کوروش مهربان در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
شعر خوب برای تهیهکنندگان سم است؛ فقط «ترانه» آنهم سخیف!/ موسیقی ایرانی و تلفیقی در حال از بین رفتن است/ زیر بار خواستههای تهیهکنندگان نمیروم
یک خواننده موسیقی ایرانی و تلفیقی میگوید: خواننده برای خواندن آثار تلفیقی با مایههای موسیقی ایرنی باید لااقل ده سال روی ردیف های آوازی و مقولات مهم دیگر کار کرده باشد تازه آن وقت اصطلاحا سرباز صفر خواهد بود. یک خواننده هرچه هم مستعد باشد نمیتواند مثلا در طول دو یا سه ماه مقولات مهم و اساسی را بیاموزد چه رسد به اینکه گوشی کار کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از موضوعات مهم در موسیقی که تعریفی درستی از آن وجود ندارد، «تلفیق» است. آثار بسیاری را میشنویم که عنوان اثر تلفیقی را یدک میکشند، بیآنکه ماهیتی مشخص داشته باشند! این آثار معمولا با ترکیب سازبندیهای ایرانی و غربی ساخته میشوند و خواننده هم بر اساس داشتهها و دانش و تکنیکش، تحریرهایی را در آنها لحاظ میکند. مهمترین ویژگی این آثار این است که معمولا دلنشین نیستند و به زودی فراموش میشوند.
بیشک تعداد خوانندگان و گروههایی که در زمینه تولید و عرضه آثار تلفیقی فعالیت میکنند، کم نیست؛ اما در میان آنها تنها برخی به تولید قاعدهمند آثار ترکیبی و تلفیقی میپردازند. کیفیت آثار برخی از این گروهها و افراد در برخی مواقع آنقدر بالاست که مخاطبان موسیقی جدی را به تعجب وا میدارد! اما چگونه و تحت چه شرایطی است که این دسته از هنرمندان با وجود فعالیتهای جدی آثارشان و اجراهایشان به چشم نمیآید و دیده و شنیده نمیشود؟ پاسخ آن یک جمله بیشتر نیست؛ «مافیا»! اینکه کلیت اقتصاد موسیقی و درآمد میلیاردی کنسرتها در دست چند تهیهکننده معدود جیب به جیب میشود هم یکی از موارد مهم دیگری است که به کوچک شدن و محدودتر شدن دایره هنرمندان مرتبط با آنها منجر شده است.
در میان گروههای فعال تلفیقی «پایکوب» از آنهاست که تلاش دارد در مسیر درست و مشخص حرکت کند. شنیدن برخی از قطعات گروه «پایکوب» گواهی بر کیفیت کار اعضای آن است. اما سوال این است که چرا این دسته از گروهها با توجه به سابقه و تولیداتی که دارند، چرا آنطور که باید مورد توجه قرار نمیگیرند؟!
کوروش مهربان، خواننده و سرپرست گروه موسیقی «پایکوب»، در اینباره با ایلنا گفتگو کرد.
امسال خوانندگانی کنسرت برگزار کردهاند که بیش از شش ماه سابقه فعالیت ندارند و تنها دو یا سه ترک از آنها پخش شده!
شما و گروهتان در زمینه تولید و اجرا سابقه کمی ندارید. چرا افراد و گروههایی که با شما فعالیت حرفهای را آغاز کردهاند دیده و مطرح شدهاند؛ اما «پایکوب» آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته؟
ما گروهی هستیم که صرفا دغدغه موسیقی داریم و سوالتان را باید از تهیهکنندگان پرسید. تهیهکنندگان به دنبال این موضوع هستند که خوانندهای را برای هفت، هشت سال مطرح کنند و از این طریق به کسب درآمد بپردازند تا نوبت نفر بعدی برسد. شاید باور نکنید اما امسال خوانندگانی کنسرت برگزار کردهاند که بیش از شش ماه سابقه فعالیت ندارند! و تنها دو یا سه ترک از آنها پخش شده!
