مرتضی کاظمی در گفتوگو با ایلنا:
نه گردشگری و نه هنر اولویت دولتها نیستند/ در ایران مشکل جزیرهای عمل کردن را در تمام سطوح دولت داریم
مرتضی کاظمی با تاکید برآنکه توسعهی گردشگری هنری تنها توسط بخش خصوصی امکانپذیر است، گفت: برای جاذبههای گردشگری کانسپت طراحی کنیم و پروژههای گردشگری بایستی بر مزیتهای بومی استوار باشند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «گردشگری هنرهای معاصر» به عنوان یکی از زیرمجموعههای گردشگری فرهنگی بیش از دو دهه است که به طور جدی مورد توجه برنامهنویسان توسعه، در کشورهای طراز اول جهان است. اما توسعهی «گردشگری هنرهای معاصر» در ایران با چالشهایی روبروست و تحقق آن به الزاماتی نیاز دارد.
گفتگو با مرتضی کاظمی (کارشناس اقتصاد فرهنگ و هنر) با بررسی سیر تاریخی «گردشگری هنری» در ایران آغاز شد و در ادامه ضمن اشاره به ظرفیتهای هنری ایران، به چالشها و موانعی که توسعهی گردشگری هنری در ایران را به تاخیر انداخته، پرداختیم. کاظمی با بیان این نکته که ظرفیتهای تاریخی ایران در زمینهی گردشگری هنری باید «معاصرسازی» شود، تاکید کرد که در این مسیر، تعریف یک قصه و طراحی یک کانسپت برای داشتههای تاریخی و میراثی، میتواند آنها را به یک جاذبهی گردشگری معاصر تبدیل کند. کاظمی؛ اقتصاد فرهنگ و هنر را جایگزین بسیار مناسبی برای اقتصاد مبتنی بر نفت دانسته و با اشاره به اینکه چندین دستگاه با امورات این دو بخش ( هنر و گردشگری) ارتباط دارند، گفت: گردشگری هنری باید مستقیما زیر نظر ریاست جمهوری یا بالاترین مقام مسئول کشور اداره شود.
وی بر نقش بخش خصوصی در پیشبرد این توسعه تاکید فراوانی داشته و نقش دولت را تنها در فراهم آوردن زیرساختها، لازم دانست و گفت: «دولت در امر گردشگری هنری به هیچ وجه وارد تصدیگری و اجرا نشود.»
مرتضی کاظمی، در دولت اصلاحات به مدت حدود هفت سال معاونت امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عهده داشته و در دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز به عنوان مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور اقتصاد فرهنگ و هنر فعالیت کرده است. وی پیش از آن در دولت پنجم نیز به عنوان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان مشغول به کار بوده است. در ادامه گفتگو ایلنا با مرتضی کاظمی بخوانید:
برای شروع، بفرمایید که آیا توسعهی «گردشگری هنرهای معاصر» در ایران امکانپذیر است؟
قطعا چنین امکانی وجود دارد. ظرفیت و داشتههای تاریخی و میراثی هنر در کنار ظرفیتهای هنرهای معاصر خیلی خوبی که داریم، میتواند مورد توجه گردشگران خارجی و داخلی قرار بگیرد. ظرفیتهایی که هم منحصر بفردند و بعضا میتواند در نوعی همکاری با دیگر کشورها محقق شوند. یکی از بهترین شواهد آن مربوط به دوران تاریخی است که ما در جاده ابریشم حضور خیلی موثری داشتیم. در میانهی جادهی ابریشم بین شرق و غرب، آثار هنری را مبادله میکردیم و در کنارش آیینها، موسیقی و سایر هنرها را هم عرضه میکردیم.
سازی مثل تار در هند به عنوان «سیتار» بومی میشود. یا به تعبیر بعضی کارشناسان به غرب میرود و به عنوان گیتار شکل جدیدی به خود میگیرد. در اینجا «تار» مشترک است. ملودیهای مشترکی داریم که درست است که توسط تاجران و اهل هنر مبادله میشده اما مورد توجه گردشگران هم بوده است. از طرفی به طور مثال شعر «سبک هندی» که در واقع «سبک اصفهانی» است، توسط شاعران مکتب اصفهان که چهارصد سال پیش یعنی در عصر صفویه به هند مهاجرت کرده بودند به آنجا برده میشود. ما همین حالا هم ریشههای مشترک هنری و ادبی با هندوستان داریم. جدای اینکه هر دو زبان از خانوادهی هندو اروپایی هستند، کلمات مشترک زیادی بینشان هست.
در واقع میتوان گفت «گردشگری هنری» در ایران از عصر صفوی شکل گرفتهاست. در سابقهی شهرسازی ایران به ویژه در دوران صفوی بازارهایی را داریم به نام بازار «قیصریه» که به لحاظ فرم و شکل و ابعاد با سایر بازارها متفاوت است. عرضش بیشتر و ارتفاعش بلندتر است و تزییناتش هم فاخرتر از سایر بازارهاست اما طولش کمتر است. این بازارها، که به طور خاص در پایتختهایی مثل قزوین و اصفهان ممتاز بودهاند و در اصفهان همچنان دایر است، محل عرضه و خرید و فروش اشیا نفیس عمدتا هنری بوده است. از طرفی چون ظروف تزیینی و دکوراسیونی از غرب، اغلب رم، به ایران میآمد به آن قیصریه میگفتند. در دوران صفویه در بازار قیصریهی اصفهان گالری هم وجود داشته که تابلوهای غربی را مثلا نقاشیهای هلندی، فرانسوی و ایتالیایی، میفروخته است.
در مقابل در شهر ونیز هم یک بارانداز بزرگ مشرف بر گراند کانال بود که هنوز هم موجود است. در این بارانداز کاروانسرای بزرگی است که به مدت چند قرن محل تبادل کالاهای نفیس از جمله فرش و تابلوها و ظروف دکوراسیونی از چین و ایران و کشورهای شرقی بوده که توسط بازرگانان ایرانی و اصفهانی به آنجا حمل و فروخته میشدهاست. اسم این بارانداز «اصفهان» بوده و تزیینات سبک معماری ایرانی از مکتب اصفهان دارد. این بارانداز حالا به اداره پست ونیز تبدیل شده است. یعنی تا صد سال پیش این محل، مکان مبادلات آثار و هنرهای مستظرفه و کالاهای ایرانی و شرقی با آثار و کالاهای غربی بوده است. به گمان من این ظرفیت تاریخی هنوز هم وجود دارد منتها باید معاصرسازی شود. اینها نشان دهندهی وجود نوعی مبادلات است و گردشگری هم یکی از انواع مبادلات فرهنگی و اقتصادی بین کشورهاست. طبیعی است که امروز هم باید با توجه به ویژگیهای عصر حاضر عمل کنیم. یک مثال دیگر لاله زار قدیم است که یک جاذبهی گردشگری فرهنگی و هنری بودهاست. لاله زار سه دوره دارد یک دورهی فاخر آن است که از اوایل قاجار تا کودتای ۳۲ است. هنر در این دوره تئاترش، موسیقیاش فاخر است. بعد از سال۱۳۵۷ هم که تبدیل به راستهی الکتریکیها شدهاست. در ابتدا و طی یک دورهی ۴۰ سال قطب گردشگر هنری ایران بودهاست.
ظرفیتهای هنری و هنر معاصر در کشور ایران برای توسعهی این نوع از گردشگری تا چه اندازه است؟
در ایران گالری عمری ۷۰ ساله دارد، اما قبل از آن هم در دوران قاجار ما به شکل غیر سازمان یافته گالری داشتهایم. البته از قدیم کاروانها و بازرگانان مبادلات هنرهای دستی و سنتی را انجام میدادند. آن سیاح که به ایران میآمده کالاهای نفیس خود را میفروخته و گذران زندگی میکرده، سیاح ایرانی هم همینطور بوده؛ در عصر کنونی این اتفاق به شکل «گالری» در آمده است.
هنرهای تجسمی که به معنای عام آن که شامل هنرهای سنتی ما هم میشود، یک ظرفیت اساسی برای توسعهی گردشگری هنری است. بدانیم که در حال حاضر ایران در زمینهی صادرات هنر دو تا رکورد اقتصاد هنر منطقه را داراست؛ از شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس، ترکیه و کشورهای شرق، گرانترین اثری که تا به حال در منطقه و در حراجهای مطرح به فروش رفته اثر آقای پرویز تناولی به قیمت ۲/۸ میلیون دلار است. رکورد دیگر هم مربوط به حجم بازار است؛ که ۴۰ درصد «بازار هنر» منطقه متعلق به ایرانیهاست. این ظرفیت میتواند رونق گردشگری هنری را هم در پی داشته باشد.
از دیگر ظرفیتهای هنرهای تجسمی موزهی هنرهای معاصر تهران است؛ که میتواند رویدادهای بینالمللی تعریف کند و گردشگران خاص و علاقمند به هنر را به تهران جذب کند. یعنی افرادی تنها برای دیدن آثار موزه به ایران بیایند و برگردند. مثلا در گنجینهی موزه یکی از بهترین کارهای جکسون پولاک هست که خیلیها به دیدن آن علاقمندند. میشود یک تور گردشگری برایش تعریف کرد. موزه باید برای این آثار یک روایت تعریف کند. مثلا موزه آثاری از پیکاسو را دارد که باید برای آن آثار یک «قصه» تعریف شود. به عبارتی یک تور مفهومی یا کانسپت باید تعریف و تدوین شود. نمیشود فقط تابلو را نمایش داد. مدیر موزه باید انقدر شناخت داشته باشد و همکاری آژانسهای توریستی را هم جلب کند که یک رویدادی را برای آثار موزه طراحی کند. آثار را به صرف نمایش نمیتوان به یک جاذبهی گردشگری تبدیل کرد.
البته این کار را باید آژانسهای گردشگری انجام بدهند. گردشگران هنری را شناسایی کنند و آنها را به ایران بیاورند. توریستهایی که برای دیدن این آثار میآیند توریستهای متمول و پول خرج کنی هستند. مثل توریستهای عادی نیستند که آمدهاند گشتی در ایران بزنند و در مسافرخانه اقامت میکنند. اینها در بهترین هتلها اقامت میکنند تا بتوانند فلان اثر «گوگن» را ببینند. اتفاقا کار «گوگن» موجود در موزهی تهران یکی از برجستهترین کارهای اوست که ژاپنیها خیلی به آن علاقمندند. این یک اطلاعات دقیق است. چون «گوگن» در این اثر تمدن غرب را نقد و تمدن شرق دور را تحسین کردهاست. پس زمینهی اثر رنگ زرد ژاپن را دارد و خیلی پر انرژی و شاد است. سوژهی اصلی اثر یک گلدان است که گلهایش پژمرده است و خود گلدان هم رو به فرسایش است. گلدان یک چهرهی غربی است. این تابلو تمایل «گوگن» است به اندیشههای شرقی که همچنان جاری است. ژاپنیها چندیدن بار پیشنهاد کردهاند که این کار «گوگن» را از ایران بخرند.
البته ارزش آثار موزه به تنهایی بسیار بالاست، اما ارزش اقتصادی آثار هنری دو وجه دارد. یکی ارزش و قیمت اثر و دیگری ارزش انتفاعی آن. یکی از روشهای کسب درآمد از این آثار، نمایش آنها برای جلب توریستهای علاقمند است. ضمن آنکه میتوان این تابلوی «گوگن» را با اجارهی بالا و بیمهی مناسب به موزههای معتبر دنیا به طور موقت به امانت داد. آنها هم در آنجا از ظرفیتهای آن تابلو کسب درآمد میکنند. اکثر آثار خارجی «موزهی هنرهای معاصر تهران» واجد چنین ظرفیتی هستند.
در مورد «موزهی هنرهای معاصر تهران»، من قبلا به مدیریت کیش پیشنهاد داده بودم که یک شعبه از «موزهی هنرهای معاصر تهران» را در کیش در یک جای امن تاسیس کنند. به طوری که استانداردهای ایمنی هم در آن دیده شود و آثار موزه را به تعداد محدود و در نوبتهای مشخص در آن شعبه به نمایش بگذارند. چون سفر به کیش ویزا نمیخواهد و علاقمندان میتوانند از همهی دنیا بیایند و مثلا همان تابلوی «گوگن» را به دلیل مشکلاتی که سفر به تهران دارد، ویزا میخواهد، ترافیک سنگین و رفت و آمد مشکل است؛ در کیش ببینند. کسی که به کیش میآید به قصد دیدن آن تابلو میآید اما در اقامت چند روزهی خود زیاد هزینه میکند.
همچنین «موزهی هنرهای زیبا» واقع در کاخ سعدآباد، که هم آثار خارجی و هم آثار ایرانی دارد، میتواند گردشگران داخلی و خارجی را به خود جلب کند. الان بهترین آثار «کمالالملک» در موزهی هنرهای زیبای وزارت میراث فرهنگی است. نمیدانم چرا به ذهنشان نرسیده که برای نمایش اینها یک طرح تهیه کنند. مثلا برای تابلوهای منظرهی «کمالالملک» یک روایت تعریف کنند. همین ظرفیت گردشگری را میتوان دربارهی موزهی رضا عباسی و موزههای دیگر کشور در نظر گرفت و محقق ساخت.
برگزاری رویدادهای هنر معاصر چگونه میتواند به رونق گردشگری هنری در ایران کمک کند؟
برگزاری رویدادهایی همچون بینالهای هنرهای تجسمی شامل نقاشی، مجسمه، گرافیک، عکس، کاریکاتور، مینیاتور، هنرهای مفهومی و هنرهای جدید، ظرفیتهای خوبی برای گردشگری هنری دارند. همانطور که قبلا هم برگزار میشد. ما صرفا به بینالها از نظر استعدادیابی توجه میکنیم، اما میتوان از منظر اقتصادی هم به آن نگاه کرد. مثلا در کنار بینال نقاشی تهران که معرفی هنرمندان جوان و با استعداد است، میتوان بازاری برای عرضهی آثار ارزانقیمت هنرهای تجسمی کشور برقرارکرد. بانکها، شرکتها و کسانی که بدنبال خرید آثار تزیینی و دکوراسیونی برای فضاهای خودشان هستند از هنرمندان جوان خرید کنند.
