در سینماتک خانه هنرمندان مطرح شد؛
کیتانو؛ سینماگری که عامدانه از اُسلوبها فرار میکند
در چهارصد و نود و نهمین سینماتک خانه هنرمندان ایران مولفههای سه دوره مهم سینمای ژاپن با تاکید بر ویژگیهای آثار تاکشی کیتانو مرور شد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهارصد و نود و نهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش فیلم سینمایی «عروسکها» ساخته تاکشی کیتانو محصول ۲۰۰۲ با حضور مهدی ملک منتقد و کارشناس سینما شامگاه دوشنبه ۵ اردیبهشت در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این برنامه که سامان بیات اجرا و کارشناسی آن را برعهده داشت، مهدی ملک با بیان مقدمهای درباره سینمای ژاپن گفت: درباره سینمای ژاپن باید گفت که سه دوره اصلی را برای رسیدن به نقطهای که امروز در آن قرار گرفته، پشت سر گذاشته است، دوره اول سینمای پیش از جنگ جهانی دوم و زمانی است که درهای امپراتوری ژاپن بسته است و نظام سلسله مراتبی در همه اجزای جامعه آن جاری و ساری. این نظام سلسله مراتبی به بهترین نحو در فیلمهای یاسوجیرو اوزو دیده میشود؛ از جمله نظام خانوادگی و ضرورت نگه داشتن حرمت بزرگان در فیلمهای او که نمادی از تقدیس امپراتوری نیز هست در این آثار برجسته به چشم میخورد. دوره دوم سینمای ژاپن دوره تولید فیلمهای اومانیستی است که بخشی از ارزشهای غربی را وارد فرهنگ سینما میکند.؛ارزشهایی نظیر انسانیت، حقیقت، احترام به زنان و… که برای مثال در آثار کوروساوا برجسته است. موج نو نیز دوره سوم است که ایمامورا، سوزوکی، هانی و… فیلمسازانی هستند که به سمت ساخت نظام ارزشی جدید در سینما حرکت میکنند.
وی افزود: در سینمای معاصر ژاپن بخشهایی از دوره اول و دوم درهم آمیخته و مشخصات خاص خود را پیدا کرده است. خط اول کار کیتانو وام گرفتن از دوره دوم سینمای ژاپن است که حتی مفاهیم اگزیستانسیالیستی میتوانیم مثل «انتخاب» از آن برداشت میشود. خط دوم کار کیتانو نیز وام گیری از یکی از تئاترهای سنتی ژاپن است که بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن منسوخ می شود و بونراکو نام دارد. این منتقد با اشاره به مختصات آثار کیتانو گفت: کیتانو فیلمسازی با زیبایی شناسی خاص خود است که معمولا قواعد سینمایی را رعایت نمیکند و حتی در فیلمبرداری و تدوین از هم گسیختگی دارد.سه داستان فیلم «عروسک» او به نحوی به هم پیوند میخورند. در داستان اول قرار است کاراکتر مرد با دختر صاحب شرکتی که در آن کار میکند، ازدواج کند. اما مطلع میشود نامزد سابقش خودکشی کرده است و او حالا انتخابی بین بازیابی عشق از دست داده اش و موفقیت دارد که اولی را انتخاب میکند و به سرنوشت تراژیک می رسد. دومی یاکوزای بازنشسته است که به امید یافتن معشوقه اش سالهاست سر قرار حاضر میشود. در قصه دوم به نحوی قهرمان صاحب همه چیز هست اما دنبال گمشده جوانیاش و عشق به آن زن است. داستان سوم مربوط به جوانی عاشق یک سوپراستار است که وقتی او زخمی می شود خود را نابینا میکند تا ذهنیت خود را حفظ کند. ملک ادامه داد: در قصه اول رابطه بین عشق و مرگ در فرهنگ ژاپنی مورد توجه است؛ فنا شدن توامان عاشق و معشوق و تاکید بر اینکه در مرگ نیز میتوان رگههایی از عشق را نیز یافت. چنانچه بسیاری از هنرمندان ژاپنی نظیر کوروساوا نیز در اوج کار خود دست به خودکشی زدهاند. این رابطه مفهومی نیازمند بستری است که روایت شود و این به واسطه بهره گیری از تئاتر بونراکو که شبیه خیمه شب بازی ما البته با تفاوتهایی ساختاری است، فراهم میشود. تئاتر بونراکو که با «کابوکی» مرزهای مشترکی دارد عمدتا به زندگی بازرگانان و صنعتگران ژاپنی میپرداخت و ارزشهای غیر بومی ژاپن را به فرهنگ این کشور میآورد. بونراکو دوگانگی بین ارزشهای فئودالی حاکم بر ژاپن و ارزشهای جدید وارداتی توسط بازرگانان را عیان میکرد.