ظاهرا در زمینه پاپ و موسیقی تلفیقی فعالیت میکنید؛ اما در نوع خوانش آثارتان تحریرهایی را به کار میبرید که مختص موسیقی دستگاهی یا همان موسیقی سنتی ایرانی است. این شیوه خواندن در نوع موسیقی «پایکوب» که تلفیقی است، از کجا میآید؟
متوجه منظورتان هستم و در پاسخ باید بگویم، من از حدود سالهای هشتاد و شش، هشتاد و هفت که تا الان شانزده سال میشود در زمینه موسیقی دستگاهی ایران شاگردی کردهام و مقابل استادان و اهالی فن زانو زدهام.
روی ردیفهای آوازی و سازی هم کار کردهاید؟
بله؛ من کامل و به مدت چهار سال روی ردیف استاد کریمی کار کردهام. من جدا از یادگیری ردیف استاد کریمی نزد آقای مظفر شفیعی که شاگرد ارشد استاد شجریان بودهاند، شاگردی کردهام. چهار سال هم شاگرد ارشد صدیف رامبد بودم که بهترین استاد در زمینه موسیقی ایرانی بوده و هنوز هم چنین است.
برخی افراد یک شبه خواننده میشوند و در پروسهای سه ماهه به مرحله کنسرت دادن میرسند! اما بچههایی که سالها در حوزه موسیقی ایرانی کار کردهاند و به تمرین و تلاش پرداختهاند در این چرخه جایی ندارند.
اینگونه به نظر میرسد که پروسه یادگیری مقولات مهم در موسیقی طی سالهای اخیر کوتاه شده است؟
بله؛ درست میگویید الان افراد در مدت زمانی خیلی کوتاه و یک شبه خواننده می شوند و در پروسهای سه ماهه به مرحله کنسرت دادن میرسند! مطمئنا مسیر یادگیری درست، همانی است که از قبل بوده و کوتاه نشده است. من آن رویه آموزش طولانی را درست میدانم. کاری به خودم ندارم، اما بچههایی که سالها در حوزه موسیقی ایرانی کار کردهاند و به تمرین و تلاش پرداختهاند در این چرخه جایی ندارند.
پروسه یادگیری آواز و موسیقی ایرانی چقدر زمان می برد؟
پروسه یادگیری حداقل ده دوازده سال طول می کشد و شما فکر کنید خوانندهای در عرض سه ماه چنین پروسهای را طی میکند و کنسرت هم میدهد! مشخصا خروجی متفاوت و قابل تشخیص است. اینجاست که تفاوت موزیسین آموزش دیده و فرد ناآگاه مشهود است.
دلیل این نابسامانی و تبعیض را چه مواردی میدانید؟ چه اتفاقی میافتد که یک خواننده در عرض چند ماه سوپراستار میشود و دیگران که عمری مشق کردهاند و نزد اساتید درس پس دادهاند، در انزوا به سر میبرند؟
کلا روند همه چیز تغییر کرده است. اینطور بگویم که الان تنها موضوع بیاهمیت کیفیت صدا و کار خواننده است. واقعا این موضوع بیاهمیت است. به طور واضح اگر الان فردی به اسم خواننده وجود داشته باشد، اما مقولهای به نام صدا اصلا اهمیت ندارد! در حال حاضر آنچه اهمیت دارد کلیتی از چهره، ظاهر، اندام و استایل است.
نحوه انتخاب نوازندگان استیج هم بر همین اساس است. چهره، تیپ و ظاهر مهمترین عوامل در انتخاب نوازندگان هستند و کم و کیف نوازندگی در مراحل بعدی انتخاب قرار دارد.
بله همینطور است. نوازندگانی که با «پایکوب» همکاری میکنند، معمولا با دیگر خوانندگان پاپ هم روی استیج میروند و همکاری دارند. اجراهایی که این دوستان در عرصه پاپ دارند خیلی برایشان سخت است و خودشان بر این موضوع تاکید دارند. آنها در همکاری با خوانندگان پاپ معمولا بدون اینکه اورتوری داشته باشند، سر تمرین بداهه مینوازند و سپس روی صحنه به اجرا میپردازند. این رویه غلط برای آنها اذیت کننده است و نوازنده را با مشکلاتی مواجه میکند. در صورتی که شیوه تمرینات ما اینطور نیست. ما رپرتوارهایی داریم که باید تمرین شوند و اتفاقا برای نوازندگان هم دشوارند. اما برای ارائه آثار باکیفیت و اجراهای قوی روی استیج، وجود چنین روندی الزامی است و راه دیگری وجود ندارد.
