خبرگزاری کار ایران

نویسنده فیلمنامه «دسته دختران» مطرح کرد؛

هرقدر درباره زنان در جنگ فیلم بسازیم، بازهم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم/ متهم‌کنندگان اثر به هالیوودی بودن، مستندهای جنگ را ببینند

هرقدر درباره زنان در جنگ فیلم بسازیم، بازهم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم/ متهم‌کنندگان اثر به هالیوودی بودن، مستندهای جنگ را ببینند
کد خبر : ۱۳۵۵۳۵۷

میلاد اکبرنژاد با اشاره به اینکه هیچ اغراقی در به تصویر کشیدن نقش زنان در جنگ تحمیلی صورت نگرفته، گفت: نقش زنان در این جنگ آنقدر پر رنگ است که هرچقدر درباره آن فیلم بسازیم، باز هم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «دسته دختران» دومین تجربه کارگردانی منیر قیدی که برای اولین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، در سینماهای کشور در حال اکران است.

این فیلم که تا امروز توانسته بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون تومان فروش داشته باشد روایتگر مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم ابتدایی جنگ است و بازیگرانی چون نیکی کریمی، پانته‌آ پناهی‌ها، فرشته حسینی، هدی زین‌العابدین، حسین سلیمانی و صدف عسگری در آن ایفای نقش می‌کنند.

فیلمنامه «دسته دختران» به صورت گروهی توسط منیر قیدی، میلاد اکبرنژاد و ابراهیم امینی نوشته شده است و یکی از مسائل مورد بحث درباره این فیلم نیز در روزهای نمایش آن در جشنواره فجر فیلمنامه آن بود که نظرات ضد و نقیضی درباره آن مطرح شد و برخی فیلمنامه را از نقاط ضعف فیلم می‌دانستند و برخی نظر متفاوتی داشتند.

به بهانه اکران «دسته دختران» با میلاد اکبرنژاد (یکی از نویسندگان فیلمنامه) گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

در سینمای ایران کمتر فیلمنامه سینمایی را می‌توان نام برد که به شکل گروهی نوشته شده، از تجربه نگارش «دسته دختران» بگویید.

منیر قیدی را از «ویلایی‌ها» نخستین فیلمش می‌شناختم اما تا قبل از «دسته دختران» با او مراوده‌ای نداشتم. من پس از آن که ابراهیم امینی و منیر قیدی طرح ابتدایی فیلمنامه را نوشتنه بودند به گروه ملحق شدم. این دو نفر پژوهش‌هایی را هم انجام داده بودند اما مجدد طرح تغییر کرد و تحقیقات را هم از سر گرفتیم.

در کنار گروه نویسندگان، مسئول پژوهشی را داشتیم که با افراد مرتبط مصاحبه می‌کرد و منابع زیادی را هم درباره جنگ تحمیلی مطالعه می‌کرد. ما با مسئول پژوهش در تلاش بودیم تا بهترینِ منابع را بررسی کنیم و نتیجه تمام آن تحقیقات، این بود که ماجرای «دسته دختران» برگرفته شده از واقعیت باشد.

در گروه نویسندگان چطور به جمع‌بندی مشترکی درباره مسیر قصه می‌رسیدید؟

باید بگویم که سخت بود زیرا هر سه نفرمان قصد داشتیم تا بهترین قصه را روی کاغذ بیاوریم. به نوعی شور و هیجان هم داشتیم و همین امر لازمه دقت فراوان‌تری هم بود. طبیعتا ما سه نفر بودیم که هر کدام تخیل خودمان را داشتیم و گاهی اختلاف نظر هم پیش می‌آمد و یا به نتیجه مشابهی نمی‌رسیدیم. در این زمان، خانم قیدی که خودش هم کارگردان پروژه بود، مسئله را حل می‌کرد و حرف آخر را می‌زد. از این جهت، وجود ایشان در جمع فیلمنامه‌نویسان بسیار اثرگذار بود.

به عنوان یک نویسنده مرد برای درک دنیای زنانه فیلم چه روش‌هایی را به کار بردید؟

خیلی‌ها معتقدند که نویسنده مرد نمی‌تواند کاراکتر زن را خلق کند در حالی که این طور نیست و از نظر من لزومی ندارد که من زن باشم تا بتوانم به ذهنیات، عواطف، احساسات و تجربه‌ها زنان بپردازم. اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که پیچیده‌ترین کاراکترهای زن را نویسندگان مرد نوشته‌اند. این گزاره درباره مردان هم صدق می‌کند؛ یعنی نویسنده خانم هم می‌تواند دنیای مردانه را بیافریند.

جدا از تمام این مسائل، کمک گرفتن از افراد مرتبط برای شخصیت‌پردازی می‌تواند کمک بزرگی باشد به خصوص زمانی که پروژه‌ای را گروهی می‌نویسیم و در کارمان سرعت مهم است، کمک گرفتن برای خلق شخصیت‌ها در جایگاه ویژه‌ای قرار دارد. در فیلم سینمایی «دسته دختران» هم حضور منیر قیدی در جمع نویسندگان بسیار موثر بود زیرا می‌توانست درباره عواطف و احساسات زنانه به ما مشورت دهد.

در فیلم «دسته دختران» بر خلاف دیگر فیلم‌های دفاع مقدس، کاراکترها برای کار خطرناکی که انجام می‌دهند انگیزه شخصی دارند. چرا برای کاراکترها به جای انگیزه‌هایی چون میهن‌پرستی و... انگیزه‌های شخصی انتخاب کردید؟

هیچ داستانی در دنیا وجهه عمومی و همگانی پیدا نمی‌کند مگر اینکه کاراکترهای اصلی داستان از دل خواسته‌ها و نیازهای شخصی‌شان به یک استحکام فکری در انتهای داستان برسند. آن استحکام در واقع منظری می‌شود که مورد قبول اکثر مردمی است که فیلم را نگاه می‌کنند.

من زمانی که می‌خواهم برای دیگران کاری انجام دهم در وهله اول اگر نفعی به من نرسد،‌ عملاً آن اقدامم نه انتهایی خواهد داشت و نه قادر هستم که برای رسیدن به آن دشوارترین موانع را پشت سر بگذارم چرا که اولین کسی که مانع من می‌شود خودِ من هستم و این سوال برای من در شرایط سخت پیش خواهد آمد که چرا باید کاری انجام دهم که سودی برای من ندارد.

وقتی از سود حرف می‌زنیم در واقع منظور می‌تواند چیزی غیر از سود مادی باشد،‌ گاهی وقت‌ها احساس قدرت،‌ احساس لذت، آرامش و آسایش هم نوعی سود است. به عنوان مثال اگر قرار باشد من برای دوستم کتابی را هدیه ببرم شاید سودی برای من نداشته باشد اما من او را خوشحال کرده‌ام و خوشحالی او باعث شده که من هم خوشحال شوم و این منجر به تداوم دوستی ما خواهد شد و من به این دوستی احتیاج دارم پس در نهایت برای من سودی وجود دارد.

در «دسته دختران» و اصولاً در ژانر جنگ که در کشور ما به ژانر دفاع مقدس آن را می‌شناسیم یکی از معضلاتی که تقریباً کارهای مربوط به دفاع را زیر سوال می‌برد همین قصه است؛ آدم‌ها بدون هیچ دلیل موجه و منطقی می‌خواهند فداکاری کنند و کاری انجام دهند در حالیکه تا من نخواهم از خودم، خانه‌ام و خانواده‌ام دفاع کنم نمی‌توانم دیگران را هم زیر سایه این اقدام قرار دهم. در واقع وقتی من خانه‌ام امن می‌ماند می‌توانم به امنیت دیگر خانه‌ها فکر کنم. کسی که خانه‌اش در گیلان قرار دارد به این دلیل به جنوب کشور می‌رود و می‌جنگد که می‌داند دشمن پس از خرمشهر سراغ شهر و خانه او هم خواهد آمد پس با وجود اینکه من خودم را برای خانه دیگری به خطر می‌اندازم یک انگیزه شخصی هم در پس انگیزه‌های دیگر او وجود دارد. بنابراین کاراکترها «دسته دختران» باید در ابتدا انگیزه‌های شخصی داشته باشند تا بتوانند مصیبت را تاب بیاورند، وقتی از دل این مصیبت می‌گذرند پخته می‌شوند و آدم‌هایی که از دل بحران‌ها می‌گذرند و به بلوغ می‌رسند آدم‌هایی هستند که از خودشان عبور می‌کنند. ما وقتی کودک هستیم فقط به خودمان فکر می‌کنم و زمانی نشانه‌های بلوغ در ما پدیدار می‌شود که به نفع خواهر یا برادرمان کاری را انجام می‌دهیم، کاراکترهای جنگ هم همین شرایط را دارند، باید از دل آتش عبور کنند و وقتی از دل آتش عبور کردند آن زمان است که می‌توانند برای دیگری جان خود را به خطر بیندازند.

در سینمای ایران ژانری با عنوان «دفاع مقدس» تعریف شده است که با سینمای جنگ تفاوت‌های اندکی دارد. آیا در «دسته دختران» به این تفاوت‌ها توجه داشتید؟

جنگ هشت ساله ما با جنگ‌های مختلف دنیا به این معنا تفاوت دارد که اصولاً جنگ یا در واقع دفاع هر کشوری با کشورهای دیگر متفاوت است. به عنوان مثال دفاع لهستانی‌ها در برابر هیتلر با دفاع مردمان چک در مقابل ارتش کمونیستی شوروی تفاوت دارد چرا که دو کشور متفاوت هستند که شاید نشانه‌های فرهنگی مشترکی هم داشته باشند و به همین شکل دفاع مردم ویتنام در برابر حملات آمریکا یا در دوره‌ای دفاع مردم چین در مقابل ژاپنی‌ها با دیگر کشورها متفاوت است.

مناسبات فرهنگی، اعتقادی، جغرافیایی و تاریخی یک ملت با ملت دیگر باعث می‌شود که شکل دفاع این کشور و جنگی که در آن رخ می‌دهد متفاوت باشد. حتی دفاع ملت ما در برابر صدام با دفاع عراقی‌ها در برابر داعش تفاوت دارد؛ به هر حال یک پیشینه فرهنگی و تاریخی ما را مجزا می‌کند و از این حیث به تفاوت‌ها اعتقاد دارم اما اگر ما بخواهیم بگوییم این ژانر وقتی در جهان ما قرار می‌گیرد با ژانر جنگ از اساس تفاوت دارد، ماجرا کمی متفاوت می‌شود.

وقتی ما می‌گوییم که مردمانی در مقابل ارتش هیتلر در یک شهر مقاومت کردند یا وقتی درسدن در آلمان زیر بمباران آمریکایی‌ها و متحدانش قرار گرفت اگر مردمی در آن‌جا بودند (که برخی می‌گویند کسی در آن منطقه نبوده) و مقاومت می‌کردند و مردمی که در بوسنی و هرزگوین در برابر ارتش صرب قرار گرفتند هر دو عملشان از جنش مقاومت است و هر دو می‌خواستند از خودشان، کودکانشان و خانه‌شان دفاع کنند. در این مورد ما تفاوتی با هم نداریم و اگر تفاوت جزئی وجود دارد مربوط به ژانر نمی‌شود بلکه مربوط به تفاوت‌های فرهنگی می‌شود و ممکن است در ظرافت‌های ژانر منجر به تفاوت شود؛ مثل تفاوت وسترن آمریکایی با وسترن اسپاگتی. در غیر این صورت من تفاوتی مشاهده نمی‌کنم.

اما برخی منتقدان بر این عقیده‌اند که «دسته دختران» جنگ ما را روایت نمی‌کند و روایتی هالیوودی دارد.

به نظر من کسانی که این حرف را می‌زنند باید مستندهای روزهای اول جنگ را ببینند. به نظرم می‌شود این مستندها را پیدا کرد یا حتی می‌توانند یادداشت‌ها و خاطراتی که مردم عادی نوشته‌اند را بخوانند یا از کسانی که در آن شرایط بوده‌اند صحبت کنند.

وقتی عراق به خرمشهر حمله کرد تصمیم داشت خرمشهر را فتح کند و آن را بخشی از مایملک خود قرار دهد. وقتی شما می‌خواهید شهری را بگیرید و فتح کنید دیگر رحمی در کارتان نیست چون قصد عراق نگاه صلح‌آمیزی ندارد که بگوید بیایید درباره این شهرها صحبت کنیم و آن را مال خود کنیم، خشونت و نگاه متجاوز دشمن وقتی بیشتر می‌شود که بدانیم یک پیش‌فرض غلط پان‌عربیسم هم درباره خرمشهر دارد و دشمن آن را متعلق به خود می‌داند.

سال‌ها عرب‌های ایرانی با عرب‌های آن سوی اروند رود زندگی می‌کردند و مرزها فقط جغرافیا را تعیین می‌کردند نه مراودات انسانی را و هیچ اختلافی به جز مسائلی جزئی نداشتند اما وقتی صدام تصمیم گرفت به ما حمله کند از زمین و آسمان روی سر مردم ما آتش ریخت و می‌گویند کوچه‌ها مثل زمانی بود که شخم زده می‌شوند. وقتی شما با چنین وضعیتی روبرو هستید چه بحثی درباره ایرانی یا هالیوودی بودن تصاویر وجود دارد؟ شما واقعیت را به تصویر می‌کشید و تصویر این ویرانی‌ها در همه جای دنیا ممکن است به وجود بیاید.

اگر جنگیدن چند زن در جبهه‌ها را هالیوودی می‌دانند بهتر است به خاطرات این کاراکترهایی که به تصویر کشیده شده‌اند رجوع کنند و ببینند که آن‌ها واقعاً وجود داشتند و اتفاقاً بسیاری از این آدم‌ها هنوز در قید حیات هستند و می‌توانند از آن‌ها سوال بپرسند. نکته دیگر این است که آدم‌های این قصه انگیزه‌های شخصی داشتند و به جنگ رفتند اما چه موفقیت‌هایی به دست آوردند؟ هیچ موفقیتی به دست نیاوردند و این واقعیت جنگ است؛ این دیگر هالیوودی نیست.

من اصلاً این اصطلاح را به رسمیت نمی‌شناسم ولی بر اساس تصوری که دوستان از هالیوود دارند باید بگویم که اگر این فیلم به دنبال تصویری هالیوودی از جنگ بود، باید شخصیت‌هایش به موفقیتی دست پیدا می‌کردند اما شخصیت‌های «دسته دختران» هیچ موفقیتی کسب نمی‌کنند. در واقع علاوه بر واقعیت‌های تاریخی روند داستان هم غیر هالیوودی است، دسته از زنان که نمی‌دانند با چه چیزی طرف هستند و حتی به نتیجه هم نمی‌رسند. این خود زندگی و وضعیت خرمشهر در آن روزها است.

روایت مقاومت زنان در جنگ چه حرفی برای جامعه امروز ما می‌تواند داشته باشد؟

در ایام جشنواره هم کسی از من پرسید آیا نقش زنان در جنگ را غلو شده به نمایش نگذاشتید؟ من در پاسخ به این نکته تأکید کردم که زنان آنقدر در این هشت سال نقش جدی داشتند که اگر بارها و بارها به نقش آن‌ها بپردازیم باز هم ادبیات، درام و سینما برای بیان دقیق ظرایف حضور زنان در جنگ کم می‌آورد.

وقتی زنان در جنگ اینگونه پر رنگ حضور دارند، در حوزه اجتماع هم همین است. این روزها نقش زنان در جامعه برجستگی پیدا کرده و به عبارت بهتر از پنهان‌کده‌ها به جامعه آورده شده‌؛ خواسته‌ها، میل‌ها، اهداف، ظرایف و علایق زنان بیان می‌شود ولی اینکه این روزها این اتفاق رخ داده به این معنی نیست که در تمام این سال‌ها و حتی در تمام این صد سال اخیر که از انقلاب مشروطه می‌گذرد مأموریت زنان یا خواسته‌ها، امیال و اهدافشان وجود خارجی نداشته؛ اما چون مدام پس زده می‌شده در گوشه‌ای تاریک از تاریخ و فرهنگ انبار شده و حالا روزنه‌ای پیدا شده که بخشی از آن خواسته‌ها در جامعه بروز پیدا می‌کند. به شخصه خوشحالم در داستانی مشارکت داشتم که قبل از اینکه این بروز در این ماه‌های اخیر ظاهر شود، تأکید دارد که این ظهور و بروز باید خیلی زودتر از این‌ها دیده می‌شد و باید بگویم که معتقدم بدون این نوع حضور و ظهور تعادلی در سطح اجتماع وجود نخواهد داشت و بدون این تعادل و تناسب معینی که خود اجتماع و فرهنگ برای خود تعیین می‌کند، نرسیم و تعادل ایجاد نشود آن اجتماع از هنجار خارج می‌شود و جهنم به وجود می‌آید؛ مثل جهنمی که در خرمشهر «دسته دختران» به وجود آمد. در واقع اگر بخواهم تمثیلی صحبت کنم باید بگویم اگر دشمن این تعادل را در خرمشهر بهم نمی‌زد، مردم ما داشتند به خوبی در کنار هم زندگی می‌کردند و زنان و مردان در کنار هم بودند و این فجایع به وجود نمی‌آید. امروز هم اگر اجازه ندهیم و این تعادل و تناسب میان اجزای جامعه خودش را ظاهر نکند و در جای خود قرار نگیرد قطعاً‌ به مصیبت‌ دچار خواهیم شد. البته باید به این نکته تأکید کنم که من از برابری و... صحبت نمی‌کنم که بحثی مفصل است، من در اینجا از تعادل و مناسبات اجزای یک جامعه و یک فرهنگ که مشمول همه اقشار از جمله زنان و مردان می‌شود حرف زدم.

نظرتان درباره محصول نهایی چیست؟

پس از آن که ما متن فیلمنامه را نوشتیم، ساناز بیان (نویسنده) برای بازنویسی به پروژه اضافه شد و طبیعتا بخش‌های جزیی از فیلم با نسخه‌ای که روی پرده است تفاوت دارد. جدا از بازنویسی، گذر زمان و شرایط تولید هم می‌تواند در تغییرات فیلمنامه تاثیر گذارد. برای مثال، گاهی کارگردان مجبور می‌شود متناسب با وضعیت تولید برای اینکه کار پیش رود، تغییراتی ایجاد کند. در واقع، در حوزه سینما حتی اگر کارگردان و نویسنده یک نفر باشد، باز هم چیزی که روی پرده می‌رود با آن چه روی کاغذ نوشته به صورت تمام و کمال مطابقت ندارد.

در آخر بگویم که فیلم ما نخستین بار در هیاهو و شلوغی جشنواره چهلم فیلم فجر اکران شد. به همین دلیل به همه عزیزان توصیه می‌کنیم این فیلم را در آرامش و سکوت این روزهای سال سینما تماشا کنند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز