در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
از دکمههای مشابه عیلامی و مانایی تا کشفِ گورهای دستهجمعی/ هیچیک از تپهها و گورستانهای باستانی کشور از حفاری قاچاقچیان در امان نمانده است
عضو هیات علمی پژوهشکده باستانشناسی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری معتقد است: هیچ کدام از تپهها و گورستانهای باستانی کشور از حفاری قاچاقچیان در امان نمانده. یکی از دلایل این امر بیتفاوتی مسئولان و دلیل دیگر ضعف معاونت میراث و یگان حفاظت میراث در حفاظت و حراست از این محوطههاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، متولد نخستین روز از فروردین سال ۱۳۴۶ است و در سال ۱۳۶۵ بود که برای ورود به دانشگاه کنکور داد. میگوید آن زمان کنکور با آنچه امروز از کنکور میدانیم و میشناسیم تفاوت داشت. در آن سال موفق شده بود در رشته علوم قضایی و باستانشناسی همزمان با هم قبول شود اما چون روحیه حضور در فضاهای مرتبط با امور قضایی را نداشت و از نحوه لباس پوشیدن، نوع حرف زدن و آنچه که باید میشد خوشش نمیآمد به سمت باستانشناسی گرایش یافت. هرچند در آن زمان اطلاعاتش از باستانشناسی در سطح عمومی بود و دقیق نمیدانست چیست اما در نهایت علاقه او به تاریخ بر تمام سختیها غلبه کرد و سبب شد تا باستانشناسی با گرایش تاریخی را ادامه دهد و تا دکتری پیش رود.
خواندن کتابهای تاریخی و سیاسی یکی از سرگرمیهای روزانه اوست. میگوید: خوبی باستانشناسی آن است که دقیق و مستند سخن میگوید. تاریخ نیز بیشتر از یافتههای باستانشناسی نشات میگیرد از تاریخ دوره معاصر گرفته که بر اساس اسناد و مدارک است تا تاریخ دورههای باستانی که آن هم بر اساس اسناد و مدارک نقل میشود. حال ممکن است گاهی مدارک اسناد مکتوب باشند یا گاه ممکن است بر اساس مستندات باشند. باستانشناسی علمی پلیسی است و گاهی از علت به معلول پی میبری و گاهی از معلول به علت پی میبریم. در کل پرسش محور است و این میتواند در شناخت تاثیرگذار باشد. باستانشناسان میآموزند که هر چیزی را به سادگی باور و قبول نکنند. همچنین به لحاظ ذهنی قوی میشوند چراکه همواره با پرسش و سئوال سرو کاردارند؛ چرا این شیء اینجاست؟ چرا در این لایه قرار گرفته؟ چه کاربردی داشته؟ …
در ادامه گفتگوی ایلنا را با عبدالرضا مهاجری نژاد (عضو هیات علمی پژوهشکده باستانشناسی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری) میخوانید:
عموما یکی از مهمترین سئوالاتی که باستانشناسی به دنبال آن است چگونگی زندگی و چالشهایی است که مردمان هزاران سال پیش و گذشتگان ما با آن روبه رو بودند. با این وجود هر باستانشناس در ذهن خود سئوالاتی دارد که فعالیت در این رشته فرصتی برای یافتن پاسخ به آن را دراختیارش میگذارد. بزرگترین پرسشی که در حوزه باستانشناسی به دنبال پاسخ آن هستید چیست؟
باستانشناسی امروز همچون ۵۰ یا ۶۰ سال قبل نیست. در ۳۰ سال قبل اگر در یک گور کاوش داشتیم، حداکثر اطلاعاتی که بدست میآوردیم درخصوص جنسیت و نهایتا سن فردی بود که در آن گور دفن شده بود. اما اکنون دیگر اینگونه نیست. به اندازهای فعالیتهای میان رشتهای و استفاده از ابزارهای جدید در حوزه باستانشناسی گسترش و توسعه یافته که حتا میتوان پاسخ دلیل فوت و بیماریهای احتمالی را بدست آورد و به مسائل بهداشتی و جامعهشناسی آن زمان نیز پرداخت. چنین رویکردی به باستانشناسی در تمام دنیا گسترش یافته اما به نظرم همچنان در این حوزه آماتور هستیم. نوع پرسش مهم است.