رویداد دیگر «آرت فر» است که در تمام کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه برگزار میشود. از «فریز» لندن تا «بازل» سوییس که در میامی و هنگکنگ هم به همین نام برگزار میشود و به محل برگزاری خود کلی گردشگر میآورند. یا رویداد «آرت دوبی» و «مهرجان» دوبی که همان جشن «مهرگان» ماست، موضوع و محور اصلیاش هنرهای تجسمی است. «آرت فر» دوبی در اسفند ماه هر سال برگزار میشود. تعداد زیادی گردشگر به خود جذب میکند که هم دوبی را میگردند، هم پول خرج میکنند و هم از آن «آرت فر» کار میخرند. میتوان نمایشگاههای بزرگ برگزار کرد. در هنرهای جدید، کانسپچوال آرت، دیجیتال آرت، مدیا آرت و دیگر گونههای معاصر هنر هم ظرفیتهای جذب گردشگری با برنامهریزی و مدیریت صحیح میتوانند به جذب توریست بیانجامند. اینها گردشگری هنری در حوزهی هنرهای تجسمی است.
توسعهی گردشگری هنری تنها به هنرهای تجسمی محدود نمیشود و عرصههای دیگر هنر را نیز دربرمیگیرد. از این ظرفیتها چگونه میتوان برای توسعهی گردشگری هنری بهره برد؟
بله، علاوه بر هنرهای تجسمی در حوزهی نمایش هم ما انواع نمایشهای کمدی، عروسکی، سنتی و آیینی داریم که میتوانند به جذب گردشگر کمک کنند. یکی از مثالهای مهماش نمایشهای «ارحام صدر» در اصفهان بود. نمایشهای او در اندازهی آثار تاریخی اصفهان توریست جذب میکرد. از کلی شهرهای داخل کشور و حتی خارج از کشور میآمدند نمایش او را ببینند. دو سه روز هم در اصفهان می ماندند و برمیگشتند. هر شب هم سالن از تماشاگران پر بود. بعضی نمایشهایش هم چند سال روی صحنه بود. نمایشهای او یکی از جاذبههای شهر اصفهان بود. نمایشهای کمدی به سبک اصفهان. بعد از انقلاب هم برای مدتی اجازهی اجرا نداشت تا در اواخر دههی شصت که اجازه داده شد اما او راضی به اجرا نشد. تعزیه با اینکه یک سوگواری آیینی محلی است اما خیلی از مردم از شهرهای گوناگون کشور در ایام محرم و صفر به شهرهای گلپایگان، خوانسار، خمینی شهر یا تفرش میروند که تعزیه ببینند اگرچه برای دیدن تعزیه هزینه نمیکنند اما برای اقامت در آن شهرها خرج میکنند و این میشود گردشگر هنری در عین حال یک تجربه معنوی و آیینی هم هست.
شاید در نگاه اول به ذهن کسی نرسد که «شعر» هم میتواند گردشگر جذب کند، اما میتواند. ما قبل از انقلاب در سالهای دههی ۳۰ در قهوهخانهها، نقالی و شاهنامهخوانی داشتیم. مردم چایی میخوردند، نقالی شاهنامه هم گوش میکردند. نقاش قهوهخانهای هم در کنار آن نقالی، صحنهای از شاهنامه را نقاشی میکرد. مردم پولی هم به نقال میدادند و نقال هم زندگیش میگذشت. شب آخر هم یکی از حضار تابلوی نقاشی را میخرید. این ظرفیتی از گردشگری هنری بود که باید «معاصرسازی» شود.
حتی در رمان میشود برای جذب گردشگر روایت تعریف کرد. در ترکیه لوکیشنهای یکی از بهترین رمانها را به عنوان مقصد گردشگری طراحی و معرفی کردهاند. آیا ما نمیتوانیم دربارهی «سو و شون» اثر خانم دانشور این کار را بکنیم؟ یا رمانهای بزرگ علوی، دولتآبادی یا احمد محمود را؟ یا در مورد سینما، جشنوارههای فیلم ظرفیت خوبی برای جذب گردشگر دارند. برای نمونه جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان در طی یک هفته علاقمندان را از شهرهای مختلف کشور جذب میکند. البته باید زمان و مکان جشنواره ثابت باشد و تغییر نکند. برگزاری جشنواره موسیقی مقامی در کرمان یکی از جشنوارههایی است که میتواند از طریق جذب گردشگر برای کرمان درآمد ایجاد کند. به طور قطع رویدادهایی مثل جشنوارهها، جشنها و کنسرتها میتوانند از طریق ترکیب صنعت گردشگری و اقتصاد هنر ارزشآفرینی اقتصادی داشته باشند.
در زمینهی شعر و ادبیات هم مزار دو تن از قلههای بزرگ شعر فارسی در شیراز است. اما صرفا دو مقصد است که گردشگران داخلی و خارجی میآیند بازدید میکنند و میروند. آیا نمیشود برای جذب بیشتر گردشگر داخلی و خارجی به این دو آرامگاه رویداد تعریف کرد؟ فراوان میشود. مثلا در آرامگاههای شعرای ما شبهای شعر و موسیقی اجرا شود و یا هنرهای دیگر که با شعر تلفیق شوند. اما مدیران ما چون صرفا به بودجهی دولتی متکی هستند و بودجهی دولتی هم به فروش نفت وابسته است، بدنبال جذب منابع جدیدی با اینهمه ظرفیت، نیستند.
یک مثال تاریخی هم بزنیم. یک جریان فرهنگی هست به اسم فرهنگ سواحیلی که از بندر بمبئی هند شروع میشود، بنادر ایران و خلیج فارس را دور میزند و به شاخ آفریقا و پایین تا زنگبار میرود. یعنی بیش از سی و دو سه بندر در این مسیر هست. در متن و بطن فرهنگ سواحیلی، شاخصها و جلوههای مشترک فرهنگی و هنری داریم مثل موسیقی سواحیلی که سازهای اصلیاش نیانبان و دمام و سنج هستند. در این بنادر میشود مرتبا کنسرتهای از این دست با موضوع موسیقی سواحیلی برگزار کرد. موسیقی سالم و شادی است و توریستهای بسیاری را جذب میکند. ظرفیتها فراوان هست من مهمترین مثلها را گفتم.
تجربههای جهانی در زمینهی توسعهی گردشگری هنری بسیار است. از دانش و تجربهی جهانی چگونه میتوان در جهت توسعهی گردشگری هنری در ایران استفاده کرد؟
دقیقا به نکتهی خوبی اشاره کردید. چند تجربه جهانی را عرض میکنم. هالیوود یک صنعت بزرگ تولیدی است اما به عنوان یک جاذبهی گردشگری در آمریکا یعنی ایالت کالیفرنیا ظرفیت اقتصادی بالایی دارد تا آنجا که گفته میشود اقتصاد کالیفرنیا با محوریت سینمای هالیوود، هشتمین اقتصاد جهان است. تجربه دیگر بینال ونیز است که در شهر ونیز برگزار میشود. یک سال بینال معماری است یک سال بینال هنرهای تجسمی،که هر سال انبوهی از توریست جذب میکند. اکثر کشورها در این بینال یک پاویون ثابت دارند. این بینال یکی از بزرگترین رویدادهای هنرهای تجسمی و معماری در جهان است که به عنوان یک قطب تولید ثروت برای ایتالیا عمل میکند.
تجربه سوم اقتصاد شهر کن است که بر پایهی گردشگری هنری استوار است. در ایران کن را به اسم فستیوال سینمایی آن میشناسند. البته کن اعتبار فستیوال موسیقیاش کمتر از فستیوال سینماییاش نیست؛ اما چون موسیقی در ایران مورد بیتوجهی است، شناخته شده نیست. همهی خوانندههای معروف دو هفته در کن کنسرت برگزار کرده و گردشگران زیادی را جذب میکنند. این جشنواره و بازار موسیقی به اسم میدِم (Midem) در اواخر دی ماه هر سال برگزار میشود. به طور کلی اقتصاد کن مبتنی بر گردشگری هنری است.
شهر اونیون در فرانسه نیز واجد گردشگری هنری بر اساس هنر تئاتر و اجراهای موسیقی و پرفورمنس است. یکبار هم حاج قربان سلیمانی و بزرگان به گمانم موسیقی در سال ۱۳۶۹ رفتند در اونیون اجرا کردند و خیلی مطرح شدند. شهر انسی هم در فرانسه اقتصادش بر اساس هنر و انیمیشن و با عنوان جشنوارهی انیمیشن میچرخد. بعضی از کشورها مثل فرانسه، انگلستان، ایتالیا، آمریکا و امارات بخشی از اقتصادشان بر اساس گردشگری هنری است.
پدیدههای جدیدی هم ظهور کرده که میتوانند به جاذبه گردشگری هنری تبدیل شوند. مثلا تم پارکها یا پارکهای موضوعی از شصت سال قبل در جهان مطرح شدند. نخستین آنها «دیزنی لند» بود که در کالیفرنیا احداث شد و به سرعت توسعه پیدا کرد. هم اکنون انواع پارکهای موضوعی در اکثر کشورهای جهان فعال هستند. در ایران اما از سال ۱۳۸۹ تم پارکی به اسم «هزار و یک شهر» در غرب تهران شروع به طراحی و ساخت شد که به مشکل مالکیت زمین خورد که شنیدهام قرار است حل شود. این پروژه از طریق مشارکت شهرداری تهران با یک بخش خصوصی شکل گرفت. وسعت این پارک ۱۳۷ هکتار است، بالای بزرگراه همت و روبروی دریاچه خلیج فارس قرار دارد. این اولین تجربه تم پارک هنری در ایران و تهران است که ظرفیت بسیار بالایی برای جذب گردشگر هنری دارد.
این ظرفیتهای بالقوه چگونه میتوانند به فعل درآیند؟ الزامات توسعهی گردشگری هنری در ایران چیست؟
این ظرفیتهای بالقوه در هنر وجود دارد. اما تحقق آنها الزاماتی دارد و الزامات همانی است که صنعت گردشگری به طور کلی نیاز دارد. یکی احداث «تاسیسات» اقامتی و رفاهی است یعنی هتلها و سالنهای پذیرایی. دیگری ایجاد آژانسهای مسافرتی و برقراری سیستم حمل و نقل یعنی «خدمات». پس از آن هم ارائهی «تسهیلات» از جمله هزینههای ارزان مورد نیاز است. برای مثال در کشور مالزی میتوانی یک هفته با هزینههای پایین بگردی. در نهایت هم بحث مهم «تبلیغات» را داریم. ما این زیرساختها را کم داریم. جاذبههای فراوان بالقوه و گاهی بالفعل داریم اما زیرساختهای لازم را نداریم. به طور مثال اگر زمانی بخواهی رویدادی در تهران طراحی و اجرا کنی میبینی که هتلها پر است. مجبور میشوی میهمانان را به مسافرخانه هدایت کنی؛ که معمولا به دلیل غیر استاندارد بودن مسافرخانهها، خودش یک ضد تبلیغ است. این الزامات و ضروریات برای همهی انواع گردشگری من جمله گردشگری هنر نیاز است. دربارهی هنر مهمتر است چون گردشگرانش متفاوت هستند و سلیقهها، گرایشات و توقعات دیگری دارند.
در صحبتهایتان دربارهی تعریف یک روایت و قصه برای آثار و اماکن دیدنی صحبت کردید. تعریف یک کانسپت برای یک جاذبهی گردشگری معمولا در برنامهریزیهای توسعهی گردشگری در کشورهای صاحب این صنعت به وفور دیده میشود. از این تجربهی جهانی چگونه میتوان در داخل بهره برد؟
گردشگری هنری را باید در زمرهی صنایع و اقتصاد خلاق تعریف کرد. اقتصادی که امروزه در جهان به شدت مطرح است. مثلا تعریف یک قصه برای یک جاذبه هم یک دانش است هم ذوق؛ که ما این را کم داریم. ما به طراحی کانسپت نیاز داریم. یک مفهوم، یک ایده، یک سوژه، یک قصه را باید تعریف کنیم. این را نداریم و اساسا با این مفهوم خیلی آشنا نیستیم. اول یک بنا را میسازیم و بعد میگوییم خب حالا چکارش کنیم؟ طراحی مفهوم یا کانسپت، اولین گام در طراحی یک پروژه است. چه بخواهی یک پروژه را بسازی، چه بخواهی یک بنای تاریخی را احیا کنی. هر رویدادی اول باید کانسپت داشته باشد و آن کانسپت هم باید مبتنی بر ماهیت آن و مزیتهای بومیاش باشد.
آیا نمیشود که در کنار آرامگاه حافظ یا سعدی یک کانسپت با ماهیت و هویت عصر زندگی حافظ و سعدی را در قالب یک تمپارک ایجاد کرد؟ میشود نشان دهیم سعدی و حافظی که فاصلهی زمانیشان با ما بیش از ششصد سال است چطور زندگی میکردهاند. چه لباسی میپوشیدند چه نوع غذایی میخوردند و به کجاها رفت و آمد داشتند. ایرانیها هم عاشق حافظاند. حتما استقبال میکنند از اینکه بدانند دو روز در آن پارک سبک زندگی حافظ و سعدی را تجربه میکنند. چنین تم پارکی قطعا درآمد خواهد داشت. خلاصه عرض کنم به گمان من بازنمایی و بازآفرینی عصر زندگی مفاخری چون سعدی و حافظ در شیراز یک کانسپت موفق است. اما مدیران، کارشناسان و کارآفرینان به این ظرفیتها فکر نمیکنند. اولویت ذهنیشان ناظر بر ظرفیتهای بومی اقتصادی نیست و درگیر ظرفیتهای وارداتی است.
در دوران معاونت شما در وزارت ارشاد و یا در زمان تصدیگری شما بر مناصب دولتی چه اقدامات قابل توجهی برای توسعهی گردشگری هنرهای معاصر انجام شد؟
در دورهی وزارت آقای خاتمی من مدیرکل ارشاد اصفهان بودم. با معاون وزیر در امور جهانگردی آن زمان بحثهایی داشتیم و طرحهایی هم تهیه شد. مثلا در بناهای معروف اصفهان دفاتر راهنمایان گردشگری تاسیس کردیم که در معرفی آثار تاریخی به صورت علمی و با اشاره به مزیتهای هنری آثار فعالیت داشتند. البته در آن زمان شرایط کشور مساعد و مناسب نبود چون تازه از جنگ خارج شده بود و گوش شنوایی برای این حرفها وجود نداشت. یک اقدام دیگر انتقال جشنوارهی فیلم کودکان و نوجوانان به شهر اصفهان بود که قبلا اشاره کردم.
به طور کلی اگر قرار بر توسعهی گردشگری هنری باشد دو وزارتخانهی فرهنگ و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی گردشگری و صنایعدستی باید با هم ورود کنند. زیرا تسهیلات و اختیارات در دست وزارت میراث و تولید محتوا در دست وزارت ارشاد است. اما ما در ایران مشکل جزیرهای عمل کردن را در تمام سطوح دولت داریم. هر وزارت خانهای به دنبال کار خودش است. برای موفقیت در این موضوع ارتباطات فرابخشی بسیار مهم است که وجود ندارد و سرمایهها عاطل و باطل میماند و استفاده نمیشود.
نه گردشگری و نه هنر هیچکدام در اولویتهای دولتها نیستند. اگر قرار باشد اقتصاد ایران به طور جدی نسبت و رابطهاش را با نفت قطع یا کمتر کند یکی از بخشهای جایگزین گردشگری است و دیگری فرهنگ و هنر. اگر این دو در اولویت باشند باید دولت برای هماهنگی و اجرا ورود کند. چون چند دستگاه با امورات این دو بخش ارتباط دارند. از وزارت دارایی و امور اقتصادی و سازمان برنامه و بودجه گرفته تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی، صدا و سیما، وازارت امور خارجه، وزارت صنعت معدن و تجارت در این دو بخش درگیر هستند. هماهنگ کردن اینها باید توسط دولت اتفاق بیافتد. در بسیاری از کشورها وقتی که موضوع یا یک حوزه، استراتژیک میشود، مستقیما زیر نظر ریاست جمهوری یا بالاترین مقام مسئول کشور اداره میشود. پروژهها تعریف میشوند و برایش کنترل پروژه میگذارند. ما در ایران چندان با این رویه عمل نمیکنیم.
البته برنامهی چند سالهی توسعهی گردشگری برای همهی استانها تعریف و تدوین شده است اما اغلب این برنامهها محتوای شعاری و غیر عملیاتی دارند و اجرایی نمیشوند.
بله چند دلیل دارد. یکی این است که بسیاری از این برنامهها مبتنی بر مزیتهای بومی هر استان نیستند. بیشتر بر اساس چشم و هم چشمی با دیگر استانها انجام میشود. در پرانتز بگویم، میدانید چرا اصفهان فولادسازی دارد؟ در گذشتهی تاریخی، اصفهان محل ساخت اشیا فولادی بوده اما محل تولید فولاد نبودهاست. ابتدا قرار بود کارخانهی فولادسازی را در بندرعباس احداث کنند. اویل انقلاب و با تصویب شورای انقلاب و با این تصور که بندرعباس در معرض هجوم دشمن است محل احداث کارخانه را به مرکز ایران یعنی اصفهان منتقل کردند.
هنر هم همین است. مثال تاریخیاش را بگویم. در طول تاریخ بین اقوام ایرانی بر اساس تجربهی طولانی مدت زیستی، نوعی تقسیم وظایف نانوشته وجود داشت. به این ترتیب که در شمال ایران کشت الیاف انجام میشده است. با کشت پنبه در گرگان و پرورش کرم ابریشم در مازندران، الیاف تولید میشدهاست. بافندگی در مرکز ایران مثل شهرهای کاشان، اصفهان، کرمان، یزد و نائین انجام میگرفته است. اهالی شمال الیاف را تولید میکرده و به داخل فلات میفرستاده و اهالی مرکز ایران هم گرانترین پارچهها و لباسها را تولید میکرده و از طریق جادهی ابریشم به شرق و غرب عالم میفروخته است. هم شمالیها به منافعشان میرسیدند هم مردم شهرهای مرکزی ایران. دلیل دیگرش این است که به الزامات تحقق این برنامهها توجه نمیشود. مثلا به زیرساخت، نیروی انسانی و فناوریهای مورد نیاز برای تحقق برنامهها پرداخته نمیشود. الان همهی این مناسبات به هم ریخته است.
بخش خصوصی برای توسعهی گردشگری هنری چه نقشی را میتواند ایفا کند؟
نقشی بسیار مهم. بخش خصوصی راغب به انجام چنین نقشهایی است، اگر موانع جلوی پایش نگذارند و نقره داغش نکنند. در شرایط حاضر انجام چنین کاری برای او ریسکش بالاست. اذیتش میکنند و تمام سرمایهاش نابود میشود.
اگر ما به دنبال اقتصاد بدون نفت باشیم یکی از شاخههای اقتصادی که میتواند خیلی به ما کمک کند اقتصاد فرهنگ و هنر یا اقتصاد خلاق است که ظرفیتهای بالقوهی فراوانی دارد. راهش این است که هنر اولا از حاشیه به متن زندگی مردم برگردد. ثانیا به بازارهای جهانی هم وصل شود. اینها لازم و ملزوم همدیگرند. به این ترتیب که اقتصاد هنر باید هم در داخل رونق پیدا کند و هم در خارج به جریانهای جهانی اقتصاد هنر وصل شود. هنرهای تجسمی در اقتصاد خلاق جهان بیش از دویست و پنجاه میلیارد دلار سهم دارد. از این مقدار بالغ بر شصت میلیارد دلار آن از طریق حراجها به دست می آید که در لندن، نیویورک، توکیو، پکن، شانگهای، هنگکنگ، برلین، دوبی و قطر برگزار میشوند. یعنی بیش از دو برابر در آمد نفت ما.
حراج تهران هر دورهای که برگزار میشود برخی از خریدارانش یا خارجیاند یا ایرانیهای مقیم خارج هستند. این نوعی گردشگری است که ارز به ایران وارد میکند حتی اگر خودش مجازی باشد و حضور نداشته باشد. با احتساب گردش مالی حراج تهران در مجموع سهم اقتصاد هنرهای تجسمی ایران ما ۴۰ میلیون دلار هم نیست. اگر استحقاق ایران را ۱۰ درصد میزان ۶۰ میلیارد دلار جهانی بدانیم، سهم ایران باید شش میلیارد دلار باشد. اگر حتی یک درصد هم بگیریم میشود ۶۰۰ میلیون دلار. یک درصد گردش مالی که دیگر قطعا باید سهم ایران باشد. بخش عمدهاش هم از طریق گردشگری حاصل میشود. اما توجهی به آن نمیشود.
جذب چنین سهمی از اقتصاد جهانی هنر، توسط آثار و برنامههای هنر ایران، تنها و تنها توسط بخش خصوصی امکان پذیر است و لاغیر. دولت تنها باید زیرساختهای لازم از قبیل محیط قانونی کارآمد و تسهیلگر، فناوریها و تسهیلات لازم را فراهم کند و بهیچوجه وارد تصدیگری و اجرا نشود. دولت باید کمک کند تا در حوزههایی همچون تئاتر، سینما، موسیقی و هنرهای تجسمی گردشگری هنری طراحی و در سایر شاخههای اقتصاد خلاق، بنگاههای توانمند و کارآفرین توسط بخش خصوصی ایجاد شوند و بتوانند بازارهای داخلی این فعالیتها را سامان و توسعه دهند و هم با شناسنامه و هویت در بازارهای جهانی حضور پیدا کنند. در پاسخ به سوال شما میتوانم بگویم که آنچه عرض کردم مقدماتی برای حضور بخش خصوصی در توسعهی گردشگری هنری و به تبع رونق اقتصادی هنر است.
در پایان پیشنهاد شما برای تحقق توسعهی گردشگری هنری در ایران چیست؟
سخن پایانى من ناظر بر رابطهی دو سویه هنر و گردشگرى است. به این معنا که حاصل رابطهی دو جانبهی اینها در مرتبهی اول گردشگرى هنرى است که موضوع گفتگوى ما بود و من سعى کردم در حد آگاهى و تجربهی خودم به آن بپردازم. در این مرتبه، هنر به مفهوم خاص خود معادل آرت (ART) در زبان انگلیسى و شامل انواع هنرهاست، در مرتبهی دوم هنرگردشگرى است. در این نسبت هنر به مفهوم عام خود یعنى توانمندى در انجام کار خارقالعاده است.
صریح بگویم من معتقدم مدیران دولتى و خصوصى بخش گردشگرى، در تدوین و اجراى برنامههاى خود باید خلاقیت و هنرمندى به خرج دهند تا انتظار موفقیت داشته باشد. چون در سرزمینى زاده شده و فعالیت مىکنند که هنرمندى در طول تاریخ و در همهی شوؤن زیستى، بروز و ظهور درخشانى داشته است. این واقعیت به زبان برنامهریزى یعنى نیاکان ما در هر دورهاى با درایت و هنرمندى مزیتهاى مکانى و زمانى خود را شناختهاند و بر اساس آنها ایران را ساختهاند. مبادا فراموش کنیم که ما میراثداران ویژگىهایى چون فرهیختگى و هنرمندى هستیم.
گفتگو: سمیه مومنی