جان کرتیس: تنها نیمی از میراث ماناها به ایران بازگشت/ نمیدانیم برای سایر آجرهای لعابدار قلایچی چه اتفاقی افتاده است
موزهدار بازنشسته بخش خاورمیانه موزه بریتانیا در گزارشی که از روند کشف و بازگرداندن آجرهای لعابدار قلایچی (بوکان) به ایران نوشته، آورده است: زمانی که برای نخستین بار این مجموعه آجرها را دیدم به من اطلاع داده شد که آنها در اصل یک مجموعه بزرگتری بودند و به دو نیم تقسیم شده است اما من هیچگاه نفهمیدم که برای بخش دوم آن چه اتفاقی افتاد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، چندی پیش شاهد نمایش آجرهای لعابدار قلایچی (بوکان) در موزه ملی بودیم. نمایشگاهی که ۵۱ اثر در آن به نمایش گذاشته شده و قرار است تا پایان فروردین ماه ۱۴۰۱ ادامه داشته باشد.
جان کرتیس (موزهدار بازنشسته بخش خاورمیانه موزه بریتانیا) که یکی از افراد تاثیرگذار در بازگشت این آثار به ایران است، درخصوص این مجموعه و روند شناسایی و چگونگی بازگردانده شدنشان به ایران در «کاتالوگ نمایشگاه آجرهای لعابدار بوکان استردادی از کشور سوئیس» آورده است: مجموعه آجرهای لعابدار که در انباری در بندر چیاسو در سوئیس نزدیک به مرز ایتالیا نگهداری میشود برای میراث فرهنگی ایران اهمیت ویژهای دارد. قدمت این آجرها به سده ۸ و ۷ پیش از میلاد برمیگردد و بخشی از مجموعهای منحصر به فرد است که از یکی از مهمترین محوطههای شمال غرب ایران به دست آمده است.
به گفته او، آجرها به صورت قاچاق در اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی از محوطه قلایچی در ۷ کیلومتری شمال بوکان به دست آمده است. در اوایل دهه ۱۳۶۰ خورشیدی کاوشهای غیرمجاز در این محوطه آغاز شد و تعداد زیادی آجر لعابدار از آنجا قاچاق شد. تعدادی از این آجرها در حراجی به فروش رسیدند (برای مثال شییء شماره ۱۰۷ حراجی ساتبی لندن در تاریخ ۲۲/۴/۱۳۶۶؛ شییء شماره ۲۰ حراجی ساتبی پارک برنت نیویورک در تاریخ ۲/۴/۱۳۶۸ و اشیای شماره ۱۶۱ و ۱۶۲ حراجی به تاریخ ۲/۴/۱۳۶۷؛ شییء شماره ۳۳ حراجی کریستی نیویورک به تاریخ ۲۶/۳/۱۳۸۵؛ شییء شماره ۱۶۷ و ۱۶۸ حراجی هنرهای شرقی پاریس به تاریخ ۲۶/۳/۱۳۸۴). هماکنون تعدادی آجرهای مشابه در مجموعههای خصوصی پاریس و توکیو آجرهای مشابه در مجموعههای خصوصی پاریس و توکیو نگهداری میشوند.)
کرتیس با اشاره به ادامه کاوشهای غیرمجاز به کاوشهای علمی و مطالعات آثار از سوی اداره میراث فرهنگی ایران به سرپرستی اسماعیل یغمایی (۱۳۶۴)، بهمن کارگر (۱۳۷۸ تا ۱۳۸۵) و اخیراً یوسف حسنزاده در موزه ملی ایران اشاره داشته و ادامه داده است: این کاوشها بقایای یک تالار ستوندار، سنگ نوشتهای با ۱۳ سطر متن به خط و زبان آرامی کهن، سفالهای لعابدار، سفالهای با نقش کنده و تعدادی آجر لعابدار را آشکار کرد. این آثار اکنون در موزه ملی ایران و موزه اورمیه نگهداری میشوند. به هر حال، آجرهای کشف شده در مطالعات اخیر نه از نظر تعداد و نه کیفیت قابل مقایسه با نمونههای قاچاق شده نیستند. به همین دلیل بسیار مهم و حیاتی است که مجموعه آجرهای قاچاق شده به سوئیس به ایران بازگردانده شود. آنها دانش ما را در مورد دست ساختههای هنری و تاریخ ایران باستان تا حد زیادی فزونی خواهد بخشید.
او ادامه داده است: مجموعه موجود در سوئیس شامل ۵۲ آجر منقوش لعابدار است که با تنوعی از رنگهای سیاه، قهوهای، آبی روشن، زرد و سفید تزئین شدهاند. آنها شامل ۴۳ آجر کامل و ۹ آجر کوچکتر (از نوع نیمه و چارک) هستند. آجرهای کامل معمولاً در یکی از سطحهای بزرگشان تزئین شدهاند. در حالی که آجرهای کوچکتر در دو سطح یا بیشتر تزئین شدهاند. علایم راهنمای نسب/ امضاء، مشابه نمونههای موجود روی آجرهای آشوری و هخامنشی، روی سطحهای تزئین نشده به صورت محدود دیده میشود (آجرهای ۸.۱۶ و ۲۱) ابعاد آجرهای کامل ۳۳ تا۳۴ سانتیمتر و ضخامت آنها حدود ۹ سانتیمتر است. روی ۸ عدد از آنها شیر بالدار با سر انسانی، همچنین بانو (اسفنکس) یا هیکل مرد بالدار دیده میشود. چهار آجر با نقش گاو بالدار از سر انسانی، چهار آجر با نقش پرنده با سر انسانی و شاخ بز، سه آجر با نقش انسان بالدار زانو زده زن و مرد دیده میشود. سایر آجرها با تصاویر اسطورهای شامل یک گاه یا اسب یا شاخ بز، یک آجر با نقش شیر- انسان که ظرف سفالیای را نگه داشته است که از آن جویهای آب روان است و یک مورد پرندهای را با سر و پای جلوی گاو نقش شده است. در میان آنها موجودات آشناتری نظیر سه پرنده شکاری احتمالاً عقاب یا کرکس، دو شیر، یک گوسفند وحشی و یک گوزن دیده میشود. به علاوه پانزده نمونه از این آجرهای کامل در دو سطح پهنا و کناری منقوش هستند. تمامی ۱۴ آجر کوچکتر نیز در دو سطح منقوش هستند.
به گفته کرتیس، نقشهای طراحی شده روی آجرها به طرز خارقالعادهای از شیر، آهو و پرندگان گرفته تا نقوش اساطیری نیمه انسان و نیمه جیوان متنوع است. آنها آثاری منحصر به فرد هستند و نمونههای آنها در هنر ایران کمنتر دیده شده است و بیشتر شانه به هنر همسایه بینالنهرینی خود میساید. مخصوصاً نقوش گاو بالدار با سر انسانی یک سوژه آشنا در مواد فرهنگی آشوری در منطقه شمال بینالنهرین است. همچنین تعدادی از شیرها و گاوهای بالدار با سر انسانی که کلاههای شاخدار به سر دارند در هنر آشور نشانه الوهیت هستند. پرسش اینجاست؛ چرا نمادهای آشوری در قلایچی ظاهر میشوند؟ برای درک این موضوع، ما باید این محوطه را در بافت سیاسی و هنری زمانه خودش بررسی کنیم.
قلایچی به عنوان ایزیرتو شناخته شده است. پایتخت مهم ماناها که در متون آشوری به آن اشاره شده است. در دوره زمانی بین ۱۰۰۰ پیش از میلاد تا شروع هخامنشیها در ۵۵۰ پیش از میلاد، غرب ایران میدانگاه و عرصه ظهور حکومتهای کوچک و بزرگی از جمله الیپیها و ماناها بود. آنها بین دولتهای قدرتمندی چون اورارتوها در شمال، عیلامیها در جنوب، آشوریان در غرب و مادها در شرق قرار داشتند. الیپی پادشاهی در شمال عیلام بود که بین قرن ۹ تا ۷ پیش از میلاد در منطقه کنونی لرستان و کرماشان شکوفا شد، در حالی که پادشاهی کوچک مانا در جنوب دریاچه اورمیه در محدوده امروزی استان کردستان و بخشهای از آذربایجان غربی و شرقی قرار داشت. هیچکدامشان سیستم نوشتاری مخصوص به خود نداشتند. اما این مسئله را میدانیم که ماناها زبان مختص به خود و در دربار آشور مترجم داشتند. در غیاب متون مانایی، منابع اطلاعاتی ما در مورد پیکرهبندی سیاسی غرب ایران در این بازه زمانی به گزارشهای لشکرکشی آشوریان محدود میشد که در جستجوی اسب، مواد معدنی و سایر غنایم به منطقه زاگرس و اطراف آن سرازیر میشدند. چمنزارهای سرسبز کوهپایههای زاگرس و فلات ایران مکان ایدهآلی برای پرورش اسب بود که از طریق غنایم جنگی و نیز ارتباطات منظم تجاری به سرزمین آشور وارد میشدند. این اطلاعات از طریق الواح میخی آشوریان دانسته شده است. ما همچنین بازنمایی استحکامات نظامی غرب ایران را داریم که در نقش برجستههای آشوری تصویر شدهاند. علیرغم حملات مکرر آشوریان هب غرب ایران آثار حضور آنان در غرب ایران بسیار کم است. نقش برجستههایی با تصویر شاهان آشور و کتیبههای میخی آشوری و همچنین چندین سنگ یادمان وجود دارد. در میان یادمانهای باقی مانده از شاهان آشوری، تنها محوطهای که تا به امروز بناهای آشوری در آن یافت شده است تپه گیان در نزدیکی نهاوند است. آثار تاثیر آشور در هنر غرب ایران یا دست ساختههای آشوری در محوطههای غرب ایران به همین میزان محدود است.
نام مانا نخستین بار در گزارشهای لشکرکشی آشوریان در زمان پادشاهی شلمنصر سوم در ۸۴۳ پیش از میلاد ظاهر میشود و پس از آن در زمان نوادگانش مخصوصاً سارگن دوم (۷۲۱ تا ۷۰۵ پیش از میلاد) ادامه مییابد. مانا همچنین در فاصله ۸۲۰ پیش از میلاد تا اواسط سده ۷ پیش از میلاد به کرات مورد هجوم اورارتوها قرار میگیرد. بیشک کشورشان غالباً ویران میشود اما شاهان آشور و اورارتو به وضوح در میزان پیروزی خود بر ماناها اغراق کردهاند. این حملات میدانی هیچگاه باعث از دست رفتن کامل حاکمیت ماناها نشد زیرا پادشاهان مانایی دیپلماتهای ماهر و زیرکی بودند. ظاهراً آنها چارچوب سیاسی نسبتاً پایداری داشتند و استراتژی سیاسی آنها جلب رضایت طرف قدرتمند است. برای مثال اولوسونو پادشاه ماناها پس از حملات موفقیتآمیز سارگن دوم علیه اورارتو با آشور متحد شد. سارگن دوم گزارش داد که اولوسونو برای وی در ایزیرتو (قلایچی)، پایتخت آن زمان مانا، سنگ یادبود ساخته است. هنگامی که توازن قدرت در قرن ۷ پ. م. به نفع مادها تغییر کرد. ماناییان بار دیگر با آشور پیمان بستند تا قدرت مادها را محدود و حاکمیت خود را حفظ کند. استراتژی سیاسی ماناییان در هنر آنها نیز مشهود است و تاثیر آشوریها را در آجرهای لعابدار قلایچی، عاجهای با نقش کنده و سفالهایشان میتوان دید.
به گفته این موزهدار بازنشسته بخش خاورمیانه موزه بریتانیا، محوطههایی که متعلق به ماناها معرفی شدهاند بسیار محدودند از جمله قلایچی، زیویه و ربط. زیویه استحکامات خشتی عظیمی در بالای تپهای بلند است که با یک پلکان سنگفرش طولانی دسترسی به آن فراهم شده است. کاوشهای این محوطه در یک فصل بسیار کوتاه از سوی دانشگاه پنسیلوانیا در ۱۳۴۳ خورشیدی آغاز شد و از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران از سال ۱۳۵۵ خورشیدی پیگیری شد. بخش اعظم نتایج کاوشها منتشر نشده باقی مانده است. محوطه زیویه به دلیل ادعای کشف یک تابوت مفرغی با تزئینات کنده نقش مقامات محلی روی لبه آن مشهود شد. ظاهراً تابوت حاوی گنجینه عظیمی از آثار طلایی و نقرهای بوده است. گرچه ممکن است برخی از اشیای منتسب به زیویه واقعاً متعلق به خود زیویه باشند. اما زیویه به مکانی تبدیل شد که اشیای غارت شده زیادی را به آن نسبت میدهند و عموماً هم غیرقابل اثبات هستند. تپه ربط در ۱۵ کیلومتری شمال شرق سردشت، در سرچشمههای رودخانه زاب سفلی، در ادامه کاوشهای غیرمجاز پیشین، از سال ۱۳۸۴ خورشیدی از سوی سازمان میراث فرهنگی ایران کاوش شد. در نتیجه این کاوشها، بخشی از یک کاخ کوچک کشف شد که محوطه بیرونی آن با قلوهسنگهای رودخانهای به شکل دوایر متحدالمرکز پوشیده شده بود. مهمترین یافته آن آجرهای لعابدار بود که روی پنج عدد از آنها حروف میخی آشوری دیده میشد که احتمالاً یکی از آنها به حاکم مانایی آرزیزو اشاره دارد. روی آجرها نقوش هندسی، گیاهی و پیکرهای تصویر شده است. آنها به اندازه آجرهای قلایچی سالم، پرتعداد و حاوی اطلاعات نیستند. به دلیل کمبود یافتههای زیویه و ربط، بقایای یافتههای قلایچی ارزش خاصی پیدا میکند.
او در پایان آورده است: میتوانیم بگوییم که مجموعه آجرهای لعابدار قلایچی نشان میدهند که ماناها هنرمندان و صنعتگران قابلی بودند که توانستهاند این آثار باکیفیت بالای تکنیکی/ هنری را تولید کنند. این حقیقت دارد که طراحی این نقشها تاثیر جدی آشوریها را نشان میدهد اما در عین حال عناصر هنر محلی ماناها نیز در آن متبلور است. پیش از یافت شدن این آجرها، غنای تمدن ماناها و ارتباط آن با آشور نادانسته بود. این مجموعه بنابراین گواه مهمی برای دورهای کمشناخته از نظر هنری/ سیاسی در تاریخ غرب ایران است. اهمیت این مجموعه را نمیتوان بیش از اندازه برآورد کرد و ضروری است که این تقسیم نشود و باید در کنار هم نگهداری شوند و به همین منظور در اسرع وقت به ایران بازگردانده شود. زمانی که برای نخستین بار این مجموعه آجرها را دیدم به من اطلاع داده شد که آنها در اصل یک مجموعه بزرگتری بودند و به دو نیم تقسیم شده است اما من هیچگاه نفهمیدم که برای بخش دوم آن چه اتفاقی افتاد.
بنابراین گزاش، گفته میشود مجموعه کشف شده توسط مسئولان سوییس شامل ۵۲ قطعه آجر لعابدار بود اما در نهایت ۵۱ قطعه آجر به ایران بازگردانده شد و گفته میشود یک قطعه آجر ناپدید شده است و کسی از سرنوشت آن اطلاعی ندارد.