خبرگزاری کار ایران

سیدمحمد تنکابنی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

گرفتن «استیج» از «ارکستر» بدترین اتفاق است/ موسیقی «پاپ» دانش نمی‌خواهد/ مشکلات موسیقی کشور منشاء اقتصادی دارد

گرفتن «استیج» از «ارکستر» بدترین اتفاق است/ موسیقی «پاپ» دانش نمی‌خواهد/ مشکلات موسیقی کشور منشاء اقتصادی دارد
کد خبر : ۱۲۹۱۶۱۳

سرپرست ارکستر «پارسوآ» می‌گوید: زمانی که هنری مانند موسیقی ارکسترال و کلاسیک مخاطبان کمتری دارد، طبیعتا برای آن کمتر هزینه می‌شود. همین هزینه کم حمایت‌های جدی‌تری را می‌طلبد و به نظرم این اتفاق باید در بخش غیر خصوصی رخ دهد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، آنچه وضعیت ارکسترهای متعدد خصوصی داخل کشور را با چالش‌ها و مشکلات عدیده مواجه کرده ، عدم وجود حمایت‌های مالی حتی حداقلی‌ترین‌هاست!

در حال حاضر به جز چند ارکستر دولتی ده‌ها ارکستر خصوصی در کشور وجود دارند که طی چند سال گذشته به دلایل مختلف از جمله «همه گیری ویروس کرونا»، «عدم برنامه‌ریزی‌های مناسب» و البته «جدی نگرفتن و نادیده انگاشتن اهمیت موسیقی ارکسترال از سوی مسئولان، مخاطبان و سالن‌داران» اوضاع بدی پیدا کرده‌اند. برخی از ارکسترها به طور کلی منحل شده‌اند و تعدادی دیگر تنها نام فلان گروه یا ارکستر را یدک می‌کشند و عملا فعالیت‌های تولیدی و اجرایی ندارند! تعدادی دیگر هم منتظر انتشار فراخوان جشنواره‌ها هستند به این دلیل که از لحاظ مالی،توان برگزاری کنسرت های معمول را با هزینه خودشان، ندارند! که البته رقم کمی هم نیست.

همه این‌ها در حالی است که فعالیت استاندارد ارکسترها محدود به تولید و اجرا نیست. این موضوع را هم باید در نظر داشت که موسیقی ارکسترال (مانند موسیقی پاپ و دیگر سبک‌های عامه‌پسند) مقوله‌ای بیزینسی و تجاری نیست و وجهه و ماهیت علمی آن از باقی سبک‌ها بیشتر و پر رنگ‌تر است. معمولا در خلال فعالیت‌های معمول ارکسترها «برگزاری کارگاه‌های آموزشی»، «کشف استعدادهای جوان»، «آموزش مقولات مهم به نوازندگان مبتدی و حرفه‌ایِ ارکستر»، همچنین ساخت رپرتوارهای ثابت نیز اتفاقات مهم و مثبتی هستند که در طول سال رخ می‌دهند.

«پارسوآ» یکی از بزرگترین ارکسترهای خصوصی پایتخت و ایران است که بیش از پنجاه نوازنده جوان با آن همکاری می‌کنند. سرپرستی این ارکستر با سیدمحمد تنکابنی است و احمد مقدسی‌زاده رهبری ارکستر را به عهده دارد.

سید محمد تنکابنی دانش‌آموخته کارشناسی ارشد رشته آهنگسازی از دانشگاه هنر تهران است و در هنرستان موسیقی پسران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دانشگاه هنر و کنسرواتوار موسیقی تهران به تدریس مشغول است و مدیریت یک موسسه فرهنگی هنری را هم به عهده دارد. او در مقطعی عضو شورای سیاست‌گذاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در بخش موسیقی بوده است.

سیدمحمد تنکابنی که طی این روزهای بی‌رویداد، بیشتر روی مقوله آموزش متمرکز است، درباره اهمیت موسیقی «ارکسترال»، وضعیت فعالیت ارکستر «پارسوآ» و کم و کیف آموزش موسیقی در هنرستان‌ها و دانشگاه‌های کشور با ایلنا گفتگو کرد.

گرفتن «استیج» از «ارکستر» بدترین اتفاق است/ موسیقی «پاپ» دانش نمی‌خواهد/ مشکلات موسیقی کشور منشاء اقتصادی دارد

ارکستر پر نوازنده «پارسوا» پس از  حضور در جشنواره موسیقی فجر سال گذشته تا امروز چه فعالیت‌هایی داشته است؟

خودتان بهتر می‌دانید که نگهداری از یک ارکستر و فعال نگه داشتنش در طول سال کار پرحاشیه و بسیار دشواری است. آنچه ارکسترها را به عدم فعالیت وامی‌دارد یا حتی انحلال آنها را رقم می‌زند، مقوله مالی و هزینه‌هاست. به طور مثال ما قرار بود برنامه‌هایی را در چند نوبت برگزار کنیم، اما لغو شدند و دلیل اصلی این اتفاق مقوله مالی ماجرا و مسئله تامین هزینه‌هاست. اوضاع اینطور بوده که شرایط مالی موجود اجازه نداده ارکستر جلو برود و فعالیت‌هایش را ادامه داد. جدا از شرایطی که به لحاظ اقتصادی وجود دارد و اوضاعی که به لحاظ فرهنگی-هنری با آن مواجهیم، کلا ژانری که من و ارکستر «پارسوآ» بر اساس آن فعالیت می‌کنیم نسبت به دیگر سبک‌ها، مخاطبان کمتری دارد.

اصولا نقاشی‌ فاخر، سینمای فاخر، موسیقی فاخر و هر هنر تفکر برانگیز دیگر مخاطبان کمتری دارد البته موسیقی کلاسیک در همه دنیا نسبت به دیگر سبک‌ها مخاطبان کمتری دارد.

همینطور است که می‌گویید. زمانی که هنری مانند موسیقی ارکسترال و کلاسیک مخاطبان کمتری دارد، طبیعتا برای آن کمتر هزینه می‌شود. همین هزینه کم حمایت‌های جدی‌تری را می‌طلبد و به نظرم این اتفاق باید در بخش غیر خصوصی رخ دهد.

دلیل اغلب مشکلات موجود در عرصه موسیقی هم منشاء اقتصادی دارد. زمانی که اوضاع اقتصادی عموم مردم بد و نابسامان است، نمی‌توان از مخاطب انتظار داشت به دیدن اجرای یک ارکستر برود و در این رابطه باید به او حق داد. من برای مخاطبان امروز چنین حقی قائلم. زمانی که او دغدغه مالی و اقتصادی دارد کمتر حال ما را می پرسد و به دیدن کنسرت‌های‌مان می‌نشیند. البته این مشکل فقط مشکل ما نیست و شاید «ارکستر سمفونیک تهران» و «ارکستر ملی ایران» که دولتی محسوب می‌شوند هم با موارد مشابه مواجه شده‌اند و به هرحال با مشکلاتی که هست، دست و پنجه نرم کرده‌اند. من درباره کاهش مخاطبان حرف می‌زنم.

 خب وجود موسیقی اصطلاحا «پاپ» و تعدد و تنوع موسیقی‌ها و سازها در توجه به موسیقی کلاسیک بی‌تاثیر نبوده و نیست.

با شما موافقم. در رابطه با موسیقی پاپ باید بگویم که برای درک این سبک نیاز به دانش خاصی نداریم و من این را در مصاحبه‌ها و جمع‌هایی که در آنها حضور داشته‌ام، گفته‌ام. موسیقی «پاپ» در واقع نوعی محاوره است که هدفش ایجاد سرگرمی است. قاعدتا چنین سبکی بنا به دلایلی که گفتم خیلی سریع‌تر مخاطب جذب می‌کند و در کمترین زمان بر تعداد آنها افزوده می‌شود. خلاصه کلام اینکه موسیقی «پاپ» به راحتی از مخاطبی به مخاطبان دیگر انتقال پبدا می‌کند. به همین دلیل هم هست که تهیه‌کنندگان به همکاری با خوانندگان «پاپ» تمایل دارند. آنها توقع دارند پس از سرمایه‌گذاری، بودجه‌ای که هزینه کرده‌اند بازگردد و در نهایت با بلیت‌فروشی یا همکاری با پلتفرم‌ها این اتفاق رخ می‌دهد. قاعدتا همان سرمایه‌گذار باز هم بودجه‌اش را صرف موسیقی «پاپ» و کنسرت‌ خوانندگان این عرصه خواهد کرد.

با این حساب به نظرتان عدم حمایت‌های مالیِ دولتی و خصوصی از کنسرت ارکسترهای خصوصی؛ منطقی است!

به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم ارکسترهای ما مورد حمایت‌های دولتی و خصوصی نیستند. در ژانری که درباره‌اش صحبت می‌کنیم، اگر بخواهیم به مقوله کنسرت و اجرا بپردازیم، باید بگویم روی صحنه رفتن یک ارکستر اتفاق بسیار مهمی است.

از تاثیرات مثبت و مخرب سبک پاپ بر موسیقی فاخر بگویید.

در عرصه «پاپ» طی چند سال گذشته بسیاری از مخاطبان و رسانه‌ها نسبت به «پلی‌بک» کردن خوانندگان اعتراض کردند و در این رابطه حاشیه‌هایی هم ایجاد شد. در ادامه هم گروه‌ها و خواننده‌های پاپ ‌آمدند و چند ساز زهی را در پشت صحنه اجراهای‌شان به کار گرفتند. همین خوانندگان و بندهای پاپ هستند که از نوازندگان ما اهالی موسیقی کلاسیک برای اجرا و پوشش کنسرت‌های‌شان استفاده می‌کنند. طبیعتا در شرایط موجود و مواجهه مردم با مشکلات اقتصادی، نوازندگان هم به همکاری با خوانندگان «پاپ» تمایل نشان می‌دهند.

شما به عنوان فردی که مدیریت ارکستری بزرگ را به عهده دارد با این نوع همکاری‌ها مخالفید؟

موضوع این است که سبک و سیاق موسیقی «کلاسیک» یا همان «ارکسترال» و «پاپ»، با هم تفاوت دارند. زمانی هست که مثلا نوازنده‌ای که در «ارکستر ملی ایران» می‌نوازد با «ارکستر سمفونیک تهران» هم همکاری دارد. یا مثلا ممکن است ارکستر «پارسوآ» با «ارکستر ملی ایران» نوازندگانی مشترک داشته باشند. به هرحال چنین همکاری‌های از لحاظ سبک‌شناسی به هم نزدیک هستند. درست است که تفاوت‌هایی در نوع فعالیت ارکسترهای مختلف وجود دارد، اما به هرحال نقاط مشترکی هم هست که آنها را به هم نزدیک می‌کند. اینکه مثلا ما نوازنده «ارکستر سمفونیک» را در کنسرت فلان خواننده پاپ ببینیم هم اتفاقی است که وجود دارد که البته باید بگویم با اینگونه همکاری‌ها و فعالیت‌ها مشکلی ندارم.

شاید درست باشد اگر بگوییم حضور نوازندگان ارکسترهای کلاسیک در کنسرت‌های پاپ استایل آنها را تغییر می‌دهد.

بله درست است. مهمترین آسیبی که این اتفاق برای ارکستر  در پی دارد این است که  استیج را از نوازندگان و دیگر عوامل آن می‌گیریم. زمانی که استیج را از ما می‌گیرند پس از مدتی انگیزه‌مان را از دست می‌دهیم. به نظرم مهمترین آسیب اجرا نرفتن در طول یک سال همین از دست دادن انگیزه است.

مثل این است که صحنه را از اهالی تئاتر بگیریم.

دقیقا چنین اتفاقی می‌افتد. در صورت گرفتن استیج از ارکستر، اتفاق بدتر این است که نوازندگان آسیب‌های فنی می بینند؛ چون همراه با دیگر اعضا، مدت زمان زیادی اجرا نداشته‌اند. مثلا ما در آخرین اجرایی که داشتیم، آلبوم «دیورتیمنتو» از استاد احمد پژمان را اجرا کردیم که اثری بسیار فنی است. این اثر آنقدر فنی است که آقای پژمان درباره‌اش گفته؛ من این اثر را برای ارکستر زهی نوشته‌ام ولی در نهایت نتوانستم آن را با یک ارکستر زهی ضبط و منتشر کنم. کاری به دلایل این اتفاق  ندارم اما به هرحال ما با تصمیم گرفتیم با گروهی چندین و چند نفره این اثر را اجرا کنیم این اثر کارهای فنی دارد که زمان‌بر هم هستند. نوازندگان به تمرین بسیار نیاز دارند. رهبر ارکستر هم روزهای پر استرسی را تجربه می‌کند تا اثر را با آن استانداردها و بار علمی روی صحنه ببرد و آن را با کیفیت‌های لازم به اتفاق اعضای ارکستر اجرا کند. برخی آثار باید به دست نوازنده سپرده شوند، تا دربیایند. ما در اینباره اصطلاحی داریم و می‌گوییم «این کار باید برود در دست نوازنده». زمانی که فاصله اجراها کم باشد تلاش می‌کنیم آثار فنی را روی صحنه اجرا کنیم. این اتفاق باعث می‌شود، قطعات در دست نوازنده‌ها قرار می‌گیرند و با تکرار است که کیفیت اجرای آثار دشوار، افزایش پیدا می‌کند. قاعدتا زمانی که اجرایی نباشد یا فاصله آنها زیاد باشند، کیفیتِ مطلوبِ مدنظر ما تنزل پیدا می کند.

پس باید گفت آنچه کیفیت اجرای یک ارکستر را تضمین می‌کند تمرین و اجراهایی با فاصله کم است که آزمون و خطاهایی را برای رهبر و نوازندگان و خوانندگان در پی دارد.

دقیقا همینطور است. «ارکستر ملی ایران»، «ارکستر سمفوتیک تهران» و تمام ارکسترها چنین رویه‌ای دارند.

درباره تولید محتوای ارکسترها هم توضیح دهید. آیا ارکسترهای موسیقی «کلاسیک» هم مانند گروه‌های دیگر در طول سال تولید محتوا دارند و بعدها آنها را به آلبوم تبدیل می‌کنند؟

اصولا ارکسترها رپرتوارهای ثابتی را برای خودشان دارند. یکی از اهداف رپرتوارهای ثابت این است که نوازنده‌ها علاوه بر تمرین‌های شخصی، چالش‌های درون اثر را طی تمرینات و همکاری‌های گروهی درک کنند و با آنها مواجه شوند، این روال خودش برای نوازندگان جنبه‌های فنی و آموزشی دارد. حال شما فرض کنید ما بیایم و نوازنده‌های اجرای سال گذشته را جمع کنیم و دوباره به اجرای « دیورتیمنتو» اثر استاد پژمان بپردازیم، مانند این است که برگردیم به خانه اول و مجددا همه چالش‌های موجود در اثر  را به تمام نوازندگان ارکستر «پارسوآ» یادآوری کنیم. همه مواردی که گفتم و اتفاقاتی که درباره شان توضیح دادم آسیب محسوب می شوند.

تجربه ثابت کرده ارکسترهایی که تمرینات و اجراهای کمی دارند به مرور و حتی شاید به ناگاه فرو می‌ریزند و منحل می‌شوند.

متاسفانه همینطور است که می‌گویید.

به نظر می‌رسد موسیقی «ارکسترال» و کم و کیف فعالیت ارکسترها، آنطور که باید برای مسئولان فرهنگی هنری وزارت ارشاد، دفتر موسیقی و دیگر بخش‌های مرتبط اهمیتی ندارد.

ممکن است این جدی نگرفتن وجود داشته باشد. به هرحال باید در این رابطه با مسئولان فرهنگی کشور صحبت کرد. اما می‌دانم مسئولان هم  با محدودیت‌هایی مواجه هستند که کمبودهای مالی یکی از آنهاست. تا آنجا که می‌دانم ارکسترهای دولتی هم در شرایط فعلی با مشکلاتی مواجه هستند و برای ادامه فعالیت‌ها، دشواری‌هایی را پیش رو دارند.

این دسته‌بندی ارکسترها به «دولتی» و «خصوصی» بی‌دلیل نیست. دلیلش شاید تبعیض‌هایی است که همواره در توجه به ارکسترها وجود داشته است.

به هر حال وقتی قرار است ارکستری در ابعاد بزرگ روی صحنه برود چه دولتی باشد چه غیردولتی باید رپرتوارهای خاص را، که اساسی علمی دارند و به لحاط عملی فنی محسوب می‌شوند،  روی صحنه ببرد. طی این اتفاق ارکستر مخاطبان واقعی جذب می‌کند و اینگونه است که مثلا می‌بینیم مخاطبی از شیراز به تهران می‌آید تا مثلا اجرای «ارکستر سمفونیک» را ببیند. اگر چه در بخش خصوصی و چه در بخش خصوصی، حمایت‌هایی وجود داشته باشد، چنین اتفاقاتی رخ می‌دهد و مخاطبان جدی ارکسترها را دنبال می‌کنند. اگر فضای فعالیت و امکانات لازم فراهم باشد بدون شک ارکسترها فعالیت خود را ادامه می‌دهند و رشد خواهند کرد. البته این فضا ایجاد کردن هم در نوع خود پروسه‌ای است؛ یعنی این مقوله به تنهایی پارامترهای مشخصی و مهمی را می‌طلبد. موضوع این است که مثلا اگر قرار است ارکستر ما اجرایی داشته باشد باید از اول تا آخر این رویه را برای فلان مسئول توضیح دهیم تا به مشکلاتمان پی ببرد. زمانی که  ارکستر بزرگ من نوعی با مشکلاتی مواجه است، مطمئنا همان مشکلات برای ارکسترها و نهادهای دولتی بزرگتر است. چنین مواردی را می‌توان درک کرد، اما حل چنین معضلاتی به هم فکری و هم‌اندیشی همه‌جانبه کل جامعه موسیقی نیاز دارد. موارد با اهمیتی وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم. نحوه ارتباط و سطح همکاری ارکستر با افراد و بخش‌های مختلف یکی از آنهاست. یا مثلا سطح همکاری عوامل داخلی ارکستر یا سطح همکاری مجموعه ارکستر با بیرون مواردی هستند که اهمیت دارند. سطح همکاری سیستم‌های دولتی و خصوصی با ارکستر هم موارد مهم دیگری هستند که باید مورد توجه و ارزیابی قرار گیرند. کلا توجه به همه موارد و موضوعات است که در نهایت منجر به حل مشکلات یا بخشی از آنها می‌شود.

زمانی که همه چیز قاعده‌مند جلو رود و موفقیت‌هایی حاصل شود، تهیه‌کنندگان هم شاید به مرور اعتماد کنند و به همکاری با ارکسترهای کلاسیک ترغیب شوند؛ هرچند امری زمان‌بر است.

شاید همینطور باشد که می‌گویید، اما در این صورت بازهم موسیقی «کلاسیک» برای عموم مخاطبان جذاب نخواهد بود. همانطور که در میان صحبت‌ها هم مطرح شد این ژانر از موسیقی کلا کم‌مخاطب است.

یعنی اگر حامی یا اسپانسری پیدا شود تا با ارکستر «پارسوآ» همکاری کند شما نمی‌پذیرید و می‌گویید این سبک مخاطبانش کم است؟

جای اینکه ما سراغ اسپانسر برویم بارها پیش آمده که او  برای همکاری نزد ما آمده است. اسپانسر به ما مراجعه کرده و گفته فلان اجرای شما را دیده‌ام و لذت برده‌ام و حاضرم از شما و ارکستر حمایت کنم تا مجددا روی صحنه بروید. یا حتی پیش آمده که برای ما سفارشی می‌گیرد تا به اجرای برنامه بپردازیم. اما همان اسپانسر در نهایت سوالی را مطرح می‌کند که ما از  پاسخ دادن به آن ناتوانیم! مثلا اینکه می‌گوید؛ «اگر من مثلا صد میلیون تومان هزینه کنم این مبلغ پس از اجرا به من برمی‌گردد؟!». ما چه پاسخی باید بدهیم جز اینکه صادقانه بگوییم نه بودجه‌ای که هزینه می‌کنی به تو برنمی‌گردد. این یعنی اسپانسر در صورت همکاری دارد کار عام المنفعه انجام می‌دهد! مسلما او با شنیدن این پاسخ می‌رود و همکاری نمی‌کند! در صورتی که می‌توانیم به دروغ بگوییم؛ «بله مبلغی که هزینه کرده‌ای به تو برمی‌گردد و مثلا می‌شود صد و دومیلیون تومان!» اولا این کار درست نیست. دوم اینکه واقعا چنین اتفاقی شدنی نیست.