برخی تهیهکنندگان و موسساتی که در زمینه برگزاری کنسرت و کشف خوانندگان مستعد تلاش میکنند، تا به امروز سراغی از شما گرفته اند؟
سال نود و هشت، سه چهار نفری در این زمینه کار می کردند که نمیخواهم از آنها نام ببرم. در همان مقطع بود که قطعات «دوش» و «یار ناز» را ساختیم و قطعه «روح برهوت» را با آهنگسازی آقای چراغعلی منتشر کردیم. این آثار بسیار شنیده شدند و مورد توجه قرار گرفتند. در ادامه بود که چند نفری برای همکاری و حمایت با من تماس گرفتند و با همه آنها گپ و گفت داشتم که نتیجهای حاصل نشد و در نهایت همکاری صورت نگرفت؛ به این دلیل که آن افراد بسیار با شعر زاویه داشتند! اینطور بگویم که شعر برای آنها سم بود و میگفتند فقط ترانه. آن هم ترانهای که دمدستی باشد. من خودم در زمینه سرایش شعر کار کردهام و سال نود و یک بود که اولین دفتر شعرم را منتشر کردم و از آن مقطع خیلی میگذرد. با توجه به حساسیتهایی که به مقوله ادبیات و شعر دارم؛ زیر بار این موضوع نرفتم و به خواسته آن دوستان تن ندادم. چطور میشود از شعر بگذرم و به ترانههایی برسم که دم دستی هستند و به نوعی سفارشی محسوب میشوند؟!
تکآهنگ «دوش» سروده و ساخته علیاکبر شیدا با تنظیم محمدرضا چراغعلی و صدای کوروش مهربان
در ادامه قید همکاری با تهیهکنندگان را زدید؟
من زیر بار خواستههای تهیهکنندهها نرفتم. اما سال نود و هشت با موسسهای قراردادی شش ساله بستم که بر اساس آن متولیان موسسه مربوطه موظف شدند آثار ما را تولید کنند و کارها را با هم پیش ببریم؛ تا به این واسطه به اهدافی که میخواستیم، برسیم. متاسفانه این موسسه نه ماه و نیم مرا بلاتکلیف نگه داشت. طی این مدت کاری تولید نشد و همکاری صورت نگرفت. سپس شخص مورد نظر به من گفت شریکم ترجیح داده به ساخت و ساز ادامه دهد تا اینکه فعالیت فرهنگی و تولیدات هنری داشته باشد. این همه ماجرا نبود و با هزار دردسر و مشکل توانستیم از دستشان خلاص شویم.
اگر بخواهید شکایتی علیه آن موسسه تنظیم کنید، جایی برای ارائه نیست! اگر هم باشد زمان زیادی را باید صرف کنید تا به نتیجه برسید.
همینطور است. آیا خودتان به عنوان خبرنگار موسیقی جایی را سراغ دارید که مشکل ما را حل کند؟ متاسفانه موضوع فقط شکایت و انتقاد نیست. من سال نود و هشت میتوانستم پس از انتشار آن چند ترک شرایط بهتری داشته باشم.
اینکه زمان و مکان و شرایط دست به دست هم دهند و موقعیتی مناسب را برای فرد رقم بزنند، همیشه رخ نمیدهد. به هر حال آن چند ترک و آن موقعیت سکوی پرتاب شما بوده است.
موافقم. دقیقا در نقطه پرتاب قرار داشتم. من در آن شرایط به استاپی ۹ ماهه مواجه شدم. طی آن ۹ ماه، ۹ خواننده برای اولین برای روی استیج رفتهاند. در ادامه هم با پاندمی کرونا مواجه شدیم که بیش از دو سال طول کشید. چند ماهی نگذشته بود که با نا آرامیهای اجتماعی مواجه شدیم. طی این مدت موزیسینها بیکار بودند و این در حالی است که من میتوانستم در آن ۹ ماه فعالیتهای جدی و مثمرثمر داشته باشم که متاسفانه اینطور نبود. توقع این بود که آن موسسه از ما حمایت کند که این اتفاق رخ نداد. حرفم این است که چه شرایطی باید پیش آید که یک فرد به واسطه اثر یا آثارش دیده شود و مورد توجه قرار گیرد؟! متاسفانه چنین مسائلی نه جایی مطرح میشوند و نه بیان کردنشان اتفاقات خاصی را منجر خواهد شد. اینگونه است که یک موزیسین و خواننده تمام میشود.
شرایط کنونی را برای فعالیتهای حرفهای چگونه میبینید؟
مطمئنا شرایط تغییر کرده و تولید به مقولهای دشوار تبدیل شده است. در آن دوران که ما ترکهایمان را پخش میکردیم، شرایط متفاوت بود. در آن زمان میتوانستیم با ده، پانزده میلیون تومان یک تکآهنگ تولید کنیم و اثر هم شنیده میشد. الان اینطور نیست و هزینهها نه چند برابر که چندین برابر شده است. هفته پیش از منابع موثق و دوستانی که مشغول فعالیت حرفهای هستند، شنیدهام که برای پخش یک تکآهنگ دارند یک میلیارد و دویست هزارتومان هزینه میکنند! یک میلیارد و دویست هزارتومان جدا مبلغ کمی نیست و صرفا هزینه تبلیغات دوستان شده است. این اثری که میگویم هفته قبل پخش شده است. حال با وجود چنین اوضاعی، شما بگویید فعالانی چون من چگونه میتوانند با چنین فضایی مقابله کنند. هرقدر هم که تولید بسیار و تبلیغات قوی داشته باشیم، نمیتوانیم با دیگر خوانندگان مورد توجه رقابت کنیم! در حال حاضر آنچه در شنیده شدن و دیده شدن آثار موثر است، فضای مجازی است که شما میتوانید آن را بخرید و تبلیغات کنید. وقتی که برای تبلیغات یک تک آهنگ بیش از یک میلیارد تومان هزینه میشود چه فرقی میکند شما شنونده حرفهای باشی یا معمولی؟!
زمانی با یک میلیارد تومان میتوانستیم حدود صد تک آهنگ تولید کنیم که میشود چندین آلبوم!
همینطور است. حال اینقدر برای یک اثر تبلیغ میشود که شما به عنوان مخاطب ناچار میشوید قطعه منتشر شده را گوش کنید! زمانی که قدرت انتخابی نباشد شنونده با خودش میگوید حتما همین است چون جز آثار موجود چیز دیگری نیست.
در دهه هفتاد و هشتاد موسیقی پاپ در ایران وجود خارجی نداشت. الان برعکس است و موسیقی ایرانی و تلفیقی تقریبا در حال از بین رفتن است. آنچه امروز می شنویم و مورد توجه است موسیقی پاپ است؛ آنهم در نازل ترین سطح موجود!
راضی شدن به شنیدن آثار سخیف را میتوان در میان شنوندههای جدی موسیقی هم دید.
دلیلش این است که اثر خوب به دست مخاطبان جدی نمیرسد. یک زمانی در دهه هفتاد و هشتاد موسیقی پاپ در ایران وجود خارجی نداشت. الان برعکس است و موسیقی ایرانی و تلفیقی تقریبا در حال از بین رفتن است. آنچه امروز میشنویم و مورد توجه است موسیقی پاپ است؛ آنهم در نازل ترین سطح موجود! احساسم این است با رویه موجود موسیقی ایرانی قطعا به حاشیه میرود.
یکی از ویژگیهای «پایکوب» پرداختن به موسیقی تلفیقی است. آثار بسیاری را میشنویم که آنها را تلفیقی میدانند. این آثار دلنشین نیستند و در اغلب موارد نمیتوان آنها را موسیقی تلفیقی دانست. به نظر میرسد تعریف بسیاری دوستان از مقوله تلفیق غلط است.
