یک نقاش در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
«مدرنیسم» جریانی است که همه جا را تصرف میکند/ تحصیلات آکادمیک را دنبال کردم تا «فالش» نزنم/ «NFT» بستر خوبی برای ارائه آثار هنری در سطح بینالمللی است
کامبیز خدابنده برخلاف بسیاری از نقاشان واقعگرای امروز برای فرم، خط، رنگ و بافت و کنتراست اهمیت زیادی قائل است. آثار او شاید از دید عامه مخاطبان «کوبیسم» باشند اما او این نظریه را رد میکند و میگوید سبک من با «کوبیسم» فاصله بسیار دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کامبیز خدابنده (نقاش و مدرس دانشگاه) با نگاهی امروزی نقاشی را واسطهای برای بیان افکار و اندیشههایش قرار داده است. او در دانشگاه نقاشی خوانده اما به طور آگاهانه از هنر و سبکهای کلاسیک فاصله گرفته بهگونهای که امروز میتوان سیاق او را در سبکهای «نئیوآرت» و «فوویسم» بررسی کرد.
خدابنده سینما و سینمای دهه چهل و هفتاد میلادی را دوست دارد و این علاقه به نوعی در آثارش نیز نمود پیدا کرده است. اما موضوعی که باعث خلق آثاری متفاوت توسط او شده، توجه و تاکیدش بر سبک «فوویسم» است که بر خلاف دیگر سبکها آنطور که باید در ایران مورد توجه جدی قرار نگرفته است. «فوویسم» یکی از سبکهای مورد توجه قرن بیستم است که در دسته جنبشهای مدرن قرار میگیرد و بین سالهای ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۸ در فرانسه پا گرفت و تا جنگ جهانی اول ادامه یافت. ویژگی بارز این سبک که تا حدی از «امپرسیونیسم» بهره گرفته، استفاده از رنگهای گرم و قوی است. آندره دورن و هنری ماتیس اولین پیشگامان این سبک هستند.
برگزاری نمایشگاه نقاشی کامبیز خدابنده با عنوان «اکنون خیلی دور است» که تا هفتم تیرماه در گالری مژده برپاست، مناسبتی برای گفتگو با اوست. گفتنی است در خلال گفتگو، آثاری از این نقاش قابل مشاهده است.
آنچه در دنیای امروز بیش از هر سبک دیگر مورد توجه است، هنر «مدرن» است. به نظرتان نقاشی حال حاضر در این راستا چه روندی را پیموده و کم و کیف آثار نقاشان ایرانی را در مقایسه با آثار خارجی چطور ارزیابی میکنید؟
باید اینگونه بگویم که در کشور هنرمندان بسیار خوبی داریم. اساتید برجستهای که اتفاقا همپای هنر جهان پیش میروند و اتفاقاتی که در هنر ما رخ میدهد، اتفاقات کمی نیست. حال اینکه غرب ما را تحویل نگیرد و نخواهد به هنرمندان ما و آثارشان بها بدهد، موضوع دیگری است. من درباره نقاشی مدرن هم نظرم همین است و باید بگویم اتفاقاتی که در این زمینه در کشور رخ میدهد چیزی از نقاشیهای جهان کم ندارد. البته مشکلاتی وجود دارد که باید مرتفع شود و آنچه اهمیت دارد این است که هنر نقاشی ما باید برای بهتر دیده شدن مورد حمایت قرار گیرد و اصطلاحا به درستی «پرزنت» شود.
این امر هم سیاستگذاریهای درست میطلبد و هم بهرهگیری از اینترنت و فضاها و پلتفرمهای مجازی در جهت فعالیتهای بینالمللی و جهانی.
همینطور است و در اینباره باید بستر «NFT» را مثال بزنم که به تازگی مورد توجه قرار گرفته و هنرمندان ایرانی از آن استقبال میکنند. «NFT» بستری مناسب برای ارائه آثار هنری در سطح جهانی است. برخی نقاشان و هنرمندان دیگر عرصهها، در بهرهگیری از «NFT» بسیار موفق عمل کردهاند و این قضیه گویای است که هنر ما دارد جایگاه خودش را پیدا میکند و امیدوارم همینطور باشد. «NFT» قابلیتهای زیادی دارد و میتواند ما را در جهت فعالیتهای جهانی یاری کند. اینکه گفته میشود اطلاعات زیادی درباره این بستر وجود ندارد هم نظریه درستی است و اتفاقا خودم هم از آن دسته افرادی هستم که اطلاعات زیادی درباره آن ندارم.
میتوان گفت «NFT» جزیی از «هنر مدرن» امروز است. اما اگر بخواهید درباره بدنه «هنر مدرن» اطلاعاتی ارائه کنید؛ آنرا چگونه توضیح میدهید؟
اگر بخواهم بدنه هنر مدرن را تعریف کنم باید بگویم این جریان چند سال پس از مرگ ونسان ونگوگ نقاش مطرح و موثر هلندی اتفاق افتاده و بر همین اساس میتوان گفت هنر قرن بیستم و بیست و یکم هنر مدرن محسوب میشود.
اثری از کامبیز خدابنده که سال نود و یک در نمایشگاه «آرمانشهر» ارائه شد
خدابنده دوست دارد اثرش با آهنگ «Moon River» اثر فرانک سیناترا دیده شود
در گستره هنر «مدرن» کدام بخش یا جریان مورد توجه شماست و تلاش دارید آن را در کارتان لحاظ کنید؟
بیشک هنر مدرن مقولهای محدود نیست و در طی سالیان اتفاقات زیادی در آن رخ داده اما هرکس به بخشی از آن پرداخته است. مثلا من قسمت «فووییسم» و برخی دیگر از بخشهای آن را دوست دارم. اما موضوعی که وجود دارد این است که چنین جریاناتی خیلی دیر به ایران میرسند، اما میرسند.
اما در نهایت میرسند.
دلیل این رسیدن این است که به طور کلی «مدرنیست» جریانی در حرکت است و مقولهای ساکن و ایستا نیست. «مدرنیست» حرکت میکند و به حرکت ادامه میدهد و همه جا را تصرف میکند. این برخورد ماست که تعیین میکند چه میخواهیم و به واسطه مدرنیته چه حرف و موضوعاتی را میخواهیم بیان کنیم.
بخش اصلی این روند و به نتیجه رسیدن به تفکر هنرمند برمیگردد.
دقیقا. و موارد مرتبط دیگر اوضاع جامعه، نحوه زیست هنرمند و ارتباط او با افرادی است که در جامعه رفت و آمد دارند.
مولفه بارز «هنر مدرن» مفهوم است، که گاه زیباشناختی و عناصر زیباشناسانه را در وهلههای بعدی قرار میدهد. این توجه موازی به «مفهوم» و «زیبایی» توسط خودتان، چگونه ارزیابی میشود؟
در نقاشی پیش از آنکه ایدهای داشته باشم و به این سوال پاسخ دهم که چرا دارم فلان اثر را میکشم (که این مورد هم به ایده برمیگردد)، چگونگی بیان است که شاید از هر مورد دیگر برایم مهمتر است؛ چون ما داریم درباره مبحث نقاشی صحبت میکنیم. نقاشی پیش از آنکه موضوع باشد خط، رنگ، بافت، ریتم و مسائل دیگر است. یکسری انرژی وجود دارد که باید درست بیان شوند و به نوعی هدایت درستی داشته باشند. مثلا من به دورهای خاص در دنیا علاقه دارم، که حال تمام شده است و کاری که من میکنم بزرگداشت همان دنیاست. اگر آن ایده را برای بافت و خط و رنگم نداشته باشم، شاید نتوانم درست بیانش کنم.
این سوال همیشه مطرح است که خلق آثاری در سبک و سیاق شما از کجا شروع میشود. مثلا آیا در ذهن نقاش، کلیتی وجود داشته یا خلق اثر برای او نوعی بداههنگاری است؟
این روند شبیه پیادهروی است. یا تصور کنید من میخواهم به کافه بروم و قهوه بخورم، اگر مکانی مشخص را مدنظرداشته باشم که تکلیف مشخص است. اما اگر کافه مشخصی مد نظرم نباشد؛ مهم نخواهد بود که به کدام کافه میروم. یا اینکه اگر بخواهم صرفا پیادهروی کنم به خیابانهای مختلفی میروم و از آنها گذر میکنم بیآنکه به اسامی آنها و کوچهها توجه کنم. خلق آثار هم اینگونه است و با اتفاقی شروع میشوند و کم کم به سرانجام میرسند.
نام اثر «یک روز سواری در آرمانشهر»/تکنیک: اکریلیک روی بوم
شما در دانشگاه به صورت آکادمیک نقاشی خواندهاید، اما در ادامه اصول و قواعد کلاسیک را کنار گذاشته و به سراغ دو سبک «نئیوآرت» و «فوویسم» رفتهاید.
«نئیو» به معنای بدوی است. یعنی فردی که چیزی نمیداند شروع میکند به نقاشی کشیدن و مقولات مربوطه را خودآموخته فرامیگیرد. من آن زمان که به دانشگاه رفتم در عین حال که آکادمیک کار میکردم نمیخواستم مشابه دیگران نباشم. چون به نظرم این شبیه بودن نوعی شکست محسوب میشود و این منحصر بودن در هنر است که رمز پیروزی به حساب میآید. به این ترتیب اثر خودش و امضای خودش را خواهد داشت. من هم تلاش کردم همین رویه را بروم که البته استادان بزرگی به من کمک کردهاند، اما شخصا نوع طراحیام را خودم انتخاب کردم و شیوه آن به انتخاب خودم بوده است. نوع رنگآمیزی را هم خودم انتخاب کردهام. درکل نقاشی را به صورت آکادمیک خواندم که اصطلاحا در کارم «فالش» نزم.
دلیل اینکه سبک «فوویسم» را انتخاب کردید چه بود؟ در این زمینه تحت تاثیر کدام هنرمند غیر ایرانی و پیشرو هستید؟
«فوویسم» را هم انتخاب کردم برای اینکه انرژی خطوط و رنگها را خیلی دوست دارم. زمانی که خطها و رنگها از هم جدا میشوند اتفاقات مثبتی در آثار رخ میدهد. مثل کارهای رائول دوفی که خودم هم تحت تاثیرش هستم.
دو اثر از کامبیز خدابنده ارائه شده در نمایشگاه «اکنون خیلی دور است»
اغلب مخاطبان حتی مخاطبان خاصتر کارهای غیر رئال و آثار مشابه با آثار شما را «کوبیسم» میدانند!
شاید همینطور باشد که میگویید، اما تفاوت کارهایی که من انجام میدهم با کوبیسم خیلی زیاد است و این دو سبک هیچ ربطی به هم ندارند و حتی فاصله زیادی باهم دارند. هرکدام از سبکها برای خود ماجرایی دارند و «فوویسم» و «کوبیسم» هم همینطور هستند. کلا همه چیز به برداشت مخاطب بستگی دارد و ایسمها خیلی مهم نیستند.
سبکها و ایسمهای مرسوم برای خودتان مهم هستند؟
خیر اصلا برایم اهمیتی ندارند.
شما به سینما و سینمای دهه چهل و هفتاد توجه دارید و حتی اگر در استیتمنت به آن اشاره نشده باشد این علاقه و تاثیر در آثارتان مشهود است.
من آثار کلاسیک قدیمی را خیلی دوست دارم و هر آثاری در این سبک و سیاق به دستم برسد را میبینیم و سعیام این بوده اگر سینما را پیگیری میکنم به خاطر میزانسنها، سکانسها و قاببندیها باشد.
مضمون و محتوا هم در این دستهبندی میگنجد؟
بله اما محتوایی که مثبت باشد و انرژی بدهد و مردم را شاد کند.
بله نوع رنگبندیهای آثارتان گویای این شادیزایی است. با این حساب، آیا میتوان گفت آثار شما در نمایشگاه فعلی یادآوری سینمای کلاسیک در قالب و با زبان نقاشی است؟
نه اینطور نیست و سینما برای من صرفا مقولهای کمک کننده است. من خودم نقاشی را در بهترین حالت هنری مستقل میدانم. نقاشی سکوت دارد و مخاطب نمیتواند طی تماشای آن صدایی را از درونش بشنود و نمیتواند در آن شاهد حرکت باشد. به هرحال نقاشی هنری دو بعدی است که روی بوم خلق میشود و بعد سومی ندارد.
رویای نیمه شب از مجموعه «آرمانشهر – اتوپیا» / تکنیک: ترکیب مواد روی بوم/ سال ۱۳۹۸
توضیح خدابنده درباره این اثر؛ این نقاشی یکی از بهترین نقاشیهایم هست و اگر احساسی که من در استفاده از المانهای تصویری بکار بردم تبدیل به متنی قابل خوانش از طرف بیننده شود داستانی پراحساس در خود دارد.
با این حال آثار شما واجد صداها و آمبیانسهایی هستند؛ هرچند که شنیده نشوند. قاعدتا این تاثیر سینما بر شما و آثارتان است.
دقیقا من دنبال همین هیاهو و سر و صدایی که میگویید، هستم و تلاش دارم آن حرکتهایی که در هنرهای دیگر وجود دارد را هم در آثارم لحاظ کنم. همه تلاشم بر این بوده که هیاهو و حرکت در آثارم توسط مخاطبان درک شود و امیدوارم در این زمینه موفق عمل کرده باشم.
گالریداران معمولا ترجیح میدهند آثار بازاریتر و عامیانهتر را در حمایت کنند. شما در این زمینه با چه مشکلاتی مواجه هستید؟ مورد دیگر اینکه، تمام رشتههای تجسمی با چالش فروش وعدم بازاری استاندارد مواجهند. با این خلاء و کمبود چگونه کنار میآید؟
راستش من با گالری کار میکنم که مدیرانش بسیار حرفهای هستند و طی این سالها خیلی به من لطف داشتهاند. من به نوعی سعی میکنم با نقاشی زندگیام را میگذرانم، اما به زیاد و کم این درآمد اصلا فکر نمیکنم. واقعا به این موضوع فکر نمیکنم که مثلا این پول و درآمد چقدر است و حال باید بیشتر شود و چرا کمتر شده است. به نظرم نقاشی و هر هنر دیگر، مقولههایی مادی نیستند. کلا مارکت و مارکتینگ به خوبی کار هنرمند و کیفیت آثارش هیچ ربطی ندارند. نمیخواهم اسم ببرم اما هنرمندان بسیار خوب خانم و آقا در ایران مشغول فعالیتند که کارشان مارکت ندارد، اما آثار بسیار خوبی خلق میکنند و حتی آن آثار قابلیت جهانی شدن دارند.
برعکس این رویه هم وجود دارد؛ یعنی هنرمندانی داریم که به دلیل جبر زمانه و دغدغه شغل و درآمد، به ارائه آثار عامهپسند و سطحی میپردازند؛ بلکه از این طریق درآمدی کسب کنند.
بله همینطور است و باید حمایتهایی وجود داشته باشد تا چنین اتفاقاتی رخ ندهد. حتی هنرمندان خوبمان هم باید مورد حمایت قرار گیرند؛ وگرنه ناشناخته میمانند حتی اگر آثارشان قابلیت جهانی شدن داشته باشد.
شما در زمینه تدریس هم فعالیت دارید؟
خیر. البته قبلا در دانشگاه تدریس میکردم و شاگردانی داشتم، اما مدتی است صرفا روی نقاشی تمرکز کردهام.
نظرتان درمورد شیوههای آموزشی در دانشگاههای هنر چیست؟ اغلب استادان متدهای موجود را دارای معایبی میبینند.
من با روندی که وجود دارد مخالف نیستم و حتما شیوههای موجود خوب بوده که طی این سالها خروجی مطلوبی داشته است. به هرحال در سالهای گذشته هنرمندان خوبی از دانشگاه فارغ التحصیل شدهاند و حال هنرمندان بسیار خوبی در رشتههای مختلف هنری داریم که بیشترشان تحصیلات دانشگاهی دارند و آن رویه آکادمیک به کمکشان آمده است. رویه آکادمیک به نگرش و هنر فرد جهت و سویی میدهد که او را در ادامه مسیر هنریاش کمک خواهد کرد.
آیا قرار نیست در آیندهای نزدیک شاهد پروژههای دیگری از شما باشیم؟
روند اتوپیا یا آرمانشهر موضوعی است که سالهاست آن را شروع کردهام و شاید سالهای بعد هم به همین مقوله بپردازدم. مهم آن محتوایی است که من تولید میکنم؛ که البته تولید واژه درستی نیست و باید بگویم مهم محتوایی است که توسط من خلق میشود یا آفریده میشود.