مثال میزنم، ممکن است بیمار شویم و به پزشک مراجعه کنید. هر پزشک بر اساس پرسشهایی که در ذهن دارد آزمایشهایی برای شما مینویسد که انجام دهید. شاید بتواند با جواب آن آزمایش به پاسخی که در ذهن دارد برسد. اصل باستانشناسی نیز اینگونه است. باستانشناس بر اساس پرسشهایی که دارد به سراغ محوطههای باستانی میرود.
شاید نخستین سئوال که در ذهن عموم جامعه درخصوص گذشتگان وجوددارد این باشد که آنها چگونه زندگی میکردند. یکی از سئوالات مهمی که باستانشناسی نیز به دنبال آن است، همین است. آنچه همیشه در ذهن دارم باتوجه به علایقم به حوزه تاریخی و تاریخ سیاسی آن است که سیر تحول و تطور فرهنگ انسانها که از گذشته تا به امروز به جای مانده چیست. شاید تاکنون کتاب «سینوهه» را ۵ بار خوانده باشم در این کتاب آمده که سینوهه در آن زمان گفته بود «استثمار و بهره کشی ملتها به مرور زمان در آینده بیشتر میشود اما با متد و روش جدید» او این نظر را هزاران سال پیش در زمان فراعنه مصر داده بود. اکنون وقتی به آن نگاه میکنم، کاملا برایم مشهود است. سیر تحول و تطور رسیدن به آنچه اکنون شاهد هستیم برایم مهم است و به دنبال آن هستم. دوست دارم بدانم که طی هزاران سال گذشته چه اتفاقاتی افتاده و چه چیزهایی عوض شده وچه چیزهایی دوباره تکرار میشود. چگونه میشود که امروز ما در این نقطهای که ایستادهایم قرار گرفتیم.
آیا طی سالها فعالیت و مطالعهای که داشتید توانستید به پاسخ سئوالاتی که در ذهن دارید دست یابید؟ کاوشهای باستانشناسی که داشتید توانسته شما را برای یافتن پاسخ این سئوال یاری دهد؟
کاوشهای من مختلف و متنوع بود. در نقاط مختلف ایران کار کرد. از تپه ازبکی و اولتان گرفته تا سلطانیه و گورستانهای گیلان و مازندران و حتا سمنان و… حتا دوره اسلامی نیز کار کردم. بیش از ۴۸ فصل کاوش داشتم و با بزرگان باستانشناسی ایران از ملک و کابلی گرفته تا سید سجادی و رهبر همکاری داشتم و چیزهای زیادی از آنها آموختم.
گورستانها یکی از محوطههایی هستند که کاوشهای زیادی داشتم. گورستان و یافتههای آن اطلاعات خوبی به باستانشناس میدهد. نوع نگاه اهمیت دارد پرسشهایی که در ذهن داریم میتواند راهگشای رسیدن به نکات مهمی باشد. ایران از معدود کشورهای دنیاست که سیر تحول و تطور، بدون وقفه در آن جریان داشته. ایران در همه دورههای تاریخی با این تحول و تطور درگیر بوده. کمتر جایی در دنیا وجود دارد که دستخوش چنین تغییراتی شده باشد.
