خبرگزاری کار ایران

رمان «عشق علیه عشق» روانه بازار شد

رمان «عشق علیه عشق» روانه بازار شد
کد خبر : ۱۲۷۵۷۱۸

رمان «عشق علیه عشق» در ۸ بخش و ۵۰ فصل توسط انتشارات هیلا منتشر روانه بازار کتاب شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «عشق علیه عشق؛ یا پنجاه کلمه‌ای که دنیا را تغییر داد» نوشته عباس مهیاد در ۲۴۰ صفحه و با قیمت ۶۵ هزار تومان توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد. 

رمان «عشق علیه عشق» یک اثر عاشقانه و فلسفی‌جنایی است که در آن درباره مباحثی چون جنون، روشنفکری و شبه‌روشنفکری، استیصال، بدفهمی و… صحبت می‌شود. 

این‌رمان، ۸ بخش اصلی دارد که در فهرست با نام‌های بخش یکم: من، بخش دوم: قسمت اول: من لیلی (کودکی)، بخش دوم: قسمت دوم: من لیلی (بلوغ)، بخش دوم: قسمت سوم: من لیلی (زندگی مشترک)، بخش دوم: قسمت چهارم: من لیلی (فرزند)، بخش سوم: عشق علیه عشق، بخش چهارم: آموزش جنون و بخش پنجم: من (یادداشت‌های مهم) روبه رو می‌شوید و «من» نویسنده بیش از سایر کلمات رخنمایی می‌کند که در ۵۰ فصل مخاطب را با خود همراه می‌کند. 

عباس مهیاد نویسنده این‌کتاب، متولد سال ۵۰ است و به ترجمه، شعر و نویسندگی مشغول است. «آرامش در سایه گل سرخ»، «داستان‌های کوتاه درباره عشق‌های کوتاه»، «تنهایی جمعی»، «+۱۳»، «از جنین تا مسیح» و «طغیان کاغذی» کتاب‌هایی هستند که او پیش از این چاپ کرده است. 

در بخشی از کتاب آمده است:

به موضوعی پی می‌برم که درجا خشکم می‌زند. سامان پیش از لیلی ازدواج کرده بوده است. این را ماهان‌صدرا می‌گوید. وقتی می‌گوید چشم‌هایش آن‌چنان جدی و خونسرد است که نمی‌توانی در پس آن‌ها چیزی بخوانی، اما حقیقت حرفش را نیز نمی‌توانی انکار کنی. آن‌قدر سیگار با سیگار روشن می‌کند که کلافه‌ات می‌کند. با این‌همه، حرف‌هایش آن‌چنان مهم است که ترجیح می‌دهی مثل لوکوموتیو دود کند اما ادامه دهد به سخن گفتنش. تنها دفعه‌ای که از حرف‌زدن با او وحشت می‌کنم همین باری است که دارد از ازدواج پیشین سامان دامادم می‌گوید. دوست دارم خفه‌اش کنم اما ساکت نمی‌شود و همچنان که به سیگار پایه‌سفیدش پک‌های عمیق می‌زند از «پدرسوخته» بودنِ دامادم می‌گوید که چیزی نمانده پدر نوه‌ام بشود. 

در پشت جلد کتاب آمده است: 

لیلی مدام می‌خواند. درس و مشقش را گاه رها می‌کند و رمان و شعر می‌خواند. هیچ محدودیتی برایش قایل نمی‌شوم. می‌دانم که پدر خوبی نیستم. نمی‌توانم او را از چیزی منع کنم که خودم نیز بیمارش بوده‌ام. خواندن مانند موج دریاست که در وجودت جلو می‌آید و ردش را برجای می‌گذارد. و سپس موجی دیگر و ردی دیگر. تفاوت انسان با شن آن است که شن مانند انسان جنون به خاطر سپردن ندارد. فقط انسان است که می‌خواند و سپس با تلخ‌ترین موضوعاتی که ذهنش را مانند یک لعنت فرا گرفته به بلوغ می‌رسد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز