پیروز ارجمند در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
نفوذ و لابیگری برخی تهیهکنندگان و اساتید در دفتر موسیقی/ وزیر ارشاد به دیدار با طیف غالب اهالی موسیقی تمایل ندارد/ برای مقابله با «پلیبک» باید شورای صیانت تشکیل شود
مدیرکل سابق دفتر موسیقی میگوید: تهیهکننده به دفتر من میآمد و میگفت من مدیرکل موسیقی را دستبند زدهام و او را به زندان بردهام و اگر لازم باشد با شما هم این کار را میکنم. درحالی که من هیچ خطایی نکرده بودم. نمیدانم مدیران چقدر میتوانند در مقابل چنین تهدیدهایی مقاومت کنند اما مطلعم که همین دسته از تهیهکنندگان در بدنه وزارت ارشاد هم نفوذ دارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گرانی بلیت کنسرتها یکی از معضلات روند معیوب مدیریت موسیقی در کشور و گویای آن است که وزارت ارشاد و دفتر موسیقی هیچ نظارت دقیقی بر نحوهی کنسرتگذاری در کشور ندارند. جدا از قیمتگذاریهای عجیب و غریب برای بلیتهای اجراهای زنده موسیقی، «پلیبک» هم مدتیست که دامنگیر این اجراها شده. شیوهای که کاربردش به دنیای آوازخوانان پاپ محدود نمیشود و پای نوازندگان را نیز به اجراهای دروغین بازکرده است.
«پلیبک» در تعریف عامیانه به معنای اجرایی غیرزنده و بر اساس اثری ضبط شده است که هم خواننده و هم نوازندگان را شامل میشود. طی این اتفاق خواننده روی صدایی از پیش ضبط شده که در حال پخش است، لب میزند. نوازنده هم صرفا ادای نواختن را درمیآورد اما درواقع و به صورت زنده نمینوازد. همه اینها درحالیست که مخاطب برای حضور در هریک از این کنسرتها گاها تا چندصد هزارتومان هزینه میکند تا به خیال خود اجرایی زنده ببیند! جستجویی ساده در اینترنت و رصد فضاهای مجازی نمونههای زیادی از این اتفاقات ناشایست به دست میدهد که اغلب با بروز اتفاقات تصادفی یا هوشیاری رسانهها و مخاطبان برملا شده است. به عنوان مثال چندی پیش بود که یکی از خوانندهها در اجرای زنده تعادل خود را روی صحنه از دست داد و زمین خورد، درحالیکه صدایش از باندهای سالن پخش میشد! یا نوازندهای در حال تکنوازی ویلون، آرشهاش آسیب دیده و سیمهایش پاره میشود و با وجود آنکه اجرای دروغین او لو رفته بود همچنان با چوب آرشه به نواختن ادامه میداد! تکرار این اتفاقات در کنسرتهای زنده گویای آن است که مسئولان ارشاد هیچ نظارتی بر اجراهای زنده ندارند!
پیروز ارجمند (نوازنده، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی) که سابقهی مدیریت دفتر موسیقی وزارت ارشاد را در سالهای گذشته داشت و از دیماه سال ۱۳۹۲ تا تیرماه ۱۳۹۴ مدیرکل دفتر موسیقی وزارت ارشاد بوده است، درباره این حواشی و چراییعدم نظارت بر اجراهای زنده با ایلنا گفتگو کرده است. درادامه گفتگوی او را میخوانید:
موضوعی که طی این سالها انتقادات بسیاری را برانگیخته؛ نزول فاحش کیفیت موسیقی پاپ است. خودتان هم آثار پاپ خوانندگان نوظهور امروزی را «پاپ آدامسی» نامیدهاید. اما اتفاق بدتری که در این حوزه شایع شده است و آن پلیبکهاییست که توسط خوانندگان و نوازندگان صورت میگیرد. از سویی شاهد بالا رفتن روزافزون قیمت بلیتها هستیم. آیا نباید بر این امور نظارتی جدی وجود داشته باشد؟
در دورهای برگزاری کنسرت در ایران شکل میگیرد و رونق بسیاری پیدا میکند. اوائل دهه ۹۰ اوج شکوفایی کنسرتها در ایران است. متوسط تعداد کنسرتهای سالانه، تا سال ۱۳۹۱ حدود سیصدتا بود که در حدود بیست شهر برگزار شدند.
این آمار مربوط به یک سال قبل از مدیریت شما در دفتر موسیقی بود، درست است؟
بله و من در سال ۱۳۹۲ این تعداد از کنسرتها را به حدود ۵۰۰۰ سانس افزایش دادم. در سال ۱۳۹۳ هم به پنجهزار کنسرت در ایران مجوز دادیم و آنها را مدیریت کردیم. این رقم با توجه به سالی حدود سیصد کنسرت، رشد فوقالعادهای محسوب میشود.
این افزایش چشمگیر شما را برای نظارت بر کیفیت کنسرتها با چالش مواجه نمیکرد؟ قطعا یکی از دلایل افت کیفی آثار و کنسرتهای پاپ هم همین است.
در رابطه با بخش اول سوالتان باید بگویم، در دوران مدیریت من طبیعتا این اتفاق میافتاد و با رشد کنسرتها، افزایش تعداد شهرهایی که کنسرت در آنها برگزار میشد، همچنین ورود خوانندگان و گروههای جدید به موسیقی، طبیعتا انتظار چنین اتفاقی را داشتیم و باید برای برگزاری کنسرتها رویکردی جدید اتخاذ میشد؛ لذا باید برنامهریزیهایی صورت میگرفت. اتفاقا در آن دوراان مقوله «پلیبک» هم مطرح بود.
شما به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی برای حل این معضل چه تهمیداتی اندیشیدید؟
تشخیص این اتفاق یکی از طرحهای ما بود. ما در آن زمان متوجه شدیم که در این زمینه متخصص و کارشناس خبره در دفتر موسیقی و ادارات کل ارشاد شهرستانهای کشور نداریم. منظور کارشناسی است که برای وجوه مختلف سالنها و تشخیص پلیبکها تربیت شده باشد. موضوع بعدی این بود که ما قوانین و دستورالعملهای مصوب و تدوین شده برای برخورد با افرادی که پلیبک میکنند، نداشتیم همه مسائل و موضوعاتی که دربارهشان توضیح دادم، باعث شد با توجه آسیبشناسی که در شش، هفت ماه اول مدیریتم انجام داده بودم، برای اولین بار شیوهنامهای را تدوین کنم. ابلاغیه شیوهنامه توسط وزیر ارشاد وقت آقای علی جنتی هم انجام شد و در نتیجه همه کنسرتها در سراسر کشور، مطابق بر آن ابلاغیه و شیوهنامه مدیریت شدند. عموم رویکرد این شیوهنامه برمیگردد به مسئولیت نهادها و افراد مختلف در برگزاری کنسرتها؛ از جمله نقش سرمایهگذار.
تا اواخر دهه هشتاد و کمی بعد از آن سرمایهگذار در موسیقی و کنسرتها رسمیت نداشت.
همینطور است و ما برای اولینبار شخص سرمایهگذار را در صنعت موسیقی به رسمیت شناختیم و در همان مقطع بود که تهیهکننده و برگزارکننده به رسمیت شناخته شدند و تعریف شدند. حتی حمایتهای حقوقی از این افراد نیز مورد تعریف قرار گرفت. پیش از این اتفاق، فردی که برای برگزاری کنسرت سرمایهگذاری میکرد، در دفتر موسیقی و وزارت ارشاد تعریفی نداشت، و طبیعتا مورد حمایتهای قانونی قرار نمیگرفت.
درنهایت طراحی و اجرای شیوهنامه چه نتایجی دربرداشت؟
با تصویب شیوهنامه و اتفاقی که در رابطه با تعریف افراد رخ داد، ما صنعت موسیقی را به سمت سرمایهپذیر بودن بردیم. به هرحال برای پیشرفت هر صنعت باید ابتدا آن را سرمایهپذیر کنیم و تلاش ما در عرصه موسیقی بر همین مبنا بود.
انجام چنین کاری برای یک مدیر و دیگر مسئولان مربوطه، چالشهایی را ایجاد میکند. این چالشها برای شما چه بود؟
درست است. ما هم زمانی که وارد اجرای شیوهنامه شدیم، دیدیم با مشکلات جدی روبرو خواهیم شد؛ که نبود کارشناس یکی از آنها بود. واقعا کارشناسی نداشیم که آنها را به سالنهای برگزاری کنسرت بفرستیم تا بر امور نظارت داشته باشند. یکی دیگر از مشکلات ما موضوع سالنهای کنسرت بود. ما در ایران سالنهای رسمی مختص موسیقی بر اساس استانداردهای لازم نداریم و در این زمینه با محدودیت مواجهیم. میتوان گفت تنها سالن استاندارد برای برگزاری کنسرت در ایران تالار وحدت است که برای اجرای موسیقی و اپرا طراحی و ساخته شده و باقی سالنها چندمنظورهاند و مخصوص اجرای موسیقی نیستند. این یکی از مشکلاتی بود که با آن مواجه بودیم. البته همین تالار وحدت را هم به سالن اجرای تئاتر تبدیل کردهاند که با طراحی و فلسفه وجودیاش کاملا ناسازگار است. مواردی که گفتم بخشی از مشکلات ما برای برگزاری کنسرتها بوده و هست.
طی دوران حضورتان در دفتر موسیقی شورایی را هم در رابطه با اجراهای موسیقی ایجاد کرده بودید، درست است؟
همینطور است. شورای صیانت را تشکیل داده بودم که در دوره مدیریتم به جلساتش نرسید، اما خب آن را احیا کرده بودیم.
شورای صیانت به چه مواردی میپرداخت؟
با تشکیل شورای صیانت افرادی را تربیت کردیم تا به عنوان کارشناس و بازرس به سالنها بروند؛ ضمن اینکه اختیاراتی را هم به آنها داده بودیم. قاعدتا زمانی به افراد مسئولیتی داده میشود باید اختیارات لازم را هم داشته باشد و ما هم بر این موضوع تاکید داشتیم. مثلا فردی که به عنوان بازرس و ناظر وزارت ارشاد یا ادارات کل به سالنهای کنسرت رجوع میکند، باید این اجازه را داشته باشد تا در اتاق فرمان حضور پیدا کند و در صورت لزوم چک کند که آن کنسرت پلیبک میشود یا خیر؛ و اگر لازم بود همانجا با عوامل برگزاری برخورد قانونی کند. چنین افرادی باید تا آن حداختیار داشته باشند که در صورت لزوم حتی کنسرت را تعطیل کند. همه اینها دستورالعملهایی بود که ما در آن مقطع آنها را ایجاد کردیم، اما اینکه چقدر مورد توجه هستند و اجرا میشوند را نمیدانم.
با توجه به اوضاع نابسامان در زمینه برگزاری کنسرتها و تخلفات موجود، فکر میکنید حل مشکلات و چالشهای موجود کار پیچیدهای است؟
نه خیلی پیچیده نیست. اگر هنگام صدور مجوز از خوانندگان و گروهها تعهدی مبنی برعدم انجام پلی بک گرفته شود، مشکل حل خواهد شد و اینکه در صورت تخلف با آنها بر اساس قانون برخورد شود. طبیعتا قانون هم آییننامه و ضوابطی دارد.
مثلا میتوان خواننده و گروههای متخلف را یک سال از برگزاری کنسرت منع کرد و این مجازات تا حدودی از بروز اتفاقاتی چون پلیبک جلوگیری خواهد کرد.
قطعا میتوان برای موضوع جرائمی در نظر گرفت. «پلیبک» کمفروشی محسوب میشود، به همین دلیل حتی میتوان آن را به عنوان بحثی حقوقی مطرح کرد.
اگر مشکل بزرگی چون پلی بک به این راحتی حل میشود، چرا مسئولان ارشاد و دفتر موسیقی به آن توجهی ندارند و مقابل آن نمیایستند؟
موضوع این است که در صنعت موسیقی با تهیهکنندگانی سر و کار داریم که لابیگریهای زیادی انجام میدهند. بخشی از این لابیگریها در شهرستانها با افرادی انجام میشود که مسئول دادن مجوزها هستند و در بخشهای مرتبط دیگر هم وجود دارد. یکی از مشکلات جدی ما در حوزه موسیقی همین لابیگریهاست. از طرفی نوعی لمپنیزم بر فضا حاکم است و در برخی تهیهکنندگان موسیقی دیده میشود. این لمپنیزم باعث میشود همان تهیهکنندگان؛ با تهدید و ارعاب و فشار، مدیران ارشاد و دفتر موسیقی را وادار به همکاری یا سکوت کنند.
گاه شنیده میشود که زور مدیران و مسئولان فرهنگی به این دسته از تهیهکنندگان نمیرسد.
بله من با این فضا و چنین تهیهکنندگانی مواجه شدهام. تهیهکننده به دفتر من میآمد و میگفت من مدیرکل موسیقی را دستبند زدهام و او را به زندان بردهام و اگر لازم باشد با شما هم این کار را میکنم. درحالی که من هیچ خطایی نکرده بودم اما ایشان مرا تهدید میکرد. البته من هرگز زیر بار این تهدیدها نرفتم و ایستادگی کرد و کارم را انجام دادم. واقعا نمیدانم مدیران چقدر میتوانند در مقابل چنین تهدیدهایی مقاومت کنند اما مطلعم که همین دسته از تهیهکنندگان در بدنه وزارت ارشاد هم نفوذ دارند.
بگذارید خاطرهای برایتان بگویم. آن اوائل مدیریتم در دفتر موسیقی برخی از خوانندگان و تهیهکنندگان نزد من میآمدند با شکلی عجیب مقابلم مینشستند و از موضعی بالا با من برخورد میکردند، به گونهای که انگار مدیرکل دفتر موسیقی کارمند آنهاست و رفتاری دور از آداب وادب داشتند. زمانی که به آنها تذکر میدادم انگار این رفتار را قبلا با دیگر مدیران هم داشتهاند و برایشان عادی بود.
مثلا با وجود گذشت ماهها از شروع کار دولت جدید، مدیر دفتر موسیقی هنوز انتخاب نشده، دلایل این بلاتکلیفی هنوز اعلام نشده، چرا؟
همانطور که گفتم برخی تهیهکنندگان در وزارت ارشاد نفوذ دارند و بخشی از این بلاتکلیفی و بحران ناشی از نبود مدیرکل دفتر موسیقی به لابیگریهای همان افراد برمیگردد. این تهیهکنندگان در انتخاب مدیران جدید برای دفتر موسیقی لابیگری کردهاند و اجازه انتخاب مدیر جدید را به وزارت ارشاد نمیدهند. متاسفانه برخی از مدیران ارشد هم آنقدر قدرت ندارند که مقابل این افراد بایستند.
هنرمندان چقدر میتوانند با لابیگریهای موجود مقابله کنند؟
ببییند آن دسته از تهیهکنندگان سیستماتیک عمل میکنند و پشتوانه آنها گاه اساتید موسیقی هستند که جای تاسف دارد. اگر هم وزیر، معاون او یا یکی از مسئولان بخواهد با افراد مذکور جدی برخورد کند با هجمهای از بدنه موسیقی و افراد و اساتیدی از طیفهای مختلف روبرو میشود. این رویه در تمام مقاطع وجود داشته است. در تمام این سالها، گاه وزارت ارشاد با این افراد همراه بوده و گاهی هم آنها را همراهی نکرده، اما آن لمپنیزیمی که گفتم از سوی تهیهکنندگان بر فضا حاکم است.
یکی دیگر از معضلاتی که شکل جدیتری به خود گرفته، گرانی بیحساب و کتاب بلیت کنسرتهاست.
قاعدتا متولی و سیاستگذار و ناظر موسیقی کشور، دفتر موسیقی است. دفتر موسیقی میتواند بر قیمت بلیت کنسرتها اعمال نظر کند. قانون چنین اختیاری به دفتر موسیقی داده است. اما این کار چقدر انجام میشود؟ وجود دفتر موسیقی بسیار لازم و مهم است. اگر توجه کنید نزدیک یک سال از تشکیل و روی کار آمدن دولت جدید گذشته، اما مدیرکل جدید انتخاب نشده است. اینها یعنی نفوذ و لابیگری وجود دارد. همانطور که گفتم هم تهیهکنندگان و هم برخی از اساتید موسیقی کشور اجازه نمیدهند این تغییر و انتصاب صورت گیرد!
شما در دهههای قبل از نود در موسیقی فعالیت جدی داشتهاید. این رویه در گذشته هم وجود داشت؟
بله آن فساد سیستماتیکی که در دهه هشتاد وجود داشت دوباره دارد برمیگردد. من در گذشته شاهد چنین فسادهایی بودهام و متاسفانه حال هم آن را مشاهده میکنم. نفوذها و لابیها پابرجاست و حتی دولت انقلابی آقای رییسی که توقعات و امیدی را برای رفع مشکلات ایجاد کرده بود هم قدرت مقابله با آنها را ندارد. آن امید ایجاد شده حال به یاس تبدیل شده است.
اگر از شما دعوت شود برای ارائه شیوهنامه و اجرای شدن آن با وزارت ارشاد و دفتر موسیقی همکاری کنید، میپذیرید؟
چراکه نه؟ من همیشه برای همکاری اعلام آمادگی کردهام. اصولا مدیران همیشه در رفت و آمدند. آنها میهمانان ما هستند و ما میزبانهای آنها. ما همیشه سعی کردهایم میزبانهای خوبی برای مدیران وزارت ارشاد باشیم. هیچگاه هیچ میزبانی دلش نمیخواهد که به میهمانش بد بگذرد. به نظرم مدیران حتما باید از ما بخواهند کمکشان کنیم. اما افرادی چون من و دیگر صاحب نظران و متخصصان هیچوقت از سوی مدیران به مشاوره دعوت نمیشویم که دلیلش بازهم همان قدرت نفوذ و لابیگریهاست. بگذارید مثالی بزنم، آقای اسماعیلی وزیر ارشاد درابتدای مسئولیتشان، برنامههایی داشتند که یکی از آنها دعوت خانه موسیقی به قانونمداری بود. اما تنها و معدود دیدارشان با خانه موسیقی بود نه اهالی غالب موسیقی! این کار نشان میدهد ایشان علاقمند نیست با طیف قالب و اکثریت جامعه موسیقی دیدار داشته باشد و صحبتهایشان را بشنود.
با توجه به تغییر دولت، پیشنهاد مدیریتی نداشتهاید؟
با تغییر دولت درباره برخی مسئولیتها صحبتهایی شده بود، اما به طور کلی ترجیح میدهم کارهای خودم را سر و سامان دهم و بیشتر به عنوان مشاور در خدمت دوستان باشم.
در حوزه تولید و اجرا و پژوهش چه میکنید؟
من چند وقت پیش در مجموعه باغ موزه وزیری شهر کرمان، با حضور آقای علیرضا قربانی مرکز مطالعات موسیقی ملی ایران را افتتاح کردم. این مرکز هم در حوزه موسیقی ایران به تولید محتوا میپردازد و هم در زمینه پژوهش و مطالعات علمی فعالیت خواهد کرد. خودم هم چند سالی است که در کرمان مستقر هستم و به امور مربوطه میپردازم. مرکز مطالعات ملی ایران دارای دو مجموعه است که یکی از آنها مکتبخانه موسیقی نواحی است و مطالعات این حوزه را انجام میدهد و دیگری دپارتمان کلاسیک موسیقی ایران است. این دو بخش زیر نظر خودم اداره میشوند و به فعالیت میپردازند.
سال گذشته هم دبیرخانه دائمی جشنواره موسیقی نواحی ایران در کرمان تاسیس شد که وجود چنین تشکلهایی را در این استان اهمیت بیشتری بخشیده است.
درست است. خدا را شکر مرکز مطالعات موسیقی ملی ایران فعالیت خود را از بدو تاسیس شروع کرده، اما افتتاح رسمی اوایل سال انجام شد.
طی یکی دو سال گذشته در زمینه تولید و ساخت آثار هم فعال بودهاید؟
بله، در دوران کرونا که به هرحال محدودیتهایی را برای امور اجرایی ایجاد کرده بود، به کارهای آهنگسازی مستقل خودم پرداختم و انجامشان دادم، که بخشی از آنها کارهایسازی است و بخش دیگر طی همکاری با خوانندگان انجام میشود. تصمیم دارم پس از چند سال، در زمینه تولید مجددا وارد فعالیتهای جدی شوم. کرونا با همه مشکلاتش برای مطالعات و پژوهشها فراخ بال خوبی بود.
و آیا به آینده موسیقی و بهبود اوضاع امید دارید؟
من همیشه امید دارم و هنوز هم معتقدم دیر نشده. به هرحال سه سال دیگر از عمر دولت آقای رییسی باقی مانده است. اگر دولت آقای رییسی نتواند جلوی باند فساد سازمان یافته را بگیرد به بهبود اوضاع در دولتهای بعدی امیدی نخواهم داشت. درواقع این فرصت تاریخی برای دولت آقای رییسی وجود دارد که به تجمیع و جذب حداکثری هنرمندان بپردازد و با فساد سیستماتیک موجود مقابله کند. امیدوارم چنین باشد.