خبرگزاری کار ایران

زیبایی‌شناسی سفر با جشنواره تئاتر تجربی مختص

زیبایی‌شناسی سفر با جشنواره تئاتر تجربی مختص
کد خبر : ۱۲۳۹۱۹۸

یک‌جا ماندن اغلب توسط افراد، معادل سکون، گند کردن و گنداب شدن اندیشه و متعاقبا درجا زدن در زندگی تلقی می‌شود. برای همین اغلب افراد می‌کوشند با انتخاب حرکت و جابه‌جایی مدام، از این رکود و بی‌جنبشی دور شوند. از دلایل مهم دیگر برای سفر کردن، فرار از مشکلات و عدم رویارویی با مشکلات یا ترس از رویارویی با آن‌هاست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «مسلم خراسانی» در مطلبی با عنوان «زیبایی‌شناسی سفر» نگاهی تحلیلی داشته است به جشنواره تئاتر تجربی مختص در بندر گناوه بوشهر. مشروح آن در ادامه آمده است:

بعد از آنکه «سید محمد موسوی» با استعداد، توانایی و فعالیت قابل تامل در زمینه موسیقی، شعر و تئاتر در سن ۲۱ سالگی، کالبد خاکی‌اش را ترک می‌کند، مادر و پدرش در میان یادگارها و آثار به جا مانده از او، با نام هنری «محمد مختص» مواجه می‌شوند. آنها بر آن می‌شوند برای زنده و سبز نگاه داشتن یاد و خاطره محمد یک خانه فرهنگی بنا نهند و به پشتیبانی و حمایت از کودکان و کسانی بپردازند که برای کشف استعداد هنری خود و پرورش آن ناچار به ترک گناوه و سفر به شهرها و سرزمین‌های دیگر هستند. نام هنری مختص بعدتر برای جریان تئاتری انتخاب می‌شود که دست به انجام یک تجربه قابل تامل در تئاتر معاصر گناوه و ایران زده است. تجربه‌ای که به زعم اعضا و گروه‌های اجرایی حاضر در آن، سه ایده مهم و محوری در شکل‌گیری و حیات آن نقش دارد. اول: خروج از محیط‌های رسمی و قراردادی تئاتر چون آمفی تئاترها و سالن‌های بلک باکس و گام گذاشتن به مکان‌های غیر مرسوم چون زیرگذر پل، پشت‌بام، جنگل، گاراژ، انبار و ساحل دریا که در اقلیم طبیعی و مختصات جغرافیایی گناوه جایگاه ویژه دارند. آنها می‌کوشند که تجربه‌ای اجرایی را شکل دهند که برای مردمانی که در این نواحی زندگی می‌کنند بار معنایی خاصی دارد. برای نمونه، برای افرادی که در تهران زیست می‌کنند مسیر خیابان انقلاب از دانشگاه تهران تا چهاره راه ولیعصر نه تنها به لحاظ بافت معماری بلکه از نظر رویدادها و اتفاقات فرهنگی و اجتماعی که در آن افتاده بار معنایی خاصی دارد. برای کسانی که در اهواز زندگی می‌کنند نام بردن از بازار عامری تفاوت چشم‌گیری دارد با کسی که تنها به عنوان یک مسافر یا توریست از آن بازدید کرده است. قصد مهم آنها نوعی بازگشت به خود، فرهنگ و اقلیم خود و کشف دوباره جغرافیا و سننی است که در آن زیست می‌کنند.

ایده دوم؛ مرکزگریزی است. ایده‌پردازان و کارگردانان حاضر در این رویداد، معتقد هستند که تهران به عنوان پایتخت تبدیل به نوعی مرکز یا قبله برای هنرمندان کل ایران بدل شده است. تقریبا مهم‌ترین و مشهورترین جشنواره‌های کشور با میزبانی و برنامه‌ریزی و نظارت این مرکز صورت می‌پذیرد و قسمت اعظمی از هنرمندان که تئاتری‌ها نیز از آنها مستثنی نیستند، می‌کوشند با حضور در این صحنه شناخته و دیده شوند. تجربه‌گران تئاتر تجربی مختص با نه گفتن به این مرکز گرایی و عدم شرکت در جشنواره‌هایی که در آن بر پا می‌شود، سعی می‌کنند با برداشتن توجه و تمرکز بیش از حد به تهران، گناوه و فرهنگ هنری - تئاتری آن را که به نوعی حاشیه بدل شده است، حیاتی دوباره ببخشند.

ایده سوم که توسط اعضای مختص به آن اشاره می‌شود: عدم پایبندی به اصل، محتوا، شیوه یا فرم‌های زیبایی‌شناسی در تولید آثار است؛ نوعی تغییر مدام. البته برای دستیابی به چنین چشم‌اندازی می‌بایست در برابر ایده‌های تازه پذیرش بالایی داشت.

این تجربه تئاتری امسال بعد از رکود چشم‌گیر جهان نمایش در دوران کرونا دومین جشن خود را برگزار کرده است و ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، آئین اختتامیه‌اش با همراهی تئاتر دیوار چهارم برگزار شده است.

این رویداد تئاتری بسیار نوپاست و در آغاز یک راه قرار گرفته است. مسلما" این فرصت برای تئاتر تجربی مختص مهیاست که با پژوهش، مطالعه، تجربه، آزمون و خطا، به جریان و یا موجی تاثیرگذار بدل شود. اما پیش از آنکه به دستاورهای مهم یا کاستی‌های این رویداد تجربی بپردازم لازم می‌دانم حرکت و تجربه این رویداد نمایشی را در قالب استعاره‌ای از یک سفر تحلیل کنم.

سفر، هجرت، تبعید، برداشتن توجه از مرکز یا بازگشت دوباره به خود

مطابق با یافته‌های علم شیمی؛ هر اتم از تعدادی الکترون تشکیل شده است و هر یک از این الکترون‌ها در مداری مشخص به دور هسته اتم در حال چرخش هستند. به هر الکترون، با توجه به فاصله‌ای که از هسته دارد، نیروی گرانشی از طرف هسته وارد می‌شود. این نیرو سبب می‌شود، الکترون‌ها در مداری ثابت به حرکت خود ادامه دهند. برای آنکه یک الکترون از مدار خود خارج شود یا به مدارهای بالاتر برود یا آنکه بتوانیم یک الکترون را از هسته جدا و دور کنیم می‌بایست به آن الکترون نیرو وارد کنیم. به اندازه‌ای که بر انرژی گرانشی هسته غلبه شود. هر چه الکترون از هسته دورتر باشد، انرژی و نیروی کمتری برای جدا کردن آن از هسته لازم است. اما هر چه الکترون به هسته اتم نزدیک‌تر باشد، انرژی و نیروی بیشتری برای جدا کردن آن از هسته نیاز داریم.

در سفر نیز کم و بیش چنین اتفاقی می‌افتد. موقعیت مکانی و جغرافیایی، خانه و خانواده، محفل دوستان و آشنایان، محل کار و تحصیل، هنجارها، بایدها و نبایدها، مقررات اجتماعی و در مجموع محیط جغرافیایی - فرهنگی – اجتماعی - اخلاقی که در آن زیست می‌کنیم، نقش یک هسته را بازی می‌کند. هسته‌ای که با شرایط آب و هوایی اقلیمی-فرهنگی خاصی که دارد فرد را تحت تاثیر قرار داده و در مدار مشخصی نگاه می‌دارد. مدار ثابتی که اغلب مطابق با خواست‌ها و انگاره‌های مورد نظر اجتماع و قوانین آن است.

فرد در سفر، آگاهانه یا ناآگاهانه این امکان را می‌یابد که به لحاظ فیزیکی از این هسته دور شود و خود را از تاثیر نیروی مطلوب یا نامطلوب آن خارج ساخته یا میزان آن را به حداقل برساند. هرچند که این امکان نیز وجود دارد، فرد با به لحاظ فیزیکی از این هسته بسیار دور است، اما به لحاظ روانی کماکان به آن وفادار بماند یا تحت تاثیر آن باشد. 

افراد با دور شدن از محیط زندگی و شرایط فرهنگی و اجتماعی آشنای هر روزه، از هسته زندگی خود دور می‌شوند و این امکان هست که به راحتی و با سهولت بیشتری، هنجارها و معیارهای اخلاقی و زیستی روزمره و مرسوم را زیر پا گذاشته یا نادیده بگیرند. گویی با دور شدن از مرکز و هسته زندگی، هم بار فشار روانی ناشی از آن از شانه‌های فرد برداشته می‌شود و هم فرد خود را از چشم نیروهای کنترل‌گر این هسته، تنبیه و نظام جزا و پاداش آن دور می‌بیند. بنابراین با فراغ خاطر بیشتری دست به انجام کنش‌ها، کارها و فعالیت‌هایی می‌زند که در محیط پیرامون این هسته، شاید هیچ‌گاه به انجام آن فکر هم نمی‌کند.

بسیاری افراد بعد از بازگشت از سفر، دوباره تحت تاثیر قواعد و هنجارهای اجتماعی پیشین به زندگی قبلی خود ادامه می‌دهند و تنها یک تجربه موقت را پشت سر می‌گذارند. به بیان عامیانه، تنها آب و هوایی عوض می‌کنند و بزرگترین دستاورد آنها از این سفر ثبت چند عکس و آلبوم با پس زمینه آثار باستانی، تاریخی و طبیعت است. بی آنکه در پیش زمینه، یعنی خودشان تغییر، تحول و دگرگونی اتفاق بیفتد. اما برخی دیگر بعد از بازگشت از سفر دچار تحول و آگاهی جدیدی می‌شوند و جهان‌بینی و حتی شیوه زیستی پیشین خود را تغییر می‌دهند و بدون ترس و دلهره از ناملایمات اجتماعی و خانوادگی با جهان‌بینی تازه به زندگی ادامه می‌دهند. 

در این میان، عده‌ای نیز هستند که بدون نیاز به این سفر فیزیکی و دور شدن‌ها و بازگشت‌ها از ابتدا در دل اجتماع و در مجاورت این هسته به هیچ یک از این هنجارها پایبند نبوده و مطابق با جهان بینی مورد نظر خود زیست می‌کنند که شاید هیچ‌گاه از طرف اجتماع پذیرفته و مرسوم نبوده است.

دستاوردهای جشن تئاتر تجربی مختص

هنرمندان تئاتر گناوه مثل بسیاری از ما، تحت تاثیر هسته‌ای به نام تهران بوده‌اند. اما به مرور با برداشتن توجه خود از این هسته و رویدادها و جشنواره‌هایی که در آن برگزار می‌شود، نوعی بازگشت دوباره به خود را رقم می‌زنند. آنها می‌کوشند به گونه‌ای از نمایش دست یابند که برخاسته از اقلیم جغرافیایی خود آن‌هاست. این بازگشت دوباره به خود بسیار ستودنی است اما باید پذیرفت که گناوه نیز به عنوان یک شهر در میان مرزهای ایران، اشتراکات فرهنگی، اعتقادی بسیاری با دیگر شهرها از جمله تهران دارد. یعنی علاوه بر دور شدن از این هسته مرکزی کماکان این امکان هست که تحت تاثیر این هسته قرار داشته باشیم. 

متعاقبا نمی‌توان انتظار داشت که هنرمندان مشارکت کننده در این رویداد در بدو کار تمام نسبت‌های خود با تهران را دور بریزند و گویی در یک جزیره دور افتاده صرفا" با چشم‌اندازهای محتوایی و زیبایی‌شناسی مورد نظر خود دست به تولید بزنند. چرا که هسته کوچک‌تر یعنی بندر گناوه نیز اشتراکاتی با هسته بزرگ‌تر دارد و ساز و کار نهادهای نظارتی و مدیریتی تابعی از هسته بزرگ‌تر یعنی تهران است.

