مجید بازایی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
«عکاسی خیابانی» هنوز در ایران مورد توجه قرار نگرفته/ گالریها صرفا مکانهایی هستند که هنرمند آنها را اجاره میکند
مجید بازایی که به تازگی نمایشگاه انفرادی عکس «پارامونت» را برگزار کرده، یکی از معدود عکاسان سبک خیابانی است. او این سبک را دشوار میداند و میگوید پدید آوردن مجموعهای از عکسهای خیابانی با یک موضوع چیزی حدود پنج، شش سال طول میکشد و راهی هم برای میانبر و کم کردن این زمان وجود ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، با ابداع عکاسی خیلی از اتفاقها مفهوم جدیدی پیدا کردند یا کاملتر شدند، مانند صنعت چاپ و پیشرفت و ارتقاء رسانهها با وجود عکسهایی (در سبک فوتوژورنالیسم) که در جهت تکمیل اخبار ضمیمه آنها میشد. عکاسی در نهایت منجر به پیدایش هنر مهم و وسیعی چون سینما منجر شد. اما جالب اینکه خود به عنوان هنری مستقل موازی با سینما و هنرهای دیگری چون مجسمهسازی، نقاشی به طور مستقل ادامه حیات داد و حتی ارتقا و وسعت پیدا کرد و از دل آن سبکهای متعددی چون پرتره، طبیعت، ورزشی، مستند بیرون آمد. عکاسی حتی در مقطعی از تاریخ هنر با نقاشی هم تلاقی کرد. منظره، حیات وحش، ماکرو، نجومی و مستند برخی دیگر از سبکهای عکاسی هستند. البته باید گفت، تقسیمبندی سبکها به دلیل ظرافت ذاتی عکاسی و موضوعات دیگر کار راحتی نیست؛ اما در کل همچنان میتوان از سبکهای دیگر عکاسی گفت و از عکاسی «فاین آرت»، «کوبیسم» و «مینیمال» نام برد.
در میان این سبکهای متعدد، عکاسی خیابانی هم یکی از گونههای مهم است که در ایران کمتر مورد توجه بوده؛ تا آنجا که همین حالا هم خیلی از افراد، عکاسان خیابانی را با عکاسان دوربین به دست در پارکها اشتباه میگیرند. البته عکاسان آزاد مستقر در پارکها و میادین بزرگ شهری برای یکی دو نسل آخر ساکنان ایران بیمعنا هستند؛ چراکه با انقلاب گوشیها و دوربینها عکاسان آنالوگ هم به خانههاشان رفتند و شغلشان را ترک گفتند.
عکاسی «خیابانی» با عکاسی «مستند» متفاوت است و فواصلی به ظرافت مو آنها را با هم متفاوت میکند. باقی این مبحث را مجید بازایی (عکاس خیابانی) را طی گفتگو با ایلنا کامل کرده است. مجید بازایی (عکاس اهل شیراز) سالها در زمینه عکاسی خیابانی فعالیت جدی داشته، به تازگی نمایشگاه «پارامونت» را برگزار کرده که شامل آثاری از اوست. گفتگوی مجید بازایی را در ادامه میخوانید:
«عکاسی خیابانی» مقولهای است که کمتر در ایران از آن شنیدهایم. این نوع از عکاسی را چگونه توضیح میدهید؟
معنای این سبک در عنوانش «عکاسی خیابانی» نهفته است و به این معنا است که بیشترین اتفاقات آن در خیابان رخ میدهد. سوژههای عکاس خیابانی هم انسانی و گاه شاید غیرانسانی باشند.
عکاسی «خیابانی» با عکاسی «مستند» چه تفاوتهایی دارد؟
بدون شک این دو سبکهایی جداگانه هستند و ارتباطی باهم ندارند. حرفتان هم درست است، در ایران کمتر از سبکهای دیگر به عکاسی خیابانی پرداخته شده. عکاسی خیابانی بر خلاف گونه مستند دستش در انتخاب سوژهها باز است. او میتواند به سراغ سوژههای خیلی ساده تا پیچیده برود. یک فرد با کمترین امکانات هم میتواند به عنوان عکاس خیابانی شناخته و حتی مطرح شود به شرط آنکه نگاه هنرمندانه در او مستتر باشد.
یک اثر خیابانی با سوژه انسانی/ عکاس مجید بازایی
سوژههای یک عکاس خیابانی چگونه دستهبندی میشود؟
در عکاسی خیابانی هر موضوعی میتواند سوژه عکاس باشد.
در عکاسی خیابانی، مانند عکاسی مستند آثار در قالب گزارشهای تصویری ارائه میشوند؟
در عکاسی خیابانی آنچه معمول است، ارائه اثر به صورت تکعکس است. حین پرداختن به سوژهها در عکاسی خیابانی، گاه نسبت به برخی مسائل، ذهنیتی ایجاد میشود؛ یعنی یکسری اتفاقات خیابانی بیش از دیگر اتفاقها نظرتان را جلب میکند. این مسائل یا سوژهها مثلا میتوانند کودکان باشند، یا آثار گرافیتی. هر آنچه گفتم اگر به عنوان یک عکاس برایتان اتفاق بیفتد؛ در ذهنتان دستهبندیهایی به وجود میآید. حال اگر شما به عنوان عکاس، به طور مستمر عکاسی کنید، هر کدام از عکسها به مجموعهای تبدیل خواهند شد. یا میتوان اینطور گفت که فرمت عکاسی خیابانی تک عکس است، اما هرکدام از عکسها میتوانند پس از سالهای مختلف و پس از سالهای متمادی به مجموعه تبدیل شوند. مثلا شاید من طی پنج، شش سال از دیوارها عکاسی کرده باشم و اگر اینطور باشد آن آثار به مجموعه تبدیل میشوند.
این کار زمانبر نیست؟
چرا زمانبر است و اتفاقا یکی از دشواریهای کار همین است. تهیه و ارائه یک مجموعه عکس خیابانی نیازمند سالهای طولانی است و مشمول زمان بسیاری میشود.
با این حساب میتوان گفت عکاسی مستند برگرفته از عکاسی خیابانی است و از دل آن بیرون آمده؟
در اینباره بین عکاسان اختلاف هست؛ اینکه آیا میشود عکاسی خیابانی را عکاسی مستند در نظر گرفت؟ و آیا عکاسی خیابانی زیر مجموعه عکاسی مستند است؟ چنین سوالاتی وجود دارد اما خودم شخصا این دو را از هم جدا میکنم. به نظرم این دو ژانر میتوانند از هم جدا باشند. عکاسی خیابانی گاه شاید به عکاسی مستندیس تبدیل شود اما خودش در کل یک ژانر جدا و مستقل است.
شاید در عکاسی مستند چالشها عمیقتر هستند و وقایع اجتماعی خیلی مفهومگرایانهتر نگریسته میشوند. اما در عکاسی خیابانی اینطور نیست و سوژههایی مدنظر قرار میگیرند که شاید از دید افراد معمولی به دور ماندهاند و میمانند. یا میتوان گفت عکاسی خیابانی میتواند به چالشهای اجتماعی توجه نکند و حتی گاه به سراغ زندگی شخصی سوژههایش برود.
دقیقا همینطور است. مورد دیگر اینکه عکاس مستند در مواجه با سوژه، موضوع را میداند؛ مانند استیتمنتی که برای یک نمایشگاه نوشته میشود. اما در عکاسی خیابانی ممکن است خوانشها متفاوت باشند. عکاس خیابانی دقیقا نمیداند موضوع چیست و راه حل کدام است؟ چیزی مانند پایان فیلمها که باز هستند و هر کدام از مخاطبان نسبت به آن برداشت متفاوتی دارند. این پایان باز و برداشت متفاوت مخاطب را در نمایشگاه «پارامونت» تجربه کردهام. مثلا مخاطبی گفت شما در این اثر چه دیدید که از آن عکس گرفتید؟ بعد که با آدمهای مختلف صحبت میکردم، نسبت به یک عکس نظرات مختلف و متفاوتی داشتند که برایم جالب بود.
یک اثر خیابانی با سوژه غیر انسانی/ اثر مجید بازایی
به نظر میرسد عکاسی خیابانی با وجود اهمیت زیادی که دارد، آنطور که باید در ایران که باید شناخته شده نیست!
عکاسی خیابانی یکی از ژانرهایی بوده که در طول تاریخ باعث شده هنر عکاسی خیلی بیشتر از قبل، شناخته شود و اهمیت پیدا کند. چند عکاس مطرح که الیوت ارویت و دایان آربس فقط برخی از آنها هستند، هنرعکاسی را به اوج خودش رساندند. در ادامه ژانرهای دیگری پدید آمدند و این اتفاق باعث افت عکاسی خیابانی شد. این سبک پس از افت، از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۸۰ دوباره در آمریکا و اروپا اوج گرفت. عکاسی خیابانی با وجود قدمت و با وجود اهمیتش در دیگر کشورها هنوز در ایران آنطور که باید مورد توجه و اهمیت قرار نگرفته است. من با این عدم شناخت، در نمایشگاه «پارامونت» عملا مواجه شدهام و میبینیم تعدادی از مخاطبانی که به نمایشگاه میآیند اصلا عکاسی خیابانی را نمیشناسند. میتوان گفت عکاسی خیابانی ما در ایران با آنچه در کشورهای دیگر وجود دارد، فاصله زیادی دارد. عکاسی خیابانی در دنیا بسیار شناخته شده است اما در ایران سبکی مهجور و ناشناخته است.
به هرحال اینطور نیست که عکاسان از وجود سبک عکاسی خیابانی مطلع نباشند، با این وجود افراد کمی به عکاسی خیابانی تمایل نشان میدهند. دلیلش چیست؟
یکی از مهمترین دلایل این است که عکاسی خیابانی نسبت به سبکهای دیگر، کار دشواری است. عکاس خیابانی گاه مجبور است برای یک فریم عکس ساعتها، سه چهار ساعت، یا حتی پنج، شش ساعت زمان صرف کند و در نهایت هم شاید موفق به گرفتن عکس نشود و دست خالی برگردد. حال حساب کنید جمعآوری یک مجموعه عکس خیابانی حدود پنج، شش سال زمان میبرد.
آثاری که در نمایشگاه اخیرتان «پارامونت» پیش روی مخاطبان قرار دادهاید، در چه سبک و سیاقی هستند؟
نمایشگاه کلا در رابطه با عکاسی خیابانی است. آثاری که در نمایشگاه ارائه کردهام در مدت زمانی کوتاه خلق نشدهاند. این کارها آثاری هستند که آنها را از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۰ به سرانجام رساندهام که اغلبشان مربوط به شیراز هستند. آثار شامل ۱۴ قطعه عکس است. سایز عکسها هم ۳۰ در ۴۵ و دو سایز بزرگتر است.
بازخوردها نسبت به نمایشگاه و آثارتان را چگونه ارزیابی میکنید؟
بازخوردها خوب بوده. روز افتتاحیه بسیار پرشور برگزار شد در این چند روز برگزاری هم، نشستهایی برگزار کردهایم. یک فیلم را هم در فضای نمایشگاه اکران کردیم که درباره عکاسی خیابانی بود. دوستان و مخاطبان هم آمدند و پس از پایان فیلم گپ و گفتی شکل گرفت که بسیار جدی بود. تلاشم این است به واسطه نمایشگاه «پارامونت» در حد وسع و توان فضایی مفید وعلمی برای مخاطبان ایجاد کنم. و اینکه نشستها تا آخرین روز نمایشگاه برگزار خواهند شد.
همزمان با نمایشگاهتان از کتابتان هم رونمایی کردید. این اثر درباره چیست و طی چه روندی منتشر شد؟
بله کتاب «ایران کوچک من شیراز» را میگویید. این اثر که موضوعش عکاسی خیابانی است، شامل پنجاه عکس است. من قبل از چاپ کتاب، موفق شدم با چند عکاس خیلی مطرح خارجی ارتباط بگیرم و از نظراتشان در ادیت عکسها و ویرایش تصاویر استفاده کنم. بله این کتاب در حاشیه نمایشگاه در معرض فروش قرار داده شده است.
عکاسی یکی از هنرهای مورد بهرهبرداری در صنعت گردشگری است. آیا شما در کتابتان به این مقوله هم پرداختهاید؟
من در کتاب «ایران کوچک من شیراز» سعی کردم از پرداختن به کلیشههای موجود دوری کنم. عموما هر فردی که به شیراز میآید مستقیم به مسجد نصیر و حافظیه و مقبره سعدی میروند. من در کتابم بیش از پرداختن به بناها سعی کردهام به مردم شیراز و زوایای پنهان شهر بپردازم. خانم ایرانشناسی که در مسکو هستند در ابتدای کتاب نوشتهاند من سه بار به شیراز آمدم اما شیرازی که در کتاب به من معرفی شده شیراز دیگری است. کتاب من شاید به صورت غیر مستقیم برای گردشگر جذاب باشد چون درباره مردم است. به هرحال شیراز مکانهای دیدنی بسیار دارد و معمولا گردشگران به دیدن چنین اماکنی میروند، لذا شاید شناخت بهتر اهالی شهر برای آنها اتفاقی جالب و جدید تلقی شود. حتی کتاب برای چند عکاسی که به شیراز نیامدهاند، جذاب بود و گفتند شما شیراز و مردم واقعی این شهر را به ما معرفی کردهای.
چاپ کتابهای عکاسی نسبت به کتابهای معمولی هزینه بسیار بیشتری دارد که دلیل اصلی آن، کیفیت بالای چاپ و استفاده از کاغذ مرغوب است. با توجه به همه اینها هزینه چاپ کتاب را چگونه تهیه کردید؟
متاسفانه برای برگزاری نمایشگاه و اتفاقات جانبی آن، هیچ حمایتی وجود نداشته و تامین تمام هزینهها به عهده خودم بوده است. کتاب را هم خودم با هزینه شخصی چاپ کردهام. البته تیراژ آن را بالا در نظر نگرفتم تا بتوانم هزینهها را مدیریت کنم. توقع سود هم ندارم و فقط میخواستم هنردوستان و همشهریانم در خطه فارس و شیراز یک جلد از آن را در خانه داشته باشم؛ هدفم از فروش همه کتابها در وهله اول همین موضوع بوده است. طوری حساب کردهام که خریدار همان قیمتی را بپردازد که صرف مخارج چاپ کتاب شده و نه بیشتر.
نحوه مواجه گالریداران با هنرمندان عرصههای تجسمی در شهر شیراز را چگونه میبینید؟
اگر کلان شهر تهران را استثنا قرار دهیم، شیراز در مقایسه با شهرهای دیگر به لحاظ فرهنگی و توجه به هنرها و گالریها و برگزاری نمایشگاههای مختلف اوضاع بهتری دارد. البته ایرادهای زیادی به گالریدارها وارد است. به طور مشخص مدیران گالریها فقط جنبه تجاری و مالی را در نظر میگیرند. با یادآوری اینکه گالری «آبان» شیراز برای برگزاری نمایشگاه «پارامونت» خیلی با ما همکاری کرد. اما کلا گالریها صرفا به سود خودشان فکر میکنند و تنها تعداد اندکی هستند که به هنر نگاهی هنری دارند.
در حال حاضر وضعیت فعالیت گالریها و برگزاری نمایشگاه توسط هنرمندان رشتههای مختلف چگونه است؟
فضای هنری شیراز در زمینه امور نمایشگاهی، نسبت به چند سال پیش خیلی بهتر شده است. در دوران کرونا که کل فعالیتها تعطیل بود و این فضا بخصوص پس از پایان همهگیری کرونا اوضاع بهتری یافته است. فضا کمی بهتر شده و جنب و جوشی نسبی در زمینه فعالیت هنرمندان و برگزاری نمایشگاه در گالریها ایجاد شده، که امیدوارم ادامه پیدا کند.
به عنوان هنرمند عرصه هنرهای تجسمی و به طور تخصصی به عنوان یک عکاس تعریفتان از گالریدار خوب چیست؟
یکی از خصایص مهم گالریداری این است که فرد مدیر کشف استعداد کند. او باید با تحقیق و گردشهای میدان هنرمندان را پیدا کند. و در ادامه برای آنها نمایشگاه برگزار کند. متاسفانه چنین رویهای وجود ندارد.
در سالهای ابتدایی پس از انقلاب معدود گالریدارانی چنین روشی را پیش گرفتند که متاسفانه ادامه پیدا نکرد.
الان به هیچوجه چنین گالریهایی وجود ندارد. سالهای سال است که وجود نداشته است. گالریها در چند سال گذشته صرفا مکانی هستند که هنرمند آن را اجاره میکند.
اثری دیگر از مجید بازایی/ سبک عکاسی خیابانی
شما تجربه حضور در گالریهای خارجی را هم دارید. کلا اساس کار و نحوه همکاری گالریدارها و هنرمندان چگونه است؟
مهمترین بارزه گالریهای خارجی این است که مدیر آن مجموعه فراخوانی منتشر میکند و به دنبال کشف استعدادهاست. این همان حلقه گمشده گالریهای ماست. گالریدارهای خارجی پس از اعلام فراخوان و کشف استعداد به انتخاب آثار هنرمند موردنظرش میپردازد. مثلا اگر نمایشگاه عکس مدنظر است، مدیر مربوطه آثاری را از میان عکسهای ارسال شده انتخاب میکند. گالریدار خارجی حتی تبلیغ نمایشگاهش را خودش انجام میدهد و در کنار نمایشگاه و در خلال آن رویدادهای دیگری مثل ورکشاپها و کارگاه را برگزار میکند. متاسفانه گالریهای ایران و طبیعتا گالریهای شهرهای دیگری چون شیراز از امکانات حداقلی و اولیه هم محروم هستند. بسیاری از گالریها همچنان درگیر همان رویه قدیمی آنالوگ هستند و حتی فاقد سایت هستند. اگر هم از این امکان بهره ببرند آن را به روز نکردهاند.
گالری بستری و فرصتی است که هنرمند را به دنیا وصل میکند. طی این روند هنرمندان و مخاطبان اگر امکان مواجه و ملاقات حضوری ندارند، اما میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و اصطلاحا کانکت شوند. با وجود چنین امکانی است که تعاملات هنری میان هنرمندان و مخاطبان کشورهای مختلف شکل میگیرد و آثار خرید و فروش میشوند. معمولا در کشورهای دیگر کتاب یا مطلب یا اتفاقی مفید از دل نمایشگاههای انفرادی و گروهی بیرون میآید اما در ایران اینطور نیست. یکی دیگر از اتفاقاتی که در نمایشگاههای خارجی رخ میدهد دعوت از هنرمندان معروف دنیاست. معمولا به واسطه همین اتفاقات نمایشگاههای خارجی طی یکی دو هفته بسیار پرشور برگزار میشوند. البته من سعی دارم در نمایشگاههای داخلیام به انجام امور جانبی بپردازم. چند سال پیش هم نمایشگاهی گروهی در شیراز برگزار کردیم و در کنار آن چند جلسه مفید و گپ و گفت کنار نمایشگاه داشتیم که اتفاق خوبی بود.
آیا عکاسی برای شما یک اتفاق همیشگی است؟
جدا از خودم که انفرادی عکاسی میکنم گروهی هم داریم که اعضای آن عکاسان خیابانی هستند و به نوعی همکار محسوب میشویم و گاه به گاه به سطح شهر میرویم و عکاسی میکنیم. پس از این اتفاق جلسهای برگزار میکنیم و درباره اتفاقات رخ داده گپ و گقت داریم. این گروه همچنان فعال است و خوشبختانه اعضای آن با هم در تعامل هستند.