خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با قاسم تبریزی مطرح شد؛

غربی‌ها اجازه طرح ایده‌های ادوارد سعید و روژه گارودی را ندادند/ چرا نگاه غرب به سلمان رشدی و هولوکاست یکسان نیست؟

غربی‌ها اجازه طرح ایده‌های ادوارد سعید و روژه گارودی را ندادند/ چرا نگاه غرب به سلمان رشدی و هولوکاست یکسان نیست؟
کد خبر : ۱۲۶۶۰۴۲

اگر فردی مثل "ادوارد سعید" مطلبی بنویسد و دست به روشنفکری بزند، به طور ناگهانی دچار بیماری می‎‎‌شود. کتاب شرق شناسی او از کتاب‌هایی است که ماهیت استعماری غرب را به خوبی آشکار می‌کند. نمونه دیگر روژه گارودی است که ضمن چند اظهارنظر باید به دادگاه برود و در آنجا از سخنان خود دفاع کند. این همان آزادی بیان غرب است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بعد از حمله‌ی چند روز پیش به سلمان رشدی، نام این نویسنده‌ی هتاک مجددا بر سر زبان‌ها افتاد. بررسی کلام و ژست روشنفکر مآبانه‌ی غربی‌ها، باز هم سیاست یک بام و دو هوایِ آزاداندیشی‌شان را بیش از پیش عیان کرد. قاسم تبریزی (تاریخ‌پژوه معاصر) ضمن تحلیل این رخداد، از روژه گارودی و ادوارد سعید یاد کرد؛ کسانی که بعد از اتخاذ گاردِ معرفت‌شناسیِ مخالف با غرب یا به بیماری مبتلا شدند و یا به دادگاه رفتند.

او می‌گوید: "باید ضمن توهین‌های سلمان رشدی، عاقلانه بیندیشیم؛ چراکه این حرکت یک حرکت فردی نیست بلکه حرکت یک سیستم حاکمیتی است. باید حاکمیت آنها را به نقد بکشانیم و تاریخ آنها را خوب مطالعه کنیم." این تاریخ‌پژوه  ابراز داشت: "استعمار فرانسه وقتی در الجزایر مستقر می‌شود، آموزش قرآن را تعطیل کرد. آنها در ادامه‌ی تهاجم خود، حجاب را برای زنان الجزایری ممنوع کردند. در کتاب انقلاب الجزایر به این مساله به تشریح پرداخته شده است. مراکز اسلامی و همچنین آموزش زبان عربی تعطیل شد. آیا این آزادی است؟"

تشریح دلیل حمایت غرب از سلمان رشدی، بایکوت کردن تحقیق علمی در مورد هولوکاست، خوانش ستم‌های بی‌شمار غرب در قبال جهان اسلام از جمله مباحثی است که در این گفتگو می‌خوانید.

غربی‌ها کتاب "آیات شیطانیِ سلمان رشدی" را مصداق آزاداندیشی و آزادی بیان می‌دانند. با این وصف در جهان اسلام، این کتاب از مصادیق توهین به مقدسات برشمرده می‌شود. به نظر شما مرز آزادی بیان با اهانت کجاست؟

در این خصوص سه مساله متفاوت را می‌توان مطرح کرد: موضوع اول به حقوق بشر بازمی‌گردد که غرب در مورد آن فقط ادعا دارد. اولین مولفه حقوق بشر کرامت انسان و رعایت حرمت انسان است. اکنون باید پرسید که آیا فقط انسان غربی است که واجب چنین حرمتی است یا دیگران هم چنین حقی دارند؟ به اعتقاد من؛ حقوق بشر در غرب فقط بهانه است. چرا این حقوق بشر در خصوص یمنی‌ها رعایت نمی‌شود؟ جواب این سوال مشخص است؛ حقوق بشر یک ابزار برای تحقیر سایر ملت‌ها و بخصوص جهان اسلام است. در غرب اگر آزادی وجود دارد پس چرا بانوان محجبه‌ی مسلمان را به مدرسه راه نمی‌دهند؟ اگر در غرب آزادی است چرا در آلمان به مساجد اسلامی و مسلمانان تعرض می‌شود؟ بنابراین باید گفت که در غرب، حقوق بشر و آزادی هیچگاه مدنظر نبوده و نیست. اگر اینطور بود که دختران محجبه می‌توانستند با پوشش اسلامی وارد مدرسه شوند.

موضوع دوم به ملیت‌ها و ادیان و مذاهب بازمی‌گردد. با اسائه ادب به دین اسلام، در حقیقت به بیش از ۱ میلیارد نفر مسلمان توهین صورت گرفته است. در مقابل اگر کسی به حضرت مسیح (ع) توهین کند نیز به اعتقادات ۴ میلیارد آدم توهین کرده است. این دیگر آزادی بیان نیست؛ دیگرآزاری است. تخطی از این موضوع، به حرمت‌گذاری افکار عمومی بازمی‌گردد. وقتی مقاله یا کاریکاتوری علیه مقدسات اسلامی چاپ می‌شود، در حقیقت به ۵۰ کشور مسلمان اهانت شده است. این قابل قبول نیست.

مساله سوم نیز به آزادی بیان بازمی‌گردد. آزادی بیان به معنای این است که افراد عقاید خود را عنوان کنند؛ نه اینکه به این بهانه به عقاید دیگران توهین شود. ما به هیچ وجه اعتقاد نداریم که سلمان رشدی صرفا یک فرد است. او یک جریان است که غرب به بهانه‌ی حمایت از او، علیه مقدسات اسلام حرکت کرد. وقتی این فرد مطلب اهانت‌آمیزی علیه اسلام می‌نویسد، مشخصا در چارچوب اسلام، فتوایی هم برای برخورد با او مطرح خواهد شد. باید پرسید که ضمن چنین اتفاقاتی چرا بلافاصله ناوهایی سمت ایران حرکت می‌کنند و چرا فلان کشور با ما قطع رابطه می‌کند؟

در نظر داشته باشیم که ممکن است یک کشیش به اسلام توهین کند. مطمئنا این موضوع به آن فرد بازمی‌گردد؛ اما اگر کلیسایی به دین و قرآن و اسلام توهین کرد، این یک جریان‌سازی است و موضوع دیگر شخصی نیست. حرکت سلمان رشدی یک حرکت فردی نبود. در حقیقت حرکت غرب علیه اسلام تاویل می‌شود. این مجموعه توهین‌ها را می‌توان به ادامه‌ی جنگ‌های صلیبی تفسیر کرد که غربی‌ها علیه اسلام راه‌اندازی کردند. آن‌ها همان قتل عام مسلمانان را که در ۶۰۰ سال پیش انجام دادند، در قرن گذشته و حاضر هم انجام داده‌اند. جنایات آن‌ها در بوسنی و هرزگویین فراموش نشده است. جنایات آمریکا در افغانستان از همین دست است. آیا این موضوع خلاف آزادی و حقوق بشر نبود؟

کودتا در اندونزی ۵۰۰ هزار را به کام مرگ کشاند. این آزادی است؟! چنین موضوعاتی را باید ابزار استعمار دانست. وقتی ضمن چنین روندی، علیه سلمان رشدی فتوا داده می‌شود، در مقابل سیستم اطلاعاتی انگلیس به تمام قد از او حمایت می‌کند. آیا این سیستم اطلاعاتی نمی‌توانست از آیت‌الله سیدباقر صدر هم حمایت کند؟ آیا این سیستم نمی‌توانست مانع از جنایات یمن شود؟ بدون شک حمایت از سلمان رشدی به دلیل شهروند بودن سلمان رشدی نیست. سیستم اطلاعاتی انگلیس در هر کجای جهان از سلمان رشدی حمایت و مراقبت می‌کرد. در مجموع مساله سلمان رشدی یک مساله استعماری بود و غرب با این بهانه علیه اسلام دست به تبلیغات و فعالیت زد.

به هر حال حکم امام تا به هلاکت نرسیدن سلمان رشدی به قوت خودش باقی است. لذا به هر مسلمانی واجب است که برای این مهم تلاش کند و اگر هم خودش نمی‌تواند این واجب شرعی را انجام دهد، فرد دیگری را برای انجام آن فراهم سازد؛ چراکه این یک حکم الهی است.

با این وصف همین مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر، اجازه‌ی تحقیق و تفحص از هولوکاست را جرم می‌دانند. حتی اگر منظور از تحقیق و تفحص صرفا یک تحقیق علمی و دانشگاهی باشد؛ نه مبحثی توهین‌آمیز و فحاشانه شبیه کتاب آیات شیطانی و کاریکاتورهایی که می‌کشند و از آن به عنوان آزادی بیان یاد می‌کنند. تحلیل شما از چنین مساله‌ای چیست؟

این مشخص می‌کند که بحث آن‌ها علمی نیست. بحثی که حرکت قدرت‌های استعماری را دربرمی‌گیرد، مشخصا تفکر در آن جایی ندارد. به عنوان نمونه در ۲۸۰ سال قبل، مراکز ایران‌شناسی و اسلام‌شناسی در انگلیس زیر نظر امور خارجه‌شان شروع به کار کرد. آیا این یک حرکت علمی است؟ خیر؛ این یک حرکت استعماری محسوب می‌شود که برای مستعمره نمودن کشورها صورت گرفت. آن‌ها برای استعمار کشورهای اسلامی در امور خارجه و نه در دانشگاه‌های خود، دست به تحقیق و تفحص زدند. تحلیلگران باید به این موارد عمیق نگاه کنند. غرب در همان ابتدا دشمن اسلام بوده است.

