خبرگزاری کار ایران

در یک نشست بررسی شد؛

حوادث ۱۴۰۱؛ براندازی یا محصول دولت‌های تماشاچی؟

حوادث ۱۴۰۱؛ براندازی یا محصول دولت‌های تماشاچی؟
کد خبر : ۱۲۹۶۸۲۷

در نشستی که انجمن اندیشه و قلم برای بررسی ریشه‌های اعتراضات ۵۰ روز اخیر برگزار کرد، گراوند اعتقاد اشت که این اعتراضات، تازه هشتمی است و ما ۱۲ مورد را پیش‌بینی کرده‌ایم اما جمشیدی‌ها، آن را در دسته براندازی ارزیابی کرد و دبیری‌مهر نیز از برخی ریشه‌های آن سخن گفت.

به گزارش ایلنا، نشست «جامعه‌شناسی اعتراضات، اقلیت خیابان یا اکثریت خاموش؟»، هفته گذشته در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد و در آن، اردشیر گراوند جامعه‌شناس، جمشیدی‌ها رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و امیر دبیری‌مهر، استاد علوم سیاسی به بیان دیدگاه‌های خود درباره زمینه‌های اعتراضات در شهریور، مهر و ابان ۱۴۰۱ پرداختند.

دولت تماشاچی همین است!

گراوند در این نشست با وجود آنکه از دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی هم سخن گفت اما معتقد بود که ریشه مسائل را باید در داخل کشور جست‌وجود کرد. این جامعه‌شناس کشور را گرفتار عدم تعادل منطقه‌ای خواند و گفت: این آفت منجر به مهاجرت‌های داخلی و در نتیجه اختلال اجتماعی است.

او ادامه داد: اکنون سه چالش بنیادی داریم: کشور بی‌تعادل، دولت‌های بی‌برنامه انتفاعی و مهاجرت.

وی با تاکید بر اینکه «حکومت مسئول تعادل است»، ابراز کرد که حکومت در ایران مسئولیت خود را در حوزه برقراری تعادل انجام نداده است.

این جامعه‌شناس افزود: در ۵۰ سال گذشته، بیشترین بیکاری در مناطق زاگرس‌نشین، سیستان و بلوچستان و نقاط مرزی بوده است. بیکاری از سال ۳۵ رو به رشد بوده و نرخ بیکاری جوانان ما در سال‌های اخیر با شیب بالاتری بالا رفته است، اما طبق داده‌های شصت، هفتاد سال گذشته، دولت به جای مداخله‌گری، تماشاچی بوده و امروز شاخص بیکاری افراد با تحصیلات عالی ۴۱ درصد است. شاخص بیکاری زنان با تحصیلات عالی ۵۹ درصد است.

ایران را متخلخل کردیم

وی با استناد به این داده‌ها، اظهار کرد: ما ۱۲ رویداد اعتراضی را با این داده‌ها پیش‌بینی کرده بودیم که رویداد اخیر، هشتمین مورد از آن‌ها بود که اتفاق افتاد. از سال ۹۰ تا ۹۵.۳۳۰ هزار مهاجر خالص به تهران و البرز رفته و الگوی مهاجرفرست و مهاجرپذیر کشور در چند دهه اخیر، ثابت بوده است. ما تمام کشور را تمرکزگرا و خانوارهای ایران را متخلخل کرده‌ایم.

گراوند درباره معنای «ایران متخلخل» گفت: از هر خانواده یکی دو تا در زادگاه مانده و چندین نفر در استان‌های دیگر هستند. تنها از سال ۹۰ تا ۱۴۰۰.۱۲ میلیون نفر در کشور جابجا شده‌اند. فقط ۸ درصد ساکنان شهر اندیشه شهریار، متولد آن هستند. در تهران ۶۰ درصد متولد تهرانند، یعنی نظام اجتماعی و خانواده تضعیف شده است.

وی تصریح کرد: ما در تعادل سرزمین مداخله‌ای نکرده‌ایم و دولت مداخله‌گر نداشته‌ایم. طبق آمارها ۳۱ درصد جمعیت کشور، مستاجر است و این پیامدهای اقتصادی خود را دارد. با این روند اگر کشور را فساد نگیرد، عجیب است. کاش فساد سیستماتیک بود و می‌دانستیم چطور باید با آن مقابله کنیم، به نظر می‌رسد فساد در کشور ما چریکی است. ما حتی در گروه‌های شغلی هم تعادل نداریم و تنوع فرصت شغلی ایجاد نکرده‌ایم.

فروکش هم کرد، خوش‌بین نباشیم

گراوند با انتقاد از اینکه «دولت را معادل حکومت و حکومت را مقدس کرده‌ایم» ادامه داد: نظام را نظام مقدس جمهوری اسلامی گفته‌ایم و چیزی که مقدس می‌شود قابل نقد نیست. دولت را هم با نظام یکی کرده‌ایم در حالی که این خوب نیست. وقتی یک چهارم اشتغال در دست دولت است، مردم احساس بی‌قدرتی می‌کنند. دولت‌ها باید کوچک شوند و الا زمانی آدم‌ها به ستوه می‌آیند.

به گفته این جامعه‌شناس، توسعه‌یافتگی کشور ما در مرکز بوده و این هم به استان‌های مرکزی و هم، دیگر استان‌ها ضربه زده و مثلا دزدی هم در مرکز رشد کرده است، به نحوی که در یک سال ۲۸۰ هزار سرقت در تهران داشتیم و شعب دادگاه‌ها هم در مرکز بالا رفته است، در حالی که در جاهایی که آب و هوا و زمین داشته، توسعه رخ نداده و به جای آن مهاجرت به مرکز رخ داده است.

گراوند اضافه کرد: قبول دارم که استکبار در این قضایا دخالت کرده، اما آن‌ها از ضعف‌های خود ما استفاده کرده‌اند. دولت‌های جمهوری اسلامی هم نخواسته‌اند مشکل خودشان را حل کنند، در حالی که به نظر من سازمان مدیریت، بانک مرکزی، محیط زیست و سازمان اجتماعی کشور نباید دست دولت باشد، بلکه باید برنامه آمایش و طرح جامعی را برای کل کشور اجرا کنند.

گراوند در پایان با اشاره به کاهش سرمایه اجتماعی نظام گفت: حتی اگر این ناآرامی‌ها فروکش کند، ممکن است در مقطعی دیگر به بهانه تازه دوباره تشدید شود. ما باید سعادت نظام اجتماعی‌مان را هدف قرار دهیم. ۲۵۰ هزار شهید برای جمهوری اسلامی داده و ۴۰ سال برای آن هزینه کرده‌ایم و باید مشکلات را اصلاح کنیم، جوانان کشور هم چیزی غیر از یک زندگی عادی نمی‌خواهند و خائن کسی است که اجازه اصلاح را ندهد.

براندازی بود

در مقابل اما، جمشیدی‌ها، در این نشست، برخلاف گراوند، تکیه بیشتری بر ریشه‌ها و زمینه‌های بیرونی اعتراضات داشت و آن را ذیل عنوان براندازی، دسته‌بندی کرد. او گفت: هجوم خارجی گسترده‌ای را علیه کشورمان شاهد هستم و اتفاقی که در این ایام رخ داد، براندازی بوده که از سوی غربی‌ها تقویت شده است.

جمشیدی‌ها با بیان اینکه در این رویداد، حاشیه‌نشین‌ها کمتر دخیل بودند و تظاهرات در نقاط مرفه‌تر جریان داشت، افزود: برای تحلیل این حوادث، تئوری‌های جامعه‌شناسی را بررسی کردم و دیدم تئوری جامعه توده‌وار این رویدادها را توضیح نمی‌دهد، از این رو به سراغ تئوری دولت و تمدن رفتم که معتقد است دولت نقش اساسی در جامعه دارد. دنیا محل نبرد دولت‌هاست و اهمیت دولت بسیار زیاد است. به تعبیر امام علی (ع)، وقتی سلطان تغییر کند، زمانه عوض می‌شود. این تئوری دولت و تمدن، در همه جا کاربرد دارد الان دنیا را برندگان جنگ جهانی دوم اداره می‌کنند و مرکز علمی دنیا آمریکا شده است.

وی به دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی بعد از دوره جنگ هشت‌ساله پرداخت و گفت: اگر دهه اول انقلاب دهه معصومیت و پاکی بوده، دولت هاشمی که دولت سازندگی خطاب شد، به نظر می‌رسد در حال اجرای برنامه‌های نوسازی زمان شاه بوده است. این برنامه باعث مهاجرت و فقر و در نتیجه پیروزی انقلاب شده بود. وقتی در جایی انقلاب می‌شود، به جای انقلابیون، برنامه‌ریزان موضوع را اداره می‌کنند. در دولت خاتمی گفت‌وگوی تمدن‌ها و در دولت احمدی‌نژاد عدالت به عنوان گفتمان مطرح شد، اما تصور می‌کنم هنوز تئوری نوسازی در جریان است.

جمشیدی‌ها تاکید کرد: در ناآرامی‌های اخیر، یکسری گروه‌های مخالف نظام فعال بودند و برخی گروه‌ها هم مشکل اقتصادی داشتند. شعارها بسیار جسور و تند و قتل‌ها هم خیلی خشن بودند. این آدم‌ها نوعا افرادی تحت نفوذ خارج از کشور بودند. هیچ کشوری مثل ما تحت حمله و هجوم خارجی نیست. از نظر من صرف نظر از درستی ادعای پول دادن به عوامل اغتشاش، اتفاقی که در این ایام رخ داد، براندازی بوده که از سوی غربی‌ها تقویت شده است.

با خودبرتربینی می‌گویند «انرژی اتمی می‌خواهید چه کار»!

وی گفت: ما دو نظریه بیشتر نداریم، یکی اینکه انسان‌ها ناهمانند و متفاوتند، از ارسطو تا هگل، متفکران غربی چنین عقیده‌ای دارند و خودشان را بهتر از دیگران می‌دانند. برخی دیگر می‌گویند افراد همانند هستند که ادبیات دینی ما همین را می‌گوید. در شرق ندیدم کسی به نظریه ناهمانندی معتقد باشد. اینکه اروپایی‌ها می‌گویند شما انرژی اتمی نداشته باشید، به همین دلیل است که خودشان را برتر می‌دانند، اما کسانی در ایران هستند که می‌گویند می‌خواهم حرف خودم را بزنم.

این استاد جامعه‌شناسی ادامه داد: البته من نمی‌خواهم ضعف دولت‌ها را در شکل‌گیری نارضایتی‌ها بپوشانم، ولی دولت آمریکا برای ساقط کردن حکومت ما از طرح‌های مختلفی استفاده کرد و شکست خورد، چون مردم ایران را نمی‌شناسد. به نظرم رویدادهای فعلی، شبیه اقدامات علیه دولت ملی مصدق است، نمی‌گویم ایراد درونی وجود نداشته، ولی آن ایرادها به اندازه‌ای نبود که این میزان ضربه و پیامد و واکنش ایجاد کند.

وی در پیش‌بینی آینده اعتراضات گفت: در مجموع معتقدم جامعه رو به آرامش می‌رود و دولت هم تجدیدنظرهایی در برخی موارد می‌کند.

ریشه‌های شش‌گانه داشت؛ جای اصل و فرع را عوض نکنیم

اما امیر دبیری‌مهر، پژوهشگر علوم سیاسی، نگاه افرادی همچون دکتر جمشیدی‌ها را نقل تقلیل‌گرایانه دانست و گفت: تقلیل اعتراضات به نقشه‌های بیگانگان و دشمنان جمهوری نه قانع‌کننده است و نه مشکل‌گشا. از همه بدتر اینکه با بی‌اعتنایی همان جامعه معترض مواجه می‌شود. تردیدی نیست که وقتی اعتراض شکل می‌گیرد، برخی افراد و گروه‌ها سوءاستفاده می‌کنند و مثلا به فحاشی و تخریب و حتی ترور روی می‌آورند اما نباید جای اصل و فرع را عوض کرد؛ اینها حواشی و از عوارض بحران است نه اصل آن.

این استاد علوم سیاسی، ۶ ریشه اصلی این اعتراضات را مورد بررسی قرار داد و گفت: اولین عامل مهم منجر به نارضایتی، «حذف تدریجی نخبگان و افراد مجرب و صالح و دلسوز از چرخه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در کشور» است که اوج آن در ردصلاحیت‌های انتخابات مجلس ۱۳۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و تشکیل دولت جدید رقم خورد. این سیاست هم موجب سرخوردگی و ناامیدی بدنه موثر تصمیم‌سازی کشور و کاهش مشارکت عمومی مردم شده و هم ضریب خطا و هزینه تمام شده تصمیم‌گیری‌های کشور را به شدت بالا می‌برد، زیرا این تصمیمات از پشتوانه عقلانیت و دانش بویژه در علوم انسانی برخوردار نیست. این بحران به مهاجرت عینی و ذهنی ایرانیان منجر و برای باقی‌ماندگان به نارضایتی و خشم منجر می‌شود که مجالی برای ظهور می‌جوید.

نسخه تجویزی حاکمیت یکدست، چه زود ناکارآمدی‌اش بروز کرد

«سیاست یکدست‌سازی حاکمیت به جای رقابت سازنده» دومین عامل مورد اشاره دبیری مهر بود که درباره آن گفت: این سیاست که نسخه تجویزی افرادی بیگانه از علوم انسانی و تاریخ تحولات ایران و مدیریت در جهان جدید است، از مرز اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز عبور و به دوگانه خودی و غیرخودی رسید و بسیار زودتر از آنچه فکر می‌شد ناکارامدی خود را نشان داد. تجویزکنندگان این سیاست خام تصور می‌کنند اگر همه قوا و نهادهای تصمیم‌ساز در کشور از یک سبک مدیریتی شکل گیرد تنش‌ها و اختلافات کاهش یافته و برنامه‌های اجرایی بهتر پیش می‌رود، در حالی که تنوع سلایق و عقاید و سبک مدیریتی و فکری لازمه پویایی سازمان‌ها از جمله دولت است و یکدستی حاکمیت دست کم دو آفت خطرناک دارد: اول زمینه‌سازی فساد وعدم شفافیت و دوم سرریز شدن همه مشکلات به سطوح بالای نظام و حذف ضربه‌گیرهای حاکمیتی که در شعارهای معترضین مشهود است. این سیاست زمانی موجب نارضایتی می‌شود که افراد کار بلد و دلسوز و وطن دوست هیچ امیدی برای مشارکت در ساخت ایران ندارند و همه درهای اندیشه و عمل را به روی خود بسته می‌بینند.

همه منافع ملی را پای سیاست خارجی هزینه می‌کنیم

وی سیاست خارجی ماجراجویانه و منازعه‌طلبانه را سومین عامل نارضایتی دانست که نه تنها هیچ سودی برای ایران نداشته، بلکه منشا هزینه‌های سنگین برای مردم بوده است.

او همچنین فقدان یک چشم‌انداز روشن، دقیق و محسوس از آینده ایران را عامل مهم دیگری خواند و افزود: الان هیچ‌کس نمی‌داند ایران دقیقا در سال آینده از نظر تورم و اشتغال و سرمایه‌گذاری و میزان رشد اقتصادی و تعداد گردشگر خارجی و. . در کجا قرار خواهد گرفت و این شاخص‌ها در ۵ سال آینده کجا قرار خواهد گرفت.

این پژوهشگر علوم سیاسی با انتقاد از «اولویت‌های نادرست کشور در اتخاد سیاست‌ها و تخصیص بودجه و صرف سرمایه‌های کشور» گفت: مردمی که با کمبود نیازهای اولیه رفاهی مثل تغدیه سالم، بهداشت و درمان عمومی، آموزش و پرورش و مسکن و حمل و نقل عمومی مواجهند، وقتی می‌بینند بودجه کشور به صدها نهاد و موسسه ناکارامد فرهنگی و عقیدتی با صاحبانی مقرب به قدرت تخصیص می‌یابد دچار خشم می‌شوند.

سیاست بی‌اعتنایی به علوم انسانی خسارت آفرین است

وی ادامه داد: سیاست بی‌اعتنایی به علوم انسانی و صاحب‌نظران این حوزه، خسارات زیادی به کشور وارد کرده است. طرح کلیشه نخ‌نمای غربی بودن علوم انسانی موجب شده کشور و نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری به علوم انسانی بویژه شاخه‌های علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، اقتصاد، جامعه‌شناسی، مدیریت و روانشناسی بطور جدی و فصل‌الخطابی نگاه نکند و قادر به حل مشکلات و معضلات ریز و درشت خود نباشد. شوربختانه برخی به علوم انسانی و متخصصین نه تنها بعنوان فرصت بلکه بعنوان تهدید نگاه می‌کنند.

استاد علوم سیاسی تاکید کرد: «اهمال و سستی اجزای حاکمیت در پاسخ عملی و محسوس به مطالبات عمومی» به تدریج به خشم و نارضاینی منجر می‌شود. وجود مشکل و مطالبه و درخواست در سیستم‌های حاکمیتی امری عادی و جهانمشول است و آنچه کشورها را از نظر توسعه‌یافتگی متمایز می‌کند، نوع مواجهه با مشکلات و مطالبات و درخواست‌های عمومی است.

دبیری‌مهر ادامه داد: وقتی این روندها و فرآیندهای معیوب ادامه پیدا می‌کند و حل نمی‌شود و عزم و جدیتی برای غلبه و مهار آن دیده نمی‌شود موجبات خشم عمومی فراهم می‌شود. مردم می‌بییند آنجایی که اراده حاکمان متوجه امری است همه امکانات و منابع برای تحقق آن بسیج می‌شود اما برای حل مشکلات روزمره مردم قدم موثری برداشته نمی‌شود؛ بر این مبنا، این تصور در آن‌ها شکل می‌گیرد که مهم نیستند و مسائل آن‌ها اولویت کشور نیست و ناراضی می‌شوند.

او توضیح داد: برای مثال، تروریست‌های شاهچراغ و ضاربان حادثه اکباتان و کمالشهر در کمتر از چند ساعت شناسایی و بازداشت می‌شوند اما هنوز از شناسایی ضاربان دختران و پسران نوجوان مضروب و مجروح وکشته شده در وقایع اخیر هیچ خبری نیست؛ در حالی که مقامات رسمی می‌گویند ضاربان از نیروهای انتظامی و نظامی و امنیتی نبودند و نباید معذوریتی در شناسایی و بازداشت و محاکمه آن‌ها باشد.

تغییر، شجاعت لازم دارد

وی در پایان گفت: استمرار نارضایتی تبدیل به خشم اجتماعی می‌شود و نارضایتی نیز ریشه در سیاست‌های نادرست و ناکارامدی در پاسخ به مطالبات مردمی‌دارد. برای کاهش نارضایتی نیز ناگزیر باید شجاعت تغییر در سیاست‌ها را داشت و نظام خدمت‎‌رسانی و بروکراسی کشور را مانند دیگر کشورهای جهان چالاک و مدرن کرد و در ارائه خدمات به همه شهروندان فارغ از عقاید و باورها و رنگ و قوم و قبیله و جناح سیاسی، قانون‌مدار رفتار کرد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز