نویسنده سریال مطرح کرد:
«مستوران» در گونه رئالیسم جادویی قرار میگیرد/ قصههایی را انتخاب کردیم که بازتاب آنها را در جامعه امروز میبینیم
یزدان کاظمی با اشاره به اینکه به واسطه قدیمی بودن قصهها، نمیتوان آنها را منقضی شده دانست، تأکید کرد: «مستوران» با وجود اینکه یک کار هنری به حساب میآید، فرهنگ را هم درنظر دارد و از نظر من تفاوت عمده این سریال این است که یک کار فرهنگی و هنری است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجموعه تلویزیونی «مستوران» به کارگردانی مسعود آبپرور و سیدجمال سیدحاتمی این روزها از شبکه یک سیما در حال پخش است. نکته جالب توجه درباره این سریال به فیلمنامه آن مربوط میشود که روایتگر ماجراهایی برگرفته از داستانهای کهن ایرانی است و به نوعی چندین داستان را در تلفیق با هم در قالب یک داستان واحد روایت میکند. به همین دلیل میتوان فیلمنامه «مستوران» را فیلمنامهای متفاوت دانست که به سریالی تلویزیون تبدیل شده است.
به بهانه پخش این سریال گفتگویی با یزدان کاظمی یکی از نویسندگان فیلمنامه سریال «مستوران» داشتیم که در ادامه میخوانید:
مجموعه «مستوران» ساختار روایی متفاوتی در میان سریالهای تلویزیون دارد. تلویزیون طی سالهای اخیر از اینگونه ساختارشکنیها پرهیز کرده است و به همین دلیل تفاوت، نوعی ریسک به حساب میآید. در پروسه نگارش به این مسئله توجه داشتید یا خیر؟
اینکه سریال «مستوران» با همه سریالهای تولید شده در صداوسیما و شبکه نمایش خانگی تفاوت دارد، تنها به ساختار روایی آن مربوط نمیشود و تفاوتهای این سریال کمی ریشهایتر و عمیقتر است. در این سالها تلویزیون و شبکه نمایش خانگی آثار متعددی تولید کردهاند که معمولاً اهدافی چون پر کردن اوقات فراغت مردم، ترویج اندیشهورزی و... تولید شدهاند اما «مستوران» با وجود اینکه یک کار هنری به حساب میآید، در کنار هنر، واژه فرهنگ را هم دارد و از نظر من تفاوت عمده این سریال این است که یک کار فرهنگی و هنری است.
یکی از نشانههایی که از طریق آن این ویژگی را در «مستوران» میتوان یافت این است که ما در نگارش این سریال به احیای قصههای کهن ایرانی و به طور کل احیای قصهها توجه داشتیم. این یک اقدام کاملاً فرهنگی است. قصه پدیدهای فرهنگی هنری است که راز و رمزهایش و جزئیاتی که میتواند داشته باشد، مخاطبش را در موقعیت کسب تجربهای قرار میدهد که در زندگی واقعی شاید این شانس را نداشته باشد. به همین دلیل قصه نقش بسیار مهمی در فرهنگ یک کشور ایفا میکند. احیای قصه یک اقدام فرهنگی برای نسلی است که با قصه تقریباً غریبه است و شنیدن قصه کهن میتواند برایش حتی ملالآور باشد.
در بحث هنری که به شکل روایی اثر، ویژوال افکتهای بسیار، تصاویری از سیمرغ و... مربوط میشود کاملاً میتوان «مستوران» را اثر متفاوتی در تلویزیون دانست اما به نظر من بحث اصلی در این تفاوت به جنبه فرهنگی بودن این سریال است.
فیلمنامه «مستوران» حاصل یک کار گروهی است، من و خانم یارمحمدی مشکلات بسیاری در ابتدای کار داشتیم تا به زبان مشترکی برسیم. به هر شکل کار گروهی پیچیدهتر است و پیش از هر چیز ما سعی کردیم به اشتراک و تعاملی برسیم و بعد به سراغ آثار قدیمی مشابه رفتیم، سریالی از مرحوم علی حاتمی دیدیم که ساختاری شبیه «هزار و یک شب» داشت و بعد به سراغ آثار خارجی مشابه رفتیم. سعی کردیم از اساتید خودمان مشورت بگیریم و در این مسیر تلاش ما بر این بود که دانش خود را افزایش دهیم و با یک دید باز سعی کردیم شیوههای روایت مختلف را مورد آزمایش قرار دهیم و در نهایت به ساختار امروزی این سریال رسیدیم.
انتخاب قصههای سریال «مستوران» به چه شکل انجام میشد؟
اساساً تراژدی یعنی انتخاب کردن و انتخاب قصه هم مقوله بسیار سخت و پیچیدهای بود و این پیچیدگی در شرایطی که دو نویسنده مشغول نگارش یک سریال بودیم کار را سختتر کرد چراکه برخی مواقع در انتخاب قصهها تعامل نداشتیم و به همین دلیل ممکن بود ساعتها تحلیل و بررسی داشته باشیم.
حتی برای انتخاب یک قصه، ممکن بود آن را برای اطرافیانمان هم مطرح کنیم و بعد متوجه شویم که مثلاً این مورد برای مخاطب امروز انتخاب مناسبی نیست. ملاک اولیه ما انتخاب قصههایی بود که بتوانیم بازتاب آن را در جامعه امروز هم ببینیم. به همین دلیل بیشتر قصههایی که در «مستوران» مشاهده میکنید حرف از اخلاق میزنند و اخلاق هیچگاه تاریخ انقضا ندارد. وقتی شما جهاندخت را میبینید که از سر حسادت یک کار انجام میدهد، نمیتوان گفت که این مفهوم حسادت از بین رفته چراکه از زمان خلق انسان این خصلت با او بوده و همچنان وجود دارد. ما در انتخاب قصه به مفاهیمی توجه داشتیم که ویژگی ابدی بودن داشته باشند و در واقع تاریخ انقضایی نداشته باشند.
میتوان از قصههای «مستوران» به مضامین اجتماعی و سیاسی امروزی نیز دست پیدا کرد؟
اگر از یک اثر هنری که امروز تولید میشود نتوان چنین مضامینی مختص زمانی خود استخراج کرد آن اثر هیچ ارزشی ندارد. قطعاً ما در زمان نگارش سریال «مستوران» چنین مسئلهای را مدنظر داشتیم و قطعاً قصههایی که روایت میشوند برای مخاطب امروزی با مضامین اجتماعی، سیاسی و فرهنگی روز هستند و نمیتوان روایت آن در دوران کهن را دلیلی بر به انقضا رسیدن مضامین و محتواهای داستانی دانست.
مخاطب امروز ارتباط چندانی با ادبیات کهن ندارد و در نتیجه ممکن است آثاری چون «مستوران» نتوانند نظر او را به خود جلب کنند. برای جلب نظر مخاطب چه تمهیداتی داشتید؟
در فیلمنامهنویسی مدرن تکنیکهایی وجود دارد که با قصههای انتخاب شده ما مغایرت داشت. قصههای کهن ایرانی فاقد روابط علت و معلولی هستند، به عنوان مثال در قصههای کهن ممکن است کاراکتری از کنار چاه عبور کند و کیسهای پر پول پیدا کرده و ثروتمند شود، این اتفاقات تصادفی در فیلمنامههای مدرن نمیتواند توجیه منطقی داشته باشد و ما در مرحله اول سعی کردیم این مسائل غیرمنطقی را اصلاح کنیم و کلیت اثر را بر پایه روابط علت و معلولی پایهریزی کنیم.
نکته دیگر به این موضوع مربوط است که کاراکترهای قصههای قدیمی یا سفید هستند یا سیاه و کاراکترهای خاکستری وجود ندارند. ما سعی کردیم که رنگهایی به کاراکترها اضافه کنیم و بتوانیم وجههای دیگری به این کاراکترها بدهیم، چراکه در این ظاهر است که یک شخصیت میتواند برای مخاطب امروزی جذاب باشد.
فیلمنامه حاوی دیالوگهای بسیاری است که با توجه به منحصر نکردن قصه و شخصیتها در یک جغرافیا نگارش دیالوگها، ادبیات، انتخاب کلمات و لحن، کار سختی میشود. بر اساس چه معیارهایی به لحن و ادبیات جاری در سریال رسیدید؟
برای این کار وقت زیادی صرف کردیم. چندین و چند اتود زده شد، سپس از اقشار، سنین و طبقات مختلف جامعه افکارسنجی صورت گرفت و ما در نهایت به این خروجی رسیدیم. در این مسیر چندین اتود وجود داشت که قابل فهم نبود، چند اتود به زندگی امروزی نزدیک بود، نمونههای دیگری که دنبال کردیم به ادبیات عرب یا قاجار نزدیک شده بود و به همین دلیل آنها را کنار گذاشتیم و در نهایت به ادبیاتی که امروز در این سریال دیده میشود، رسیدیم.
شخصیت لطفعلی در این سریال از کدام شخصیت یا الگوی کهن گرفته شده است؟
همه کاراکترهای «مستوران» برگرفته از کهن الگوها، افسانهها و حتی داستانهای واقعی قدیمی هستند. اگر بخواهم به لطفعلی اشاره کنم، صرفاً به دلیل اینکه این شخصیت دزدیده و گم میشود، نمیتوان آن را الگو گرفته از شخصیت حضرت یوسف (ع) دانست.
هر کاراکتر از چندین شخصیت الگو گرفته شده و ما سعی کردیم از تلفیق آنها به یک شخصیت جدید برسیم.
تحقیق و پژوهش در بین ادبیات کهن فارسی به چه شکل صورت گرفت؟
زمانی که به مجموعه بادبان برای احیای قصههای کهن ایرانی سفارشی صورت گرفته بود، تهیهکننده این مجموعه عطا پناهی، من، محمد حنیف و خانم یارمحمدی قصههای مختلف ایرانی را از طریق کتاب و حتی پادکستهای مختلف خواندیم و سعی کردیم از زوایا و منابع مختلف به قصههای متعددی بپردازیم و در این بین قصههای معروفتر و برخی قصههای کمتر خوانده شده وجود دارند.
چرا قصه در ناکجاآباد روایت میشود؟
اگر بخواهیم قصه این اثر را به لحاظ ادبی مورد تحلیل قرار دهیم آن را میتوانم در قالب ادبیات رئالیسم جادویی دانست. وقتی ما از رئالیسم جادویی حرف میزنیم به این معنی است که قصه در جهانی روایت میشود که روابط علت و معلولی منحصر به خودش را دارد و قواعد و قوانین آشنا به ذهن ما در آن جریان ندارد. بنابراین در چنین دنیایی طبیعی است که قصه هم در یک ناکجاآباد روایت شود.
با حجم بالای آثار رئال در سینما و تلویزیون ما به نظر شما، مخاطبان امروزی چگونه میتوانند با چنین آثار فانتزی یا حتی سوررئال ارتباط برقرار کنند؟
این نکته به خود مولف برمیگردد، مولف نباید مخاطب را در مقابل اثری قرار دهد که او هیچ برخورد یا شناختی تا امروز درباره آن نداشته است. مخاطب ایرانی بیش از هر چیز آثار رئال را میپسندد اما میشود با کمی تغییر در همان آثار رئالیسم به سمت مسیری حرکت کرد که کمکم با قدمهای کوچک به تغییر سلیقه مخاطب رسیده باشد. ما در سریال «مستوران» سعی کردیم بر شانههای رئالیسم سوار شویم و به مخاطب القا کنیم که این همان اثر رئالی است که همیشه میدیده ولی کمی جادو هم به آن اضافه شده است. من فکر میکنم با این روش میتوانیم کمکم مخاطب را با ژانرهای مختلف آشنا کنیم.
آیا محدودیتهای تلویزیون در کلیت داستان «مستوران» تأثیرگذار بوده یا خیر؟
ما با سانسور ناآشنا نیستیم. من به عنوان نویسندهای که قرار است با تلویزیون کار کند شاید معنای دیگری از سانسور در ذهنم شکل بگیرد اما به نظر من همه مردم در تمام دنیا با کلمه سانسور مواجه هستند و این صرفاً مربوط به کار ما نمیشود.
ما در خانه، اجتماع و به طور کل در زندگیمان دائماً دچار خودسانسوری هستیم و این کلمه برای ما یک کلمه عجیب، نامفهوم و پیچیده نیست. ما سعی کردیم تا جایی که امکان دارد در مسیری قدم برداریم که به نوعی خط قرمزها را مدنظر داشته و پیش از سانسور دست به نوعی به خودسانسوری زدیم. اگر اصلاحات و تذکراتی هم از سوی صداوسیما بوده آنقدر به کلیت اثر آسیب وارد نشده که در ساختار این اثر اشکالی ایجاد شده باشد. به هر شکل سانسور نیز ما را مجبور میکند که به دنبال راههای دیگر بگردیم و انسان را اینگونه به کشف وادار میکند. در «مستوران» سانسور چندان تأثیرگذار نبوده است.