پس به نظرتان چه باید کرد؟ با حفظ جایگاه موسیقی «کلاسیک» و به شرط تنزل ندادن کیفی این ژانر، چه تمهیدی را برای جلب توجهات بیشتر، باید به کار گرفت؟

متاسفانه الان شرایط به گونه‌ای است که اگر بخواهیم کنسرتی بی‌کلام را اجرا کنیم، بر اساس میل مخاطبان رفتار نکرده‌ایم، چون آنها تمایلی ندارند که موسیقی را خیلی جدی دنبال کنند! چون این هنر برای اغلب آنها سرگرمی است. پس ما باید اتفاقی را در همین راستا رقم بزنیم. مثلا اینکه باید فضایی را ایجاد کنیم تا به واسطه آن، آثار و آهنگسازان آنها را معرفی کنیم. باید بگوییم خودمان به کنار و شاید لازم نیست کسی ما را بشناسد، اما لازم است  آن آثار و آن فرهنگ و ادبیات و آن شکل از موسیقی را معرفی کنیم؛ در حالی که سازنده آن قطعات شناخته شده هستند. متاسفانه شناخت مخاطبان از هنرمندان و استادان بزرگ گذشته و معاصر کم است. مثلا زمانی که ارکستر «پارسوآ» قطعه‌ای دشوار از آقای پژمان را روی صحنه می‌برد از ما سوال می‌کنند که این فرد کیست؟! من فکر می‌کنم این موضوع بسیار مهم است و باید ریشه‌ای مورد تحلیل همه جانبه قرار گیرد.

شما دارید از یک فرهنگسازی بزرگ حرف می‌زنید که حل کردنش کار امروز و فردا نیست!

این فرهنگ‌سازی آموزش می‌خواهد. فرهنگ شنیدن و فرهنگ موسیقی گوش کردن مقولاتی هستند که با آموزش ایجاد می‌شوند. من به عنوان یک معلم موسیقی، در هنرستان  با بچه‌هایی مواجهم که آینده موسیقی این کشور هستند. آنها  نسل پس از ما محسوب می‌شوند و قرار است در  آینده‌ای نه چندان دور مثلا ده، پانزده سال دیگر موسیقی کشور را اداره کنند. من با این بچه‌ها گپ می‌زنم و درباره موضوعات مهمی با آنها صحبت می‌کنم. مثلا می‌گویم آداب ارکستر و حضور در ارکستر اینگونه است و موسیقی شنیدن چنین آدابی دارد و برای برنامه گرفتن باید چنین روالی را طی کنید و به رعایت مواردی بپردازید.

با توجه به فعالیت جدی و مستمر در عرصه آموزش، استقبال نسل‌های جدید از موسیقی کلاسیک در چه حد است؟

بچه‌ها موسیقی کلاسیک را کارشان می‌دانند. آنها  دوست دارند با ارکسترها همکاری کنند و روی استیج بروند، اما همیشه مسئله‌ای وجود داشته که آن را در فعالیت‌های ارکسترال، وظیفه اصلی خودم دانسته‌ام . معتقدم به جای اینکه خودم روی استیج بروم، بیایم و روی مدیریت متمرکز شوم، تا به جای یک نفر پنجاه نفر روی استیج بروند و به اجرای برنامه بپردازند. پنجاه نفری که می‌گویم، می‌خواهند طی همکاری با ارکسترهای مهم در حوزه موسیقی فعالیت‌های مفید داشته باشند، اما شاید نمی‌دانند چگونه تعامل کنند و چگونه صحبت کنند. چالش‌های این چنینی بسیار است و شاید اغلب هنرجویان، دانشجویان و تازه کارها نمی‌دانند چگونه با آنها مواجه شوند. من به نوعی خودم را درگیر چنین موضوعاتی کرده‌ام و با استفاده از فرصت ایجاد شده، تلاشم این است تعدادی از نوازندگان ناآگاه به مسائل مذکور و مشابه را آموزش دهیم.

اگر موضوعی ناگفته مانده بفرمایید.

من معتقدم همه بچه‌ها استعداد دارند و توانمند هستند اما باید شرایط و امکانات برای فعالیت‌هایشان فراهم باشد. اصطلاحا اگر آب باشد آنها شناگرهای خوبی هستند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز