«استیو مککاری» نمونه بارز یک عکاس میدانی
استیو مککاری یکی از عکاسان دوره آنالوگ است که خودش را به راحتی با دنیای دیجیتال وفق داده است. او که در خط مقدم جنگهای متعدد حضور داشته عکاس دختر چشم سبز افغان است که یک شبه معروف شد. این عکاس سالخورده همچنان یک عکاس میدانی است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اینکه یک هنرمند در سطح دنیا مطرح میشود اتفاقی یک شبه نیست؛ بخصوص در دنیای امروز که کره خاکی به دهکدهای جهانی تبدیل شده و رنگ و زبان و نژاد دیگر محدودیت یا ویژگی به حساب نمیآید، چراکه هنرمندان و کلا فعالان هر عرصه هنری یا غیر هنری میتوانند به طرفهالعینی بدون فوت وقت با دیگران در هر نقطه از کره خاکی ارتباط برقرار کنند.
اما این دسترسیهای راحت مضراتی هم دارد و کمترین آن شهرتهای یک شبه است، در حالی که محبوبیت و مشهور شدن در فضایی گسترده با تعداد کثیری از افراد کاربلد کار راحتی نیست. با این حساب، مطرح شدن در دنیایی مملو از افراد خلاق (با آثاری بدیع، ابداعات و کشفیات شگرف) کار بسیار دشواری است. حال بگذریم از جریاناتی که روابط پنهانی و پشت پرده را بر ضوابط و قوانین و خط و ربطهای مشخص و درست ترجیح داده و به ناگاه و در کوتاهترین زمان فردی را از میان تعداد انبوهی افراد در صدر اخبار قرار میدهد. این روند مافیا طور بدون شک شهرتهای کاذبی را رقم میزند که یک شبه یا لااقل پس از چند سال به باد میروند. نمونههای بارزی از این روند را در سینما، تلویزیون و موسیقی شاهد بوده و هستیم. اما درنهایت هنرمندان شناسنامهدار و خلاق هستند که در نهایت نامشان در تاریخ هنر جهان ثبت خواهد شد و شهرتهای یک شبه، یک شبه از دست خواهند رفت.
استیو مککاری در سن هفتاد و سالگی همچنان یک عکاس میدانی است
«استیو مککاری» و سفرهایی که منجر به عکاسی شد
استیو مککاری عکاس آمریکایی یکی از افرادی است که شهرت خود را یک شبه به دست نیاورده، اما به ناگاه با یک عکس به شهرتی جهانی دست یافته است. اندرو پولور خبرنگار «گاردین» طی گزارشی به یکی از عکسهای خبر ساز این عکاس مستند و اجتماعی پرداخته است.
استیو مککری در سال ۱۹۵۰ در فیلادلفیا متولد شده و در دانشگاه، تاریخ و سینما خوانده است. فعالیت او در عرصه عکاسی تجربی است. مککاری در ابتدا به یک روزنامه محلی رفت و عکاسی را از نشستها و مسابقات ورزشی مدارس آغاز کرد. آثار او در سالهای اول فعالیت سیاه و سفید بودند و به دلیل عدم کیفیت و استانداردهای لازم، مورد توجه رسانهها قرار نمیگرفتند. این روند در نهایت باعث ناامیدی مک شد و او عکاسی را رها کرد.
شاید هم این رها کردن بوده که باعث شده او مجددا به سراغ عکاسی برود. مککاری در ادامه پس از انصراف از عکاسی تصمیم گرفت سفر کند؛ چون او عاشق سفر بوده و این روحیه همچنان در او زنده است. خودش بعدا اعتراف کرده اگر عکاس نمیشد، قطعا جهانگردی را پیش میگرفت.
«استیو» به مثابه سربازی در خط اول جنگ
روحیه چالشطلب و تجربهگرای مککاری او را به مناطق جنگی کشاند و در ادامه بود که شاهکارهای این عکاس عاشقِ سفر خلق شدند. جنگهای ایران و عراق، بیروت، کامبوج، فیلیپین، جنگ خلیج و جنگ افغانستان برخی از نبردها و وقایعی هستند که مککاری از آنها عکاسی کرده است. مککاری علاه بر پرداختن به پروژههای مختلف، عکاس دائمی انجمن جغرافیای ملی نیز هست. او همچنین از سال ۱۹۸۶ به عضویت آژانس عکس «مگنوم» درآمده است.
اثری زیبا از استیو مککاری/ شاید مربوط به جنگ ایران و عراق یا مربوط به جنگهای داخلی سالهای اخیر
مککاری که طی سالهای فعالیتش به تربیت هنرجویان هم پرداخته، توصیهای برای عکاسان جوان دارد که در محافل عمومی و رسانهها مطرح شده است. او میگوید: «اگر میخواهید عکاس موفقی شوید، باید خیلی عکاسی کنید. گاه به آثار عکاسان مورد تحسین نگاه کنید. چون آنها در وهله اول موضوع یا مکانی خاص را پیدا کردهاند و در آن عمیق شدهاند. این کارها زمان زیادی میخواهد و بدون شک موفقیت برای هر فرد ساده و میسر نیست.»
موضوع دیگری که مککاری در رابطه با آن به عکاسان توصیهای نکرده و خودش آن را رعایت میکند، سرعت عمل است. او در حادثه ۱۱ سپتامبر و انفجار برجهای دوقلو در دفتر کارش بوده و پس از برخورد هواپیماها به برج، با سرعت عملی که داشته خودش را به محل واقعه میرساند. حاصل این تلاش عکسهایی است که از او در کتاب «۱۱ سپتامبر در نیویورک» چاپ شده است.
اثری مطرح از استیو مککاری با مضمون جنگ
یادآوری یک عکس؛ «در تعقیب رنگها»
اندرو پولور طی گزارشی با عنوان «The Pursuit of Colour review – intimate look at man behind Afghan Girl» برای «گاردین»، از استیو مککاری (عکاس معاصر) و اثری گفته که منجر به شهرت و محبوبیش شده است. اندرو پولور گفته شاید مخاطب استیو مککاری را نشناسد، اما قطعا عکس مشهور او را خواهد شناخت. منظور پولور عکسی از شربتگل زمانی دختر افغان است که با چشمانی نافذ به مخاطب زل زده است.
«شربتگل» دختری با چشمان سبز نافذ که از استیو مککاری چهرهای جهانی ساخت
گفتنی است این اثر ماهها در صدر اخبار رسانههای جهان بود و یکی از پر بازدیدترین عکسها در دوره خودش محسوب میشود. در واقع هم استیو مککاری با همین عکس شهرت جهانی پیدا کرد. البته این به آن معنا نیست که این عکاس کارنامه درخوری ندارد! اتفاقا بعکس. همانطور که گفته شد او سالها هم دوش و همرکاب رزمندگان و پیکارجویان در جبههها و مناطق خطرناک و استراتژیک حضور داشته است. او کاراکتری ماجراجوست؛ نوعی ویژگی که در هر هنرمندی یافت نمیشود. اتفاقا همین روحیه کنکاشگرانه است که از او عکاسی مطرح و هنرمندی خلاق ساخته است. پولور هم در گزارشش بر این موضوع تاکید داشته که مککاری کودکی آشفتهای داشته و حدود چهل سال در جبههها و برخی مناطق جنگی خطرناک به عکاسی حرفهای پرداخته است.
او در ادامه به عکس مطرحی پرداخته که باعث شهرت جهانی استیو مککاری شده است.
بخشی از تیزری که «گاردین» منتشر کرده است
پیش از پرداختن به ادامه گزارش «گاردین» باید یادآور شد موضوع جالبی که درباره عکس معروف دختر افغان وجود دارد این است که عامه مردم آن را مربوط به چند سال گذشته میدانند، در صورتی که این اثر در سال ۱۹۸۴ ، یعنی سی و هشت سال پیش ثبت شده است. موضوع جالب دیگر اینکه عکس شربتگل را در تقابل با نقاشی «مونالیزا» اثر داوینچی، مونالیزای جهان سوم میدانند!
پولور در ادامه نوشته: مککاری عکس مشهورش را در اردوگاه پناهندگان پاکستان ثبت کرده است. همانطور که گفته شد؛ دختری که با این عکس معروف شد شَربَتگُل زمانی نام دارد که به پشتو «شربت گلی» و به اردو «شربت گله» ادا میشود. شربتگل در عکس دوازدهساله بوده است.
