علیرضا سمیعآذر در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
تا وقتی تسهیلاتِ بنیادی نداشته باشیم با بهترین رویدادها هم نمیتوانیم مقصد مهمِ گردشگریِ منطقه باشیم/ تهران فقط یک موزه هنرهای معاصر دارد که یا تعطیل است یا نمایشگاه مهمی ندارد
علیرضا سمیعآذر معتقد است: گسترش توریسم به اقتصاد هنر کمک میکند و در این میان تنها گالریها، موزهها، بینالها و آرتفرها مقصد گردشگری هنری هستند نه حراجیهای آثار هنری.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ظرفیتهای «هنر معاصر» در ایران در ابعاد گوناگونی گسترده است. بخشی از این ظرفیت را آثار هنر معاصر تشکیل میدهند. آثاری که در زمان حاضر خلق میشوند یا آنهایی که به صورت گنجینههای با ارزش در مجموعههای شخصی یا موزههای عمومی نگهداری میشوند. بخش دیگری از این ظرفیت خود هنرمندان و نحوهی زیست و فعالیت ایشان در دنیای معاصر است. ظرفیت دیگر نیز به اعتبار هنر معاصر ایران در عرصههای جهانی مربوط است که به درخشش در جشنوارههای فیلم و تئاتر و قیمتهای بالا در حراجهای معتبر دنیا اشاره دارد. به رغم آنکه ظرفیتهای توسعهی هنر برای توسعهی گردشگری هنری بسیار قابل توجه است اما در ایران برنامهریزی و سرمایهگذاری برای تحقق توسعه هیچگاه در قالب یک طرح جامع مورد توجه قرار نگرفته است.
علیرضا سمیعآذر که مدیر فعلی حراج تهران است و پیش از آن نیز به مدت هشت سال ریاست موزهی هنرهای معاصر تهران را برعهده داشت؛ معتقد است: «با استناد به برخی پارامترها که استاندارد پتانسیلهای هنر معاصر را تعیین میکند، یعنی قدرت تولید هنر، همینطور قدرت آموزش و شمار هنرمندان فعال، ما بالقوه استعداد این را داریم که به معرفی هنر در جایگاه یک جاذبهی گردشگری نگاه کنیم.»
در ادامه گفتگوی ایلنا با علیرضا سمیع آذر که در شهریور ۱۴۰۰ انجام شده را میخوانید:
از نظر شما امکان توسعهی «گردشگری هنرهای معاصر» در ایران وجود دارد؟
بالقوه، بله؛ وجود دارد. ما در ایران جامعهی هنری گسترده و متنوعی داریم که بزرگترین جامعهی هنری منطقهی خاورمیانه است. شاید شمار دانشگاههای هنری و هنرمندان شاخص در ردهها و گروههای مختلف در ایران به تنهایی برابر است با مجموع دیگر کشورهای منطقه. البته در بعضی از استانداردها مثل کیفیت مکانهای نمایشگاهی و بویژه رویدادهای مهم هنری مثل آرتفر یا بینال در سطح بالایی قرار نداریم و شاید حتی از کشورهای کوچک همسایهمان در جنوب خلیج فارس هم شرایط ما عقبتر است. اما با استناد به سایر پارامترها که پتانسیلهای هنر معاصر را تعیین میکند یعنی قدرت تولید هنر همینطور گستردگی آموزش و شمار هنرمندان فعال، ما بالقوه استعداد این را داریم که به معرفی هنر در جایگاه یک جاذبه گردشگری نگاه کنیم. اتفاقی که در دنیای غرب بویژه اروپا و آمریکا افتاده و الان یکی از مهمترین نهادهای جذب توریست در بسیاری از شهرهای اروپا و آمریکای شمالی، مکانهای هنری و بویژه موزههای هنر معاصر و رویدادهای هنری هستند.
در ایران، مرز مشترک بین گردشگری و هنرهای معاصر در کدام محدودههاست؟ این دو در کجا با هم پیوند برقرار میکنند؟
وقتی هنر را در مقام یک نهاد جذبکنندهی گردشگران در نظر میگیریم باید بدانیم که تولید یا آموزش هنر صرفا نمیتواند کافی باشد، بلکه باید ارائه هنر را مدنظر قرار بدهیم. گردشگران تنها به صرف اینکه در جایی هنرمند زیاد است و دانشگاه زیاد است به آن مناطق نمیروند. چون آنها نمیخواهند از استودیوهای هنرمندان یا کارگاههای آموزشی یا کلاسهای درس بازدید کنند. آنها بدنبال نهادهای ارائه هنر هستند یعنی گالریها، موزهها و یا رویدادهایی همچون آرت فرها و ما باید این نهادها را تقویت کنیم.
اگر هنر قوی شود کافی نیست که گردشگر جذب شود، بلکه نهادهای هنری مثل موزه و گالری یا رویدادهای مهم نیز باید تقویت شوند تا گردشگر جذب شود. کشورهایی در دنیا هستند که هنر در آنها چندان رشد نکرده است، از جمله همین کشورهای کوچک حاشیهی خلیج فارس مثل کشور امارات و قطر که جامعه هنری کوچکی دارند و چیزی برای جلب نظر گردشگر خارجی در آنها دیده نمیشود. اما نهادهای هنری که در اینها هست اعم از موزهها، گالریها و همینطور رویدادهایی همچون بینالها و آرتفرها آنچنان قوام پیدا کرده که در شهرهایی مثل دوبی، ابوظبی و دوحه توریستها به هدف دیدن هنر معاصر نیز به این کشورها میروند، خیلی بیشتر از توریستی که به هدف دیدن هنر معاصر، به ایران میآید.
نهادهای هنری در ایران فعال هستند. اعم از گالریها و جشنوارههایی که در ابعاد متفاوت اما به صورت کمابیش مستمر به فعالیت مشغولند. اما ایراد کار کجاست؟
فعالیت نهادهای هنری خیلی به اراده حاکمیت برمیگردد که مشکلات همیشگی خودش مثل تغییر مداوم مدیران و پایدار نبودن سیاستها را دارد. نهادهایی مثل موزه هنرهای معاصر تهران در وضعیتی که جذب کننده توریسم باشد، به سر نمیبرد، چون قدرت و ارادهی برگزاری رویدادها و نمایشگاه بزرگ را ندارد. بسیاری از هنرمندان و اعضای جامعهی هنری به راحتی به نهادهایی مثل موزه هنرهای معاصر تهران مراجعه نمیکنند، حالا چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که از همه جای دنیا برای دیدن موزه به ایران بیایند.
باید اول این دو سه نهادی که داریم را تقویت کنیم و سپس موسسات جدیدتر و قدرتمندتری به آنها اضافه کنیم. این مهم، نیاز به کلاننگری، حمایت معنوی، مشارکت همگان و سعهی صدر زیاد دارد. مثلا در برگزاری رویدادهایی همانند بینالها و آرتفرها که بتوانند توریست خارجی را به هوای هنر به ایران دعوت کنند. با تنگنظری و تحمیل محدودیتها نه تنها گردشگری به ایران نمیآید بلکه برعکس هنرمندان خودمان هم مثل سالهای اخیر چشمشان به آن سوی مرزهاست که بتوانند کارشان را آنجا به نمایش بگذارند تا مورد توجه قرار بگیرند.
بخش گردشگری به عنوان یکی از ذینفعان توسعهی گردشگری هنرهای معاصر با ایفای چه نقشی میتواند به تحقق این توسعه کمک کند؟
بخش گردشگری باید شرایط ورود خارجیها به ایران را تسهیل کند. اولا تسهیلات روادید را فراهم کند و ثانیاً شرایط جامعه را برای پذیرش خارجیان با فرهنگهای متفاوت مهیا کند. الان وضعیت حالت معکوس دارد و بیشتر هنرمندان ما سعی میکنند به آن طرف دنیا مرتبط شوند.
نهادهای پذیرایی کنندهی گردشگری در ایران بسیار ضعیف هستند. هتلهایی که داریم در تهران و بدتر از آن در شهرستانها هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت به هیچ وجه در حدی نیستند که بتوانند شمار قابل توجهی از گردشگران را به داخل ایران جذب کنند. کیفیت پذیرایی در ایران بهویژه هتلینگ باید به وضعیت قابل قبولی ارتقا پیدا کند. از طرفی خطوط هواپیمایی در حال حاضر بسیار محدود شده و پیدا کردن بلیط برای ایران خیلی دشوار است. خیلی از کشورها تنها یک روز در هفته شانس دارند که به ایران بیایند، آنهم با پروازهای غیرمستقیم. درحالیکه در اغلب کشورهای منطقه در روز دهها پرواز وجود دارد.
ضمن آنکه لازم است تسهیلات بانکی برای انتقال پول به داخل کشور هم مهیا شود. اگر بهترین رویدادها را هم برگزار کنیم و بهترین نهادهای هنری را هم داشته باشیم ولی هتل خوب و مناسب برای اقامت وجود نداشته باشد، ویزاها به سختی داده شود، انتقال پول به ایران مشکل باشد و افراد مجبور باشند پول نقد با خود با ایران بیاورند، دیگر نمیتوان انتظار توسعه گردشگری داشت. اگر بهترین فضای پویا و موسسات بالنده هنری را هم در ایران فراهم کنیم، اما تسهیلات بنیادی گردشگری فراهم نباشد، نمیتوانیم به مقصد مهم گردشگری در منطقه تبدیل شویم.
حراجهای هنری چه نقشی درتوسعهی گردشگری هنرهای معاصر در ایران دارند؟ آیا میشود فعالیتهای آنها را هم در راستای این توسعه دانست؟
حراجها جمعیت زیادی را به خودشان جلب نمیکنند؛ یک سالن حراج حداکثر ۴۰۰-۵۰۰ نفره است و آنها بیشتر بصورت آنلاین در دسترس هستند. در حالیکه یک آرت فر میتواند هر روز چند برابر این را جذب کند؛ گواینکه حراجها خیلی بیشتر از هر رویداد دیگر در صدر خبرها قرار میگیرند. اخبار حراجها جزو هیجان انگیزترین اخبار حوزهی هنر در همه جای دنیا محسوب میشود. تیتر رکوردهایی که در حراجها شکسته میشود بیش از هر خبر دیگری در صدر اخبار رسانهها در همه جای دنیا قرار میگیرد. بنابراین توسعه حراجها میتواند توجهات را جلب کند، اما فی نفسه مقصد گردشگری نیست. مقصد گردشگری هنری گالریها، موزهها، بینالها و آرتفرها هستند. وقتی در دوبی حراج کریستیز برگزار میشود تعداد اندکی از ایران به آنجا میروند و جمعیت سالن به صد نفر هم نمیرسد. اما برای رویدادی مثل آرت دوبی گردشگران خیلی بیشتری میروند و روزانه هزاران نفر از آن بازدید میکنند. همینطور بینال شارجه یا موزهی لوور ابوظبی.
جمعیتی که برای بازدید از بینال ونیز میروند به بیش از نیم میلیون نفر میرسد و از این طریق شهر ونیز درآمد خیلی زیادی را کسب میکند. در روزهای اولیه برگزاری بینال بالغ بر سی هزار نفر وارد شهر نسبتا کوچک ونیز میشوند تا از بینال و رویدادهای جانبی آن بازدید کنند. این جمعیت خیلی زیادی است. دهها هتل صدها کافه و رستوران پذیرای این جمعیت هستند که روزها از بینال بازدید میکنند و شبها در شهر میگردند.
گردشگران هنرهای معاصر با اینکه گروه بسیار کوچکی از مجموعهی بزرگ گردشگران فرهنگی هستند، اما ویژگیهای منحصر به فردی دارند. از ویژگیها و کیفیت گردشگران هنرهای معاصر چگونه میتوان برای تحقق توسعهی گردشگری هنرهای معاصر بهره برد؟
این نکته بسیار مهمی است؛ کیفیت گردشگری هنری بسیار متفاوت با گردشگری تفریحی است. کسانیکه برای رویدادهای فرهنگی و هنری میآیند بدون شک تحت تاثیر امواج فرهنگی و تمدنی کشور میزبان قرار میگیرند و در بازگشت چیزی را از فرهنگ و تمدن و دستاوردهای هنری آن برای همیشه با خودشان به همراه میبرند. در حالیکه توریست شهری یا توریست طبیعتگرا روزها و شبهای خوبی را میگذرانند، لیکن چیزی را به عنوان یادگار معنوی آن سفر به همراه نمیبرند.
توریسم فرهنگی بستری را فراهم میکند برای گسترش نفوذ فرهنگی ما که در بلند مدت به بسط اندیشه و فرهنگ ایرانی در ذهن مردم جهان منتهی میشود و باعث میشود از این طریق ارزشهای فرهنگی ما به دنیا صادر شود. درحالیکه بازدید از مناطق طبیعی، اقلیم و جغرافیایی ما چنین تاثیری را نمیگذارد، فراتر از یک خاطره خوش. هر چند بار هم که به ایران بیایند هیچ چیز ایرانی در ذهنیت، فرهنگ و شیوه زندگیشان ترویج نخواهد شد. بنابراین یک ریال هزینه کردن در توریسم فرهنگی در مقام توسعه و تبشیر فرهنگ ایران شاید در بلندمدت بیشتر از ده ریال هزینه کردن برای دیگر انواع توریسم ارزش داشته باشد.
بازار هنرهای معاصر در ایران چقدر میتواند بر توسعهی گردشگری هنرهای معاصر در ایران تاثیر بگذارد؟
اگر کشور ما در اثر توسعهی گردشگری صاحب اعتبار و آوازهای در دنیا شود، افراد علاقمند به هنر، متمایل به خرید آثار هنرمندان ایرانی میشوند. هنرمندان، نمایندگان یک فرهنگ هستند و شهرت جهانی یک فرهنگ به محبوبیت آثار هنرمندان آن حوزهی فرهنگی منجر میشود.
در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ وقتی مارکت هنر در منطقهی خاورمیانه با حراجهای کریستیز به یکباره رونق چشمگیری گرفت و رکوردهای جهشی را تجربه میکرد، من شاهد بودم شرایط روانی و سیاسی منطقه نسبت به ایران خیلی مساعدتر از حالا بود. آن زمان روابط خوبی با کشورهای عربی در منطقه بهویژه جنوب خلیج فارس داشتیم؛ عربها کار ایرانیها را به وفور میخریدند، به ایران سفر میکردند و مراودات فرهنگی داشتند. در آن فضا مارکت هنر ایران که در سطح منطقه در حال شکوفایی بود، منشاء جذب علاقمندی بیشتر به ایران شده بود.
بعدها فضای سیاسی و روانی منطقه به سمت تشنج، بدگمانی و کدورت پیش رفت، این تغییر جو روانی بر مارکت بینالمللی هنر ایرانی هم تاثیر گذاشت و میدیدم که آثار هنر ایران را کمتر میخریدند. وقتی عربها آثار هنرمندان ایرانی را کمتر خریدند به تدریج اروپایی هم آثار هنر ایرانی را کمتر خریدند تا اینکه بازار منطقهای هنر ایران تاحدی متوقف شد.
پیشنهاد شما برای تسهیل تحقق توسعهی گردشگری هنرهای معاصر در ایران چیست؟
توسعهی زیرساختهای صنعت توریسم از اهم اولویتهاست؛ باید هتلهای خوب داشته باشیم، برای تردد بین شهرها و اقامت در همهجا با توجه به عادتهای متنوع خارجیها امکانات و تسهیلات استاندارد داشته باشیم. خیلی از آنها با علاقهی مفرط به پایتخت میآیند، به هوای دیدن شهرهای تاریخی ایران مثل اصفهان، یزد و کاشان یا برای دیدن شهرهای شمالی ایران میروند. اما شرایط ارتباط بین شهری و اقامت خارج از محدودهی چند شهر بزرگ، در وضعیت مطلوبی نیست.
از طرف دیگر انتقال ارز به داخل و خارج از کشور باید به سهولت و از طرق رسمی انجام گیرد. توریستها با یک ویزا کارت یا مسترکارت به تهران میآیند و انتظار دارند با همان کارت اموراتشان را بگذرانند. صدور روادید باید به سادگی انجام بگیرد و از همه مهمتر احساس امنیت روانی باید در بالاترین سطح ممکن وجود داشته باشد. این زیرساختها باید باشد تا توریسم هنری هم مانند دیگر انواع گردشگریها بتواند از آنها بهره بگیرد.
بعد از اینکه زیرساختها مهیا شد، نهادهایی که به نمایش آثار هنری ایرانی و غیر ایرانی میپردازد باید تقویت شوند، مثل موزه هنرهای معاصر تهران. این موزه ۴۵ سال پیش تاسیس شد زمانی که تهران دو میلیون نفر جمعیت داشت. حالا تهران قریب ۱۵ میلیون جمعیت دارد و ما همان یک موزهی هنرهای معاصر را داریم که یا تعطیل است و یا نمایشگاه مهمی ندارد. این شهر نیازمند چند موزه یا مرکز نمایشگاهی هنرهای معاصر است تا بتوان کارهای هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی را در آن مشاهده کرد. همین نیاز در شهرهای بزرگ دیگر نیز وجود دارد.
باید رویدادهای هنری مثل بینال و آرت فر بینالمللی با حضور هنرمندان شاخص دستکم منطقه برگزار شود، نه اینکه از کشورهای همسایه چند هنرمند درجهی دو و سه را انتخاب کنیم و با خرج خودمان به ایران بیاوریم و اسم رویدادمان را هم بگذاریم بینالمللی. اگر آرت فر خوبی برگزار شود، گالریهای مهم دنیا برای شرکت در آن میآیند و با خودشان علاقمندان، مجموعهداران و گردشگرانی را هم به همراه میآورند. اما اگر ما یک رویداد ضعیف برگزار کنیم، گالریهای درجهی دو و سه هم به ایران نمیآیند. طبعا علاقمندان به هنر هم رویدادهای هنر ایران را جدی نمیگیرند و به ایران نمیآیند. این رویدادها لازم است در یک سطح شایستهی بینالمللی و گاه با مدیریت بینالمللی برگزار شوند. همه چیز هم نباید ایرانی باشد. کمتر رویداد مهم هنری در دنیا هست که همه گردانندگانش همهساله از همان کشور باشند.
بینال ونیز بیش از یک قرن سابقه دارد اما هر سال یک دبیر جدید با ملیت متفاوت برای مدیریت آن انتخاب میکنند تا به این رویداد شخصیت بینالمللی بدهند. بینال ونیز با این همه سابقه به این ترتیب جهانی عمل میکند. ما که تازه میخواهیم وارد این وادی شویم اگر سیر تا پیازش ایرانی باشند و همه هم فارسی صحبت کنند، خارجیها متوجه میشوند که غریبه هستند و جایی در اینجا ندارند. باید از شخصیتها، تجربهها و امکانات بینالمللی استفاده کنیم و بدین منظور باید شرایط مقتضی و محیط تبادلات و تعاملات مناسب فراهم کنیم تا یک رویداد واقعاً بینالمللی برگزار شود. آنچه که در پیامد این اتفاق میافتد توریسم بینالمللی است که برای مشاهده دستاوردهای هنر ایران و تجربیات سایر هنرمندان دنیا به ایران میآیند. این توریسم هنری است.
گفتگو: سمیه مومنی