کتاب «آموزشِ عالیِ فلسفه در ایران؛ گفتمانهای فکری، برنامه ریزی آموزشی، مهارت و اشتغال» منتشر شد
کتاب «آموزشِ عالیِ فلسفه در ایران؛ گفتمانهای فکری، برنامهریزی آموزشی، مهارت و اشتغال» منتشر شد.
به گزارش ایلنا، کتاب «آموزشِ عالیِ فلسفه در ایران؛ گفتمانهای فکری، برنامهریزی آموزشی، مهارت و اشتغال» تألیف مالک شجاعی جشوقانی به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به تازگی به بهای ۶۲ هزار تومان منتشر شد.
این کتاب از مجموعه طرح جامع اعتلای علوم انسانی است. طرح جامع اعتلای علوم انسانی معطوف به پیشرفت کشور در راستای انتشار آثار پژوهشی مجریان طرحها، یکی دیگر از این آثار پژوهشی را که پیشتر در قالب گزارش طرح به صورت محدود منتشر شده بود، در ساختار جدید و به صورت کتاب در دسترس همه علاقه مندان به علوم انسانی قرار داده است. این کتاب چنانکه عنوان آن نیز گویا است به موضوع تخصصی پیدایش رشته فلسفه در ایران به عنوان یک رشته دانشگاهی و همچنین ارتباط برنامهریزی درسی این رشته و مهارت و اشتغال دانشآموختگان این رشته در طی دهههایی که از پیدایش این رشته در ایران میگذرد تا حال حاضر اختصاص یافته است.
موضوع پیدایش رشتههای علوم انسانی، ارتباط برنامه ریزیهای تحصیلی در این رشتهها با مهارت و اشتغال دانش اموختگان هریک از رشته ها، از محورهای اصلی تعدادی از طرحهای پژوهشی در طرح جامع اعتلای علوم انسانی است.
فهرست این اثر عبارت است از:
سخن پژوهشگاه
مقدمه
درآمدی مفهومی – تاریخی
فصل اول: سرآغازها و سیر تکوین آموزش فلسفه غرب در ایران
فصل دوم: گفتمانهای فکری و برنامه ریزی آموزشی و پژوهشی فلسفه غرب
فصل سوم: مسائل مهارت و اشتغال دانش آموختگان رشته فلسفه
فصل چهارم: جمعبندی و پیشنهاداتی برای ارتقای وضع موجود
ضمائم:
ضمیمه ۱: پیمایش جهانی آموزش فلسفه یونسکو
ضمیمه ۲: پرسش نامه بررسی وضعیت مهارت و اشتغال دانشجویان فلسفه
ضمیمه ۳: پرسش نامه پیمایش وضعیت اشتغال و مهارت دانش آموختگان دانشگاه تهران
پی نوشتها
منابع
نمایه
مؤلف کتاب در بخش مقدمه اثر موضوع را با جایگاه رشته فلسفه در علوم انسانی آغاز میکند و درباره تاثیر این رشته در شکل گیری جریانهای گوناگون علمی و اجتماعی ایران چنین مینویسد: «اگر این استعاره نسبتاً مشهور – و البته تا حدی قابل دفاع – را بپذیریم که «فلسفه، مادر علوم است» و علوم در بسط تاریخی خود آهسته آهسته از فلسفه جدا شده و عزم سلوک تخصصی کردهاند، میتوان به نوعی از تقدم معرفتی، تاریخی، ارزشی و حتی سیاستگذارانه فلسفه نسبت به سایر علوم انسانی مدرن، سخن گفت. به نظر میرسد نوع نگاه پیشگامان طراحی آموزش فلسفه غربی به این حوزه معرفتی و انتظارات و تلقیهای بعضاً متفاوت و گاه متعارضی که از ماهیت و کارکرد علمی معرفتی و گفتمانی فلسفه جدید غربی داشتهاند در برخی حوزهها همچون شیوۀ سیاستگذاری این رشته، تاثیر آن در شکلدهی به جریانهای فکری فرهنگی و حتی سیاسی اجتماعی ایران معاصر جدی بوده است.
اگر چه در خاستگاههای اولیه ورود فلسفه غربی (دانشکده ادبیات و نه الهیات) به دانشگاه تهران، لزوماً نوعی خودآگاهی انتقادی در نسبت ما و این حوزه معرفتی نداشته است اما آهسته آهسته در مسیر توسعه رشته و بهویژه در اواخر دهه چهل و با شکلگیری زمینههای انقلاب اسلامی ایران و به ویژه پس از انقلاب این وضعیت متفاوت شده است. در تلقی رایج، پرداختن به رشته فلسفه، نوعی پرداختن به دغدغههای شخصی و به معنایی عمیقتر وجودی تلقی میشود اما اهداف مورد نظرسیاستگزاران آموزش و پژوهش در نهادهایی چون وزارت علوم یا اساسا چنین اولویتی برای رشتههای دانشگاهی و از جمله فلسفه قائل نیستند و یا حداقل اولویت اصلی این نهادها چنین دغدغههایی نیست.»
مالک شجاعی در بخش دیگری از مقدمه اثر به ارتباط کارآفرینی و مهارت در رشته فلسفه اشاره میکنند: «با توجه به مباحثی که در سالهای اخیر در باب تجاریسازی و کارآفرینی در آموزش عالی مطرح شده و مدام از توجه بیشتر به الگوهای نسل سوم و چهارم دانشگاهی سخن گفته میشود، رشتههای دانشگاهی علوم انسانی و هنر و به ویژه فلسفه – که به ظاهر انتزاعیاند و غیر کاربردی–با چالشها و سئوالات جدی مواجه میشوند. فلسفه هم در غرب و هم در ایران در دهههای اخیر به شاخههای مختلفی تقسیم شده و امروزه حوزههایی همچون فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق و… حوزههایی تخصصی در فلسفه محسوب میشوند. این تقسیم بندی¬ها اگرچه مباحث فلسفی را از انحصار فلسفه محض و متافیزیک به معنای مصطلح خارج ساخته و آن را به شاخهای از فلسفه تبدیل کرده است، اما توفیق این حوزههای نوپدید در گره زدن مسائل فلسفی به زمینههای کاربردی کمتر بوده است.
به طور کلی برنامۀ آموزشی حلقۀ اتصال دانشجویان به دانش و مهارت است و چارچوبی است که دانشآموختگان در درون آن تخصصهای لازم را پیدا میکنند و برای ورود به جامعه وبازار کار مهیا میشوند. هر قدر این برنامه مهارتافزا، تخصصگرا، کاربردیتر و متناسب با نیازهای جاری کشور و بازار تقاضا باشد به همان نسبت هم نظام آموزش عالی موفقتر است و هم جامعۀ در پاسخ به نیازهایش کامیابتر. بنابراین بررسی و تحلیل محتویات برنامههای آموزشی فلسفه و مبانی فکری و معرفتی آن و نیز اهدافی که دنبال کرده و تحولاتی که در دورههای گوناگون پیش و پس از انقلاب به آن تن داده است، باتوجه به مناسبات برنامه درسی فلسفه و مسائل مهارت آفرینی و اشتغال دانش آموختگان از اهداف این مطالعه است.
ذکر این نکته ضروری است که در این مطالعه با توجه به اینکه به لحاظ آماری عمده دانش آموختگان رشته فلسفه در مقطع کارشناسی هستند و مسئله اشتغال و مهارت دانش آموختگان هم عمدتا ناظر به این مقطع تحصیلی است، تمرکز اصلی ما بر مقطع کارشناسی فلسفه غرب خواهد بود. این پژوهش که خود را در آغاز راه میداند، گامی «کوچک» جهت پرداختن به مسائلِ «بزرگ» فوق است و بدیهی است که با توجه به توسعه کمی و کیفی فلسفه در جهار دهه اخیر و حساسیت جامعه فلسفه پژوهان و اساتید فلسفه در کشورما خللهایی جدی در کار ما وجود دارد و قطعا برای ارتقای آن محتاج نقد و نظر اساتید و پژوهشگران هستیم.»