یک نقاش مطرح کرد؛
اقلیم ایران بستر مناسبی برای نقاشی طبیعت است/«نقاشی» و «عکاسی» باهم در تقابل نیستند/ تامین اقلام هزینه زیادی به نقاش تحمیل میکند
عباس گنجی میگوید: اگر فرد طراحی بداند، میتواند در عرصه هنرهای تجسمی گامهای درست بردارد. هم نقاشی، هم مجمسمهسازی و گرافیک و تمامی هنرها، شاکلهشان طراحی است. اگر هنرمند طراح ضعیفی باشد نمیتواند در هیچکدام از عرصههای هنرهای تجسمی موفق باشد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، آن زمان که تکنولوژی و ابزار و ادوات مدرن بر زندگی سنتی بشر چیره شد، اینگونه تصور میشد که هنرهای دستی (یعنی آنهایی که اساس خلقشان ذهن و دست و خلاقیت و تکنیک است) به مرور به انزوا میروند و فراموش میشوند، اما گذشت زمان نشان داده که این تصور به طور کامل غلط است. اگر جز این بود مثلا سینما جای عکاسی را میگرفت و عکاسی، نقاشی را به انزوا میراند و نابود میکرد. یا مثلا اینکه فرمتی به نام تلویزیون باید جای هنر کهن و باستانی تئاتر را میگرفت. یا اینکه خوشنویسی و خط که در اغلب کشورها مرسوم هستند، باید جای خود را به چاپ و نگارش دیجیتال و حتی گرافیک میداد. از این دست مثالها بسیار است و درنهایت اینکه هنر اصیل به دور از همه تغییرات و تعبیرات، دشوار یا سهل به مسیر تاریخی خود ادامه داده و این رویه ادامه خواهد داشت.
در میان هنرهای مختلف، نقاشی عمری به اندازه بشریت دارد و آدمهای اولیه بودهاند که با نقاشی و علائمنگاری زبانی همه فهم روی دیوارههای غارها ایجاد کردهاند. پس از این روند بوده که خط ابداع شده است. قدرت بصری، تاثیر و کاربرد هنر نقاشی تا به آنجاست که از بدو تاریخ تاکنون (و از زمان ابداع عکاسی و پس از آن تصویربرداری) تا امروز هیچگاه به حاشیه نرفته و با عمومیت یافتن هنرهایی چون عکاسی و چاپ دیجیتال و غیره، کمرنگ و بیتاثیر نشده است؛ بگذریم از این موضوع که برخی سبکها و مکتبها برگرفته از نقاشی و جریانهایی هستند که در طول تاریخ توسط نقاشان ایجاد شدهاند. در این میان نقاشی طبیعت همچنان به حیات خود ادامه میدهد؛ هرچند هرچه گذشته نقاشان کمتری به آن توجه نشان دادهاند. با همه اینها عکاسی (بستر مناسب تبلیغات و ارائه آثار آرتیستیک در دنیای امروز) نتوانسته جای این سبک از نقاشی را بگیرد.
عباس گنجی هنرمند نقاش یکی از فعالان دنیای امروز است که علاوه بر پرترهنگاری و فعالیت جدی در این عرصه و نگارش آثار بزرگ دیواری شهری، همچنان به نقاشی از طبیعت اعتقاد دارد و ایران را بستری مناسب برای پرداختن به این سیاق میداند. او چندی پیش نمایشگاه انفرادی «نور، نگاه، رنگ» را برگزار کرد که به طبیعت اختصاص داشت.
گنجی درباره اهمیت نقاشی طبیعت در دنیای مدرن و تکنولوژی زده امروز با توجه به پتانسیلهای موجود در ایران، با ایلنا گفتگو کرد و در بخشی از صحبتهایش گفت: زمانی که نقاش برای برداشت اسکیس به طبیعت میرود، انگار طبیعت مقابل او گارد گرفته و نمیخواهد به او چیزی بدهد. کافی است که از گوشهای شروع کند تا به این ترتیب دریچه و دروازهای را رو به آن بگشاید. هنگامی که طبیعت حس کند شما با او دوست هستید و میخواهید رفاقت کنید، از آن لحظه به بعد پردههایی را میبینید که از جلوی چشمتان برداشته میشوند.
شما در نقاشی به طور توامان دو مقوله «طبیعت» و «پرتره» را مدنظر داشتهاید. کدامیک از این دو عرصه برای شما اهمیت بیشتری دارد؟
من به طور متمرکز نقاشی طبیعت و پرتره را دنبال میکنم و فعالیتهایم در هر دو عرصه است. البته در بخش پرتره اصطلاحا دستم تواناتر است و آثاری که تاکنون خلق کردهام شاید گویای این توانایی باشد. در زمینه نقاشی طبیعت هم، مهرماه امسال بود که نمایشگاه انفرادی «نور، نگاه، رنگ» در گالری ابوالفضل عالی حوزه هنری برگزار کردم. این نمایشگاه صرفا به طبیعت اختصاص داشت و میخواستم به واسطه برگزاری نمایشگاه یه نوعی خودم را محک بزنم. در میان آثار این نمایشگاه اثری از پرتره نبود و اگر هم در برخی آثار فردی دیده میشود، نمیتوان آن را پرتره محسوب کرد. مثلا در یکی از آثار فردی در حال سفالگری است که پرتره محسوب نمیشود و در واقع یک فیگور بود.
به نظر میرسد در عرصه نقاشی با توجه به پتانسیل جغرافیایی ایران و تنوع و وگوناگونی فصلها کمتر به ارائه آثار بدیع پرداختهایم.
حرفتان درست است و اتفاقا برای من در نمایشگاه توجه به اقیلمهای مختلف کشور بسیار مهم بوده است.
آنطور که باید از ویژگیهای اقلیمی هم بهره نبردهایم. به نظرتان طی سالهای قبل و چند دهه اخیر تا چه حد در نقاشی به طبیعت بکر و بدیع ایران توجه کردهایم؟
به نظرم این امکان وجود داشته تا بیشتر از آنچه تاکنون شاهد بودهایم به طبیعت بپردازیم اما خب این اتفاق نیفتاده است. بر اساس مجموعه کارهایی که من از اقیلمهای مختلف ایران کار کردهام باید بگویم، اتفاقا دسترسی به مناطق و اقلیمهای مختلف اصلا کار دشواری نیست، بلکه راحت است. مثلا کافی است از تهران خارج شوید و دو ساعت از راه زمینی طی مسیر کنید تا به شهری چون کاشان برسید. پس از رسیدن به کاشان بلافاصله با کویر مرنجاب مواجه میشوید و آن گستره برای کار در اختیار شماست. به جز مرنجاب مناطق و کویرهای دیگری هم هست که میتوانند مورد بهرهبرداریهای هنرمندان قرار گیرند.
اغلب شهرها در بافت سنتی و مدرن خود معماریهای بدیع و بناهای تاریخی زیبای متعددی دارند که میتوانند سوژه کار نقاشان قرار بگیرند.
کاملا درست است. کافی است قدم در این مسیر بگذارید و به لحاظ وجود مناطق و اقلیمهای مختلف در هر شهر و استان الی ماشالله. با سرزمین بسیار سرسبزی مواجهیم که مشابه آن کمتر در دیگر نقاط دنیا یافت میشود.
درنهایت میتوان گفت پرداختن به نقاشی طبیعت از آن کارها نیست که بگوییم به حمایت و برنامهریزی نیاز دارد. علاجش یک بلیت اتوبوس یا چند لیتر بنزین برای سفر با ماشین شخصی است.
حرفی که میگویید درست است، اما میتوان طور دیگری هم به این قضیه نگاه کرد که آن هم وجود دارد و غلط نیست. شما فکر کن هرکدام از تابلوها که قرار است ساخته و پرداخته شوند، به ابزار و انجام کارهایی نیاز دارند که هزینهبر است. به هر حال صحبت از رنگ روغن و اکریلیک و چنین مدیومهایی است و هر کدام از اینها قواعد خود را دارند. نقاشی اینطور نیست که همه درآمد حاصل از آن خرج خرید موارد و رنگ و این قبیل موارد شود. اما به هرحال تامین اقلام هزینه بسیار زیادی را به هنرمندان تحمیل میکند.
نقاشی به دلیل عدم وجود بازار فروش قاعدهمند در ایران، باعث میشود هنرمندان به سراغ خلق مجموعه نروند. نظر شما در اینباره چیست؟
به نظرم مسائلی که درباره هزینه بالای خرید موارد و رنگ و غیره وجود دارد، بیشتر بهانه است؛ وگرنه انجام چنین کارهایی شدنی است. در واقع لازمه چنین کارهایی آن عرقی است که باید در هنرمند وجود داشته باشد. این عرق باید غلیان و فوران بکند. اگر آن حس لازم در هنرمند وجود داشته باشد او بدون ابزار هم میتواند به خلق اثر بپردازد. چنین فردی با یک مداد و یک برگه کاغذ کاهی کارش را به خوبی و درستی انجام خواهد داد؛ اگر آن عرق و تعهد در او وجود داشته باشد. بنابراین برای کسی که میخواهد خروجی هنرمندانهای داشته باشد، صحبت از هزینه و بودجه و این موارد مالی بیشتر بهانه است.
همین مواردی که گفتید، کاغذ و مداد کافی است؟
ببیند اساس کار در هنرهای تجسمی طراحی است. اگر فرد طراحی بداند، میتواند در عرصه هنرهای تجسمی گامهای درست بردارد. هم نقاشی، هم مجمسمهسازی و گرافیک و تمامی هنرها، شاکلهشان طراحی است. اگر هنرمند طراح ضعیفی باشد نمیتواند در هیچکدام از عرصههای هنرهای تجسمی موفق باشد.
امروز اینگونه به نظر میرسد که ثبت هنری طبیعت، مناظر شهری و بناهای تاریخی و همه موارد مشابه بیشتر به واسطه عکاسی میسر است. روال هم این است که به واسطه عکاسی به ثبت اقلیمها و بناها و غیره بپردازیم. حتی در عرصههای گردشگری، دنیای تبلیغات و مستندنگاری و امور پژوهشی هم، این عکاسی است که کاربرد بیشتری دارد. این نگرانی وجود ندارد که در نهایت نقاشی درتقابل با عکاسی شکست بخورد؟
این نگرانی بیمعناست و امکان ندارد چنین اتفاقی رخ دهد. این موردی که میگویید در آغاز پیدایش دوربین عکاسی رخ داد. در آن دوره نقاشان دچار این توهم شدند، که نکند با آدم دستگاهی به اسم دوربین ما دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشیم. اما با آمدن همان دستگاه و عمومیت پیدا کردن تکنولوژی تازه دریافتند کار هنری و کار دست چه جایگاهی دارد و تا چه حد ارزشمند است.
اما زیاد هم میشنویم که میگویند فلان اثر آنقدر خوب است که شبیه عکس شده، یا این عکس آنقدر با ظرفت کار شده که شبیه نقاشی است.
بله این مورد اشتباه وجود دارد که اگر یک نقاش اثری هایپر رئال خلق کند، میگویند عجب اثری و چقدر شبیه عکس شده! البته که کار کردن در سبک رئال و هایپر رئال تخصص و تبحر فوقالعاده زیادی میخواهد، به این دلیل که کار باید دقیقا شبیه سوژه اصلی باشد. نقاش هایپر رئال باید بتواند دقیقا اثری شبیه عکس خلق کند، این کار راحت نیست. به هرحال سبک هایپر رئالیسم هم شاخهای از هنرهای تجسمی است.
پس شاید بتوان گفت نقاشی و عکاسی روی هم تاثیر گذاشتهاند اما هیچگاه در تقابل با یکدیگر نبودهاند چون هر کدام هنری مستقل هستند.
آنچه گفتید عین مطلب را ادا میکند و با آن موافقم.
معماری ادوار مختلف، بخصوص معماری و فرهنگ اسلامی تا چه حد برایتان مهم است؟
همانطور که گفتم تنوع اقلیمی برای پرداخت و توجه جایگاه ویژهای دارد و مقولهای است که در دسترس آرتیستها قرار دارد و آنها میتوانند از وجودش استفاده کنند. علاوه بر این تنوع که در حال حاضر وجود دارد. تنوع ساختارهای معماری را هم در کشور داریم که قابل توجه است. همان کاشان را که گفتم مثال خوبی است. کافی است با یک دوربین به این شهر بروید و فقط یک روز زمان صرف کنید و به عکاسی بپردازید.
خودتان با همین شیوه به نقاشی میپردازید؟
بله دقیقا. به این دلیل که این امکان وجود ندارد تا یک باره و در یک نشست به نقاشی بناها و تنوعهای معماری بپردازم. در نمایشگاه اخیرم «نور، نگاه، رنگ» برخی این سوال را میپرسیدند که چگونه این تصاویر را به دست آوردهای؟! واقعیت این است زمانی که فرد وارد طبیعت میشود یا جایی را در ذهن نگه میدارد که از آن عکاسی کند، اینگونه نیست که همان یک تصویر گرفته شده این امکان را به او بدهد که آن را به تابلوی نقاشی تبدیل کنید. معمولا زواید و کمبودهایی در آثار این چنینی وجود دارد، که این موارد به چشم هنرمندان میآید و شاید مخاطب عام متوجه آنها نشود.
این اضافات را چگونه اصلاح میکنید؟
من معمولا با فتوشاپ چنین کاستیهایی را روی عکس برطرف میکنم. مثلا پیش میآید که یک درخت در کادر مورد نظر من اضافه است و من باید آن را بر اساس نگاه و هدفی که دارم، حذف کنم. برای انجام این کار شاید تلفیق پنج عکس آنچه را میخواهم، به من بدهد. و طی این روند است که آن چند عکس تبدیل به «آرت ورکی» میشود و من نقاشیام را بر اساس آن میکشم.
در نهایت آنچه اهمیت دارد و به کار نهایی ارزش میدهد خلاقیت هنرمند است.
جالب است، زمانی که نقاش برای برداشت اسکیس به طبیعت میرود، انگار طبیعت مقابل او گارد گرفته و نمیخواهد به او چیزی بدهد. کافی است که از گوشهای شروع کند تا به این ترتیب دریچه و دروازهای را رو به آن بگشاید. هنگامی که طبیعت حس کند شما با او دوست هستید و میخواهید رفاقت کنید، از آن لحظه به بعد پردههایی را میبینید که از جلوی چشمتان برداشته میشوند. اگر چنین اتفاقای بیفتد طبیعت مواردی را پیش رویتان قرار میدهد که قبلا آنها را نشانتان نداده است.
از فعالیتهای اخیرتان بگویید.
به طور واضح کرونا در دو سال گذاشته فعالیت هنرمندان را تحت تاثیر قرار داد، اما خب اوضاع رو به بهبود است، البته من در همین ایام بحرانی هم دست از فعالیت نکشیدم و در واقع شاید بتوان گفت کرونا را جدی نگرفتم. هم منتظر بودند ببیند کرونا چه میکند و کی تمام میشود، اما با این نوع رفتار زندگی مردم اوضاع بدتری پیدا میکرد و در نهایت باید فعالیتها از سر گرفته میشد که این اتفاق افتاده است. از طرفی هم برخی مشاغل را نمیتوان به هیچوجه تعطیل کرد. البته این دوسال برای کل هنرمندان، بخصوص اهالی هنرهای تجسمی فرجه خوبی بود تا به واسطه زمانی که در اختیار داشتند و خانهنشینیهای اجباری، کارهای عقب ماندهای که در زمانهای دیگر فرصت انجامشان را نداشتند، انجام دهند.