استعمار فرانسه وقتی در الجزایر مستقر می‌شود، آموزش قرآن را تعطیل کرد. آنها در ادامه‌ی تهاجم خود، حجاب را برای زنان الجزایری ممنوع کردند. در کتاب انقلاب الجزایر به این مساله به تشریح پرداخته شده است. مراکز اسلامی و همچنین آموزش زبان عربی تعطیل شد. آیا این آزادی است؟ این کار را فرانسوی‌ها انجام دادند. آنها مادام که در خارج از کشور خود دست به چنین تجاوزاتی می‌زنند، دیگر نمی‌توانند دم از آزادی بزنند. این جنایات بعد از انقلاب به اصلاح کبیر رخ داد و هنوز هم در آفریقا چنین جنایاتی در حال ارتکاب است. اگر آزادی در این کشور وجود دارد چرا باید مساجد آنها را تعطیل کنند؟ به بهانه آزادی، چرا باید یک زن مسلمان محجبه از تحصیل بازبماند؟ بدون تردید باید بحث آزادی و حقوق بشر و آزادی بیانِ مدنظر غربی‌ها را تحریف شده دانست. ضمن چنین اتفاقاتی، باید قوه تفکر و آگاهی از تاریخ، به کمک محققین ما آید.

می‌توان گفت که حمایت از امثال سلمان رشدی (که در دسته‌ هتاکان و نه روشنفکران و قلم‌ به دستانِ منتقد قرار دارد)، با هدف ایجاد اسلام‌هراسی صورت می‌گیرد و نه آزادی بیان. آن چنانکه بعد از حمله اخیر به سلمان رشدی، جهان غرب و رسانه‌های آنها هجمه‌ای را علیه اسلام و البته ایران آغاز کرده‌اند.

بله همینطور است. در حقیقت به تعبیر حضرت امام، مساله‌ی اصلی اسلام است. غرب با یک قدرت جدید به نام اسلام مواجه شده‌ است. قبلا یک قدرت مارکسیسم در مقابل غرب وجود داشت؛ اما اکنون اسلام نیز به عنوان قدرتی جدید در جهان مطرح شده است. در واقع دین به عنوان یک سیستم حکومتی به عرصه جهانی معرفی شد و اینگونه فعالیت نهضت‌های اسلامی در جهان آغاز شدند. ضمن چنین اوضاعی، غرب مطامع استعماری، اقتدارگرایی و قدرت سیاسی خود را در مقابل اسلام سیاسی، در حال افول دید. لذا دست به توطئه زد. اتفاقا در این قرن اخیر، جهان غرب ماهیت ضد انسانی خود را بیشتر از همیشه نشان داد. برخی ریشه این موضوع را در رنسانس پیگیری می‌کنند که ماتریالیسم در غرب مستولی شد و طی آن معنویت و انسانیت به افول گرایید. برخی دیگر نیز نگاه استعماری و سرمایه‌داری را علت این موضوع می‌دانند. به نظر من؛ اگر مساله جنگ‌های صلیبی را به این دو موضوع اضافه کنیم، علت تفکر ضد بشری غرب را بهتر می‌توانیم تحلیل کنیم.

این همه جنایت در بحرین صورت می‌گیرد، اما غرب سکوت می‌کند. سعودی‌ها نیز چنین جنایاتی را مرتکب می‌شوند. با این وجود جهان غرب به آنها کمک می‌کنند. این یک بام و دو هوا به جهت مطامع خودشان است و نه آزادی و حقوق بشر. در واقع حقوق بشر را قربانی اهدافِ استعماری خود می‌کنند. قرائت آزادیِ بیان و حقوق بشر، قرائتی است که حاکمیت استعماری غرب آنرا تفسیر و دیکته می‌کند؛ نه آنچه که لازمه‌ی فرهنگ دینی – انسانی است. بنابراین ابتدا باید استعمارشناسی را مطرح کنیم؛ چه استعمار کهنه و چه نو و چه استعمار فرانو که در آمریکای امروزی تجلی یافته است.

 اجازه بدهید سراغ "مجاهدین خلق" هم برویم. بعد از حمله اخیر به سلمان رشدی، مجاهدین خلق نیز آن را محکوم کرد! این مساله را چگونه تحلیل می‌کنید؟ گروهکی که دستش به خون صدها ایرانیِ غیرنظامی آغشته است چگونه می‌تواند دم از انسانیت و عدالت بزند؟

سازمان مجاهدین خلق در حقیقت ابزار دست استعمار غرب شد. نشانه‌های این ادعا در سال‌های ۱۳۵۵ عیان به وضوح آشکار گشت. در مجموع از آغاز انقلاب اسلامی، این گروهک در تقابل با انقلاب حرکت کرد و سرانجام در ۳۰ خرداد سال ۶۰ به مبازره مسلحانه و ترور رسیدند. عمدتا این روند و این نوع برخوردها در مسیر اهداف غرب طراحی می‌شد. فراموش نکنیم که رجوی و بنی صدر وقتی از ایران گریختند، هواپیمای آن‌ها در یک پایگاه نظامی فرانسوی فرود آمد. آیا این اتفاقی است؟ مشخصا خیر. از قضا هم رجوی و هم بنی صدر بلافاصله تحت حفاظت اطلاعاتی – امنیتی فرانسه قرار گرفتند.

سرویس اطلاعاتی فرانسه در قبال ایران، همیشه چنین روندی را در پیش گرفته است. حال که شما این سوال را پرسیدید بد نیست به این موضوع اشاره‌ای کنم که از سال ۱۳۵۰، رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه، ماهیانه ۵۰ هزار دلار از ساواک حقوق دریافت می‌کرد. سند این ادعا وجود دارد و شکی در آن نیست. موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، این مساله را به صورت مستند منعکس کرده است. در دورانی که امام وارد پاریس شد، اتفاقا ساواک با سیستم اطلاعاتی فرانسه به جریان‌سازی دست زدند. در همان زمان رئیس سرویس اطلاعاتی با شاه ملاقات می‌کند و به شاه سه پیشنهاد می‌دهد: اول اینکه امام را با کمک تروریست‌های ایتالیایی ترور کنند. دوم اینکه امام را توسط تحریک نفوذی‌هایی که داشتند، به سوریه یا لیبی بکشانند. سوم اینکه در موقع خروج، هواپیمای فرانسوی، آنرا منفجر کنند. اما شاه در جواب می‌گوید که اگر امام کشته شود مشکلات بیشتر در ایران ایجاد خواهد شد. درخصوص انتقال امام به سوریه و لیبی نیز شاه مخالفت می‌کند که امام به آنجا برود؛ اما در مورد موضوع سوم (انهدام هواپیما)، اظهارنظری نمی‌کند! ببینید، رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه چنین پیشنهادهایی را عنوان کرده است. اینها مدعیان آزادی بیان و حقوق بشر هستند.

در حاکمیت غرب غیر از تجاوز و مطامع اقتصادی و اقتدارگرایی و استعمارگری چیز دیگری وجود نداشته و ندارد. خود ملت فرانسه هم تحت اختناق همین حاکمیت هستند. در آمریکا و انگلیس به گونه‌ای دیگر چنین اختناقی حاضر است. راسل در کتاب «جهانی که من می‌شناسم» کلام زیبایی دارد. او در این کتاب می‌گوید که در جهان غرب، شخصیت‌ها دیگر نقش آفرین نیستند بلکه این رسانه‌های حکومتی هستند که جریان‌سازی می‌کنند. لذا حقوق بشر و القائاتی که در نسل‌های متوالی صورت گرفته است، بیش از ۷۰ سال است که دست رسانه‌های رقم می‌خورد. در این شرایط باید گفت برخی غربی‌ها مادام که تربیت شده‌ی رسانه هستند، درک واضحی از مساله حاکمیت استعماری ندارند. در مقابل فردی هم مثل «ادوارد سعید» اگر مطلبی هم در این خصوص بنویسد و دست به روشنفکری بزند، به طور ناگهانی دچار بیماری می‎‎‌شود. کتاب شرق‌شناسی او از کتاب‌هایی است که ماهیت استعماری غرب را به خوبی آشکار می‌کند. نمونه دیگر روژه گارودی است که ضمن چند اظهارنظر باید به دادگاه برود و در آنجا از سخنان خود دفاع کند. این همان آزادی بیان غرب است. لذا باید ضمن توهین‌های سلمان رشدی، عاقلانه بیندیشیم؛ چراکه این حرکت یک حرکت فردی نیست. بلکه حرکت یک سیستم حاکمیتی است. باید حاکمیت آن‌ها را به نقد بکشانیم و تاریخ آن‌ها را خوب مطالعه کنیم. سلمان رشدی با اسائه ادب به ساحت مقدس پیامبر (ص) و خاندان پیامبر (ع) و مقدسات اسلامی، خود را در معرض حکم اسلام قرار داد. ضمن این حکم رفتار غرب با ایران هم عوض شد. چرا با ایران قطع رابطه کردند و سفرای خارجی، ایران را ترک کردند؟ این نشان می‌دهد که سلمان رشدی عامل آن‌هاست.

برخی می‌گویند که حمله به سلمان رشدی توسط خود صهیونیست‌ها اتفاق افتاده است تا درست در زمان انعقاد برجام، بر ایران و گروه ۱+۵ و همینطور افکار جهانی فشار وارد شود و در نهایت مانع از بخشیدن امتیازات بیشتر و حتی نهایی شدن برجام شوند. تحلیل شما چیست؟

خیر اینگونه نیست. این همان اجرای حکم امام است. اتفاقا صهیونیست‌ها در سال ۶۳ همایشی با عنوان تشیع، تاریخ مقاومت داشتند. این همایش علیه اسلام و انقلاب اسلامی بود. آن‌ها با اهل سنت آشنایی لازم را داشتند. با این وصف با اهل تشیع آشنایی زیادی نداشتند. صهیونیست‌ها می‌خواستند با چگونگی برخورد با شیعه و انقلاب اسلامی آشنا شوند. نویسندگان صهیونیستی نیز در این زمینه کتاب‌های زیادی نوشته‌اند. آن‌ها قبل از انقلاب ۱۱ مرکز ایران‌شناسی و ۷ نشریه داشتند. صهیونیست‌ها علیه دین و اسلام و پیامبر (ص) هستند. اسائه ادب آن‌ها به ساحت مقدس اسلام و پیامبر (ص) فراموش نشده است. لذا باید گفت که چنین کاری از آن‌ها برنمی‌آید که بخواهند به سلمان رشدی حمله کنند. آن‌ها برای اینکه اجرای حکم امام را ناچیز جلوه دهند و توان مسلمانان را برای اجرای حکم امام کم ارزش تبین کنند، دست به چنین تبلیغاتی می‌زنند.

مساله دیگر به برجام بازمی‌گردد. به نظر من؛ طرح برجام برای دخالت در امور داخلی ما است و جهت وقت گذرانی آن را عنوان کرده‌اند. غربی‌ها هر روز موضوعات جدیدی را عنوان می‌کنند و می‌خواهند مساله را کش بدهند. البته اخیرا خوشبختانه هوشیاری دولتمردان ما طوری رقم خورد که سرنوشت برجام را با سرنوشت تاریخ و فرهنگ و اقتصاد ایران گره نزنند. همانطور که گفتم غربی‌ها هر روز یک بهانه‌ای عنوان می‌کردند. از طرفی ما هیچ امیدی به موفقیت برجام نداریم. هرچند از لحاظ سیاسی ایرادی ندارد که صحبت‌هایی موجود باشد و جلساتی برگزار شود. مسئولان ما بدون شک بر اساس استقلال و منافع ملی و رشد جامعه با این روند مقابله می‌کنند.

چنین سخنانی همان القائات شیطانی است که غربی‌ها و صهیونیست‌ها ابراز می‌کند. یک صهیونیست هیچگاه وارد این ماجرا نمی‌شود که سلمان رشدی را به دَرَک واصل کند. صهیونیست‌ها در کنگره‌ی آمریکا، برنامه‌های خود را اجرا می‌کنند. اسرائیل در واقع یک پادگان نظامی است که آمریکا و انگلیس در غرب جهان اسلام ایجاد کردند تا بتوانند توسط این پادگان و پایگاه بر منطقه مسلط شوند. زمانی جنگ اعراب با اسرائیل عنوان بود و امروز هم بحث صلح عربستان و مصر و اسرائیل عنوان است. ما صهیونیست را عامل استعمار غرب می‌دانیم. بدون تردید منافع صهیونیست‌ها با استعمار غرب گره خورده است. آن‌ها در منطقه مدافع منافع غرب هستند. غرب هم در سطح جهان مدافع موجودیت اسرائیل است. چرا از مسائل انتخابات آزاد در سرزمین فلسطین هراس دارند؟ اگر به حقوق بیشتر اعتقاد دارند باید از این موضوع استقبال کنند. این همان حقوق بشر مورد ادعای آن‌ها است.

دبیر: زهرا حاج محمدی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز