خبرگزاری کار ایران

یک نقاش خودآموخته مطرح کرد؛

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم
کد خبر : ۱۲۸۳۳۸۳

همیشه و در همه مقاطع از هنرمندانی صحبت شده که تحصیلات آکادمیک ندارد و حتی آموزش هم ندیده‌اند اما در فلان رشته هنری درخشیده‌اند. این دسته از هنرمندان را «خودآموخته» گویند که بر اساس حس و استعداد خود به خلق آثار هنری می‌پردازند. اکرم سرتختی نمونه موفق هنرمندان «خودآموخته» است که نقاشی را پنجاه سالگی آغاز کرده و حال هنرمندی معتبر محسوب می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هر نوع تخصص در هر عرصه‌ای علاوه بر تجارب عملی به آموختن تئوری‌ها و مولفه‌ها و سرفصل های مهم نیاز دارد و هنر هم از این مهم مستثنی نیست. اگر غیر از این باشد فرد پس از مدتی به تکرار خواهد افتاد و فرقی هم نمی‌کند که شغل یا هنر او چیست؟ و چه موضوع و محوریتی دارد؟ اما آیا آموزش در تمام هنرها یک مقوله صرفا مهم و ضروری است؟ در پاسخ باید گفت بله همینطور است اما همواره استثناء‌هایی هم وجود دارد. در تمام طول تاریخ کم نبوده‌اند هنرمندانی که بدون آموزش و شرکت در کلاس‌های آموزشی و حضور در دانشگاه‌ها، فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرده‌اند و اتفاقا مطرح هم شده‌اند. در این زمینه مثال بسیار است و  مخاطب آگاه و مطلع از هنر در صورت تعمق، افراد زیادی را به یاد خواهند آورد که بدون آموزش و تحصیلات آکادمیک در عرصه هنر درخشیده‌اند و نام خود را در تاریخ جهان ماندگار کرده‌اند. به این دسته از هنرمندان «نائیو» یا «خودآموخته» می‌گویند.

اکرم سرتختی یکی از هنرمندان خودآموخته عرصه نقاشی است که فعالیت حرفه‌ای خود را به طور اتفاقی از میانسالی آغاز کرده؛ است. می‌توان گفت آثار سرتختی حاصل تلاش کودک درون او و راوی داستان‌هایی هستند که در نوع خود جالب است. نگاه جسورانه اکرم سرتختی به نقاشی و بهره‌گیری او از رنگ‌ها و فرم ها باعث شده تا هنرمندان مطرح و اساتید نیز او را به عنوان نقاشی حرفه‌ای بشناسند.

فعالیت‌های این هنرمند خودآموخته تا به آنجا است که انجمن نقاشان ایران او را به عنوان عضو پیوسته پذیرفته است. فعالیت‌های سرتختی محدود به ایران نبوده و او علاوه بر برگزاری نمایشگاه‌های انفرادی در گالری‌های معتبر داخلی، طی این سال‌ها آثارش را، در موزه هنرهای «نائیو» پاریس و دیگر مکان‌ها و کشورها، نمایش داده است.

«از تاریکی به روشنی» آخرین نمایشگاه اکرم سرتختی است که چهارم تا پانزدهم شهریورماهِ امسال در گالری «ثالث» برگزار شد. در این نمایشگاه آثار حجمی حمید رحیمی بافرانی (فرزند اکرم سرتختی) هم در کنار آثار این نقاش پیش روی مخاطبان قرار گرفت.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

اکرم سرتختی نقاش خودآموخته در گفتگو با ایلنا از نحوه ورودش به دنیای حرفه ای و سبک و سیاق و آثارش گفت. در خلال این مطلب؛ آثاری از اکرم سرتختی نیز قابل مشاهده است.

به عنوان سوال اول از فعالیتهای اخیرتان بگویید.

من به دلیل پرکار بودنم معمولا هر سال یک نمایشگاه انفرادی از آثارم برگزار می‌کنم. آخرین نمایشگاهم شهریورماه امسال در گالری «ثالث» برگزار شد. این رویداد «از تاریکی به روشنی» نام داشت و تعدادی زیادی از نقاشی‌هایم را شامل می‌شد که در میان آن‌ها کارهای جدیدم را نیز پیش روی مخاطبان قرار دادم. من هر روز به طور مداوم مشغول نقاشی هستم و آثارم را در دفترچه‌ای که دارم، خلق می‌کنم. چنین آثاری را هم در نمایشگاه «از تاریکی به روشنی» نمایش دادم.

با توجه به اینکه بخش بیشتر عمر خود را نقاشی نکرده‌اید، از سن پنجاه سالگی به بعد این هنر در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟

نقاشی بخش بزرگی از زندگی من است و همانطور که گفتم مدام در حال نقاشی کردن هستم. زمانی که نقاشی نمی‌کنم لوازم کارم کنارم نیست، انگار چیزی گم کرده‌ام! به همین دلیل فرزندانم همیشه ابزار و وسائل لازم را در اختیارم قرار می‌دهند تا بتوانم کار کنم. نقاشی سرگرمی و همه چیز من است. طی دو، سه سال گذشته هم به دلیل همه گیری بیماری کرونا خیلی محدود شده بودم و اقوام و اطرافیان هم برای رعایت اصول بهداشتی فاصله‌گذاری را رعایت می‌کردند و خیلی به من سر نمی‌زدند، به همین دلیل مدام مشغول نقاشی بودم. کلا نقاشی در چنین مواقعی بخشی از حس‌ها و کاستی‌های مرا جبران می‌کند. یا اینکه مثلا بخشی از وجود من به معاشرت کردن نیاز دارد و این نقاشی است که می‌تواند چنین کمبودهایی را جبران کند. اینطور بگویم که تمام اتفاقات زندگی من به نقاشی وابسته است. نقاشی بخش بزرگی از احساس و زندگی من است که قابل نادیده گرفتن نیست و از صبح تا شب مشغول فعالیت هستم. البته در مواقعی هم از فعالیت‌هایم برای مدت زمانی کوتاه می‌کاهم. به طور مثال پس از پایان نمایشگاه «از تاریکی به روشنی» چند روزی کار نکردم اما بعد به روال قبلی برگشتم.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

به طور میانگین چه ساعت‌هایی را به نقاشی کشیدن اختصاص می‌دهید؟

در مواقع معمولی صبح که از خواب بیدار می‌شوم تا شب پیش از آنکه بخوابم، مدام نقاشی می‌کشم. گاهی اوضاع جسمی و فیزیکی‌ام با من همراهی نمی‌کند و دچار مشکلاتی چون کمر درد، پا درد یا مواردی از این دست می‌شوم، اما بازهم به کار ادامه می‌دهم. یا مثلا زمانی که قلم یا ماژیک را دست می‌گیرم، بعدش دستم در همان حالت می‌ماند و انگار حالتی مانند خشک شدگی پیدا کرده است. به هرحال چنین مسائل و مشکلات بنا به اقتضای سن وجود دارد، اما مانع کار کردنم نخواهد شد، چون روحم درگیر نقاشی است وبه خاطر مشکلات جسمانی و فیزیکی نقاشی را رها نمی‌کنم.

آیا شما پیش از پرداختن جدی به نقاشی در زمینه هنرهای دیگر فعالیت‌هایی داشته‌اید؟

من در سن پایین ازدواج کردم و بچه‌دار شدم؛ بنابراین در رابطه با هنر هیچ پیش زمینه قبلی نداشتم. البته خانواده مادری من کاشانی هستند و بافنده فرش بوده‌اند. از نظر آنهایی که هنر خوانده‌اند یا در این زمینه فعال هستند، قال‌ بافی پیشینه هنری محسوب می‌شود. کلا پیش از پرداختن به نقاشی در زمینه هنرهای تجسمی و رشته‌های مربوط به آن هیچ سر رشته‌ای نداشته‌ام.

چه شد که در میانسالی متوجه شدید به نقاشی علاقه دارید و استعداد و خلاقیت لازم را برای فعالیت‌های حرفه ای دارا هستید؟

پنجاه‌ساله بودم که بر اثر یک اتفاق و درخواست متوجه شدم در نقاشی استعداد دارم. ماجرا از این قرار بود که یک روز نوه‌ام آمد و گفت برای من یک نقاشی بکش و باید آن را به عنوان تکلیف درسی به مدرسه ببرم. من گفتم نقاشی بلد نیستم و نمی‌توانم اثر خوبی برایت بکشم، اما خب نوه‌ام اصرار کرد و در نهایت من هم قبول کردم. در ادامه برای نوه‌ام خانه خدا یا کعبه را کشیدم. پس از کشیدن این اثر خیلی به نقاشی علاقمند شدم و تمایل داشتم به خلق اثری دیگر بپردازم. پسرم در دانشگاه هنر می‌خواند و به همین دلیل ابزار و لوازمی چون مقوا، پاستل و هر آنچه لازم بود در خانه ما وجود داشت و من هم می‌توانستم از آن‌ها استفاده کنم. من پاستل را با مقداری مقوا انتخاب کردم. زمانی که بچه‌ها در منزل نبودند شروع می‌کردم به نقاشی کشیدن روی مقواهای پنجاه در هفتاد. الان هم آن آثار اولیه همچنان وجود دارند.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

این آثار چه موضوع و مفهومی داشتند؟

این آثار که با پاستل روی مقوا کار شده‌اند، موضوعاتی مذهبی دارند. در ادامه این آثار را دانه به دانه زیر فرش مخفی می‌کردم که بچه‌ها آنها را نبینند.

چرا آثارتان را از خانواده پنهان می کردید؟

چون تصور این بود آثارم عجیب و غریب هستند و بهتر است کسی آنها را نبیند! خودم هم نمی‌دانستم نقاشی‌هایم خوب هستند یا بد؟! اما خب از اتفاقاتی که در درونم در حال رخ دادن بود هم سورپرایز شده بودم. یادم هست پس از آنکه تعدادی از آثارم را کشیدم (حدود ده اثر کمتر یا بیشتر)، قضیه را با پسرم که دانشجوی هنر بود، مطرح کردم. پسرم وقتی نقاشی‌ها را دید بسیار شگفت زده شد. او آثارم را فوق‌العاده دانست و مرا به ادامه فعالیت تشویق کرد، بعد نقاشی‌هایم را به چند نفر از استادان دانشگاهی‌اش نشان داد که آن استادها  ضمن تعریف و تمجید از آثارم، آنها را اصیل دانسته بودند. استادان طی صحبت با پسرم  به او گفته بودند بهتر است نمایشگاهی از  این آثار برگزار کنیم.

و در نهایت این اتفاق، یعنی برگزاری نمایشگاهی انفرادی برایتان نتایج مثبتی دربرداشت؟

بله همینطور است. نمایشگاه برایم بازخورد خوبی داشت و اتفاقی امیدوارکننده بود به این دلیل که استادان، هنرمندان و دانشجویان زیادی به دیدن آثارم آمدند.

این اتفاق برایتان شگفت‌انگیز بود؟‌ همین استقبال استادان از آثارتان.

راستش در ابتدا از چنین اتفاقی کمی ترس داشتم و حتی دلم نمی‌خواست آثارم روی دیوار روند و دیده شوند، چون نه در جریان چنین رویدادهایی بودم و نه می‌دانستم نمایشگاه چیست و گالری کدام است؟! کلا نسبت به برگزاری نمایشگاه تمایلی در من نبود و چنین جریانی را دوست نداشتم اما به واسطه همت و اصرار پسرم این اتفاق افتاد. بعد از اینکه بازخوردهای خبری را دیدم و متوجه علاقه و استقبال مخاطبان و هنرمندان و اساتید شدم، دوباره شروع به نقاشی کشیدن کردم و روندی که پیش گرفته بودم را با اطمینان بیشتر ادامه دادم.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

اکرم سرتختی و فرزندش حمید رحیمی‌بافرانی در نمایشگاه «از تاریکی به روشنی» که آثار مادرش را در قالب مجسمه ساخته

به هرحال قدم گذاردن در مسیری حرفه‌ای و خالی از اشکال حتی برای جوان‌ها و تحصیل کرده‌های عرصه هنر کار راحتی نیست. این مسیر برای شما که هم جوان نیستید و هم تحصیلات هنری و آکادمیک ندارید و خود آموخته هستید، چگونه مساعد و هموار شد؟

به نظرم نسبت به هنرمندان خودآموخته، اتفاقی که برای من افتاده، متفاوت بوده است. واقعا نمی‌دانم در پاسخ به سوال شما چه توضیحی دهم و بگویم این روند چگونه پیش رفته است. می‌توانم بگویم از اینکه نقاشی می‌کشم و یکی از هنرمندان این عرصه محسوب می‌شوم بسیار خوشجالم. فرزندانم می‌گویند پشتکار و ممارست خیلی بر ارتقای روند کاری‌ام موثر بوده و همانطور که در ابتدای مصاحبه هم گفتم، مدام از صبح تا شب مشغول نقاشی کشیدن هستم.

شما از خلق نقاشی‌هایتان و قرار دادن آن پیش روی مخاطب چه هدفی دارید؟

من به واسطه آثارم دنبال به نمایش گذاشتن دنیایی شگفت‌انگیز هستم و امیدوارم تا به اینجا موفق عمل کرده باشم. اگر در کارم موفق بوده‌ام، دلیلش حس و انرژی است که به آثارم انتقال یافته و مخاطبان را به استقبال واداشته است. اگر هر سال نمایشگاه برگزار می‌کنم هم دلیلش استقبال مخاطبان و هنرمندان است که به من امید و انگیزه می‌دهد تا همچنان به فعالیت ادامه دهم.

با توجه به اینکه هنرمندی خودآموخته هستید آیا به سبک‌ها و ویژگی‌های آنها توجه دارید یا اینکه برای شما همه چیز غریزی است و در لحظه رخ می دهد؟

فعالیت من بر اساس حسی است که در من وجود دارد و سعی‌ام این است آنچه از درونم می‌آید را بیرونی کنم. من هربار که کشیدن اثری را شروع می‌کنم، نمی‌دانم چه می‌خواهم بکشم، اما در ادامه دست‌ها، ذهن و چشمانم همه با من همراه می‌شوند و اثر شکل می‌گیرد.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

پس از آنکه جامعه هنری و مخاطبان شما را به عنوان نقاشی خودآموخته و البته حرفه‌ای پذیرفتند، به دنبال این نبودید که آموزش تئوریک و عملی ببینید؟ و آیا استادی داشته اید؟

در پاسخ به سوالتان باید بگویم خیر من استادی نداشته‌ام. به صورت حرفه‌ای هم آموزش ندیده‌ام و تا به امروز بر اساس همان تعریفی که از هنرمندان «نائیو» یا «خودآموخته» وجود دارد، فعالیتم را ادامه داده‌ام. پسر و دخترم هنر خوانده‌اند اما تا به امروز در اینباره صحبتی به میان نیاورده‌اند که مرا آموزش دهند یا اطلاعاتی در اختیارم بگذارند.

 از علاقمندی‌هایتان در دنیای هنر بگویید.

من به دیدن مستندهای هنری علاقمند هستم و هنرمندان را هم بسیار دوست دارم. تمایلم این است تا حد امکان درباره‌شان ببینم و بشنوم. اخبار هنری را همیشه دنبال می‌کنم و به دیدن نمایشگاه‌ها و گالری‌ها علاقمند هستم. این موارد از مقطعی به بعد برایم اهمیت زیادی پیدا کرده‌اند.

به نظرتان پس از  آن همه مشق کردن و کشیدن و برگزاری نمایشگاه‌های داخلی و بین‌المللی پیشرفتتان در هنر نقاشی در چه حد بوده است؟

طی این سال‌ها تلاشم این بوده حس و احساسم را مانند گذشته زنده نگه دارم. اما خب در خلق آثار و بهره گیری از تکنیک پیشرفت‌هایی حاصل شده است؛ این را فرزندانم که اصول هنرهای تجسمی را می‌دانند و بر مبانی اشراف دارند و در جریان فعالیت‌ها و جزییات آثارم هستند، می‌گویند.

دلم می‌خواهد مانند شاپرک‌ها پرواز کنم/ می‌خواهم یک نقاش نائیو باقی بمانم

شما برخلاف بسیاری از  هنرمندان تحصیل کرده و استادان رشته‌های مختلف هنرهای تجسمی، طی این چند سال در برخی کشورهای دیگر هم نمایشگاه برگزار کرده‌اید! برگزاری این رویدادها چگونه رخ داده و به سرانجام رسیده است؟

نمایشگاه‌های خارج از ایران من به دعوت گالری‌دارهایی برگزار شده‌اند که از قبل با آثارم آشنایی داشته‌اند. من دو نمایشگاه در کشور فرانسه و شهر پاریس برگزار کرده‌ام که در موزه دائمی هنرمندان خودآموخته برگزار شدند. طی این حضور و همزمان با برگزاری نمایشگاه، تلویزیون فرانسه از من و آثارم گزارشی را تولید و پخش کرد. خبرگزاری‌های دیگر هم گزارشی را در اینباره منتشر کردند. در شهر آمستردام کشور هلند هم دو نمایشگاه در گالری مخصوص هنرمندان خودآموخته، برگزار کرده‌ام. نمایشگاه دیگرم هم در کشور سویس و در حاشیه جشنواره «ایتفا» برگزار شد. خدا را شکر این رویداد هم مورد استقبال مخاطبان و هنرمندان شرکت کننده‌ای که از سراسر اروپا آمده بودند، قرار گرفت، حتی برخی از آثارم در این رویداد فروخته شد. پس از برگزاری نمایشگاهم در سویس بود که تعدادی از  کلکسیونرها با من ارتباط برقرار کردند و برای داشتن آثارم تمایل نشان دهند.

 برگزاری نمایشگاه چه تاثیری بر ادامه روند فعالیتتان دارد.

به هرحال برگزاری هر نمایشگاه چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، باعث می‌شود مخاطبان و هنرمندان دیگری با سبک و سیاقم آشنا شوند.

 هنر خودآموخته یا «نائیو» در دنیا و کشور ایران تا چه حد شناخته شده است؟

هنر «نائیو» در دنیا شناخته شده است، اما تا همین چند سال پیش در کشور خودمان شناخت زیادی نسبت به آن وجود نداشت. خوشبختانه طی چند سال گذشته هنرمندان خودآموخته و آثارشان در ایران خیلی بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفته اند، که اتفاق خوبی است.

مولفه و ویژگی مهمی که در همه آثارتان وجود دارد، دنیای ذهنی و کودکانه شماست که در آثارتان نمود یافته و حال امضای شما حساب می‌شود. این دنیای کودکانه و رویایی و فانتزی از کجا می‌آید و از چه موضوعی نشات می‌گیرد؟

من همیشه کودک هستم. فکر می‌کنم در سنین کودکی مانده‌ام و رنگهای شاد را دوست دارم؛ مثلا اینکه زمانی که در کودکی رنگین‌کمان می‌دیدم، خوشحال می‌شدم. حالا همان رنگ‌ها را در نقاشی‌هایم استفاده می‌کنم و می‌دانم رنگ‌های شاد همه آدم‌ها را خوشحال می‌کند. به هرحال همه آدم‌ها شادی کردن را دوست دارند. معتقدم آدم‌ها همیشه باید پاکنی در دست داشته باشند و بدی‌ها را پاک کنند و به جای آن‌ها خوبی‌ها و زیبایی‌ها را نقاشی کنند. و خوبی‌ها را ببیند.

به عنوان نقاشی که برای کودک درونش ارزش قائل است، در اینباره بگویید که چطور آدم‌ها می‌توانند این موجود بکر، لطیف و ظریف را در وجودشان زنده نگاه دارند؟

شاد بودن و کودک بودن را خودمان باید بسازیم. با دیدن زیبایی‌های اطرافمان و دیدن خوبی‌ها و نعمت‌هایی که به ما اعطا شده این اتفاق رخ خواهد داد. بهتر آن است با دیدن زیبایی‌های اطرافمان زشتی‌ها را اصطلاحا در چاه بریزیم و درش را ببندیم. باید سعی کنیم قشنگی‌ها و خوبی را ببینیم. برای آنکه بتوانیم هنرمند خوبی باشیم باید از خدای خودمان بخواهیم که زیبا دیدن را به ما یاد دهد.  در این صورت است که می توانیم هنرمند باشیم.

تا به اینجا از هر آنچه رقم زده اید و رخ داده، رضایت دارید؟

از فعالیت‌های هنری‌ام راضی هستم و یادگیری هر چه بیشتر اتفاقی است که خوشحال‌ترم می‌کند. معتقدم هنر روح را زنده نگه می‌دارد و برای این ادامه حیات مایلم هنرهای دیگری چون موسیقی را هم بیاموزم. بابت محبت فرزندانم شکرگزار هستم و معتقدم این خداوند است که به من انگیزه می‌دهد تا کار کنم و با نقاشی کشیدن حالم بهتر شود. به واسطه نقاشی است که بدی‌ها و درهایم را فراموش می‌کنم و در مقابل به دنیای قشنگ و رنگی نقاشی هایم می اندیشم. 

اگر ناگفته‌ای مانده یا موضوعی هست که لازم می‌دانید بیان شود، درباره‌اش توضیح دهید.

خیر ناگفته‌ای نیست. در آخر باید بگویم آنچه دلم می‌خواهد این است که مانند پرنده‌ها و شاپرک‌ها پرواز کنم. دلم پرواز به سمت خدا را می‌خواهد که این نیز در نوع خود هنری والا است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز