ویژه برنامهای برای روایت مادر شهیدان خالقیپور: ۴۷ سال است که با خاطرات فرزندان شهیدم زندگی میکنم
نشست نقد و بررسی کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است: روایت داستانی مادر شهیدان داوود، رسول، و علیرضا خالقیپور» در راستای پاسداشت مقام شامخ مادران معظم شهدا با حضور نویسنده کتاب در کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
به گزارش ایلنا، نشست نقد و بررسی کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است: روایت داستانی مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقیپور» در راستای پاسداشت مقام شامخ مادران معظم شهدا با حضور زینب عرفانیان، نویسنده کتاب؛ مهدی توکلیان، مدیرکل روابط عمومی و امور بینالملل؛ هادی آشتیانی، مدیرکل ترویج کتابخوانی و امور فرهنگی؛ رحیم نریمانی، مسئول اسناد و انتشارات بنیاد شهید؛ علی محمد مودب، مدیرعامل موسسه شهرستان ادب؛ خانواده شهدا، جمعی از شاعران برجسته و چهرههای فرهنگی در کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
زینب عرفانیان، نویسنده اثر پیرامون مضمون کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» گفت: کتاب، حال زنی است که ۳ فرزند خود را در راه اسلام به انقلاب و دفاع مقدس تقدیم میکند، صبر و ایستادگی این زن حکایت از ایمان و اندیشههای بلند او دارد. فروغ منهی مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقی پور است. مادر جوانی که بخش عمدهای از روزگارش به سختی و با دشواریهای فراوان چرخیده، اما صبر و استقامت سبب شده تا به شیر زنی بزرگ تبدیل شود.
عرفانیان به شیوه نگارش کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» اشاره و بیان کرد: این اثر به شیوه داستانی نگاشته شده، اما تمام رخدادها و وقایع واقعی هستند. فراز و فرودهایی که در کتاب وجود دارد، سبب جذابیت بیشتر داستان شده است. شخصیت پردازی و توجه به اصول داستان نویسی در کنار وقایع حقیقی، کتابی جذاب را به مخاطب ارائه کرده است.
وی به علل نگارش کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» پرداخت و افزود: هنگامی که کتاب «مربعهای قرمز» را تمام کردم از سوی یکی از دوستان پیشنهاد شد پای سخنان مادری دلسوز و صبور بنشینم و حرفهای او را بشنوم. پس از شنیدن صحبت هایش تصمیم گرفتم کتاب این بانوی صبور را بنویسم. نوشتن کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» دو سال طول کشید و من از آبان ۹۷ تا آبان ۹۹ به تألیف و تدوین این کتاب پرداختم.
زینب عرفانیان در مورد عنوان این کتاب گفت: اواسط کار بود که به دنبال یک نام خوب برای کتاب می گشتم تا بتواند معنا و مفهوم عمیق موضوع کتاب را به مخاطب منتقل کند. ضمن اینکه می خواستم نام کتاب اشاره ای به خانه ای که این بچه ها بزرگ شده بودند، هم داشته باشد و به همین منظور به نام «درگاه این خانه بوسیدنی است» رسیدم. حاجیه خانم فروغ منهی مادر شهدای خالقی پور نیز معتقد بود وقتی به مزار این بچه ها می رود انگار وارد خانه آنان شده و بچه ها به استقبالش می آیند. در فصل آخر کتاب از عنوان کتاب به نوعی رمزگشایی می شود و مخاطب متوجه می شود منظور از این نام گذاری، همان خانه ابدی بچه ها بوده است.
سردار سلیمانی مردم را دوست داشت و مردم هم او را دوست دارند
مادر شهیدان خالقیپور که در کتاب به مامان فروغ معروف است، در ارتباط تلفنی، طی سخنانی با اشاره به سردار سلیمانی، اظهار داشت: دو هفته قبل سر مزار شهید سلیمانی در کرمان بودم و با وجودی که هنوز دو هفته ای به سالگرد شهادت ایشان مانده بود جمعیت زیادی سر مزار ایشان حضور داشتند. هنوز زمان تشییع پیکر ایشان را فراموش نکردیم که چه جمعیتی آمده بودند. علت این همه علاقه مردم به سردار سلیمانی فقط این است که ایشان مردم را دوست داشتند؛ بنابراین مردم هم او را دوست دارند و خداوند به او عزت بخشید. من وقتی بزرگانی مثل سردار سلیمانی را می بینم که برای اسلام و کشور این قدر جان فشانی کردند احساس می کنم به عنوان یک مادر شهید، واقعا هیچ کاری انجام ندادم.
۴۷ سال است که با خاطرات فرزندان شهیدم زندگی میکنم
وی ادامه دادم: من به طور کلی فقط ۲۳ سال با بچه هایم زندگی کردم و الان ۴۷ سال است که فقط با خاطرات آنان زندگی می کنم. لذا معتقدم باید نسل های آینده بدانند که چه جوانانی برای دفاع از اسلام و انقلاب جنگیدند و این وظیفه رسانه ها و نویسندگان است که این رشادت ها را به دیگران انتقال دهند. بنابراین به همان شکلی که شهدا راه امام حسین را رفتند ما هم باید راه زینب (س) را برویم.
مادر شهیدان طارمی نیز در ادامه گفت: من همیشه دعاگوی رهبر هستم و از ملت ایران بابت احترامی که به سردار سلیمانی به ویژه به هنگام تشیع پیکر ایشان داشتند، تشکر می کنم و امیدواریم که با حضور مقام معظم رهبری بتوانیم پرچم انقلاب اسلامی را به دست امام زمان (عج) برسانیم.
«مامان فروغ» زنی استوار و قوی
نصیبا مرادی، دبیر محفل ادبی آهوانه کتابخانه شهدای نیروی زمینی هم در این مراسم با بیان اینکه یکی از بهترین اتفاقات زندگی اش آشنایی با مامان فروغ بود، گفت: من از ایشان اجازه گرفتم تا ایشان را مامان فروغ خطاب کنم چون حس مادرانه بسیار قوی را به انسان منتقل می کنند. زمانی که شما وارد منزل ایشان می شوید اصلا نشانه ای از یک مادر غمگین نمی بینید بلکه با زنی استوار، واقعی و دوست داشتنی مواجه می شوید که سعی می کند حتی در بیان خاطرات تلخ، چاشنی طنز را هم فراموش نکند تا مبادا مخاطب آزرده خاطر شود. ضمن اینکه خود ایشان می گوید من دلم نمی خواهد کسی با بغض از منزل من خارج شود بلکه دوست دارم هر وقت به یاد من می افتند، لبخند بر روی لبانشان نشسته باشد.
پرهیز از اسطوره سازی در مورد شهدا
وی ادامه داد: یکی از شاخصه های خوب مامان فروغ، اظهار نظر در مورد واقعیت های زندگی فرزندانش است. او معتقد است نباید از بچه های شهدا اسطوره بسازند چراکه این تصور پیش خواهد آمد که شهید شدن غیرقابل دسترسی است.
وی با اشاره به کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» یادآور شد: تاکنون دو بار این کتاب را مطالعه کردم. بسیار روان و شیرین نوشته شده و مخاطب با مطالعه این کتاب واقعا احساس می کند با مامان فروغ زندگی می کند. در تک تک صفحات این کتاب، ما شاهد یک زن قوی و باروحیه هستیم و این از حسن های این کتاب است.
تلاش نویسندگان ما در روایت زندگی عاشقانه و مادرانه شهدا ستودنی است
مهدی توکلیان، مدیرکل روابط عمومی و امور بین الملل نهاد کتابخانه های عمومی کشور هم در این مراسم، هنرمندان انقلاب اسلامی را سربازان سید شهیدان مدافع حرم و رهرو سید مرتضی آوینی خطاب کرد و گفت: هنرمندان ما به مثابه سربازان رسانه ای هستند که در جبهه فرهنگ، هنر و رسانه می جنگند و به تعبیر مقام معظم رهبری «جنگ امروز دنیا یک جنگ رسانه ای است». به راستی امروز، هنرمندان ما در این جنگ رسانه ها به خوبی نقش آفرینی کردند و تلاش نویسندگان ما در روایت زندگی عاشقانه و مادرانه شهدا ستودنی است.
وی ادامه داد: در تقریظی که مقام معظم رهبری بز کتاب «تنها گریه کن» داشتند، ثابت کردند که نباید همیشه از چهره های شناخته شده انتظار خلق آثار ماندگار را داشت بلکه یک نویسنده گمنام هم می تواند خوش بدرخشد و این امر نشان داد که نسل جوان امروز ما می تواند با توسل جستن به ساحت هنر و رسانه، فاصله بین نسلی را از بین ببرد.
خانوادههای شهدا گنجینههای زنده سبک زندگی و تربیت اسلامی هستند
رحیم نریمانی، مسئول اسناد و انتشارات بنیاد شهید نیز ضمن تشکر از اداره کل کتابخانه های عمومی استان در برگزاری این نشست، اظهار داشت: ما به عنوان خادمین شهدا در خدمت مردم و شما هنرمندان هستیم که همواره شهدا و خانواده های آنان را با قلم های شیوای خود معرفی می کنید.
وی ادامه داد: ما هم اکنون ۸۸ هزار مادر شهید و ۴۳ پدر شهید در قید حیات داریم که همه آنان بهترین منبع برای خاطرات شهدا و سبک زندگی و تربیت اسلامی محسوب می شوند و لازم است که از این گنجینه ها در قالب کتاب برای انتقال به نسل های آینده استفاده شود.
بنیاد شهید از سال ۶۲ تاکنون ۲۰۰۰ عنوان کتاب در مورد شهدا چاپ کرده است
مسئول اسناد و انتشارات بنیاد شهید با بیان اینکه تاکنون ۴۵ هزار خاطرات خانواده شهدا را با همکاری صدا و سیمای استان ها، ثبت و ضبط کردیم، گفت: در حوزه انتشارات از سال ۶۷ تا کنون ۲ هزار عنوان کتاب در زمینه شهدا به چاپ رساندیم و با نهاد کتابخانه ها نیز تفاهم نامه همکاری منعقد کردیم و در سراسر کشور نیز آماده چاپ کتاب در زمینه شهدا هستیم؛ چراکه این نوع فعالیت ها همچون یک کار ارزشمند محسوب می شود.
وی در پایان نیز گفت: باید درباره تقویت نسل جدید نویسندگان، چاره اندیشی شود و ما در بنیاد شهید این موضوع را پیگیری خواهیم کرد.
در ادامه نشست سارا گودرزی، نوجوان فعال محافل ادبی کتابخانه های عمومی نیز طی نامه ای که به مامان فروغ نوشته بود از تلاش های وی و فرزندانش برای اسلام و کشور قدر دانی کرد و نامه خود را برای حاضرین قرائت کرد.
در ادامه علی محمد مودب، مدیرعامل موسسه شهرستان ادب گفت: معتقدم رازهای یک شعر خوب «شناخت» است و این استمرار یک فکر است که آدمی را متفکر میکند وگرنه آدمهای عادی هم ممکن است در طول روز از بارقه های فکر خوب برخوردار باشند. آفرینش ادبی، نیازمند روشهای تحقیق جدی است و به نظر می رسد در حوزه کارهای خلاقانه تاکنون کتابی در مورد روشهای تحقیق نوشته نشده است و باید در این زمینه آثاری منتشر شود. معتقدم که شاعران روشهای تحقیق مختص به خودشان را دارند که از حسنهای آنان شمرده میشود.
«کار خلاقانه» نتیجه دیدار درست هنرمند با موضوع است
مدیرعامل موسسه شهرستان ادب تاکید کرد: دلیل اینکه در مورد امام حسین (ع) اشعار فاخرتری داریم این است که اطلاعات ما در مورد آن حضرت بیشتر است و ما گنجینههای قوی تری در این زمینه در اختیار داریم. لذا کار خلاقانه، نتیجه دیدار درست هنرمند با موضوع است و ما باید به دیدار اهل بیت(ع) برویم و این دیدار به شیوه حضور در متن تاریخ و روایت میسر خواهد شد.
شهره پیرانی، همسر شهید رضایی نژاد از شهدای هستهای نیز با اشاره به علاقه خود به حوزه شعر و شاعری، گفت: من نه شاعرم و نه نویسنده اما شعر را دوست دارم و از دوران دبیرستان، علاقه من به شعر آشکار شد و با وجودی که رشته علوم سیاسی را در دانشگاه انتخاب کردم همچنان علاقهمند به شعر بودم و حتی علوم سیاسی هم مرا به سمت ادبیات سیاسی کشاند.
وی با بیان اینکه باید تاریخ یک مساله را به خوبی درک کنیم تا بتوانیم روایت تازه و درستی از آن داشته باشیم، یادآور شد: شاید نشنیدن بسیاری از روایتها و زندگی نکردن با خیلی از خانوادههای شهدا، باعث شده شاهد روایت های دلنشین و نزدیک به جامعه نبوده و شاهد روایتهای تکراری و مشابه باشیم.
همسر شهید رضایی نژاد افزود: این روزها خیلی به دنبال اشعار جدیدی در مورد شهید سلیمانی بودم اما کمتر یافتم و این مساله هم به نشنیدن روایتها برمیگردد. به نظر میرسد بیشتر اشعار از زاویه دید مشخص نسبت به ایشان سروده میشود که همین عامل این اشعار را از تازگی دور کرده است.
در پایان این برنامه برخی از شاعران در مراسم به شعرخوانی پرداختند.
نصیبا مرادی به خوانش شعری در وصف شهیدان پرداخت:
گفتم: بگو از آمدن ناگهانی ات
گفتی: سلام! آمده ام میهمانی ات
گفتم: قرار بود بیایی ولی چرا...؟
گفتی: میان مهلکه گم شد نشانی ات
گفتم: ببین که جای تو اینجاست! پیش ما
گفتی: فدای صبر تو و مهربانی ات
گفتم: جهنم است زمین بی نگاه تو
گفتی: بهشت سهم دل آسمانی ات
گفتم: صبور بوده ام اما نگو سفر...
گفتی: سفر شکوه تو و جان فشانی ات!
گفتم: ببخش! هق هق دلتنگی مرا
گفتی: ببخش! من به فدای جوانی ات
اشکم امان نمی دهد و باز هم سکوت
سر می نهم به خاطره ی جاودانی ات
حسین دهلوی نیز در ادامه به خوانش یک غزل پرداخت:
چون لالهزار بود دل داغدار من
حالا غم تو نیز شد آتشبیار من
چیزی مپرس! داغ جدایی نگفتنیست
تار است و تیره، روز من و روزگار من
از لحظهای که پشت سرت آب ریختم
جاریست رودِ گریهی بیاختیار من
شستم به اشک، غربت درگاه خانه را
آمد ز گرد راه گل من، بهار من
با پرچم سهرنگ رسیدی، خوش آمدی!
ای اعتبار و عزتم، ای افتخار من!
باورنمیکنم که چنین خفته در کفن
فرزند راستقامت من، استوار من
چون سروْ سربلندم و چون کوهْ پرشکوه
«باشد که خستگی بشود شرمسار من»
همچنین ماهرخ درستی، شاعر نیز به خوانش شعری در وصف شهدا پرداخت:
با خود شبی پیراهنت را میبرم مادر
بعدا برایت بهترش را میخرم مادر
بوی تر باروت و خون وقتی که میپیچد
با عطر نابت در جهانی دیگرم مادر
از لابه لابه ی سرخی سربندهایم باز
یا زینبی را بست دستت بر سرم مادر
گفتی برو اما...الهی زود برگردی
گفتم الهی برنگردد پیکرم مادر
پروانه ی شمع حریمش باشم و آنقدر
دورش بگردم تا بسوزم در حرم مادر
انگار چشمان تو را هم با خودم بردم
در چشمهایم...با نگاه آخرم مادر
در عکسهایت روز و شب تسبیح چرخاندی
با چادر گلدار خود در سنگرم مادر
حالا کجایی که ببینی بالهایم را؟
دارم به سوی آسمان ها میپرم مادر
مابین پرواز آرزو کردم که شبها را
مثل نسیم از خوابهایت بگذرم مادر
نازت کنم...آرام در گوشت بگویم که
گریه نکن...من از همیشه بهترم مادر
رباب کلامی نیز شعری به ساحت بلندِ حضرت امالبنین (سلاماللهعلیها) تقدیم کرد:
قدکمان مدینه روضه بخوان
تا بسوزیم در عزای حسین
روضهی مادرانه سنگین است
مادری کردهای برای حسین
یاد دادی به بچه های خودت
که ادب حرف اول عشق است
گفتهای عاقبت بخیر کسیست
که کند دست و سر فدای حسین
یاد دادی امام کعبه ماست
جان اسلام جز امامت نیست
دست پروردهی تو بود که شد
حاجیِ بیسرِ منای حسین
مادر ماه! خانهات آباد
همه جا نقل میشود، آن روز
که بلا مثل نیل جاری بود،
پسر تو شده عصای حسین
اینقدر سوزناک گریه نکن
تو مگر کم گذاشتی بانو؟
چار سردار تربیت کردی
همه را ریختی به پای حسین
آه ای ام بی بنین حتی
اگر امالبنات هم بودی
به یقین نام دخترانت بود
"شیرزن های کربلای حسین"
مجتبی بیات دیگر شاعر حاضر در نشست سروده خود با عنوان «لبخند سردار» را قرائت کرد:
ای که نامِ فاطمه بنشسته بر سربند تو
جانِ ناقابل فدای جلوه ی لبخند تو
دست تو تعریفِ توحید و نشان غیرت است
ابر و خورشید و قمر هستند در پیوند تو
گرچه دستِ انتقامت جانِ شیطان را گرفت
چشممان از داغ تو خون است و دلها بند تو
رفتی و آلاله های باغ ما پژمرده شد
در دلم هرگز نمی آید کسی مانند تو
پرچمت بالاست ای مالک که در این مرز و بوم
امنیت جا مانده از دستانِ نیرومند تو
دشمنانت همچنان در جهل خود سردرگم اند
می رویم از کربلا تا قدس با سربند تو
در ادامه سمانه رحیمی سروده خود را به دل پر فروغ مادر سه شهید سرافراز داوود، رسول و علیرضا خالقی پور، فروغ منهی، برای صبر زینبی و قلب لبالب از عشق و ایمانش تقدیم کرد:
چگونه پر نزنم در هوای دیدنتان؟
فدای پر زدن و از قفس پریدنتان
دلم برای شما تنگ می شود هر روز
برای دیدن دنبال هم دویدنتان
صدای خنده یتان را هنوز می شنوم
هزار شکر بر این دائما شنیدنتان
سه سرو خوش قدو بالا که در تمامی عمر
نشسته ام به تماشای قد کشیدنتان
نشسته ام به تماشا ببینم از دل مرگ
به آسمانِ پر از زندگی رسیدنتان
اگر شریک غمم شد پلاک بی زنجیر
چفیه آمد و شد مرهم ندیدنتان
هنوز عطر شما می وزد در این خانه
بهشت می شود انگار، با وزیدنتان
شده بهانه ی آرامش دلِ تنگم
شبیه لاله در این باغ گل دمیدنتان
وطن برای شما مادری ست همچون من
مبارک است به دامانش آرمیدنتان
سمیه مومنی دیگر شاعر حاضر در نشست به خوانش شعرش پرداخت:
ای رود زن، ای آسمان دریا
سبز آبی ِآرامشِ رویش
ای در نگاهت بیکران مهر
روح زلالت چشمه ی بخشش
در وصف صبرت واژه ها لالند
کردی نهان در سینه داغت را
دشمن به خواب خود نخواهد دید
آن ناله که نشنیده نی، حتی
دیدی هجوم تلخ دشمن را
از میوه ی جانت گذر کردی
گفتی برو، امروز عاشوراست
از عشق عالم را خبر کردی
دیدی که شوق پرزدن دارد
از چشمهایش شور میبارد
دیدی که این چشمه خروشان است
او غیرت دریا شدن دارد
رفت و شبی از او خبر آمد
آری صنوبر، لاله گون برگشت
از پیکر بالا بلند او
تنها پلاکی غرق خون برگشت
این انقلاب این عشق پابرجاست
تا بی کران آسمان باقیست
وقتی که مادرها علمدارند
تا چون تویی دراین جهان باقیست
باید بترسد دشمنت مادام
از خشم آتشگاه خاموشت
داغی به دل داری که تا محشر
هرگز نخواهد شد فراموشت
مائده عابدیان نیز سروده را تقدیم شهدا کرد :
نیمی هنوز روشن و نیمی کبود، ماه
دارد هلال می شود اما چه زود ماه
آن شب، پرِ ملائکه آتش گرفته بود
آن شب، شبی که دیده نشد پشت دود، ماه
از آن به بعد، کوچه به کوچه، تمام شهر
تاریک بود و در پس ابری حسود، ماه
پرسیدم از سیاهی شب جرم او چه بود؟
خورشید را هماره فقط می ستود، ماه
دلتنگ قامتش شده سجاده هم، ولی
دلتنگ تر برای رکوع و سجود، ماه
با آب چاه، گرچه شبی غسل داده شد
پاکیزه بود، پاک تر از هرچه رود، ماه!
بی تاب بود در تب شب های آخرش
آخر شبی رسید که دیگر نبود ماه
در پایان ریحانه ابراهیم زادگان نیز به خوانش شعری از سروده های خود پرداخت:
به دوش کوه رسیدند و آبشار شدند
به جان دشت نشستند و جویبار شدند
فراخ سینهی شب را شکافتند آرام
ستارههای جوانت ادامهدار شدند
سه غنچه پیشکش باغ بیزمستان شد
شکوفههای دلت ایدریغ انار شدند
زنی چنان که تویی پابهپایشان چون کوه
قدم نهاد در این ورطه، استوار شدند
به دستهای تو صیقل گرفت دلهایی
که در کشاکش پیکار، ذوالفقار شدند
چه داغهای عزیزی به سینهات داری
چه زخمها که نشستند و افتخار شدند
بر آستانهی این خانه بوسهها بزنید
کز آن یلان به پریخانه رهسپار شدند
در پایان این نشست از نویسنده اثر، خانواده معظم شهدا و شاعران حاضر در مراسم تقدیر شد.
گفتنی است، کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده و خاطراتِناگفته فروغ منهی، مادر شهیدان داوود، رسول و علیرضا خالقیپور به قلم نویسنده کتاب «مربعهای قرمز»، زینب عرفانیان است.