در عین حال، آثار اجرایی جشن تئاتر تجربی مختص، به زعم هنرمندان و کارگردانان مشارکت کننده در این رویداد، روایت‌ها و اجراهایی را پیش رو می‌آورند که الزاما" خاص مردم گناوه و برخاسته از اقلیم و فرهنگ آنها نبوده است. بلکه می‌تواند دغدغه‌های هر فردی در سراسر کشور را نیز شامل شود.

مرگز گریزی

یکی از ایده‌های مهم جشن تئاتر تجربی مختص، مرگز گریزی آن است. اما این مرکزگریزی را می‌توان از زوایای مختلف نگریست. شاید بتوان گفت در این گریز از مرکز، پای نوعی تبعید، هجرت ناخواسته یا از سر اجبار یا حتی نوعی فرار نیز در میان است. فراری که نوعی تلاش برای زنده ماندن و حیات در پی خود نهفته دارد. 

افرادی که در فضای تئاتری تهران فعالیت می‌کنند، مسلما" مناسبات نامطلوب مدیریتی و مالی آن را تجربه کرده‌اند که به نوعی ضد تئاتر می‌انجامد. اینکه برای تضمین گیشه و چرخه اقتصادی مجبور باشی از بازیگران و اسامی نام آشنا بهره بگیری، یا برای گنجانده شدن در باکس اجرایی یک سالن، به حذف بخش‌های زیادی از نمایش رضایت دهید، یا همچنین برای دریافت مجوزهای اجرایی، ناگزیر به هماهنگ شدن و انطباق با الگوها و معیارهای محتوایی و زیبایی شناسی نهادهای نظارتی باشید، ساختاری را شکل می‌دهد که در عین ظاهر فعال و پویایی که دارد، شبیه یک ماشین تولید تئاتر عمل می‌کند. ماشینی که منجر به تولید کالاهایی (اجراها- نمایش‌ها- متن‌ها) با مشخصه‌های محتوایی و زیبایی‌شناسی کم و بیش یکسان و مشابه می‌شود و به سوی یک نوع همسان‌سازی پیش می‌رود. به گونه‌ای که هر چیز ناهماهنگ و غیر منطبق را طرد و حذف یا لای چرخ دهنده‌های خود له می‌کند. از این منظر، تصمیم برای عدم حضور در چنین شرایطی، یک نقطه عطف در کار تئاتر تجربی مختص است. این بازگشت را می‌توان تلاشی آگاهانه یا نا آگاهانه برای یافتن دوباره صدا نیز دانست. صدایی که در دل بحبوحه و همهمه و شلوغی پیرامون هسته ناشنیده می‌ماند. 

درگیر شدن با فرایند

با مستنداتی که از تصاویر ثبت شده از پشت صحنه اجراهای این جشن به جا مانده، شاهد هستیم که سازه‌ها و دکورهای مربوط به آثار، اغلب با کمک و همراهی نیروهای کاری غیر از عوامل اجرایی صورت می‌پذیرد. عوامل اجرایی در کناری ایستاده و افرادی، خواست‌های آنها را اجرا می‌کنند. در نگاه من به این اتفاق ایرادی وارد نیست، چرا که ممکن است افراد به دلیل نداشتن تخصص و توانایی لازم از مشارکت خودداری کنند. اما در چنین تجربیاتی این امکان و فرصت برای اجراگران و هنرمندان وجود دارد که فارغ از مناسبات مرسوم میان اجراگر، تماشاگر یا عوامل پشت صحنه، مرز یا فواصل ممکن را شکسته شود یا به چالش بکشند تا همگی در یک فرایند درگیر شوند. چیزی که ممکن است از بیرون شبیه به مناسبات استعمارگرانه به چشم آید.

پژوهش، تحقیق و آموزش

تئاتر تجربی مختص یا هر تئاتر تجربی دیگری به منظور تداوم حیات و اثربخشی روز افزون خود در دو سطح مهم نیازمند تحقیق، پژوهش و آموزش است. نخستین سطح، شناخت دقیق اقلیمی که در آن دست به فعالیت یا زیست می‌زند. گناوه بندری است که در ارتباط با آب و خشکی است. این امر مشخصه‌های آب و هوایی خاصی به این منطقه می‌بخشد و علاوه بر مناظر و معماری، خوراک، شغل و معیشت مردمان آن نواحی را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. در کنار توجه به این مسائل شناخت قابل تامل از موسیقی سازی و آوازی، عناصر معماری، باورها و اساطیر محلی و فولکلور و دیگر سنت‌ها یا میراث‌های کوچک و بزرگ فرهنگی نیز می‌تواند در زنده کردن حیات نمایشی در این منطقه تاثیر به سزایی داشته باشد.

اما سطح دوم پژوهش برای تئاتر مختص، خروج از مرزهای جغرافیایی گناوه و مطالعه تجربیات دیگر شهرهای کشور و سرزمین‌های دور است.

درست است که تجربه تئاتر مختص درون مرزهای گناوه یا کشور، می‌تواند نو و قابل تامل باشد. اما در مقایسه با تجربه‌های اجرایی در سایر نقاط جهان می‌توان گفت که چندان بکر و ناآشنا نیست. بلکه نوعی بازتولید تجربه‌های پیشین به شمار می‌رود. اجراهای محیطی، پرفورمنس‌ها، هپنینگ‌ها یا رخدادها نمونه‌هایی از آنچه هنرمندان مشارکت کننده از تئاتر گناوه این فرصت را دارد، در سایه پژوهش و مطالعه در کنار جان دادن به فرهنگ نمایش و آئین‌‌های نمایشی در زادبوم خود، مرزهای تجربه و زیستن در تئاتر جهان را نیز جابجا کند.

***

سفر عبارت است از یک جابه‌جایی مکانی. این جابه‌جایی می‌تواند در فواصل نزدیک یا دور اتفاق بیفتد. اما چه می‌شود که فردی به یک جابه‌جایی مکانی نام سفر می‌دهد اما به دیگری نه؟ ممکن است ما به یک سفر طولانی رویم اما درون‌مان هنوز نا آرام باشد و با مسائل کهنه و قدیمی دست و پنجه نرم کنیم اما میان اتاق خواب و اتاق کار، آشپزخانه یا حیاط پشتی جابه‌جا شویم یا فردی محبوس در یک سیاه‌چال و در میان غل و زنجیر باشیم اما ژرف‌ترین دگرگونی‌های درونی را تجربه کنیم.

افراد با انگیزها و دلایل متفاوت ره‌سپار سفر می‌شوند: اتلاف وقت، گریز از خود و دیگری، بازگشت به خود و دیگری، بازاندیشی در خلوت، تمایل به ماجراجویی و کشف ناشناخته، رها شدن از بار روانی هسته زندگی اجتماعی و دور ماندن از همهمه، استرس و نیروهای آزار دهنده آن، تغییر الگو، ساختار و شکل زندگی، آزادی، رهایی یا گم شدن و بی نام و نشانی یا شاید بازیابی دوباره خود و بازگشت دوباره به هسته‌ای که زمانی از آن دور شده یا گریخته‌اند.

یک‌جا ماندن اغلب توسط افراد، معادل سکون، گند کردن و گنداب شدن اندیشه و متعاقبا درجا زدن در زندگی تلقی می‌شود. برای همین اغلب افراد می‌کوشند با انتخاب حرکت و جابه‌جایی مدام، از این رکود و بی‌جنبشی دور شوند. از دلایل مهم دیگر برای سفر کردن، فرار از مشکلات و عدم رویارویی با مشکلات یا ترس از رویارویی با آن‌هاست. 

اینها مسائلی است که تئاتر مختص در دل این تجربه، برای رویارویی، عبور یا فرا رفتن از آنها نیم خیز شده و به پا خاسته است.

***

لازم به ذکر است، نوشتار اخیر پیرامون کلیت یک رویدا تجربی است و هر یک از آثار تجربه شده در جشن تئاتر مختص می تواند به طور مجزا و مفصل از منظر محتوا و زیبایی شناسی مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار گیرد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز