کارگردان فیلم «شادروان» مطرح کرد؛
کجسلیقگی برخی مدیران فرهنگی موجب هزینهسازی برای حاکمیت میشود/ چرا باید خانوادهای که با گرانی موجود به سینما میآید را زجر داد؟
حسین نمازی که در نوروز اکران شده است، اعتقاد دارد کج سلیقگی مدیران فرهنگی باعث هزینه سازی برای ساختار حاکمیتی میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «شادروان» به کارگردانی حسین نمازی فیلمی است که مدتی قبل در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و با واکنشهای مثبتی روبرو بود. دومین ساختهی بلند حسین نمازی کمدی خاصی را به نمایش در آورده است که میتواند حال مردم را برای مدتی خوب کند. این فیلم در اکران ویژه نوروز ۱۴۰۱ قرار دارد که به همین بهانه به گفتگو با کارگردان این فیلم پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
به نظر یکی از نقاط قوت فیلم کستینگ کار است. انتخاب بازیگرها چطور اتفاق افتاد مخصوصا سینامهراد که تا به حال فیلم کمدی بازی نکرده است؟
اول از همه باید بگویم اعتقاد ندارم «شادروان» فیلم کمدی و طنز است. اصراری هم ندارم که کسی همرای و همعقیده من باشد. اینکه میگویم کمدی نیست دلیل دارد. چون من در قواعد فیلم کمدی حرکت نکردم. فیلم فقط یک جاهایی اشتراکاتی با کمدی دارد و آن این است که مخاطب را میخنداند.
درمورد بازیگرها من اساسا معتقدم که مهمترین کار یک کارگردان کستینگ و بازیگردانی است؛ البته که این دو یک مرحله هستند. کستینگ و بازی در نهایت همان بازیگردانی است. شما اگر دکوپاژ ضعیفی هم بکنید اگر بازیهای قوی در فیلم داشته باشید، مثل صحنه تئاتر میشود که یک پلان دارید ولی آنقدر جریان زندگی و ریتم درست است که مخاطب میتواند از آن بگذرد. برعکسش این است که اگر بازی خوب نداشته باشید هرکاری هم کنید به دل مخاطب نمینشیند. همچنین عقیده دارم که اگر بازیگرهای کلیشهای را در نقش بنشانی در اصل هیچ کاری نکردهاید. یعنی افراد امتحان پس داده را در نقشهایی گذاشتهاید که هرکس دیگری هم میتواند آن کار را بکند و هیچ ریسکی ندارد. پس کارگردان باید چه کار کند؟ در این میان من در جستجوی این بودم که ببینم چه کسی را باید برای ایفای نقشهای شادروان انتخاب کنم. خیلی از دوستان به من گفتهاند که دارم یک خودکشی بزرگ میکنم و درست هم گفتهاند و اگر آن نقشها در نمیآمد کل فیلم را میسوزاند. اما احساس کردم که سینا مهراد در خودش چیزی دارد که کشف نشده است. از طرفی هم سریالهایی که بازی کرده بود طرفدار خاص خودش را داشت و از لحاظ تجاری هم فیلم میتوانست موفق باشد و ترکیبش با نازنین بیاتی و بهرنگ علوی که او هم تا به حال چنین نقشی را بازی نکرده بود مجموعه خوبی را از آب درآورد. بازی بازیگری اگر خوب باشد به خاطر بازیگر و به خاطر کارگردان است و بازی بازیگری اگر بد باشد فقط و فقط برای ضعف کارگردانی است. انتخاب مهمترین کاری است که یک کارگردان باید بکند. از انتخاب بازیگر تا انتخاب تهیه کننده.
طرح و فیلمنامه چطور شکل گرفت و چطور به قصه رسیدید؟
گفته بودند که این فیلم قصه ندارد و ضدقصه و ضدپیرنگ است. این دیدگاه اشتباه است. البته که نمیگویم حرف نادرستی است اما از منظر درست به آن نگاه نمیشود. من در فیلم قبلیام آپاندیس نشان دادهام که نفس را میتوانم در سینه مخاطب حبس کنم و این کار را خوب بلد هستم. در نسخه اولیهی این فیلم هم این اتفاق افتاد. یعنی فیلمنامهای نوشتم که شما وقتی آن را میخوانید آن را زمین نمیگذاشتید.
حالا اگر پلات ضعیف است، به دلیل آن است که شما اگر قصد میکنید که حال مخاطب را خوب کنید و روی اعصابش نروید و بخواهید آنها را بخندانید پرکششترین اتفاق را بگذارید و یک خنده از او بگیرید دیگر تمام است. وقتی عنصر خنده وارد قضیه میشود ناخودآگاه کشش درام کمتر میشود. این طبیعی است و تعمدی هم در کار بوده است وگرنه میتوانستم خندهها را بگیرم و در دیالوگها تغییراتی بدهم که مخاطب اصلا نتواند نفس بکشد.
درمورد اکران نظرتان چیست؟ اکران نوروزی آن هم با توجه به بالا رفتن قیمت بلیت سینما، به دیده شدن فیلم کمک میکند یا امکان ریزش مخاطب وجود دارد؟
واقعیت این است که هیچکس نمیداند امسال چه اتفاقی میافتد. آن هم به چند دلیل؛ اول این که کرونا هنوز وجود دارد و مردمی که سالها عادت کرده بودند به سینما رفتن، دوسال است که نرفتهاند و شاید این عادت را کنار گذاشته باشند.
مسئله بعدی این است که واقعیتش این سینما، سینمایی که تعمدا سالها قرار بر دولتی بودن گذاشته شده و حرف زدن از سینمای خصوصی خندهدار است، تمام سرنوشت فیلمها به جشنواره فیلم فجر گره خورده است. فکر کنید دولت ما را حمایت نکند. وقتی میگویم دولت مجموعه حاکمیت مدنظر است؛ نه صرفا قوه مجریه؛ منظورم از دولت یعنی تمام ساختارهای مرتبط با سینماست.
آن خانوادهای که به سینما میآیند آن هم با این گرانی چرا باید با فیلم تلخ زجرش دهیم. چرا باید در هر فیلم روی پرده مسائل ناموسی را نمایش دهم که وقتی یک زن و شوهر از سالن بیرون میآیند هردو به هم شک داشته باشند. خیلی از فیلمهای سالهای اخیر سینما را وقتی میبینید بعدش پشیمان میشوید که آن را دیدید. نمیگویم نباید فیلم اجتماعی ساخته شود ولی من آن آدمی نیستم که این فیلمها را بسازم. من دلم میخواهد فیلمی بسازم که حال مخاطب را خوب کند. البته آدمهایی به من گفتند با فیلمت گریه کردیم؛ چون تراژیک هم است.
فضای سینمای امروز، چالشهایی که در این اواخر درمورد برخی از فیلمها بوجود آمد و پروانه نمایش و اصلاحات که به فیلم شما هم پنج دقیقه اصلاحات خورد؛ این موارد فضای سینما را بسته نمیکند؟
من معتقدم افراط همیشه تفریط به دنبال دارد. این دوستان جدیدی که در شورای پروانه نمایش آمدند موتورشان هنوز داغ است و پر گاز میروند و نمیدانند همین اتفاق در دورهی آقای شمقدری هم افتاد. آنها هم خیلی سفت و سخت گرفتند اما از یک جایی به بعد خسته شدند.
وقتی مسیر و کار تعادل نداشته باشد یک جایی به خستگی میانجامد. افرادی در این سینما کار میکنند و همه چیز دستشان است که نمیتوانند دوستان در مقابل اینها مقابله کنند و یک جایی رها میکنند. نتیجهاش میشود همان دولتی که اشاره کردم. ابتدا تخته گاز رفت ولی آخرش فیلمی را مجوز داد که نمیشد با خانواده دید. من توصیه میکنم به آنها که این کار را انجام ندهند. واقعا اصلاحیههایی که به فیلم من گرفتند خیلی خندهدار است.
امیدوارم که یک مسیر متعادلتر را در پیش بگیرند. بخشی از سینما این است که شما بتوانید حرفتان را درست بزنید. من نسخهای این اواخر از فیلم خودمان دیدم که واقعا ناراحت شدم زیرا من کلی وقت گذاشتم برای آن صحنهها و بعد آنها را با دلایل خندهداری حذف کردند. از طرفی منِ حسین نمازی را شاید مخاطب عام با دو فیلم سینمایی و سریال شناخته باشد؛ اما آن دوستان غالبا من را میشناسند و میدانند که من آدمی نیستم که بخواهم حرف بدی یا دور از موازینی بزنم، جریان خاصی ایجاد کنم، حرف اروتیک بزنم و یا به مسائل غیر متشرعانه نگاه کنم. من که آدم متشرعی هستم؛ اینها را در مقابل خودم نمیدانم چطور و با چه استدلالهایی اعمال میکنند.
خیلی از این عملکردها را بنده نمیپسندم. دوست فیلمسازی است که آنقدر در فیلم مسائل اروتیک میگذاشت و وارد بازی با شورای پروانه نمایش میشد که آنها به حذف آن چند مسئله اروتیک رضایت میدادند ولی به مابقی فیلم اصلا دقت نمیکردند. یعنی در زیرمتن مسائل مهمتری بود و او تعمدا این کار را میکرد.
حالا من حسین نمازی خودم را در زمان نوشتن سانسور میکنم. سانسور هم نه؛ آن چیزی که باور خودم است را سعی میکنم از آن عبور نکنم، نتیجهاش این میشود. شورا دارد مرا به سمتی سوق میدهد که من هم مثل آن فیلمساز عمل کنم.
من همین فیلمنامه را با همین دیالوگها پروانه ساخت گرفتم. فقط یک سکانس اضافه کردم که آن هم چیز خاصی نبود. بقیهی فیلمنامه عینا ساخته شد. من در زمان دولت قبلی پروانه ساخت گرفتم و الان در زمان دولت جدید پروانه نمایش گرفتم. یک دولت عوض شده است. در پروانه ساخت نوشته شده وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران و دقیقا همین سربرگ است و فقط امضایش تغییر کرده.
باید یکی از اینها (پروانه ساخت و نمایش) برداشته شود، این دوباره کاری را آدم نمیفهمد. این کاری که آنها انجام میدهند خیلی کوچک است اما برای حاکمیت هزینهزاست. کجسلیقگیای که برخی از افراد انجام میدهند منتج به یک هزینهسازی مسخره برای حاکمیت میشود و فقط هم بحث سینما نیست. متاسفانه در همه جا همینطور است. من که اتفاقا سرم در کار خودم است و اهل حاشیه نیستم، این حرف را میزنم. نهایتا آدمها را این موارد دلسرد میکند. من در جشنواره با اینکه فیلمم دیده هم شد ولی با اتفاقاتی که بود آنقدر دلسردم که با وجود چند پیشنهاد کار جدی و آماده دلسردم و نمیخواهم آنها را انجام دهم.
حاشیهای در جشنواره بر سر آرای مردمی بوجود آمد که فیلم شما یک طرف دعوا بود. سرانجام ماجرا چه شد؛ شما راضی به حذف سیمرغ مردمی بودید؟
بحث من اصلا فیلم خاص یا اتفاق خاصی نبود. ما درمورد فیلم خودمان سوالاتی داشتیم و ابهام وجود داشت و آن را مطرح کردیم. گفتیم چندهزار پیامک آرای مردمی برای مخاطب ارسال نشده است و شیوه میانگینگیری برایم سوال بود که اصلا در میانگیری اشتباه شده بود.
این وسط خیلیها این شائبه برایشان بوجود آمد که ما مدنظرمان شخص خاص یا فیلم خاصی است. من از حق خودم و فیلمم دفاع کردم. هرکس دیگری هم جای ما بود قطعا همین کار را میکرد و این طبیعی است. در این میان آدمهایی بودند که شیطنت کردند موضوع را چیز دیگری جلوه دادند.