سعی دارد نقدش به شکلی ارائه شود که تأثیر مناسبی بر مخاطب داشته باشد.
به نظر من؛ بررسی شکل برقراری ارتباط در خانواده که یکی از مهمترین پایگاههای اجتماعی است به شکل درست به مخاطب فیلم شریفی ارائه میدهد. ما در شرایطی هستیم که آدمها کمتر با هم حرف میزنند، کمتر به هم حق میدهند و از هم عذرخواهی میکنند؛ من به این فکر میکردم که چگونه میشود آدمها بدون هیچ چشمداشتی فقط از هم فقط معذرتخواهی کنند. عذرخواهی یک فعل دم دستی و ساده است که برای ما امروز اجرای آن سخت شده و من به این فکر میکردم که چگونه میتوان این مفهوم را ارائه داد. فکر میکنم پرداختن به این مفاهیم میتواند ما را به این سمت ببرد که فیلمی سالم بسازیم و البته من چنین ادعایی ندارم که فیلمم این ویژگی را دارد اما سعی داشتم «بعد از رفتن» اینچنین باشد.
اکثر کاراکترهای «بعد از رفتن» (به خصوص کاراکتر اصلی) در برقراری ارتباط با دیگران ناتوان هستند. چرا این ویژگی را برای کاراکترهای فیلمتان انتخاب کردید؟
برقرار کردن رابطه در دنیای مدرن کار سختی است؛ با این حجم از تنهایی که انسان در طول روز تجربه میکند مدام در تنهاییاش بیشتر غرق میشود. مثال دم دستی این وضعیت موبایلهایی است که در دست داریم و با همین موبایلها در طول روز با افراد زیادی در ارتباط هستیم و در واقع با هیچکس ارتباط نداریم و در واقع گفتگوی فیزیکی و رخ در رخ به نوعی از بین رفته و همه مراودات ما در قابل نوشته و پیام خلاصه شده است و حال همدیگر را هم به همین شکل میپرسیم.
وضعیت به شکلی است که فکر میکنم دیگر هیچوقت آدمها مثل بیست سال پیش کنار هم نمینشینند و با هم حرف نمیزنند و ارتباطات روزمره شکل خود را تغییر داده و آن مراودات فیزیکی تغریباً رو به نابودی است و طبیعی است که در چنین شرایطی؛ انسان از برقراری ارتباط با دیگری به شکلی که در گذشته وجود داشت، ناتوان است.
آیا میتوان تأثیر گذشته در شکلگیری آینده را یکی از مهمترین مفاهیم فیلم «بعد از رفتن» دانست؟
به عنوان یک فیلمساز سعی دارم درباره مفاهیم فیلم توضیحات چندانی ندهم، من یا موفق بودهام حسی را به مخاطب منتقل کنم یا در انتقال حسی که مدنظر داشتم ناموفق عمل کردم و فکر میکنم توضیح درباره این مسائل نشان از ناتوانی فیلمساز در انتقال آن توسط فیلم است. به عقیده من به اندازه هر تماشاگر یک تحلیل وجود دارد و زیبایی فیلم دیدن این است که ما به عنوان فیلمساز اثرمان را واکاوی نکنیم.
ما در زندگی شخصیمان هیچوقت نمیتوانیم به عقب برگردیم و گذشته را اصلاح کنیم. من تلاش کردم شکل روایتم به شکلی باشد که با هر قدم که پیش میرویم چیزی از گذشته شخصیت را متوجه شویم و در واقع با هر سکانس ما نسبت به کاراکتر اصلی عمیقتر میشویم. در واقع میخواهم به این اشاره کنم که ما نمیتوانیم گذشته را تغییر بدهیم ولی به هر جهت میتوانیم با قدم گذاشتن در آینده و با الهام گرفتن از گذشتهمان اتفاقات بهتری رقم بزنیم و من فکر میکنم این یکی از مهمترین مسائلی است که فیلم «بعد از رفتن» بیان میکند.
به نظر شما پرداختن به دنیای درونی کاراکترهایی که درونگرا هستند، منجر به کند شدن ریتم «بعد از رفتن» نشده است؟
من با این نظر تا حدی مخالف هستم. «بعد از رفتن» ریتم کندی ندارد، شاید به لحاظ درونی چنین حسی به مخاطب منتقل کند ولی به لحاظ سینمایی بازخوردهایی داشتم که میگفتند قصه این فیلم با ریتم تندی روایت میشود. من فکر میکنم همسو کردن و متعادل کردن ضرباهنگ و ریتم فیلم یک حس کندی به مخاطب ارائه میدهد که اتفاقاً القای این حس تعمدی بوده است.
من بر این عقیدهام که سینما ریاضی نیست که محاسبه مشخصی داشته باشد و اساساً هنر اینگونه است که محاسبهپذیر نیست. ما هر روز ممکن است با اثری جدید مواجه شویم که در آنها نقصها و نقاط قوتی وجود داشته باشد اما روزی که فیلمی ساخته شود که هیچ نقصی ندارد، آن روز سینما به پایان میرسد.
در مرحله اول مدیران سینمایی هستند و در مرحله بعد سینماگران هستند که سلیقه مخاطب را شکل میدهند. با مروری خیلی سطحی میتوانیم متوجه شویم که از اوایل دهه ۱۳۸۰ میتوانیم متوجه شویم که صیقل دادن سلیقه تماشاگر به چه سمتی بوده و از همان زمان است که ما میبینیم فیلمهای کمدی مسیر سینما را به سمتی دیگر میبرد. زمانی که فیلمهای اجتماعی ما با قدرت بیشتری عمل میکردند یا حتی فیلمهای کمدی ما قبل از دهه ۱۳۸۰ کیفیت مطلوبتری داشتند به یکباره سینمای ایران به جهت دیگری هدایت شد. به نظر من؛ در مرحله اول مدیران و در مرحله دوم سینماگران هستند که این روند را شکل دادهاند و فکر میکنم باید فیلمسازان دیگر تلاش کنند تا سلیقه مخاطب را اصلاح کنند و بهتر است طرحها و رنگهای مختلفی ارائه دهیم و چشم مخاطب را به تصاویر و شکلهای روایی مختلف عادت دهیم.
به نظر من؛ ما از لذت بردن فاصله گرفتیم، از لذت تعریف کردن از همدیگر، با هم گفتگو کردن، با هم غذا خوردن و... محروم ماندهایم و فکر میکنم شرایط ما را در این وضعیت گرفتار کرده و مدام سعی داریم همدیگر را نقد کنیم، تخریب کنیم و این وضعیت در فیلم دیدنمان هم وجود دارد. ما لذت فیلم دیدن را از هم دریغ کردهایم. در جشنواره خیلیها با این نگرش به دیدن فیلم من میآمدند که ببینند این فیلمساز فیلم اولی چه اثری ساخته و با پیشزمینههایی از فیلماولیها داشتند به سالن سینما میآمدند ولی من میگویم بهتر است این برچسب چسباندن را کنار بگذاریم و به فیلم توجه داشته باشیم و ببینیم این فیلم چه ویژگیهایی دارد و از دیدن آن لذت ببریم نه اینکه با پیشزمینههایی که داریم به دیدن فیلم بیاییم.
چرا برای روایت قصه «بعد از رفتن» جزیره کیش را انتخاب کردید؟
من این فیلم را برای مخاطبان ایرانی ساختم و ممکن است مخاطب خارجی خیلی از مسائل فیلم را متوجه نشود. برای ما یا باید بگویم حداقل برای ما تهرانیها و ساکنان نیمه شمالی کشور جنوب و جزیره کیش همیشه راه دوری است و از طرفی ماهیت جزیره به عنوان محیطی که اطرافش را آب فرا گرفته حس دور افتادگی را به کاراکتر و مخاطب منتقل میکند و این مسائل باعث شد که من جنوب و جزیره کیش را انتخاب کنم.
آیا نسخهای که اکران شده با نسخه نمایش داده شده در جشنواره تفاوت دارد؟
بله، یک سکانس به فیلم اضافه شده و در چیدمان تدوینی فیلم هم سکانسهایی جابجا شدهاند. تغییرات ممکن است برای کسی که فیلم را در جشنواره دیده چندان ملموس نباشد اما قطعاً تأثیر ناخودآگاه بر مخاطب خواهد داشت و صداگذاری نیز تغییر کرده است. اما هیچ تغییری به خواسته وزارت ارشاد نبوده و تصمیمات کاملاً شخصی بودهاند.