خبرگزاری کار ایران

در گرامیداشت «ابوریحان بیرونی» مطرح شد؛

«ابوریحان» بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است/ شیوه ابوریحان این بود که به گفته بسنده نکند بلکه تجربه کند

«ابوریحان» بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است/ شیوه ابوریحان این بود که به گفته بسنده نکند بلکه تجربه کند
کد خبر : ۱۲۷۵۲۵۶

در روز بزرگداشت «ابوریحان بیرونی» به این نکات اشاره شد که وی بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است و شیوه ابوریحان اینطور بود که به گفته بسنده نکند، بلکه تجربه کند.

به گزارش ایلنا، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در روز بزرگداشت «ابوریحان بیرونی» مراسم پاسداشت این حکیم، فیلسوف و ریاضیدان برجسته ایرانی – اسلامی را برگزار کرد. 

در این برنامه که در تالار شهید مطهری (ره) انجمن برگزار شد حسن بلخاری (رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)، حسن تاجبخش (عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران)، غلامحسین رحیمی (استاد دانشگاه تربیت مدرس) و برزو قادری (محقق و پژوهشگر آثار ابوریحان بیرونی) به ایراد سخن پرداختند. 

حسن بلخاری در ابتدای این برنامه طی سخنانی گفت: ابوریحان بیرونی بنیانگذار مطالعات تطبیقی ادیان است. یعنی علاوه بر شاهکارهایی که در روش‌شناسی علم در قرون ۴ یا ۵ هجری دارد یک مسئله مهم دیگر در اندیشه و اقدامات علمی او بحث مطالعات تطبیقی ادیان به شمار می‌رود. باید توجه داشت که در قرون ۴ و۵ هجری قمری سه شخصیت برجسته در حوزه روش‌شناسی تحقیقی و علمی در تمدت ایرانی – اسلامی داریم که عبارتند از زکریای رازی (که در دانش پزشکی بسیارمهم است اما در بحث ادیان به او ان قلت‌هایی وارد شده است)، ابوریحان بیرونی و سپس ابن هیثم (که در فیزیک نور دارای جایگاه مهمی است). اما نکته مهم این است که ابوریحان یک تفاوت اساسی با دو شخصیت دیگر دارد. 

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: ابوریحان بیرونی شخصیتی متضلع و دانشمندی تجربه گرا و همه فن حریف است. البته او فیلسوف نیست اما ورود و اشراف او در «تحقیق ماللهند» نشان می‌دهد که به فلسفه یونانی کاملا آشناست. از اینرو ما این چندوجهی بودن شخصیت بیرونی را در ابن هیثم و رازی نداریم. با این توضیح باید تأکید کنم که یکی از مهمترین اضلاع شخصیت او، پایه‌گذاری مطالعات تطبیقی ادیان است. 

بلخاری ادامه داد: تا پیش از ابوریحان بیرونی مطالعات تطبیقی ادیان وجود نداشت. ذهن خلاق و اشراف وسیع او به اندیشه‌های مسیحی، مانوی، یهودی، یونانی، تصوف، قرآن و هندوئیسم او را در این مسیر بسیار یاری کرد. ادوارد زاخائو در مقدمه خود بر تحقیق ماللهند به این نکته تأکید کرده که ابوریحان بر هفت حوزه تمدنی اشراف کامل داشته است. 

او افزود: از فحوای کلام ابوریحان ارجاع صرف برای اثبات اندیشه‌هایش به دست نمی‌آید چرا که او اشراف بالایی بر معانی دارد و امیرکلام است و معانی، ملکه ذهنی او بوده اند. ابوریحان بارها از «کنزالاحیاء» مانی سخن می‌گوید که مشخص است پیشتر، اسناد آنرا دیده است. در متون مسیحیت و یهودیت هم البته همینطور است. از سوی دیگر «بیرونی» هندشناس بسیار برجسته‌ای است و بعد او هیچ یک از هندشناسان به پای او نمی‌رسند؛ اگر چه استادانی چون دکتر فتح الله مجتبایی و داریوش شایگان در دوران ما در این زمینه آثار متعددی دارند. 

بلخاری اضافه کرد: ابوریحان زبان سانسکریت را به خوبی می‌دانسته و از جمله کتاب پاتنجل و یک رساله‌ای با عنوان سامکیاها سوترا (که درباره دارشانای سوترا بوده و متأسفانه مفقود شده است) را نیز به عربی ترجمه کرده است. همچنین آثاری را از عربی به سانسکریت برگردانده که از جمله آن‌ها مجسطی و هندسه اقلیدلس است. همچنین رساله‌ای را درباره اسطرلاب به سانسکریت نوشته است. 

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: بنابر آنچه که بیان شد و بنا به کتاب عظیم «تحقیق ماللهند»، بعد از بیرونی هندشناس برجسته‌ای همانند او نداریم. چرا که او در فضای هند تنفس کرده و به عبارتی جان، روح و روان او با اندیشه هندی گره خورده است و در حقیقت راوی بطن معنایِ اندیشه هند است. 

بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود درباره مطالعات تطبیقی ادیان و نقش بنیانگذاری ابوریحان در این حوزه گفت: ادوارد زاخائو می‌گوید که روش ابوریحان در مطالعات تطبیقی امروزه هم قابل استفاده است. چون در اروپا از نیمه دم قرن ۱۹ رسما رشته مطالعات تطبیقی شکل گرفت؛ بعد از اینکه اوپانیشادها و آثار کلامی مسلمین به آلمانی ترجمه شد بحث جدی مطالعات تطبیقی ادیان به وجود آمد و زاخائو تأکید می‌کند که اگر میان مطالعات تطبیقی ادیان در جهان معاصر با روش ابوریحان مقایسه‌ای داشته باشیم، روش بیرونی همچنان تازه است. 

او درادامه سخنان خود با اشاره به کارکرد روش ابوریحان در کتاب تحقیق ماللهند گفت: او تقریبا همه منابع مهم اندیشه هندی مانند مهاباهاراتا (که کتاب اول منظومه حماسی جهان از لحاظ تعداد اشعار یا لوکاها به قول هندی‌ها است و وجه حماسی اوپانیشادها ست) و بهاگاواد گیتا را به دقت خوانده و به آن‌ها تسلط داشته است. مشهور است که گاندی در طول عمر خود هرروز یک صفحه از بهاگاواد گیتا را می‌خوانده است. 

بلخاری افزود: بهاگاواد گیتا داستان گفت و گوی آرجونا (سردار شکوهمند حماسه و حکمت هندی‌ها) با ارابه ران اوست که بر اثر دیدار این دو باهم، آرجونا متوجه می‌شود که این ارابه ران فردی عادی نیست و تجسد «کریشنا» است. «کریشنا» در یکی از گفت و گوهای خود با آرجونا می‌گوید: بحث من رَستن از «عمل» نیست که پیراستن از عمل است. من می‌گویم عمل کن اما اسیر عملت مشو! من وارستگی در عملت را می‌خواهم نه وابستگی به عملت را! 

او ادامه داد: ابوریحان همچنین کتاب رامایانا و پوراناها (یکی از ۱۸ پورانا را بنده در فرهنگستان هنر با عنوان پورانای نیلوفر ترجمه و چاپ کرده ام) و البته قوانین مانو را خوانده است و تسلط بالایی بر این آثار دارد، البته فقط ۲ دارشانا را دیده و کتاب اوپانیشادها را هم ندیده است، چرا که به دلیل حمله مسعود غزنوی به هند علمای اوپانیشادها به بنارس رفته بودند و در دسترش نبودند. همچنین سامکهیا سوترا و یوگا سوترا را به عربی ترجمه کرده است. به بودیسم هم اصلا وارد نشده چرا که در دوره او بودیسم از هند اخراج شده بوده است. اما آنچه که درباره حکمت، تاریخ و حماسه هند بوده است را دیده است. 

بلخاری تصریح کرد: «سامکهیا سوترا» وجه نظری «یوگا» ست و «یوگا» وجه عملی «سامکهیا»؛ یوگا می‌گوید فلسفه یا «دارشانایِ سامکهیا» مسیر را به شما نشان می‌دهد اما شما را به مقصد نمی‌رساند، لذا مقصد به یوگا (یا به عمل) دست یافتنی است. در حقیقت از رساله پانجل و تحقیق ماللهند معلوم می‌شود که بیرونی «یوگا» را به درستی فهم کرده است. 

استاد دانشگاه تهران در بخش پایانی سخنان خود گفت: اطلاعات تاریخی بیرونی از هند، از تصوف (که البته قبل از ظهور تصوف اسلامی است) و یونان باعث شد تا در تحقیق ماللهند تا جایی که می‌تواند دست به تطبیق این مکاتب بزند. در این راستا در کتاب تحقیق ماللهند میان قرآن، رساله پاتانجل، بایزید بسطامی و در عین حال با برخی اندیشه‌های عرفانی دست به نوآوری‌های تطبیقی در حوزه ادیان می‌زند. او در این کتاب بین تصوف اسلامی و رساله پاتاجل به خصوص در مفهوم مهم «وحدت» «فنا» نسبت ایجاد کرده و می‌گوید: «…مذهب صوفیه نیز در اشتغال به حق به طریق پاتانجل (پاتانجل نام یک فرد مهم هندی است که بین ۴۰۰ تا ۲۰۰ قبل از میلاد زندگی می‌کرده است و کتابی با عنوان یوگا سوترا را نوشته که در زمان ابوریحان به نام پاتانجل مشهور بوده است؛ بنده نیز درباره این کتاب، مقاله مفصلی نوشته‌ام) مادام که اشاره می‌کنی موحد نیستی! مگر بدآنگاه که حق بر اشارت تو مستولی گردد به فانی کردن اشارت از تو، نه مشیری ماند و نه اشارتی! ابوریحان می‌گوید در پاتانجل بحثی داریم تحت عنوان «فنا» یا «وحدت» (بین وحدت و اتحاد در عرفان ما فاصله است. اتحاد باطل است و «وحدت» عین حق است. در «اتحاد» شی اصالت وجودی خودش را حفظ می‌کند و در «وحدت» فانی می‌شود. عرفای ما «وحدتیه» هستند نه «اتحادیه» به تعبیری که شبستری در گلشن راز هم به آن اشاره می‌کند)؛ سپس قولی از یک حکیم هندو می‌آورد که در بحث نسبت خود با حق می‌گوید: «وچگونه متحقق نگردانم کسی را که او من است به «انیت» و نه من است به اینیت! » این حکیم هندو می‌گوید که در مسئله «انیت»، او من است و من او هستم، اما در «اینیت» نه! در کجائی، من در مکانم و او در مکان نیست… «چون بازگردم به عودت به فراق افتم و چون اهمال کنم به اهمال خفیف شوم و به اتحاد الفت گیرم…» لذا ابوریحان بیان می‌کند که یکی از بنیادهای تفکر هندو بحث «وحدت با حق» است. 

او ادامه داد: سپس از ابوبکر شبلی نیز مطالبی را می‌آورد. خداوند به شبلی گفت: ««کل» را خلع کن که به کلیت به ما رسید و باشی و نه باشی و اخبار تو از ما بود و فعل تو از ما بود» سپس از بایزید هم نکته‌ای نقل می‌کند. (بایزید گفته بود لیس فی جبتّی الا الله) و در ادامه به قرآن کریم اشاره و آیه ۷۳ سوره مبارکه بقره را ذکر می‌کند که: «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» پس دستور دادیم بعضی از اعضاء گاو را بر بدن کشته زنید (تا زنده شود و قاتل را معرفی کند). این گونه خداوند مردگان را زنده خواهد فرمود، و قدرت کامله خویش را به شما آشکار می‌نماید، باشد که عقل خود را به کار برید… اینکه جز میت نمی‌تواند موجب احیای میت شود در ذهن ابوریحان وجود داشته است. ابوریحان می‌گوید: «گفته‌اند که فرمان به قتل میت بهر زنده گردانی او اخبار آن است که قلب (به نظر می‌رسد این جعل و تأویل ابوریحان باشد) به انوار معرفت زنده نگردد مگر به میراندن تن به کوشائی!» 

بلخاری تأکید کرد: براساس گفته ابوریحان تا تن را نمیرانید قلبتان نورانی نمی‌شود و داستان میت به میت تأویلی است از میراندن تن تا ققنوس جان زنده گردد. 

ابوریحان؛ تجربه، منطق وخردورزی

درادامه حسن تاجبخش به ایراد سخن پرداخت و گفت: ابوریحان بیرونی روی اصول تجربی، منطقی و اصول خردورزی کار می‌کرد. شیوه ابوریحان اینطور بود که به گفته بسنده نکند، بلکه تجربه کند. مثلا در گذشته گفته‌اند که اگر مار افعی به زمرد نگاه کند، کور می‌شود؛ ابوریحان این باور را امتحان کرده و دیده که افعی کور نمی‌شود. 

عضو فرهنگستان علوم ایران در بخش دیگری از سخنان خود گفت: کتاب مهم بیرونی در زمینه طب «الصیدنه فی الطب» است که در هشتاد سالگی آن را نوشته است. این کتاب درباره داروشناسی محض است نه داروسازی؛ شیوه کار او نیز اینگونه بوده که یک دستیار پزشک داشته که موارد دارویی را از منابع مختلف جمع آوری می‌کرده و در حاشیه آن، ابوریحان بیرونی نظرات خود را می‌آورده است. 

او ادامه داد: مرحوم زریاب خویی کتاب «الصیدنه» را تصحیح کرد. دانشمندی به نام ابومحمد غزنوی در ۵۴۹ قمری یادداشتی بر این کتاب نوشت. در این کتاب ابوریحان از تجربیات خودش بسیار استفاده کرد. ابوریحان معتقد است که در این کتاب داروشناسی انجام داده است. بیرونی در این کتاب ۶۵۰۰ مرجع دارد که عبارتند از پزشکان، فیلسوفان، مذهبیون و… ولی اسمی از ابوعلی سینا نمی‌برد ولی از رازی نام برده است و حدود ۳۵۰ مورد ارجاع به او داده است. 

تاج بخش در پایان تأکید کرد: مقدمه ابوریحان در کتاب «الصیدنه» بسیار جالب است. او در این کتاب نام داروها را در زبان‌های مختلف می‌آورد. او در این کتاب می‌گوید هندیان مثل ما پزشکانی با تخصص‌های مختلف دارند اما یک نوع پزشکی هم دارند که با نیروی روحی کار می‌کند که در کتاب‌های اخترشناسی درباره آن‌ها مطالبی نوشته اند. این موضوع در کتاب بهاء الدوله رازی که کاشف سیاه سرفه بود هم آمده است که به نوعی به انرژی درمانی نیز اشاره دارد. 

نکاتی درباره کتاب «افراد المقال» بیرونی

سومین سخنران این نشست غلامحسین رحیمی بود. او گفت: کتاب «افراد المقال» از نگاشته‌های مهم بیرونی است که در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جز چند مقاله عمومی و بعضاً بسیار کوتاه، پیرامون کتاب، مطلب دیگری در دسترس نیست. حتی مرحوم ابوالقاسم قربانی که در کتاب بیرونی نامه آثار ریاضی ابوریحان را بررسی کرده است، به کتاب «افرادالمقال» وی نپرداخته است. 

استاد دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: متن عربی کتاب در حیدر آباد دکن در سال ۱۹۴۸ میلادی به چاپ رسیده است. ادوارد استوارت کندی ترجمه و شرح آن را به زبان انگلیسی در دو جلد در سال ۱۹۷۶میلادی در حلب سوریه به چاپ رسانده است. تا آنجا که نگارنده می‌داند، این کتاب به فارسی ترجمه نشده است. 

رحیمی ادامه داد: بیرونی کتاب را در ۳۰ باب تنظیم کرده است. وی تمام مباحثی که به لحاظ ریاضی و نجومی به نحوی به سایه‌ها مربوط می‌شود، آورده است. گر چه کتاب را باید به نوعی «نجوم ریاضی» دید اما در آن مباحث ریاضی محض (بویژه مثلثات) و کاربردهای فنون ریاضی، مانند اندازه گیری فواصل نقاط روی زمین و ارتفاع کوه‌ها و سازه‌های بلند نیز مطرح شده است. افزون بر آن بیرونی نکات وحکایاتی را بیان می‌کند که بازتاب روش علمی او در مطالعۀ طبیعت است. 

او افزود: سید حسین نصر در خصوص روش تحقیقی بیرونی در بررسی طبیعت می‌نویسد: «در علوم اسلامی چنانکه در مورد بیرونی می‌توان به خوبی مشاهده کرد یک روش منحصر به فرد برای ادراک و بررسی طبیعت وجود نداشته است، بلکه مشاهده و تجربی، استدلال و تفکر، مآخذ پیشینیان و کتب آسمانی هر کدام به نوبۀ خود طریقی بوده است برای کسب علم در بارۀ بنیان و چگونگی پیدایش جهان.» نصر روش وی را در تحقیق طبیعت مشاهده و بهره گیری از ریاضی می‌داند، که قبل‌تر از وی، همایی در مقدمه کتاب التفهیم می‌نویسد: «. . وی در کشف و اثبات قضایای فلسفه و علوم طبیعی و هیأت و نجوم؛ روش ریاضی و تجربی را برگزیده بود؛ به این معنی که در کلیت مسائل عقلی تنها به برهان ریاضی؛ و در جزئیات امور طبیعی و نجومی به استقراء و تجربۀ حسی شهودی اعتماد و اعتقاد داشت. روح ریاضی او به قیاسات عقلی صرف معمول در کتب فلسفه که اغلب از شایبۀ وهم و خیال خالی نیست؛ و نیز به دلایل استحسانی ذوقی که دایر مدار سلیقه‌ها و ذوق‌های مختلف است؛ هرگز اشباع نمی‌شد.» 

استاد دانشگاه تربیت مدرس تأکید کرد: بیرونی به رغم اینکه روش نقلی را نیز تأیید می‌کند ولی جویندگان علم و حقیقت را از پیروی کورکورانه حتی از اساطین فن، برحذر می‌دارد. او در قانون مسعودی می‌گوید: «به راستی که من همان کاری را کردم که بر هر انسانی واجب است در شغل خودش انجام دهد، یعنی کوشش و تلاش گذشتگان را با منت پذیرا باشد و بدون آنکه بزرگی و حشمت آن‌ها مانع اصلاح معایبی شود که به آن‌ها برمی خورد… و آنچه برایش روشن شد و از نوشته‌های پیشینیان به دست آورد، برای یادآوری آیندگان و کسانی که در زمانهای بعد می‌آیند، باقی گذارد» 

جایگاه رفیع ابوریحان بیرونی

در پایان این برنامه نیز برزو قادری سخنرانی کرد و گفت: جایگاه رفیع ابوریحان بیرونی بر کسی پوشیده نیست و نقش او بویژه در رشد و ترقی علوم طبیعی که سایه‌ی آن گستره‌ی وسیعی از عرصه‌ی تمدن و فرهنگ بشری را در بر گرفته، همواره مورد تأمل و ژرف‌کاوی اندیشمندانی از ایران و سایر کشورها قرار داشته است. اما موضوع بحث اینجانب در گفتار حاضر، رویکردی است که بیرونی به مطالعه و معرفی آراء فرزانگان هندی داشته است. 

او افزود: اگرچه پیش از بیرونی نیز محققین و جستجوگرانی را می‌یابیم که تلاش‌هایی در مطالعه و روایت آراء هندوان داشته‌اند، چنانچه ابن ندیم در فن دوم از مقاله‌ی نهم کتاب الفهرست، به آراء اعتقادی و فکری هند پرداخته و در آن مقاله به کتابی با عنوان «کتابٌ فیه ملل الهند و ادیانها» از نویسنده‌ای ناشناس و به خط یعقوب بن اسحاق کندی اشاره نموده که در روز جمعه سوم محرم سال ۲۴۹ هجری نسخه برداری شده است، و همچنین خود بیرونی نیز در تحقیق ماللهند به اهمیت برخی جویندگان در آراء هندوان مانند ایرانشهری اشاره نموده، با این وجود، آثار بیرونی از چنان ویژگی‌های برجسته و منحصربفردی برخوردار است که او را در این حوزه نسبت به سایرین متمایز ساخته است. 

قادری ادامه داد: از مهم‌ترین وجوه تمایز آثار بیرونی با سایر آثاری که در بررسی فرهنگ و اندیشه‌ی هندوان به جای مانده به این موارد می‌توان اشاره کرد: ۱– بیرونی دانشمندی برجسته با درک و تجربه‌ای عمیق از دانش نجوم، ریاضیات، جغرافیا، گیاهشناسی، طبیعیات، تاریخ و… است و مسلماً مطالعات و مباحثات او با دانشمندان هندی در مقایسه با سیرو سفر کنجکاوانی که اساساً درک عمیقی از علوم مذکور نداشته‌اند، منجر به درکی عمیق‌تر از معارف هندوان گشته است. ۲ – بیرونی از این موقعیت برخوردار بوده تا در کنار پادشاهی مقتدر، سلطان محمود، به سرزمین هند ورود پیدا کند و چه بسا با پاندیت‌ها و دانشمندان درباری حاکمان هند دوستی و آشنایی پیدا کرده باشد و از آن‌جایی که همواره حاکمان و فرمانروایان برترین دانشمندان را در دربار خود نگه می‌داشتند، می‌توان دریافت که بیرونی زمینه‌ای مناسب برای معاشرت‌ها و پیش‌برد تحقیقات خود در اختیار داشته‌است. ۳ – بیرونی در حدود سیزده سال در دربار سلطان محمود اقامت داشته و سال‌های متمادی از زندگی خود را در هند به سر برده که همین امر زمینه‌ی مناسبی را جهت فراگیری ادبیات سنسکریت برای وی فراهم آورده است، به گونه‌ای که چنین اشاره می‌کند که آثاری چون مجسطی بطلمیوس و کتابی در اسطرلاب را خود به سنسکریت برگردانده است. بدین ترتیب، او این امکان را داشته که هم از مصاحبت پاندیت‌ها بهره برد و هم خود، مستقیماً آثار مقدس آن‌ها را مطالعه نماید. ۴ – موارد ذکر شده، ناظر بر موقعیت ممتاز بیرونی در برخود با هند تلقی می‌شوند، اما به هر حال نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که روحیه‌ی علمی وعدم تعصب بیرونی مهمترین ویژگی است که روایت او از هند را تا به امروز قابل احترام و تأمل نگه داشته است. بیرونی در سال ۴۲۷ هجری قمری فهرستی شامل ۱۳۸ اثر در خصوص تألیفات خود تدوین نموده که در حدود ۲۰ اثر از میان آن‌ها مطلقاً مربوط به حوزه‌ی هند هستند و همگی این آثار، تحقیق، تأمل و ترجمه‌ای غیر مغرضانه از آراء هندوان محسوب می‌شوند. 

محقق و پژوهشگر آثار ابوریحان بیرونی تصریح کرد: درمیان آثار او، ترجمه رساله یوگاسوتراهای پاتانجالی تحت عنوان «پاتانجل الهندی فی‌الخلاص من الارتباک» از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار شده که ارزش این اثر، با نظر به جایگاه رفیع این رساله در بستر فرهنگ و اندیشه‌ی هند، آشکار خواهد شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز