در گفتوگو با محمودرضا امینی مطرح شد؛
واکاوی ارتباط جنگ نرم رسانهای و جنگ سختِ میدانی در چهارچوب اغتشاشات/ تمرکز روی تجزیهی ایران به دلیل ضربهپذیری ما در موقعیت رسانهای بود
در قالب تحولات اخیر کشورمان، شاهد تمرکز بیشتر رسانههای مخالف با ایران بر جریانسازی علیه کشورمان، تدارک دیدن یک اتاق فکرِ مجهز و منسجم، نقشهیابی و نقطهیابی و جهتدهی علیه کشورمان و در عین حال، ارائه آموزشهای خاص علیه منافع ملی ایران بودیم. مسالهای که عملا مرز میان جنگ نرم رسانهای و جنگ سخت را از بین برده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در پی فوت «مهسا امینی» دختر جوان سقزی، جریانهای رسانهای غربی که در مورد مسائل مرتبط با ایران، صرفا به دنبال بهانههای کوچک هستند، به نحو گسترده و همه جانبهای وارد میدان شدند و تاکتیکها و سناریوهای مختلفی را علیه کشورمان عملیاتی کردند. در این چهارچوب، اثبات شد که جریانهای رسانهای مخالف با کشورمان، اتاق فکر مشترکی را شکل دادهاند و در چهارچوب آن، سعی در پیشبرد برخی رویهها و اقدامات در داخل ایران داشته و دارند. از این چشمانداز، نوعِ کنشگری این قبیل جریانهای رسانهای در پی تحولات اخیر ایران، صرفا در قالب جنگ نرم نبوده و جلوههایی عینی از ارتباط با جنگ سخت علیه کشورمان در قالبهایی نظیر آموزش ساخت سلاح گرم نظیر کوکتل مولوتف یا دیگر اقدامات خرابکارانه را نیز به همراه داشته است. مسالهای که موجب شده بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران حوزه رسانه، از تفاوت قابل ملاحظه رویکردها و رویههای رسانهایِ جریانهای مخالف با کشورمان در بحبوحه تحولات اخیر ایران در مقایسه با گذشته سخن بگویند.
از این رو، ایلنا در گفتگو با «محمودرضا امینی» دکترای روابط بین الملل و کارشناس و فعال رسانه، به واکاوی ابعاد مختلف کنشگریهای جریانهای رسانهای مخالف با کشورمان در مدت اخیر پرداخته است.
مشروح گفتگو با محمود رضا امینی را در ادامه میخوانید:
چهارچوب کلی مواجهه و رویکردهای رسانههای مخالف با ایران (به طور خاص جریانهای رسانهای غربی و متحدان منطقهای آنها) در رابطه با تحولات اخیر کشورمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
«رسانه» تا دهه گذشته به مثابه یک ابزار شناخته شده و به کار گفته میشد. با این حال در در شرایط کنونی، رسانه خود تبدیل به «قدرت» شده است. این بدان معناست که رسانه در قالب مولفهای مهم از قدرت ملی، منطقهای و حتی جهانی ظاهر شده است. از این رو، وقتی رسانه خود یک قدرت میشود، میتواند برنامه ریزی و چهارچوببندی کند. از این منظر، واقعیت در دهه جاری و به ویژه در قالب تحولات اخیر کشورمان این است که ما حس نکردیم صرفا رسانه خاصی در برابر ما قرار گرفته، بلکه قدرت رسانهایِ جریان مخالف با ایران است که کنشگریهای فعالی را علیه کشورمان داشته و دارد.
در ماجرای جنگ اوکراین نیز به وضوح میبینیم که کمتر مسائل نظامی طرح میشوند و بیشترِ نقطه تمرکز بر مجموعهای از تبادلات رسانهای است که سعی در شکل دهی به افکار عمومی دارند. از این رو، تا به اینجای کار در قالب تحولات کشورمان شاهد تقابل قدرت رسانهای بودهایم. روندی که به نظر من در آینده تشدید نیز خواهد شد. دراین فضا، شاهد بودهایم که نوعی پیوستگی و رابطه هدفمند میان جریانهای رسانهای مخالف با کشورمان قابل مشاهده بوده که همه آنها یک هدف داشتهاند و آن نشانه رفتنِ اصلِ هویت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است و در عین حال، مسائلی نظیر تجزیه ایران را نیز مورد توجه بوده است.
پیش از این کمتر سابقه داشته که در رسانهها آموزش انفجار، خرابکاری و حرکتهای خطرناک دیگر در صحنه عملی را بدهند. از این منظر، در قالب تحولات اخیر ایران، حتی فاصله میان جنگ نرم رسانهای با جنگ سخت نیز برداشته شده و همانطور که گفتم جریانی از قدرت رسانهای با تمامی امکانات خود و در قالبی ترکیبی علیه ایران وارد میدان شده است.
اگر در فضای نظامی، ما موفقیتهای قابل توجه جهانی را به دست آوردهایم و یا در فضاهای سیاسی و اقتصادی (غیر از بخش معیشتی آن) توانستهایم دستاوردهایی داشته باشیم، با این حال، در حوزه رسانهای ما از موقعیت مشابهی برخوردار نبودهایم که بتوانیم اکنون یک تقابل تمام عیار را با طیف قابل توجهی از جریانهای رسانهای غربی و متحدان آنها در اقصی نقاط جهان داشته باشیم. از این رو، ما ضربهپذیر بودهایم و درست از همین نقطه جریانهای منطقهای و جهانی روی تجزیه کشور و ناامنسازی آن و البته نابودسازی وحدت ملی، سرمایهگذاری و اقدامات فراوانی را انجام دادهاند. مساله و دستورکاری که البته علیرغم شدتِ اقدامات انجام شده در قالب آن، با برخی واکنشهای دفاعی موثر از سوی کشورمان که حامل دستاوردهایی نیز برای ما بوده، همراه شده است.
برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که رویکردها و رویههای رسانهای ما، دچار نوعی تاخر است و با نیازها و تحولات روز پیش نمیرود. موضوعی که نمودهایی از خود را نیز در قالب تحولات اخیر کشورمان به نمایش گذاشته است. تحلیل شما از این مساله چیست؟
ما باید بپذیریم که در حوزه رسانهای کاستیهای داریم و پیشتر نیز گفتم توسعه ما در حوزه رسانهای متوزان و همسو با پیشرفتهای ما در دیگر حوزهها نبوده است. وقتی صحبت از «قدرت» میکنیم، مساله کارکرد قدرت و هماهنگی در قدرت نیز مطرح میشود. ما جزیرهای از امکانات رسانهای داریم که نَه هماهنگی چندانی دارند و نَه از ظرفیتهای اثرگذاری آنها به درستی استفاده میشود.
البته که در سطحی کلی ما شناختی از قدرت رسانهای نداریم. در واقع، این شناخت وجود ندارد که رسانه میتواند قدرت کشورمان و توان مانور آن را افزایش دهد. این یک واقعیت است. از این منظر، رسانههایی هم که در ارتباط نزدیک با قدرت رسمی هستند، بیش از همه در قالب ایفای مسوولیت روابط عمومی ایفای نقش میکنند. این رسانهها مثلا میگویند که این مجموعه فلان کار را کرد و عملا تبلیغ اقدامات آن را انجام میدهند.
با این حال، مثلا ما شاهد آن نیستیم که گفته شود فلان اتفاق در دنیا صورت گرفته حال باید بر اساس ضرورتها و منافع ملی، فلان اقدامات نیز به نحوی هدفمند دنبال شود. وقتی ما موشک یا پهپاد درست میکنیم و با آن قدرتنمایی میکنیم، مشخص است که متولی آن کیست. با این حال، در مورد رسانهها ما شاهد چنین چیزی نیستیم و نوعی پراکندگی را شاهدیم. در واقع هم شناختی از قدرت رسانهای در سطح کلان وجود ندارد و متعاقبا امکان فعالسازی ظرفیتهای قابل توجه نیز در این حوزه وجود ندارد. در این فضا، انتظاری هم نباید از این مساله داشت که به موقع عمل شود و واکنشهای لازم نشان داده شود.
از این رو، حتی در حوزه عکسالعمل نیز بعضا با مشکل رو به رو میشویم. وقتی شناخت اصلِ مساله دال بر ایجاد یک قدرت رسانهای در کشور وجود داشته باشد، آن وقت دیگر رسانهها به صورت اتوماتیک در وقت مناسب خود کنشگری میکنند و نیاز نیست که حرکتی اضافی انجام شود. در این چهارچوب، به جای اقدامات پدافندی، شاهد تحرکات آفندی نیز خواهیم بود. ما در اقلیم کردستان عراق دشمنان خود را رصد کرده و هدف قرار میدهیم. حال حتما میتوانیم بفهمیم که در کدام جغرافیای جهان، جریانهای رسانهای به نحوی فعال علیه کشورمان فعال هستند و دست به جوسازی و اقدامات روانی میزنند. مسالهای که در صورت ایجاد قدرت رسانهای برای کشور، میتواند کنشهای هدفمند رسانهای را نیز برای ایران به همراه داشته باشد. با این حال، همانطور که پیشتر عرض کردم، اساسا چون شناختی از قدرت در این حوزه وجود ندارد، شاهد تحولات میدانی نیز به نفع کشورمان نیستیم. وقتی شناخت باشد، تاثیرگذاری و تامین منافع ملی کشور در حوزه رسانهای نیز وجود دارد. ما نمیتوانیم شک داشته باشیم که جریانهای سیاسی و رسانهای غربی و منطقهای مدتها بود که به دنبال یک بهانه بودند تا علیه کشورمان دست به جنجالسازی بزنند.
حال وقتی که این جریانها یک بهانه به دست آوردهاند، ما بلافاصله باید پیوست و قدرت رسانهای خود را رو کنیم. طرفهای مخالف با ما نفری را در بیمارستان گذاشتهاند تا زمینه را جهت اقدامات و فعالیتهای بعدی خود هموار کنند با این حال ما نفری نداریم که بیاید و بیان کند که مردم، واقعیت فلان است و حقیقتها این هستند. در نتیجه تاخیر ایجاد میشود و آثار و تبعاتِ تاخیر در اطلاعرسانی را نیز ما باید بپذیریم.
آیا در بحبوحه تنش آفرینیهای اخیرِ جریانهای رسانهای مخالف با کشورمان، موضوع و یا مثلا تاکتیکی بوده که از سوی آنها استفاده شده باشد و به نظر شما جدید بوده و به وجه تمایز بحرانزاییهای آنها در مقایسه با رویههای گذشتهشان علیه ایران تبدیل شده باشد؟
بله البته که چنین است. واقعیت این است که اتاق فکرِ رسانهای جریاهای مخالف با کشورمان دقیقا نقطه مقصود و هدفش را مشخص کرده بود. مثلا مانور قابل ملاحظهای را روی بحث تجزیه طلبی انجام داده و میدهند. در این راستا شاهد بودیم که از مدتها قبل و البته در مدت اخیر، گفتگوها و فعالیتهای رسانهای خود را بر جریانها و تشکیلاتی که متمرکز بر بحث تجزیه طلبی ایران هستند، متمرکز ساختند.
در عین حال، تمرکز ویژه بر رسانههای نوین در شبکههای اجتماعی نظیر توئیتر را شاهد بودیم. توجه داشته باشید که جریان توئیتری که در مورد فوت مهسا امینی اتفاق افتاد، رقمی بالا را به ثبت رساند و مانورهای زیادی در مورد آن انجام شد و این مساله نشان میدهد که در مورد آن سرمایهگذاریهای زیادی انجام شده بود. از این منظر، به نظر من در راستای تحولات اخیر کشورمان، جریانهای رسانهای مخالف با ایران، اتاق فکری جدی را تشکیل دادهاند و دستورکارهای خاص و هدفمندی را نیز دنبال میکنند.
در این فضا فراموش نکنیم که وقوع تحولاتی نظیر خریداری شبکه اجتماعی توئیتر توسط «ایلان ماسک» و سهامداری سعودیها به عنوان دومین کنشگر اصلی در قالب شبکه اجتماعی مذکور نیز حاوی معانی خاصی است. با این حال، من اقدامات رسانهای اخیر علیه کشورمان را بسیار هدفمند میبینم و فضای کلی معادله به نظرم شبیه به این است که مثلا توپخانهای را در یک منطقه متمرکز کنید. این توپخانه با هدفی مشخص ایجاد شده و این همان چیزی بود که جریانهای رسانهای ضدایرانی در مدت اخیر حتی قبل از فوت مهسا امینی نیز بر آن متمرکز بودند.
جالب اینکه بعضا برخی رسانهها و صدایهای رسانهای، صرفا برای تحولات جاری در ایران ایجاد شده بودند. این نکته مهمی است. از این منظر، وجود تمرکز بیشتر بر جریانسازیها علیه ایران، تدارک دیدن یک اتاق فکر مجهز و منسجم علیه کشورمان، نقشهیابی و نقطهیابی و جهت دهی علیه ایران، و در عین حال، ارائه آموزشهای خاص علیه منافع ملی کشورمان، همگی جلوههایی خاص از کنش رسانهای را علیه کشورمان به نمایش گذاشتند. البته خداراشکر ما تا حد قابل ملاحظهای توانستیم فضا را کنترل کنیم که در این رابطه نیز شعور مردم، بسیار یاریکننده بوده است.
با توجه به تجربه رویههای خاص و اقدامات بحرانزایِ جریانهای رسانهای غربی و منطقهای علیه کشورمان، پیشنهاد شما جهت مواجهه موثرتر با این قبیل مسائل چیست؟
واقعیت این است که ما حاکمیت مقتدر داریم، قوه قضایی و قوه مقننه داریم، همه اینها ظرفیتهایی میتوانند داشته باشند که از دلِ آنها، قدرت رسانهای نیز توانِ شکل گیری دارد. این بدان معنا نیست که مثلا فلان قوه دست به تاسیس و ایجاد یک رسانه بزند. توجه داشه باشیم که مقام معظم رهبری همواره روی این ضرورت که ما باید قدرت رسانهای و ظرفیتهای آن را در کشورمان فعال کنیم و با تکیه بر آن به مصاف جنگ نرم و ترکیبیِ دشمن برویم، تاکید داشتهاند.
ایشان هم در این زمینه همواره توصیه داشتهاند و هم از همه قوا در این رابطه گلایه کردهاند. به نظر من وقت آن رسیده که در سطح ملی، نوعی شورا و ستاد عملیاتِ قدرت رسانهای ایجاد شود. ستادی که به نحوی دقیق و گسترده، رصد فعالیتهای بین المللی دشمنان کشورمان را داشته باشد و در عین حال در این زمینه تولید قدرت کند و بُرد خود را افزایش دهد و بر اساس شناختی که از ماهیت مفهوم قدرت رسانهای و نقاط حساس فعالیتهای دشمن پیدا میکند، کنشگریهای خاص و هدفمندی را در دستورکار قرار دهد. ما میتوانیم با کلام و قدرت رسانهای خود نیز هزینههای سنگینی را به دشمنان کشورمان وارد کنیم.
گفتگو: سامان سفالگر
دبیر: زهرا حاج محمدی