پرترهای از یک مرد هندی/ این اثر طی سفر استیو به شبه قاره هند ثبت شده است
آیا عکس مککاری صرفا حاصل تلاش هنرمندانه اوست؟
سوال مطرح در رابطه با اثر هنرمندانه مککاری این است که آیا اثر، تمام و کمال حاصل تلاش خلاقانه خودش است؟ برخی به این سوال پاسخ مثبت میدهند و برخی دیگر (که نگارنده هم از این دسته است) نظری مخالف دارند. مخالفان بر این عقیدهاند که عکس ثبت شده صرفا محصول هنرمندانه و خلاقانه مککاری نیست و آنچه به آن ویژگیهای منحصر بفرد بخشیده چشمان درخشان و نافذ دختر است. به هر حال اغلب عکاسان حرفهای به صورت تخصصی یا محض تفنن، پرترهنگاری را تجربه کردهاند؛ لذا در میان آثار موجود شاهکارهای بیبدیلی وجود دارد که ویژگیهای آنها بر کل عکس دختر افغان سایه میافکند؛ لذا باید اعتراف کرد چهره فوتوژنیک دختر و چشمان سبز رنگ و نافذ او در سن دوازده سالگی مولفههای بیتکرار اثر هستند که در سوژه نمود پیدا کردهاند.
البته عکس مطرح دختر افغان به همان اندازه که مخاطب دارد مورد انتقاد نیز هست. مثلا اینکه اندرو پولور به این موضوع اشاره کرده که اثر مککاری به لحاظ دستکاریها و ادیتهای دیجیتالی همچنان زیر سوال است. او یادآور شده که استیو مککاری با بیان اینکه خودش را داستانگویی بصری قلمداد میکند، ادیتهای دیجیتالی را هم منطقی و جزیی از روال کار میداند. این در حالی است که استیو هیچگاه صراحتا نگفته اثرش مورد ویرایش دیجیتالی قرار گرفته است.
تاثیر عکس شربتگل تا به آنجا بود که روال زندگی استیو عکاس را تغییر داد. زندگی مککاری پس از چاپ عکسش روی مجله «نشنال جئوگرافیک» دچار تحول شد و پس از آن او به چهرهای مشهور و ستارهای در عرصه عکاسی به فعالیت ادامه داد.
گزارشگر «گاردین» در ادامه به خصوصیات شخصیتی مککاری پرداخته و گفته است: استیو روحیهای خشن دارد و کلا تمایل ندارد از خودش اطلاعاتی بدهد. او زمانی که در دهه هفتاد جریان هیپیهای آن دوران را تا هند دنبال میکرده، از مرز افغانستان هم عبور کرده است. استیو در ادامه به افغانستان رفته تا جنگهای داخلی پس از کودتای کمونیستی سال ۱۹۷۸ را به لحاظ خبری و تصویری پوشش دهد.
بخشی از تیزری که «گاردین» منتشر کرده است/ حضور استیو در افغانستان و مواجههاش با طالبان
جنگ انتخاب استیو مککاری نبوده!
در ادامه گزارش «گاردین» آمده است: ارتباط مککاری با عکاسی از مناطق جنگی، همانطور که خودش میگوید، انتخاب او نبوده است. نحوه مواجه استیو مککارین با شربتگل در اردوگاه پناهندگان پیشاور تصادفی بوده است.
اندرو در ادامه استیو مککاری را با افرادی چون سباستیائو سالگادو (هنرمند صاحب سبک برزیلی و یکی از مشهورترین خبرنگاران و عکاسان معاصر) مقایسه کرده است. او مککاری را جهانگردی خوانده که بر اساس تجاربش میتواند درباره سیاره زمین و محیط زیست هم اظهار نظر کند.
یک اثر شاخص دیگر از استیو مککاری با موضوع کودکان در جنگ!
استیو به دنبال یافتن دوباره شربتگل در افغانستان
با اینکه شربتگل به واسطه عکس کودکیاش در سطح جهانی معروف شد، اما این شهرت برای او سود آنچنانی نداشت. یعنی آنطور که زندگی استیو مککاری تحت تاثیر عکس قرار گرفت در مقابل سوژه اثر اقبال آنچنانی پیدا نکرد.
استیو مککوری سالها بعد؛ یعنی سال ۲۰۰۲ از سوی «نشنال جئوگرافیک» به کشور افغانستان اعزام شد. همین اتفاق باعث شد استیو پس از پانزده سال شربتگل را پیدا کند. طی این اتفاق تعداد زیادی از زنان نزد استیو رفتند و خودشان را شربتگل معرفی کردند! اما موضوع این بود که عکاس سوژه خودش را پس از سالها به یاد داشت و میتوانست او را از چهرهاش که احتمالا تکیده شده بود، بشناسد.
استیو در نهایت از پیدا کردن شربتگل ناامید شد؛ واقعیت این بود که نام و نام خانوادگی سوژهاش را هم نمیدانست و همین موضوع کار را دشوار میکرد. البته استیو در سال ۱۹۹۰ هم برای یافتن شربتگل تلاش کرده، اما ناکام بوده است.
مقایسه دوازده سالگی شربت گل و چهره تکیده او پس از هفده سال!
در نهایت استیو مککاری خیلی تصادفی مردی را مییابد که برادر شربتگل را میشناخته است. عکاس در نهایت سوژهاش را پس از آزمایش تشخیص عنبیه شناسایی میکند، در حالی که او زنی سیساله و شکسته و تکیده است! شربتگل طی سالهایی که مککاری از او خبر نداشت، ازدواج کرده بود و حال سه دختر دارد. آخرین دختر او که چهارمی بوده، در شیرخوارگی از دنیا رفته است.
نگاهی کوتاه به زندگی شربتگل و حاشیههایش
شربتگل زمانی، این زن مشهور اما فقیر! زاده سال ۱۹۷۲ است و حال پنجاهساله است. آنطور که در زندگینامه شربتگل آمده او زندگی دردناکی داشته و همین موضوع دلیل تکیدگی زود هنگام او بوده است. او در کودکی پدر و مادرش را طی حملهای که به روستایشان شده، از دست میدهد و در ادامه با خواهران و برادران و دیگر اقوام از میان کوهها به اردوگاه ناصر باغ واقع در پاکستان میرود.
این زن پرماجرا در در اکتبر ۲۰۱۶ به اتهام جعل کارت هویت پاکستانی بازداشت شد و پانزده روز در زندان بود. او در ادامه به دلیل تخلفی که انجام داده بود از پاکستان اخراج شد.
سازمان عفو بینالملل نیز این اتفاق را بیعدالتی خواند. شربتگل در نهایت به کشورش افغانستان و شهر کابل رفت و مورد استقبال اشرف غنی (رییسجمهور خائن افغانستان که با حمله طالبان از کشورش فرار کرد) و رولا غنی قرار گرفت. در نهایت خانهای در کابل به این زن افغان اهدا شد و او تا پیش از اشغال دوباره افغانستان توسط طالبان در همین مکان مشغول زندگی بوده است.
کمی پس از اشغال دوباره افغانستان از سوی طالبان، در نوامبر ۲۰۲۱ دفتر نخستوزیر ایتالیا اعلام کرد که به شربتگل پناهندگی داده است. دولت ایتالیا همچنین چندی پیش خبر داد که شربت گل، مشهور به «دختر چشم سبز افغان» به این کشور پناهنده شده و در رم، پایتخت این کشور به سر میبرد. مقامات ایتالیایی وعده دادند زمینه یک زندگی بهتر را برای او فراهم کنند.
چهره شربتگل پس از گذشت سالها/ او حال سه دختر دارد و آنطور که میگویند ساکن ایتالیاست
موزه عکسهای استیو مککاری در کاشان!
در سال ۱۳۹۸شمسی، حسین فرمانی به کمک حسن روشنبخت و حسین روشنبخت در شهر کاشان برای استیو مککوری موزهای تاسیس کردند. این موزه که در بافتِ قدیمی کاشان و در خانهای تاریخی قرار گرفته، حاوی ۲۴۰قطعه عکس از دورهی کاری این عکاسِ معروف است. این مجموعه که همهروزه از ساعتِ ۵ تا ۹ پذیرای بازدیدکنندگان است خانه استیو کاشان نام دارد. حسین فرمانی، مجموعهدار عکس و گالریستِ مطرحِ ایرانی هدف از ایجادِ این موزه را کمک به جامعهی عکاسی ایران عنوان میکند. برادران روشن بخت که عملیات طراحی و مرمتِ بنا را عهدهدار بودند در این رابطه میگویند: اصل کلی در طراحی و مرمتِ خانه استیو رعایت اصل سادگیست. ما در این بنا سعی کردیم تا ترکیبِ مناسبی از معماری سنتی و المانهای مدرن ایجاد کنیم.