پاسخ مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید به یک گزارش
مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید پاسخ خود را درخصوص خبر «گل نوشتههای تخت جمشید و اما و اگرهای نحوهی خوانش آنها با ترجمههای متناقض» ارائه داد.
به گزاش خبرنگار ایلنا، عطف به گزارش ایلنا مورخۀ دوازدهم تیرماه ۱۴۰۱ (کد خبر ۱۲۵۰۰۲۶) با عنوان «گل نوشتههای تخت جمشید و اما و اگرهای نحوهی خوانش آنها با ترجمههای متناقض»، لازم است چند توضیح داده شود:
1. خبرنگار مقدمۀ گزارش را با این جمله تمام کرده است: «گروهی در مقابل بر این عقیده هستند که با توجه به جایگاه فرد به عنوان مشاور پایگاه تخت جمشید این امر بدون اشکال است». لازم به توضیح است که نتیجهگیری خبرنگار ایلنا، در رابطه با نظرات مختلف کارشناسان در مورد دست گرفتن لوح توسط متخصصین خط میخی، اگر آن را جهتدار نپنداریم قطعاً اشتباه است. در هیچ بخشی از نظرات منتشر شده توسط پایگاه میراث جهانی تختجمشید به این مسئله اشاره نشده است که: «با توجه به جایگاه فرد به عنوان مشاور پایگاه تخت جمشید این امر بدون اشکال است». بحث کارشناسان در رابطه با این بود که اولاً مشاور پایگاه از توانایی علمی و تخصص کافی در زمینۀ کار با الواح گلی برخوردار است و ثانیاً تمامی متخصصین خط میخی در کار پژوهشی با الواح، این اشیاء را در دست میگیرند و برخی حتی از دستکش هم استفاده نمیکنند. حتی استفاده از فناوری روز مانند تصاویر سه بعدی نیز در برخی از موارد پژوهشگر را از مطالعه مستقیم لوح با دستان بینیاز نمیکند. متأسفانه مشخص نیست که مباحث مطرح شده توسط خبرنگار ایلنا به چه سبب به این شکل کاملاً اشتباه و جهتدار در یک جمله خلاصه شده است.
2. پاسخ مربوط به «نسبت دادن» قید «احتمال» برای کتیبۀ اردشیر اول هخامنشی که در بخشی از خبر از سوی منتقد بدان اشاره شده است؛ هرچند مطلقاً ارتباطی به موضوعات مطرح شده در روزهای اخیر در رابطه با در دست گرفتن الواح ندارد و نمیتوانیم درک کنیم که ایراد گرفتن به کاربرد یک قید «احتمال» در یک مطلب کوتاه تلگرامی! اولاً چگونه میتواند تخصص یک کارشناس را مورد تردید قرار بدهد و ثانیاً استفاده از قید «احتمال» برای یک مطلب کوتاه در تلگرام در دو سال پیش میتواند چه ارتباطی با دست گرفتن لوح و توضیح محتویات آن توسط کارشناس پایگاه در بهار امسال داشته باشد. به هر ترتیب این ایراد (؟!) قبلتر در همان فضای تلگرام پاسخ داده شده است و نیازی به تکرار مکررات و بحث بر سر استفاده از یک قید نیست.
3. بهتر بود که منتقد که گویا در حوزۀ باستانشناسی تحصیل و فعالیت کرده است بجای پرداختن به محتوای الواح و ارزش آوایی نشانهها و سایر موارد مرتبط با آن (که البته در حوزۀ تخصصی کتیبهشناسی و زبانشناسی است و نه باستانشناسی) «ضوابط حفاظتی» مرتبط با دست گرفتن الواح گلی را برمیشمرد تا کتیبهشناسان نیز از این ضوابط حفاظتی خاص مرتبط با کار با الواحِ گلی آگاه گردند.
4. گرفتن لوح در دست توسط یک لوحخوان نه مورد عجیبی است و نه تازه! شاید در فضای کنونی شبکههای اجتماعی تهیه و انتشار فیلم کار با لوح گلی برای عموم تازگی داشته باشد ولی متخصصین آگاه با کمی جستجو در اینترنت با تعداد زیادی از تصاویر و فیلمهای مرتبط با معرفی و خوانش الواح برمیخورند و با کمی مقایسه متوجه میشوند که کدام کارشناس لوحخوان در کار با الواح بیشتر جانب احتیاط را رعایت کرده است. صفحۀ اینستاگرامی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید پیشتر تعداد زیادی از این تصاویر که متعلق به متخصصین بینالمللی و سرآمد (از جمله ریچارد هلک) را منتشر نموده است و کفایت میکند.
5. بخش پایانی گزارش از دکتر سهیل دلشاد نقل قول شده اما اشاره نشده است که مطلب نقل شده از وی تنها بخشی از نظرات کارشناسان در رابطه با کار با الواح است و نه پاسخ مستقیم به ایلنا یا منتقد. بنابراین این بخش از گزارش ایلنا هم کاملاً گزینشی و جهتدار تدوین شده است. بایسته بود خبرنگار محترم پاسخ مطالب مطرح شده از سوی منتقد را در این خبر مستقیماً از مشاور پایگاه یا مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی میپرسید و آن را در خبر درج میکرد.
6. اما در رابطه با محتویات لوح مذکور باید متذکر شد که اصولاً استناد به محتویات یک فیلم کوتاه که به صورت عمومی منتشر شده است و جامعۀ هدف آن عموم مردم بودهاند برای گرفتن نتیجۀ مطلوب منتقد یعنی تاکید و پافشاری منتقد بر «ناآگاهی» کارشناس مربوطه، روش معمول در فضای مجازی عمومی است و همین امر سطح انتقاد را تا حد یک فضای مجازی تقلیل میدهد و درخور یک خبرگزاری رسمی کشور نیست. قاعدتاً ملاک سنجش دانش یک متخصص بر اساس نوشتههای علمی وی در قالب مقالات و کتب علمی و تخصصی است و نه بررسی واژه به واژۀ صحبتهای کارشناس مجموعه در یک فیلم کوتاه (با چاشنی استهزاء به خاطر لغزش کلامی وی در خوانش یک واژه) و یا یک پست تلگرامی!
با این حال چون به نظر میرسد منتقد علاقه فراوانی در کشاندن مباحث تخصصی به حوزۀ عمومی و نتیجهگیری مطلوب خویش را دارد، بهتر است به چند مورد بسیار پیش و پا افتاده در حوزۀ تخصصی خط میخی و مطالعات عیلامی اشاره شود؛ باشد که سره از ناسره بازشناسانده شود.
الف. روانشاد ریچارد هلک یکی از بزرگترین پژوهشگران در حوزۀ عیلامی هخامنشی و الواح بایگانی باروی تخت جمشید بود. وی نخستین کسی بود که کتابی مفصل در رابطه با محتوای ۲۰۸۷ لوح از مجموعه الواح بایگانی باروی تخت جمشید در سال ۱۹۶۹ منتشر نمود اثر سترگ او سنگ بنای مهمی در این مطالعات گذاشت. اما آیا هر آنچه که وی خوانده و ترجمه و تفسیر و تحلیل نموده است درست است؟ آیا مطالعات عیلامی از ۱۹۶۹ بدین سوی تغییری نکرده است و هرچه هلک در آن کتاب گفته وحی منزل و تغییر ناپذیر است؟ پاسخ به این پرسشنه تنها برای پژوهشگران آگاه و متخصص در حوزۀ عیلامی هخامنشی و بایگانی باروی تخت جمشید بلکه حتی برای پژوهشگران واقعی در حوزههای دیگر بسیار ساده است. باعث تأسف است که این امر بدیهی و بسیار ساده را دوباره تکرار کنیم که مطالعات مرتبط با بایگانی باروی تخت جمشید از زمان انتشار کتاب هلک در ۱۹۶۹ تا سال اخیر پیشرفت قابل توجهی داشته است و تعداد زیادی کتاب، مقاله و پایاننامه با محوریت الواح بایگانی باروی تخت جمشید نوشته شده است. نگاهی مختصر به نمایشگاه «بازگشت به خانه» در موزۀ تخت جمشید و تنها توجه به یکی از الواح نمایش داده شده با کد PF ۰۷۳۲که البته محتوای آن به شکل استند نمایشگاهی هم در موزه نصب شده است نشان میدهد که خوانش زنده یاد هلک از یک مکان چگونه از پوردَنَه به اَکمَدَنه (هگمتانه) تصحیح شده است. اگر منتقد در بازدیدهای چندباره خود از تخت جمشید در روزهای اخیر کمی به توضیحات مرتبط با الواح و همینطور استندهای نصب شده در سالن و نمایشگاه جانبی پوستر دقت مینمود متوجه این نکته میشد. مسئله تغییرات در خوانش و اصلاحات در تحلیل و تفسیر و ترجمه متون عیلامی بایگانی باروی تخت جمشید (و بسیاری دیگر از متون باستانی) امری چنان بدیهی و مبرهن است که نمیدانیم به چه علت باید وقت خوانندگان را بگیریم و این واضحات را دوباره و چندباره تشریح کنیم.
ب. اینکه توضیحات شفاهی مشاور پایگاه برای منتقد «سخت، غامض و البته غیر مسلط» است البته هیچ ارتباطی به مسئلۀ دانش و تخصص این کارشناس ندارد. برای وی بسیار آسانتر میبود که به قول منتقد با استناد به خوانش هلک، خوانش روان و ساده و مسلط ارائه بدهد، اما ترجیح مشاور پایگاه بر خواندن متن از روی لوح در همان موقعیت بوده است و نه انتقال طوطیوار آوانویسی سال ۱۹۶۹! این روش بهکار افراد غیرمتخصص خود علامهپندار جهت جذب مخاطبین و تأثیرگذاری کاذب بر روی عموم غیر متخصصی نمیآید. بدون تردید بداهه خوانی از یک لوح کار هر غیرکارشناسی نیست.
ج. از بدیهیات پژوهش در زبان عیلامی به صورت عام و الواح اداری تخت جمشید به طور خاص توجه به مشکلات بسیار گسترده در حوزۀ معناشناسی است. همانطور که برخی از خوانشهای هلک در گذر زمان تصحیح شده است، تفاسیر وی نیز از واژگان دستخوش تغییراتی شدهاند. در همین فقرۀ اخیر بر معنی دو سه واژه آن هم بر اساس واژهنامۀ پایانی کتاب هلک ایراد گرفته شد بدون اینکه توجهی به پژوهشهای جدیدتر شده باشد که این امر هم از فقدان شناخت کافی از این مطالعات تخصصی در حوزۀ زبانشناسی و کتیبهشناسی نشأت میگیرد. با این حال بنابر احترام به خوانندگان محترم اندکی بحث را تخصصیتر پیش میبریم باشد تا عیار کلام مورد سنجش قرار گیرد (منابع معرفی شده در موارد زیر نزد این مرکز محفوظ است):
• واژۀ «ra-zí»: که در سطر دوم لوح PF ۰۷۱۸نوشته شده است و در زمان هلک معنای این واژه مشخص نبوده است و وی نیز آن را در پیوند با واژۀ پیشین در سطر نخست یعنی ab-be-KI+MINMEŠ به شکل «قرصهای (؟)» (نان) raziترجمه کرده است، در پژوهشهای بعدتر واژۀ razi به «انگور» معنا شده است. توجه به پیشینۀ پژوهشها در مورد همین عبارت نشان میدهد که منتقد در نقد خود از چه تعداد منابع استفاده ننموده است و چنین نتیجه گرفته است که «درحالیکه متخصص بنامی چون هَلُک تأکید دارد که هیچ راه و سرنخی برای شناخت واژهی عیلامی «رَزی» وجود ندارد اما در فیلمهای منتشر شده توسط پایگاه تخت جمشید، گوینده بدون ارائه هیچ سندی آن را انگور معرفی میکند». پر واضح است که منتقد از این مسئله اطلاع نداشته است که والتر هینتس ۶ سال پس از انتشار کتاب هلک به واژۀ razi دوباره پرداخته است و در مورد این واژه با استناد به «مکاتبه با هلک» نظر جدید وی در مورد اینکه واژه نوعی «میوه» متعلق به «تاکستان» را تداعی میکند، معنای «انگور» را پیشنهاد مینماید! این معنا در واژهنامۀ عیلامی هینتس-کخ در سال ۱۹۸۷ نیز تکرار شده است. تاورنیه نیز در سال ۲۰۰۷ بدین معنا اشاره نموده است و هنکلمن در سال ۲۰۱۰ نیز برای «abbebe razi» معنای نوعی غذای رَزی (نوعی غذا از انگور) پیشنهاد نموده است.
• واژۀ «kur-mán»: که در انتهای سطر دوم همان لوح (PF ۰۷۱۸) نوشته شده است توسط هلک و تنی چند از پژوهشگران به شکل «kur-min» نوشته میشود. ایراد منتقد از خوانش مشاور پایگاه به شکل کورمَن به احتمال زیاد به علتعدم آگاهی وی از چند نظر در رابطه با شیوۀ خوانش نشانۀ میخی SAL در این واژه نشأت میگیرد. در ذیل واژۀ kurmin در واژه نامۀ پایانی کتاب هلک، به گونۀ نگارشی جایگزین به kur-man اشاره شده است. همچنین وی در تحلیل واژه به فعل عیلامی kurma-اشاره نموده است. اِستِو در ۱۹۹۲ میلادی در فهرست نشانههای عیلامی خود ذیل نشانۀ SAL ارزش آوایی mán را برای نگارش این واژه پیشنهاد داده است. هنکلمن نیز در ۲۰۰۸ عطف به همین گونههای نگارشی، پیشنهاد اِستِو و فعل عیلامی kurma- برای نشانۀ SAL در این واژه را برابر با ارزش آوایی mán پیشنهاد داده است. اگر منتقد نسبت به این تفاسیر انتقاد و اعتراضی دارد میتواند بجای تولید گزارش انتقادی در خبرگزاری، زمانی را به نوشتن مطلبی علمی در این خصوص و رد نمودن تفاسیر دیگران از ارزش آوایی نشانۀ مذکور اختصاص دهد و در مجلات معتبر منتشر نماید تا کارشناسان این مرکز نیز از دانشوی در حوزۀ تخصصی خط میخی و البته زبان عیلامی بهرهمند گردند.
• عبارت «HALEŠŠANA ti-ib-ba ma-ik-ka₄»: که در سطور چهارم و پنجم لوح (PF ۰۷۱۸) نوشته شده است. هنکلمن در سال ۲۰۱۰ برای این عبارت معنای «مصرف شده در پیشگاه شاه» را پیشنهاد داده است. نکتۀ جالب در نقد مذکور این است که منتقد ابتدا برای «HALEŠŠANA ti-ib-ba» ترجمۀ «در حضور شاه» را از زبان «زبانشناسان» بدون بردن نام آن دسته از زبانشناسان پیشنهاد میکند و بعد با ارجاع به ترجمۀ انگلیسی عبارت «in behalf oftheking» توسط هلک، آن را معتبر مینماید. در اینجا مشخص است که وی در انتخاب اینکه آیا هلک ترجمۀ بهتری داشته یا «زبانشناسان» بدون نام تردید داشته است چراکه اگر قرار بر پیروی بدون چون و چرا از خوانش به زعم منتقد «دقیق» باشد، او نیز باید عبارت «HALEŠŠANA ti-ib-ba» را به شکل «برای/به خاطرِ/ به نفعِ شاه» ترجمه نماید که دقیقاً برابر ترجمۀ «in behalf oftheking» ذکر شده در ترجمۀ هلک است. ولی وی با عدول از حکم اولیه خود در پیروی بدون چون و چرا از خوانش هلک، این عبارت را با ارجاع به «زبانشناسان» (!) به شکل «در حضور شاه» ترجمه مینماید و مخاطبین را در این مخمصه گیر میاندازد که بالاخره تکلیف چیست؟ آیا باید واو به واو از ترجمۀ هلک پیروی نمود یا «زبانشناسان» دیگری هم در این میان میتوانند ابراز وجود کنند و این «زبانشناسان» دقیقاً کیستند که جسارت نموده و ترجمۀ «دقیق» هلک را دستکاری کردهاند؟ وانگهی منتقد در بررسی واو به واو صحبتهای مشاور پایگاه و ایراد گرفتن به استفاده از واژۀ «دربار» از این مسئله آگاه نبوده که بخشی از متون tibbaمرتبط با شاه هخامنشی یعنی دستهای از متون که به تخصیص مواد مورد نیاز خوان شاهی در مناطق مختلف مرتبط است، در حقیقت شاهدی مهم از برنامۀ مسافرت شاه به آن مناطق است. اگر منتقد کمی در نمایشگاه «بازگشت به خانه» توضیحات دو زبانه الواح و همچنین پوسترهای نصب شده در نمایشگاه جانبی را کمی مطالعه مینمود متوجه این امر میشد که برخی از متون از وجود «دربار شاهی متحرک» یاد میکنند. اینکه چرا مشاور پایگاه در توضیح این متن از واژۀ «دربار» پیش از نام مکان AŠku-ik-na-ak-ka₄ استفاده نموده است در حقیقت توضیحی تکمیلی برای فهم بهتر متن بوده است که مقادیر مذکور چگونه و به چه علت «در پیشگاه شاه» در این مکان که نامش برای عموم مخاطبین ناآشناست «مصرف» شده است. بدیهی است که اگر مشاور پایگاه متوجه میشد که در توضیحات مرتبط با این لوح فردی با تخصصی جدا از مطالعات میخی و عیلامی قرار است استفاده از واژۀ «دربار» را به سخره بگیرد، حتماً این حجم از اطلاعات را هنگام خوانش لوح اضافه مینمود.
• مهر «PFS ۰۰۰۷*» بر روی لوح: پر واضح است که منتقد در نقد خود متوجه نشده است اشاره مشاور پایگاه به مهر موجود بر روی لوح کدام مهر است. مهری که با کد PFS ۷ یا بر اساس شمارهگذاری پروژۀ بایگانی باروی تخت جمشید با کد PFS ۰۰۰۷*شناخته میشود حاوی کتیبۀ سه زبانه (فارسی باستان، عیلامی هخامنشی و بابلی هخامنشی) به نام داریوش بزرگ است. البته با توجه بهعدم تخصص منتقد در حوزۀ تخصصی عیلامی هخامنشی و بایگانی باروی تخت جمشید، اشتباه منتقد در به چالش کشیدن این بخش از توضیحات مشاور پایگاه کاملاً قابل انتظار بود.
همانطور که در ابتدا گفته شد، پرداختن به همین چند نکته در پاسخ به نقد مورد نظر کفایت میکند. سخن پایانی تکرار این نکته است که عیار دانش و تخصص یک فرد را میتوان تنها از طریق مطالب منتشر شده توسط وی در قالب مقالات و کتب سنجید و نه توضیحات شفاهی و بداهه در فضای عمومی که هدفش آشنا کردن و ارتباط عمومی با برگزاری یک نمایشگاه است. قویاً معتقد هستیم که نه مشاور پایگاه و نه هیچ استاد بزرگ و با سابقهای هم قادر به بداهه گویی و خوانش تمامی جزئیات یک لوح در مدت زمان بسیار کوتاه نیست. هدف از تهیۀ فیلمهای کوتاه نیز آشنا ساختن عموم مردم با الواح اداری و اقتصادی دورۀ هخامنشی است. پیشتر هم به دفعات چنین فیلمهای کوتاهی از پژوهشگران دیگر مانند دکتر ارفعی و پروفسور استولپر تهیه و منتشر شده است (بنگرید به مستند شکوه تخت جمشید و یا مستند ایران از پس هزارهها). نکتۀ جالب توجه اینجاست که پیشتر از مشاور پایگاه فیلمهای کوتاه دیگری در رابطه با توضیح چند لوح گلی از مجموعۀ الواح موزۀ تخت جمشید تهیه و منتشر شده بود. گاهی انسان به این پرسش فکر میکند که آیا ارتباطی بین نقدهای اخیر از سوی افراد غیر متخصص در حوزۀ خط میخی و کلیت برگزاری نمایشگاه استثنایی «بازگشت به خانه» توسط پایگاه میراث جهانی تخت جمشید وجود دارد یا خیر؟ هدف از این نقدها آیا ابراز نگرانی واقعی در رابطه با تخریب الواح است یا تلاش برای تحت شعاع قرار دادن زحمات کارشناسان پایگاه در برگزاری این واقعۀ استثنایی یعنی بازگشت بخشی از الواح بایگانی باروی تخت جمشید به محل اصلی خود پس از نود سال دوری از آن؟
بازهم لازم به تکرار این نکته است که عیار علمی یک متخصص خط میخی را در کیفیت انتشارات وی میسنجند نه در کیفیت بداهه گویی وعدم توانایی وی در معرکه گیری، قصهسرایی و روانخوانی که این روزها در شبکههای اجتماعی بسیار رایج است! نگاه نقادانه بسیار مفید است به شرطی که نقد همراه با اطلاعات اشتباه و ناقص نباشد و ناقد متوجه باشد با چه تخصصی و در چه حوزهای نقد مینویسد و در نهایت نیز چه انتظاری از اثر نقدشخواهد داشت. آیا تحقیر نقد شونده و احیاناً تعظیم وی در مقابل دانش بالای منتقد کفایت میکند؟ یا احتمالاً فرد مورد نظر به تعبیر منتقد باید «اخراج و توبیخ» هم بشود؟ فارغ از اینکه کدام یک از دو مورد اشاره شده از اهداف منتقد است؛ پیشنهادی را به یادگار میگذاریم باشد که به کار آید: بهتر است منتقد در چهارچوب نقدی که ارائه میدهد تخصص داشته باشد (به طور مثال اگر تخصص وی باستانشناسی هخامنشی است در همان حوزه ورود منتقدانه داشته باشد)، از لحن مؤدبانهتری در نقد استفاده کند، خشم و عصبیتشخصی خود را در نوشتار منعکس نکند و صد البته پرداختن به پیشینه پژوهش را هرگز از یاد نبرد!