وی بیان کرد: در فیلم «عروسکها» کیتانو در دل جهان واقعی مبتنی بر ارزشهای انسانی یک جهان موازی میسازد.جبریت از مفاهیم اصلی بونراکو است و نظیر خیمه شب بازی که عروسک ها در آن علیرغم حرکت خود در دستان عروسکگردانها هستند، کاراکترهای این فیلم هم شبیه به همین حالت هریک مسیری را برای خود انتخاب می کنند و در جایی که قرار است به سرانجامی برسند، مرگ فرامیرسد و «میچی یوکی» سرنوشت تراژیک ژاپنی از این مسیر عاشقانه است.این سفر در قصه اول فیلم «عروسکها» حرکت از حال به گذشته با تسلیم مرگ شدن و با مشکلی که برای حافظه زن ایجاد شده نمایان است.
ملک درباره فرهنگی مبتنی بر تصویر ژاپن عنوان کرد: فرهنگ ژاپن اساسا تصویری است. در این فیلم هم فیلمنامهای ساده داریم که با تصویر حرف میزند. «طناب » در فیلم «عروسکها» قرمز است و با رنگ لباس قرمز خواننده و برخی دیگر از موارد همرنگ است و بدین ترتیب کارکرد استعاری پیدا میکند.
وی افزود: صحنهای که یاکوزای بازنشسته کشته میشود با ترفندی سینمایی طولانی میشود که به نوعی سفر او را نشان دهد و همانجاست که کشته میشود و میچی یوکی درباره این کاراکتر نیز تکرار میشود. نکته دیگر شکل به هم پیوستن این روایتهاست. کیتانو از اپیزود برای تعریف روایتها استفاده نمیکند. نشت جهان بونراکو در جهان واقعی را در نماهای نقطه نظر او می توانیم ببینیم. در فیلم عروسکها اکثر پی او ویها با زاویه چشمانمان منطبق نیست؛ انگار از زاویه دیگری آن را میبینیم و نیرویی نامریی آنها را پیش میبرد که از جبر تئاتر بونراکو میآید. کیتانو خود میگوید «عروسکها» از خشنترین فیلمهایش است؛ نه از باب زد و خورد بلکه از این نظر که کاراکترها با علم به سمت مسیری رو به فنا شدن میروند.
او همچنین منطق علی در فیلمنامهاش ندارد. در عوض از رنگها استفاده میکند.
سامان بیات نیز بیان کرد کیتانو ژانرها را به نحوه دریافتهای تماشاگر تقلیل داده بود و پرسید آیا قبل از کیتانو نیز کسی این ایده را که از موج نو وام گرفته است، داشته؟
ملک در این باره پاسخ داد: کیتانو از پیشگامان موجنوی سینمای ژاپن نیست اما یکسری از موتیفهایش را از فیلمسازان آن دوره می گیرد.
سینمای موج نو سینماگرانی هنجارشکن و عصبانی داشت. عدهای از جوانان که دور هم جمع میشدند و گرامر سینمایی جدیدی تدوین میکردند. برای مثال سوزوکی در ژاپن فیلمی به نام«تدفین خورشید تابان» دارد که با همین نام اساسا با نماد بودن خورشید تابان برای ژاپن مساله دارد. اما بعضی از نوآوریهای موج نو به شکل زیبایی شناسی به سینمای بعد از خود راه یافتهاند و کیتانو فیلمسازی است که مساله ای با فرهنگ ندارد.
در بخش دیگری بیات درباره علت فعالیتهای مختلف کیتانو در حوزههای بازیگری، گیم، رادیو و… از ملک پرسید که این اتفاق ناشی از تجربه گرایی اوست یا نه؟
ملک توضیح داد: بیشتر کارهای پژوهشی درباره آثار کیتانو او را به عنوان فیلمسازی معرفی میکند که در هیچ قالبی نمیگنجد. به همین دلیل تنوع زیادی به لحاظ مضمون و فرم در آثارش دارد؛ برای مثالپلها، خطوط مرزی ساحلی،گل و… در فیلمهایش حضور دارد. کیتانو میگوید هر زمان احساس کنم به اسلوبی دست یافتهام، فیلمسازی را کنار میگذارم و او عامدانه سعی دارد از استایلها فرار کند.
بخش پایانی این برنامه سینماتک به پرسش و پاسخ حاضران در سالن اختصاص یافت.
گفتنی است برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران در بهار ۱۴۰۱ به مرور سینمای معاصر ژاپن با نمایش ۱۰ اثر منتخب اختصاص دارد.