واقعیت همین است. اگر بخواهیم تخصصیتر به این موضوع بپردازیم، باید بگویم که یک خواننده برای خواندن آثار تلفیقی با مایههای موسیقی ایرنی باید لااقل ده سال روی ردیفهای آوازی و مقولات مهم دیگر کار کرده باشد تازه آن وقت اصطلاحا سرباز صفر خواهد بود. این قضیه بسیار جدی است و خواننده باید این روند را طی کند تا به شناخت لازم برسد. حال سوال این است که تلفیق کجا صورت می گیرد؟ زمانی این اتفاق رخ میدهد که شما علاوه بر توانایی خواندن، دانش پرداختن به دو موسیقی مختلف و متفاوت را داشته باشید. فردی که مثلا دو یا سه جلسه در مکانی حضور یافته و تحریری هم یاد گرفته، نمیتواند در زمینه تلفیق موسیقی ایرانی با سبک های دیگری چون پاپ موفق عمل کند.
برخی خوانندگان میگویند ما آواز ایرانی و تحریرهای مربوط به آن را گوشی یاد گرفتهایم!
این مورد خیلی بدتر است و باید آن را فاجعه بدانیم. یک خواننده هرچه هم مستعد باشد نمیتواند مثلا در طول دو یا سه ماه مقولات مهم و اساسی را بیاموزد چه رسد به اینکه گوشی کار کند و از این طریق به کسب دانش و یادگیری تکنیکها بپردازد! واقعا شدنی نیست و نتیجهاش آثار ضعیفی است که روزانه میشنویم. از طرفی چگونه میتوان بر اساس ترانهای به شدت دمدستی با تحریرهای موسیقی ایرانی اثری تلفیقی تولید کرد؟
چنین آثاری به شدت پرطرفدار هستند!
بله به این دلیل که گوش مخاطبان ایرانی طی چند سال گذشته به شدت بد تربیت شده است. این تنزل سلیقه مخاطبان هم در نوع خود پروسهای جدی است که باید به آن توجه کنیم و در جهت رفعش بکوشیم. مخاطب تصورش این است که اثر خوب همانی است که در دسترسش قرار میگیرد.
گویا سر این کلاف به هم پیچیده گم شده!
با شما در این زمینه مخالفم و باید بگویم اتفاقا همه چیز سر جای خودش قرار دارد و تمام این کارها با برنامهریزی به سرانجام رسیده و این رویه ادامه دارد. اینکه چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است موضوعی کاملا واضح و مشخص است. بیشتر بار منفی و بار هفتاد، هشتاد درصدی موجود که به من و شما منتقل میشود، از سوی تهیهکنندگان است.
تمام خوانندگانی که طی پنج، شش سال اخیر توسط این تهیهکنندگان بالا آمدهاند، تاریخ انقضا داشتهاند و حال از آنها خبری نیست! دلیل این تاریخ انقضاء داشتن، خواست تهیهکننده است.
متاسفانه همین چند نفر به کل ایران خوراک موسیقایی نامناسب میدهند اما حرفشان این است که مخاطب چنین آثاری میخواهد و ما هم به خواست مردم عمل میکنیم. آنها سرمایه بسیار دارند و برای به کرسی نشاندن حرفهایشان مبالغ بسیار هزینه میکنند. لازم هم باشد با نهادهای دولتی لابی میکنند.
اگر توجه کنید تمام خوانندگانی که طی پنج، شش سال اخیر توسط این تهیهکنندگان بالا آمدهاند، تاریخ انقضا داشتهاند و حال از آنها خبری نیست! دلیل این تاریخ انقضاء داشتن، خواست تهیهکننده است. تهیهکنندگان برنامهشان این است، طی مدت زمانی مشخص خوانندهای را مورد توجه قرار دهند. زمانی که آن فرد را تمام کردند و اصطلاحا شیرهاش را کشیدند، به سراغ نفری بعدی میروند و این روند ادامه دارد.
اما زمان قاضی خوبی است و در نهایت اینکه آثار خوب و باکیفیت و فاخر هستند که در تاریخ هنر این سرزمین ماندگار خواهند شد.
حرفتان قبول, اما مگر فردی مثل من که همه زندگیاش را برای هنر گذاشته و جوانیاش را صرف موسیقی و آواز ایرانی کرده، برای فعالیت حرفهای چقدر زمان دارد؟ اینکه مثلا من در پنجاه سالگی مورد توجه قرار گیرم و آثارم شنیده شوند، به چه درد میخورد؟! مطرح شدن در این سن و سال واقعا انگیزه زیادی میخواهد و لطفی نخواهد داشت.
متاسفانه روند فرسایشی موجود، بسیاری از افراد مستعد را ناامید و بیانگیزه میکند. اینگونه است که به ناگاه میبینیم فلان خواننده که کارش هم خوب بوده چند سالی است از موسیقی و فعالیت حرفهای کناره گرفته است.
دقیقا. طی این چند سال بارها به این نتیجه رسیدهایم که باید از ایران رفت؛ درست مانند موزیسینهایی که نمیخواهم از آنها نام ببرم و این مسیر را انتخاب کردند و حال در ایران نیستند. افرادی را میشناسم که در ایران خواننده بندهای به شدت معمولی بودند؛ اما پس از مهاجرت شرایط بسیار بهتری پیدا کردند و فعالیتشان را در سطوح بالاتر ادامه دادهاند. همه اینها در حالی است که عمر آدم امروزی نهایتا به هشتاد سال میرسد؛ آنهم اگر وقایعی چون تصادف، آسم، کرونا، زلزله، سیل و دیگر موارد موجود او را از بین نبرد! آدمی در دنیای امروز باید تصمیم بگیرد که در مدت زمان کوتاهی که دارد چگونه می خواهد زندگی کند.
با توجه به شرایط بغرنج اقتصادی و کاری موجود، پس از چند سال همچنان بر سر مواضع خود ایستادهاید و تن به خواندن آنچه تهیهکنندگان میخواهند، نمیدهید؟
بله همچنان به فعالیت درست و قاعدهمند و تولید آثار با کیفیت با اشعار مناسب معتقدم و تن به خواندن آثار سطحی و ضعیف تن نخواهم داد. هرگز صرفا به تولید فکر نکرده و نمیکنم و تا به امروز چنین کاری نکردهام و کیفیت برایم مهم بوده است. این مسیر برای من و اعضای گروه ادامه دارد و اگر هم در این میان اتفاق خوبی رخ داد از آن استقبال خواهیم کرد. فعالیت در عرصه موسیقی دو روش دارد، یکی اینکه به تولید آثاری بپردازیم که دلمان میخواهد و بخش دیگر تولید آثار بر اساس خواست و سلیقه مخاطب است. به نظرم در شرایط فعلی هر چقدر هم توانایی و سطح کیفی خود را تنزل دهیم، بازهم به سلیقه تنزل یافته مخاطبان نخواهیم رسید. مگر تا کجا میتوان سطح کیفی را تنزل داد تا مخاطب راضی شود؟! خیر این رویه را هم درست نمیدانم.
آیا گروه «پایکوب» برای تامین هزینهها حامی مالی دارد؟
گروه موسیقی «پایکوب» حامی مالی ندارد و همانطور که گفتم قرار بود طی همکاری با موسسهای ادامه فعالیت دهیم که حمایتی صورت نگرفت و هرآنچه رخ داد روی کاغذ بود و عملا میسر نشد. حال نیز همچنان شخصا تمام هزینههای گروه و تولیدات و اجراها را متقبل میشوم. من و اعضای «پایکوب» همچنان تلاشمان این است گروه را حفظ کنیم و به فعالیتهای خود هرچند با دشواری، ادامه دهیم.
حرفتان با مسئولان چیست؟
به هر صورت مسئولان فرهنگی کلیت داستان را میدانند و از اوضاع موجود مطلعند. آنها چه از جزییات اتفاقات مطلع باشند چه نباشند، به هرحال باید به آگاهی برسند و راهکار ارائه دهند. مهم این است که بدانیم میخواهیم چه کنیم و به چه سمت و سویی برویم.
گفتگو: وحید خانهساز