وقتی به مطالعات تاریخی نگاه میکنیم از هخامنشیان گرفت تا ساسانیان، اشکانیان و… وقتی به فرهنگ آن دوره نگاه میکنیم و تاریخ را ادامه میدهیم و به یک باره به نقطهای میرسیم که دیگر خبری از آن فرهنگ نیست، اینجاست که با یک گپ تاریخی روبه رو میشویم و این سئوال مطرح میشود که چرا با وجود فرهنگی که هزاران سال قبل از میلاد وجود داشت و حتا در دوره تاریخی ادامه یافت اما به یکباره بعد از حمله اعراب به ایران و تاکنون با یک انقطاع فرهنگی و خلاء در تاریخ کشورمان روبه رو هستیم! وقتی مستندات تاریخی و منابع موجود را نگاه کنیم و به یافتههای باستانشناس میپردازیم، میتوانیم با تطبیق آنها پاسخ این سئوال را بیابیم. دلیل کاملا روشن است. در چندین برهه تاریخی در کشورمان شاهد بوجود آمدن گپ فرهنگی هستیم که دلیل خاص خود را دارد. همین که میگویند تاریخ تکرار میشود، قابل تامل است. برای من این سئوال مطرح است که چرا فرهنگ ایران که در فاصله نزدیک بینالنهرین قرار دارد با وقفهای دو هزارساله از بینالنهرین، خط را پذیرا میشود. چه شد که به یکباره فاصله جامعه شهری و روستایی ما زیاد شد؟ چه شد که به یکباره ایران از دوره سلجوقی و مغول به سمت جامعه روستانشین میرود؟ تمام اینها دلیل دارد.
تاریخ تکرار میشود و فقط زمان آن متفاوت است. در زمان حمله اعراب به ایران دولت مستقل از بین میرود و حکومتهای منطقهای برپا میشود و این روند تا دوره صفویان ادامه مییابد. همین امر راه را برای حمله مغولها و تیمور به ایران هموار میکند. بعد از حمله مغولان، مردم به دشتها و کوهها و… پناه میبرند و این امر بیش از صد سال طول میکشد اینگونه است که زندگی عشایری شکل میگیرد و جای جامعه روستایی و شهری عوض میشود. در دورههای مختلف شاهد انقطاع فرهنگی در کشور هستیم و این روند در حکومتهای منطقهای ادامه مییابد.
حتا اکنون اگر نگاهی به مقوله مهاجرت داشته باشیم میبینیم که مفهوم آن در دوره باستان یک چیز بود و در دوره معاصر نیز یک بحث دیگر است. هرکدام از اینها تعاریف خاص خود را دارند. وقتی اقوام ایرانی وارد فلات ایران میشوند دلیل اصلی این مهاجرت و کوچ، خشکسالی و یخبندان بود. اقتصاد آن زمان بر اساس منابعی همچون دام و مراتع چرای دامها بود. جنگ و دیگریهایی که آن زمان رخ میداد نیز برای بدست آوردن چنین منابعی بود. در زمانهای بعد مباحث دیگری از ایدئولوژی گرفته تا دین و… مطرح شد. بعدها نیز مسائل اقتصادی مطرح شد. تمام این روند در طول تاریخ ایران رخ داده و در هر زمان که شاهد مهاجرت هستیم قطعا تغییراتی در امور مهم زندگی زمانه رخ داده. در عصر باستان شاهد شکلگیری بزرگترین تمدنها از بینالنهرین گرفته تا مصر و… در کنار رودخانهها و منابع آبی هستیم. وقتی آب، زمین حاصلخیر، بهترین نهشتهها و… را داریم تمدن شکل میگیرد. اولین خط، اولین جامعه شهرنشینی، جامعه روستانشینی، ساختار معابد و… در بینالنهرین شکل گرفته است. همه این موارد بر اساس دلایل علمی است. منابع در دورههای مختلف متفاوت است. وقتی از دوره مس وسنگ به این سو معادن کشف میشوند، ذوب فلز، سفالگری و. . شکل میگیرد شغلها و حرفههای مختلف بوجود میآید و پراکندگی جمعیت بیشتر میشود. منابع غذایی نیز در دورههای مختلف بیشتر میشود و بعد از انقلاب کشاورزی، شاهد افزایش جمعیت هستیم چراکه منابع افزایش یافته. در دوره شهرنشینی شاهد شکل گیری ساختارهای مختلف هستیم… نگاه به دورههای مختلف و بررسی آن علل مختلفی از چرایی کاهش و افزایش جمعیتها و شکلگیری جوامع را پیش روی ما میگذارد.
در دورههای جدیدتر نیز بیخردی سیاسی حکام تاثیرگذار است. جنگهای جهانی بر اثر نابخردی حکام اتفاق افتاد و اینجاست که بار دیگر شاهد تکرار تاریخ هستیم. بنابراین برای یک باستانشناس که بر اساس مستندات به تاریخ نگاه میکند تمام آنچه در طول هزاران سال اتفاق افتاده و در تاریخ نقل شده بر اساس مستندات کشف شده نیز صدق پیدا میکند و شاهد روند این اتفاقات است. البته نگاه هر کس متفاوت است. من همیشه به دنبال رسیدن معلوم به علت هستم.
شاید اگر بتوان مستندات بیشتری در گذشتگان بدست آورد بتوانیم آثاری از این نابخردی حتا در عصر نئاندرتالها هم بیابیم. چرا این امر همچنان تکرار میشود؟
به دوره پیش از تاریخ کاری ندارم اما میتوانم به جرات بگویم که از دوره تاریخی به این سو از عصر باستان تاکنون تاریخ همچنان تکرار میشود. این امر دلیل دارد. ساختار قدرت در کشورها به نوعی تعریف شده است که هرگاه این ساختار قدرت متمرکز باشد، فساد ایجاد میکند. در ایران وقتی به اواخر دوره هخامنشیان نگاه میکنیم شاهد اعمال قدرت در حوزههای دین و مذهب و اعمال محدودیت در این حوزه هستیم. همچنین فساد در دربار ایجاد میشود و جنگهای پیاپی صورت میگیرد و در نهایت سلسله هخامنشیان از هم میپاشند. این امر در سوریه، یمن و… تکرار شده است. حتا اواخر دوره ساسانیان شاهد تکرار این امر هستیم و فساد اداری شکل گرفته است. در آن دوره مغهای زرتشتی با محدودیتهایی که در جامعه در حوزه دین و مذهب بوجود آورده بودند سبب شدند تا گرایش مردم به سمت اعراب بیشتر شود. حتا فرقه گرایی زمانی بوجود آمد که فشارها در جامعه افزایش یافت و اختلافاتی که در میان عموم جامعه بوجود آمد. با نگاهی به کتیبه بیستون میتوان شاهد آنچه که در تاریخ باستان گذشته نیز بود. در آن کتیبه آمده که داریوش بعد از بازگشت مغ را میکشد. آنچه که به ما رسیده برگرفته از تاریخ فرهنگی گذشته ماست. یک مثال میزنم؛ بارها پیش آمده که برای افرادی که کار نادرستی انجام میدهند ازواژههای «پدرسوخته»، «شارلاتان»، «گور به گور شده» و… استفاده میکنیم. این واژهها از فرهنگمان نشات گرفته و به نسلهای بعد و جامعه منتقل شده. دلیل آن چیست؟ قطعا سابقه تاریخی در پس این فرهنگ وجود دارد. زمانی که مغولها به ایران حمله کردند برای ایجاد ترس و وحشت در جامعه و تصرف منابع موجود، جنازه کسانی که با آنها مخالف بودند را پس از مرگ از قبر بیرون میآوردند و اسکلت آنرا آتش میزدند. آنها با این کار رعب و وحشت در جامعه ایجاد میکردند تا دیگران در مقابلشان ایستادگی و مقاومت نکنند. این واژه «گور به گور شدن» یا «پدر سوخته» از همان زمان نشات گرفته چراکه بازماندگان برای آنکه مغولان نتوانند قبر متوفا را پیدا کنند و جنازه را به آتش بکشند، متوفا را به نوعی قبر میکردند که گور او قابل شناسایی نباشد. به نوعی «گور به گور شدن».
آیا باستانشناسی میتواند راهکاری برای مقابله با این امر ارائه دهد و به نوعی از تکرار تاریخ بکاهد؟
باستانشناسی میتواند آنچه گذشته را روایت کند. بارها شنیدهایم که در آمریکا بسیاری از سدها را تخریب میکنند تا اکوسیستم به حالت اولیه خود بازگردد دلیل هم آن است که مطالعات باستانشناسی انجام شده به این نتیجه رسیده که ۵۰۰ یا هزار سال پیش اکوسیستم به نوعی بود که اکنون با تغییرات ایجاد شده آسیب دیده. مستندات تاریخی که توسط باستانشناسان ارائه شده، راهگشای تصمیمات حال و آینده شده است.
آن زمان ساختار قدرت در ایران نهادینه نبوده است. در زمان کوروش، داریوش و… همواره اینگونه بوده شاید در دوره ساسانیان تا حدودی از این تمرکزگرایی کاسته شده باشد و مجلس موسسان شکل گرفته باشد اما در دورههای دیگر این امر تکرار شده است. حتا در دوره صفوی، قاجار و پهلوی ساختار قدرت مستبدانه بوده. شاید در دورههای مختلف کارهایی توسط پادشاهان انجام شده باشد و آبادانیهای صورت گرفته باشد اما در نهایت تصمیمگیری فقط توسط مرکز قدرت انجام گرفته. ساختار به ظاهر دموکراسی اما در واقعیت چیز دیگری بود.
ایران از جمله معدود کشورهایی است که سالهاست اقوام مختلف در کنار هم بدون مشکل زندگی میکنند. همچنین ساختار قدرت در ایران بر اساس آب و آبیاری بوده. هر کس زمین بیشتری داشت، آب بیشتری در اختیار داشت و قدرت بیشتری هم داشت.
در دوره معاصر نیز دلیل دیگری وجود دارد، چراکه رئوس قدرت جهانی به دنبال آنهایی هستند که منابع یا موقعیت سوقالجهشی دارند. تا زمانی که کشورهای جهان سوم منابع غنی و سرشاری دارند به شکلهای مختلف استعمار و استثمار میشوند. اینجاست که همان صحبت اول من که از سینوهه بود صدق میکند. مدل استثمار و بهره کشی در دنیای جدید شکل دیگری به خود گرفته.
یکی از کاوشهایی که داشتید در قلعه اولتان بود. به تازگی کاوشها در گورستان اولتان نشان از تنوع تدفینها دارد که میتواند نشان از تنوع فرهنگ و آداب و رسوم در این منطقه داشته باشد. از یافتههای کاوشی که در قلعه اولتان داشتید بگویید. از این قلعه در دورههای مختلف تاریخ از پیش از اسلام گرفته تا بعد از آن استفاده میشد.
اقوام در ایران، گذشته غنی دارند. نباید فراموش کرد که در زمانی که در ایران تمدن شکل گرفت در سایر مناطق از بینالنهرین گرفته تا مصر، چین، مکزیک و… نیز تمدن وجود داشت. در طول تاریخ برای ساختن فرهنگ، تمام اقوام شرکت داشتند. برای ساخت تخت جمشید نیز از تمام دنیا کارگران و استادکاران آمده بودند و نظرات و ایدههایشان را اجرا میکردند. از آنجا که اقوام ایرانی از مادها گرفت تا پارتیان و… هخامنشیان و… ریشه مشترک دارند از این رو اقوام در ایران هیچگاه نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند. از همان عصر باستان، ازدواجها و پیوندهای خانوادگی ایجاد شده و حتا مادها و هخامنشیان نیز با پیوند خانوادگی قدرت را تقسیم کردند. کرد، بلوچ، گیلانی، ترک و… همواره در طول تاریخ در کنار یکدیگر قرار داشتند و اینگونه نبود که یک قدرت بیاید و همه را کنار بگذارد و تنها یک قوم باقی بماند و… درواقع اقوام ایرانی از ایران باستان تاکنون ریشههای مشترک با یکدیگر دارند و پابرجا هستند. همین امر تنوع آیین و تنوع فرهنگ بوجود آمده.
برای کاوش در قلعه اولتان در نقطه صفر مرزی اولتان در استان اردبیل کار کردیم که یک قلعه اشکانی- ساسانی بدست آمد که استفاده از آن حتا دوره نادری و سلجوقی و حتا معاصر… ادامه داشت. در دوره اسلامی، تاثیر عثمانیان در این منطقه بیشتر مشهود است. دورتادور قلعه خندق است که در دوره اشکانی و ساسانی کنده شده همچنین برجهایی در دوره اسلامی به این قلعه الحاق شده که هنوز دلیل آنرا نمیدانیم. ما داخل قلعه کار کردیم و تراکم معماری و دادههای آن بسیار زیاد و متنوع بود. حتا برای نخستین بار توالت فرهنگی را در این قلعه پیدا کردیم که برایمان خیلی جالب توجه بود. درواقع میتوان گفت استفاده از توالت فرهنگی در فرهنگ قدیم ما و قبل از اسلام وجود داشت اما کم کم فراموش شده. تمام اینها دلیل و ریشه تاریخی دارد.
باتوجه به کاوشهای متعددی که در نقاط مختلف داشتید آیا به نظر شما کاوش باستانشناسی در شرایطی که امکان حفاظت ومرمت وجود ندارد، لازم است یا تخریبگر خواهد بود؟
درحال حاضر کلا با کاوش باستانشناسی مخالف هستم. کاوش نیازمند مرمت حفاظت و نگهداری و حتا مستندنگاری و انتشار مقالات است. در هیاتهای کاوش باید علاوه بر باستانشناس، مرمتگر، معمار، متخصص میان رشتهای از گیاهشناس گرفته تا مردمشناس و… حضور داشته باشد. این درحالی است که طی ۲۰ سال گذشته نمیتوانیم هیاتی را پیدا کنیم که چنین ویژگیهایی داشته باشد. از همه مهمتر وقتی جایی را کاوش میکنیم باید تبدیل به منابع و رفرنس شود اما سالهاست اینگونه نیست و کاوش تبدیل به نوعی تخریب شده است.
چند درصد از استانداردهای کاوشهای باستانشناسی بینالمللی در کشور رعایت میشود؟
استانداردهای باستانشناسی با استانداردهای کل یک کاوش تفاوت دارد. وقتی اعتبار و بودجه نباشد با ۵۰ یا ۱۰۰ میلیون تومان چه میشود کرد؟ اتفاقی نمیافتد. حفاری و کاوش باستانشناسی زمانی علمی و سیستماتیک است که همه فرآیندهای کاوش از حضور کارشناسان و متخصصان گرایشهای مختلف و میان رشتهای گرفته تا حفاظت و مرمت و در نهایت انتشار مقالات پیاپی و… فراهم باشد. این درحالی است که مهمترین بخش کاوش که همان انتشار مقالات است سالهاست به فراموشی سپرده شده.
البته در بسیاری از موارد که شاهد فعالیت هیاتهای مشترک باستانشناسی هستیم از آنجایی که هیاتهای خارجی هزینه کاوش را تامین میکنند از این رو نخستین بازخورد انتشار مقاله یافتهها در اختیار آنهاست. کسی مخالف کاوش مشترک نیست اما آیا به همان اندازه که ما به خارجیها مجوز کاوش در محوطههایمان را میدهیم، ما نیز اجازه داریم که در محوطههای باستانی آنها کاوش داشته باشیم؟ پاسخ خیر است. آنها ما را در کاوشهایشان شریک نمیکنند. باید ضوابط اجرا شود. اما از آنجا که بسیاری از موارد دستوری است از این رو با مشکل روبه رو میشویم. گاهی به دلیلعدم آگاهی کافی وزیر و معاونان او شاهد اتفاقاتی در حوزه میراث هستیم که نمونه آن میشود ساخت فیلم در بناهای تاریخی که عوامل درصدد افزدون بنای الحاقی به بنای ثبتی برمیآیند و کسی هم به آنها نمیگوید بالای چشمتان ابرو. باید برای هر اثر منقول و غیر منقول بر اساس ضوابط و پروتکل عمل کرد اما کارهای ما گزینشی سلیقهای عمل میکنیم.
یکی از موضوعاتی که این روزها در حوزه باستانشناسی مطرح است حضور هیاتهای خارجی در قالب هیاتهای مشترک در کاوشهاست. عموما هیاتهای خارجی برای یافتن پاسخ پرسشهای خود به ایران میآیند، آیا سرپرستان ایرانی تنها همراهی کننده هیات خارجی هستند و برای یافتن پاسخ سئوالات خود تن به کاوش نمیدهند یا آنکه این نیاز در آنها احساس نمیشود؟
به لحاظ سخت افزاری، باستانشناسان ایرانی بهترین اطلاعات و آگاهی را دارند. میتوان گفت بدنه باستانشناسی ایران قوی است. مشکل در نوع نگاه و تفکر بالادستیهاست. اول باید تعریف شود که هیاتهای خارجی که به ایران میآیند با چه پرسشی میآیند و اصلا شاید این پرسشها به درد ایران نخورد. آنها میخواهند در بهشت باستانشناسی کار کنند و رزومه بسازند. کسی مخالف هیاتهای مشترکت را خارجیها نیست اما منافع دو طرف باید در نظر گرفته شود. ممکن است مشکل اعتبار، آزمایشگاه و سختافزار داشته باشیم کما آنکه وسایل آزمایشگاهی ما به بیش از ۵ دهه پیش باز میگردد. اینجاست که وزیر میراث و گردشگری باید به ساختار موجود احاطه داشته باشد. نیازمند نوسازی هستیم، اما در نهایت باید پرسشهای مطرح شده برای ما نیز اهمیت داشته باشد.
بیش از ۴۸ فصل کاوش در محوطههای مختلف را تجربه کردید. در میان این کاوشها کدام محوطه برایتان جذابتر بود؟
پاسخ به این سئوال سخت است. هیجان در کار تمام باستانشناسان وجود دارد. برای مثال وقتی در سلطانیه کار میکردم عظمت معماری، کاشیکاریها و مواد فرهنگی که بدست میآمد برایم جالب بود. همه چیز خاص و منحصر به فرد است چراکه اطلاعات بدست آمده تکمیل کننده هستند.
در زیویه کار میکردم که با گور دسته جمعی که ۱۲ نفر در آن دفن شده بودند روبه رو شدیم. این گور دسته جمعی و علت دفن آن جالب بود. ورودی داشت و چند تدفینه بود. اکنون نیز گورهای دسته جمعی اینچنینی در نقاط مختلف کشف میشود که ریشه تاریخی دارند. همین کشفیات و اینکه یافتههای جدید میتواند بخشی از پازل سئوالات ما را فاش کند، جالب و جذاب است. انواع تدفینها و حتا اشیاء تدفینی و نحوه چیدمان آن در هر گور تفاوت دارد که نشان از جایگاه اجتماعی، ثروت و شخصیت آن فرد دارد.
در زیویه ۱۱ گور را کاوش کردیم که ۹ گور آن قبلا توسط حفاران غیر مجاز وقاچاقیان باز شده بود. در یکی از این گورها دو دکمه طلا پیدا کردیم که دقیقا عین همان دکمهای بود که یکی دیگر از باستانشناسان در جوبجی خوزستان پیداکرده بود. برایم جای سئوال بود که آن دکمهها از دوره عیلام بودند اما این دکمهها از دوره ماناییان بود. اینکه چه ارتباطی بین آنها میتواند وجود داشته باشد و اینکه چرا به لحاظ شکل و ماهیت این اشیاء تا این اندازه شبیه به یکدیگر هستند برایم جالب بود. قطعا ارتباط مستقیمی بین آنها وجود داشته یا منشاء ساخت آن یکی بود یا…
حفاریهای غیر مجاز یکی از آسیبهای حوزه میراثفرهنگی و باستانشناسی است. سالهاست محوطههای باستانی توسط قاچاقچیان شخم زده میشوند و اشیاء باستانی غارت میشوند. حفاریهای غیر مجاز تا چه اندازه به حوزه باستانشناسی آسیب وارد میکند؟
همین امر نیز ریشههای تاریخی و فرهنگی دارد. متاسفانه به لحاظ فرهنگی به اندازهای ضعیف هستیم که بسیاری از آدمها حتا آنهایی که تحصیلات عالیه دارند، با در دست گرفتن نسخههای مختلف به دنبال گنج و آثار تاریخی میروند. حتا بارها شاهد آن بودیم و هستی که برخی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی درخصوص گنجیابی و… تبلیغ میکنند اما کسی کاری به کارشان ندارد. حفاریهای غیر مجاز آسیبهای زیادی به فرهنگ و تاریخ کشور میزنند. همین تبلیغاتی که کسی کاری به کارشان ندارد سبب تحریک سایر افراد میشود که به این سمت گرایش پیدا کنند. هیچ کدام از تپهها و گورستانهای باستانی کشور از حفاری قاچاقچیان در امان نمانده. یکی از دلایل این امر بیتفاوتی مسئولان و دلیل دیگر ضعف معاونت میراث و یگان حفاظت میراث در حفاظت و حراست از این محوطههاست.
آیا خاطره جالبی از کاوشهای باستانشناسی دارید؟
یکی از خاطراتم به «دوکیلو سفال» بازمیگردد البته این خاطره نقلی از فروزان فر است که در آن زمان در شهر سوخته کار میکرد. او برایمان تعریف میکرد که یک روز خبرنگاری برای تهیه گزارش به محوطه آمده بود. در آن زمان گورهای متعددی در گورستان شهرسوخته کاوش شده بود و اشیاء متعددی بدست آمده بود. فروزانفر میگفت که در حال توضیح اشیاء بدست آمده در گورهای شهر سوخته بود که در یکی از توضیحاتش عنوان میکند افرادی که در این مکان دفن شدهاند پیشانی بلند یا فوق پیشانی بلند بودند که در اصطلاح به آنها «دولیکوسفال» گفته میشود. فردای آن روز تیتر روزنامهها این بود که «باستانشناسان در شهر سوخته دو کیلو سفال پیدا کردند». این خاطره برایم خیلی جالب است.
یکی از کارهایی که هنگام کاوش همراه با بزرگان باستانشناسی و اساتید امر داشتیم و انجام میدادیم این بود که شیطنت میکردیم و یک اثر تقلبی شبیه به آثار آن محوطه را درست میکردیم و برای ایجاد هیجان در ترانشهها جا میزدیم که مثلا چنین چیزی پیدا شده. یکبار این کار را در دهه ۷۰ در شهر سوخته انجام دادیم و در یکی از ترانشهها یک اثر تبلت تقلبی را جاساز کردیم و کشف آن هیجان زیادی را در گروه بوجود آورد و جشن گرفتند و در آخر گفتیم که تقلبی است و خودمان کردهایم و در به جش و پایکوبی پایان دادیم اما انرژی مضاعفی در تیم بوجود آمد که کار را پیش ببرد.
گفتگو: معصومه دیودار