فیلم «ناف» گسستی نسبت به سینمای پیش از خود است/ روایتی از سیمای زنی میان جمعی مردانه
پانصد و سیونهمین برنامه سینماتِک خانه هنرمندان ایران غروب روز دوشنبه، بیستودوم خرداد ماه ۱۴۰۲ به نمایش فیلم سینمایی «ناف» به کارگردانی محمد شیروانی، محصول سال ۱۳۸۲ اختصاص داشت و در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی خانه هنرمندان ایران، پس از اکران فیلم سینمایی «ناف»، محمد شیروانی، کیوان کثیریان (مدیر سینماتِک خانه هنرمندان)، نوید پورمحمدرضا (منتقد و پژوهشگر مطالعات سینمایی) و پیمان یگانه (منتقد و نشانهشناس) با محوریت و موضوع «سیمای زنی در میان جمع» به تحلیل این فیلم پرداختند.
محمد شیروانی در ابتدای صحبتهای خود در این برنامه گفت: این تنها فیلمی است که در بین ۱۸ فیلمی که ساختهام، میتوانم آن را با تماشاگران ببینم و حس کنم فیلمساز دیگری آن را ساخته است. از خانه هنرمندان که امکان این یک نمایش را برای فیلم فراهم کردند، تشکر میکنم. این نمایش را به کسانی تقدیم میکنم که در این فیلم موثر بودند؛ منظور تنها افراد حاضر در تیتراژ پایانی فیلم نیستند؛ منظور کسانی است که در جهان ذهنی شما بار موثری را با خود آوردند. بنابراین نمایش این فیلم را به آرمین شیروانی، ملیکا کریمی، هوشنگ خوببخت، هومن بهمنش، آقای دلپاک، علی هوشمند و بازیگر نقش چیستای فیلم تقدیم میکنم.
پیمان یگانه در ادامه این نشست گفت: فیلم «ناف» را خیلی غیر مترقبه دیدم و از لحظه اول شیفتهاش شدم و آن را دوست داشتم. یکی از دلایلم این است که این فیلم برایم یک رفتار فوقالعاده غیر متعارف با صنعت سینمای دیجیتال داشت. نکته مهم برای من این است که فیلم موفق میشود به یک گرافیک خاص در تصویر دست پیدا کند. هرچند فیلم فاقد قصه به معنی متعارف آن است اما همین گرافیک خاص به قصهگو بودن دوربین کمک میکند و شدیدا من را جذب میکند.
او ادامه داد: فیلم اساسا یک برخورد پدیدار شناختی با موضعی که از ماجرا میگیرد دارد که برایم جذاب است. البته نمیخواهم بگویم این یک قرائت فلسفی از فیلم است. فیلم اصولا چنین ادعایی ندارد و این کار را نمیکند. در این فیلم انگار کارگردان پدیدهای را در داخل پرانتز قرار داده و آن چیزی که پسمانده پدیدار شناختی یا شناخت است را بیرون گذاشته است.
این منتقد در ادامه بیان کرد: بعد از اتمام فیلم شما حسی از یک خوانش دارید؛ آن چیزی که در طول فیلم با آن همراه هستید، یک نوع آگاهی پیش از وقوف است. از این نظر رفتار فیلم بیشتر به این سمت است که بخواهد در پدیدهای، یک مداقه پدیدارشناختی کند و این خصلت را نیز به صورت فوقالعاده توصیفی در خود دارد. یعنی از طریق توصیف یک پدیده قصدش این نیست که به علم متقن یا نتیجه خاصی برسد و این کار را با موفقیت انجام میدهد. زیرا شاهدیم که با حیرانی آغاز میشود و با حیرانی خاتمه پیدا میکند و شدیدا دوست داشتنی است.
یگانه افزود: فیلم من را یاد اتاق تاریک و فیل میاندازد. دختر درون فیلم نیز شبیه فیلی است که هرکسی به آن دست میکشد اما نمیتواند شکل درست آن را تشخیص دهد. فیلم خوانشی (ژاک) لکانی دارد و وقتی به آن نگاه میکنید، مفاهیمی نظیر اختگی، کیف اندام، بزرگ دیگر و… در آن دیده میشود. شما به وضوح تصور فالیک که یک نوع اختگی است را در مردان این قصه میبینید و تاثیر تصور فالیک را در روی زنی که در قصه وجود دارد نیز شاهد هستید. گستره انتخابی در زن قصه وجود دارد که از همان تصور فالیکی میآید که از ابتدا شروع میشود.
نویدپور محمدرضا در ادامه این نشست بیان کرد: سال ۸۲.۸۳ بود که فیلم «ناف» را دیدم و تا همین الان، این فیلم از ذهنم بیرون نرفته است. پارسال که محمد شیروانی را در جایی دیدم، گفتم فیلم «ناف» شما ۲۰ساله شد ولی او واقعا یادش نبود.
این منتقد با اشاره به سکانس مهمی از این فیلم ادامه داد: در سینما لحظاتی هست که دوست دارید با آرنج به بغل دستی خودتان بزنید و بگویید که همین الان یک تجربه سینمایی غنی را از سر گذراندم. در جایی از فیلم که شخصیت مانی مست و ناهشیار به خانه میآید و کنار تیلهها ولو میشود و چیستا از راه میرسد، با اتفاقی مواجهیم که باید بگوییم از آنجا به بعد فیلم «ناف» اصلا در یک سطح دیگری کار میکند. اما این سکانس چیست و چطور میتوانیم به آن برسیم.
او ادامه داد: فیلم «ناف» در امتداد سینمای هنری بعد از انقلاب ایران قرار میگیرد. البته این به معنای تبعیت کردن از آن رژیم زیباییشناسانه یا آن مضامین نیست. دکتر حمید نفیسی در یکی از کتابهایش به سینمای بعد از انقلاب اشاره میکند و میگوید اگر بخواهیم سینمای بعد از انقلاب را با دو واژه توصیف کنیم، باید به سادگی و کوچکی و در عین حال انسانگرایی اشاره کرد. منظور آن دسته از فیلمهایی است که با آقای کیارستمی فقید آغاز شدند و در ادامه شاگردان ایشان و دیگران آن را ادامه دادند. پور محمدرضا در ادامه بیان کرد: جعفر پناهی، مجید مجیدی، محسن مخملباف، بهمن قبادی، ابراهیم فروزش، سمیرا مخملباف و فیلمسازهای دیگری هستند که میتوان در ساخت این آثار از آنها یاد کرد. طبعا این فیلمها تفاوتهای قابل ملاحظهای با یکدیگر دارند. ولی وقتی به موضوع آنها نگاه میکنیم، همگی موضوعات کوچک و پیرنگهای سادهای دارند و از همین رو خیلی زیاد شبیه داستان کوتاه بودند. در عین حال با تمهیدات خیلی ساده و حداقل امکانات به تصویر کشیده میشدند و به شدت انسانی بودند.
این منتقد با بیان اینکه این آثار برای فستیوالهای غربی خیلی جذاب بودند، درباره دلیل این موضوع توضیح داد: آنها برخلاف تصویری که از جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و ۷۰ وجود داشت، تصویر بسیار متفاوتی را به نمایش میگذاشتند. در واقع بر خلاف تصویر اول که با خشونت همراه بود و در اخبار دیده میشد، این آثار با نگاه صلح و زندگی ساده ساخته شده بودند و از همین رو برای جشنوارههای خارجی جذاب بودند.
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: چه چیزی در «ناف» وجود دارد. در این سینمای مستقل و هنریتر، به نظر میرسد یک شاخه زیرزمینی، متمرد، یاغی، وحشی و بیملاحظهتر از راه رسیده است که لزوما نسبت مستقیمی با افراد دیگری که سعی میکردند در چهارچوب ممکنات دست به خلاقیت و نوآوری بزنند، برقرار نمیکند.
پورمحمدرضا در ادامه بیان کرد: به نظر میرسد این سکانس از حیث سیاست بازنمایی در سینمای ایران بسیار مهم است. وقتی به فیلمهای مستقل و هنری سینمای ایران در آن مقطع نگاه میکنیم، ردپای آقای کیارستمی در آنها تاثیرگذار است و ما آنها را با لانگ شات به خاطر میآوریم. اما فیلم «ناف» را که نگاه میکنیم متوجه میشویم در اینجا فیلمساز سراغ زیباییشناسی کلوزآپ و اینسرت رفته و به جای استفاده از فضای خارج و محیطهای بیرونی به فضای داخل خانه رفته است. اما آیا نشان دادن فضای داخل خانه در بعد از انقلاب ساده بود؟! در واقع به همین دلیل عباس کیارستمی به فضای بیرون از خانه میرود اما میبینیم که ناف در خانه مانده و با چشم تیپیک سینمای ایران به خانه نگاه نکرده است.
این منتقد در ادامه عنوان کرد: تصورم این است که فیلم ناف در حال فکر کردن به یک استتیک و رژیم تازه در نگاه کردن به خانه بوده است. نمیدانم طول نماهای کوتاه داخل خانه که به عمد افراطی آن را میبینیم، برگرفته از چیست و دوست دارم خود کارگردان در این باره صحبت کند. در نهایت باید بگویم ناف یک جور گسست نسبت به سینمای پیش از خود است.
محمد شیروانی نیز در ادامه این جلسه بیان کرد: سالهاست فیلم آزمایشگاهی میسازم و همین الان نیز در آزمایشگاهی مشغول تجربه کردن هستم. در این مدل که من نام آن را سینمای آزمایشگاهی میگذارم، همه از هم یاد و تاثیر میگیریم و در پروسه کار خودمان را پیدا میکنیم. اما آدمها در این حرفه نمیگویند که از چه کسانی تاثیر گرفتند؛ چون میخواهند بگویند که ما از بدو تولد اوریجینال هستیم. صحبت از این شد که برای ساختن «ناف» از کجا تاثیر گرفتهام؟ قطعا فیلمهایی بوده که حسی را چون سیلی در من زنده کرده باشد اما نکته مهمی که پیش از تاثیر مهم است، نیازی است که ما داریم.
او ادامه داد: مثلا من فکر میکردم کلی فیلم کوتاه ساختم که مورد تشویق جشنوارههای مختلف قرار گرفته است اما چطور میتوانم فیلمی بسازم که خون داشته باشد و با آن، محافظهکاری خودم را به چالش بکشم؟ پیش از اینکه بخواهم در سینمای ایران تاثیری بگذارم، چه تاثیری روی خودم گذاشته میشود؟ من فیلمسازی برای مصرفکننده صرف بودن نیستم و در این سالها تکلیفم مشخص بوده است؛ بنابراین تصمیم میگیرم فیلمی بسازم که آزادی را ابتدا برای خودم و بعد برای مخاطب گسترش دهم. برای همین عاشق فیلمهایی هستم که این برانگیختگی را ایجاد کند. بههمین دلیل نمیتوانم در این مدل از فیلم همشهری کین مثال بزنم، چون برانگیختگی آن به صورتی است که فیلمساز تولید نمیکند اما فیلم «احمقها» ی فونتریه را مثال میزنم، چون دیدن آن اثر فیلمساز تولید میکند.
شیروانی همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: برای این جلسه میخواستم چند نفر از سانسورچیان فیلم «ناف» را نیز دعوت کنم و از آنها بپرسم که چرا برای «ناف» این اتفاق افتاد و توقیف شد، به آنها نیز فرصت دفاع بدهم اما کسی را پیدا نکردم. البته یکی از افراد پشت تلفن صحبت طولانی با من انجام داد و گفت ۱۰ ساعت حرف دارم که بگویم سینما دست ما نیست و کسان دیگری برای آن تصمیم میگیرند. این فیلم سال ۸۱ به جشنواره فجر داده شده است، اما آقای حیدریان و رضا داد در ابتدا با فیلم مخالفت کرده و از نمایش آن جلوگیری کردند. هر دو این افراد را نه تنها نمیبخشم، بلکه بسیار متاسفم برای اینکه دچار چنین زندگیای هستند که رویاهای آدمها را قبل از تولد آن رویا سِقط کنند. هنوز آنها را نمیفهمم.
در ادامه این نشست، مخاطبان نقدها، نظرها و سوالاتی را مطرح کردند و به مباحثه با کارگردان و منتقدان پرداختند.