نگاهی به «بندر بند» ساخته منیژه حکمت؛
فیلمی که درباره سفر است نه مقصد/ آنها در حال رفتن نیستند، در حال بودناند
گریس هان از سایت ایشینموویپالس یادداشتی را درباره فیلم «بندر بند» منتشر کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گریس هان از سایت «ایشینموویپالس» در یادداشتی به فیلم سینمایی «بندر بند» ساخته منیژه حکمت به تهیهکنندگی منیژه حکمت و مهشید آهنگرانی فراهانی که از ۱۰ آذر اکران خود را در سینماهای سراسر کشور آغاز کرده، پرداخته است.
متن یادداشت به شرح زیر است:
مانند همه فیلمهای جادهای، این فیلم نیز درباره یک سفر ماجراجویانه است و نه صرفا مقصد. اگرچه گاهی مفهوم مقصد نیز در آن در دسترس است.
یکی از تنها فیلمهای آسیایی که در جشنواره فیلم «میلولی» امسال نمایش داده شد، محصول مشترک ایران و آلمان است و «بندربند» نام دارد. حالا، این فیلم راه خود را به اتاقهای استریم کالیفرنیا رسانده است. منیژه حکمت، کارگردان فیلم - که در جشنوارههای جهانی فیلم به خاطر فیلمهایش درباره زنان ایرانی محبوبیت دارد (برای نمونه «جاده قدیم» - درامی حول محور خشونت جنسی) پس از سیلهای ۲۰۱۹ ایران، یک داستان صمیمی دیگر را کارگردانی کرده است.
«بندربند» یک گروه موسیقی سه نفره به همین نام را دنبال میکند. این سه نفر مهلا (مهلا موسوی آهنگرانی) باردار، شوهر ثابت قدمش امیر (امیرحسین طاهری) و دوست آزاده آنها، نوید (رضا کولغانی) هستند و برای رویارویی با دیگر گروههای موسیقی در راه تهران هستند. اگرچه سفر آنها با روحیه بالا آغاز میشود، اما امیدهای آنها مکررا از بین میرود. گروه در میان جادههای سیلزده، پلهای ناتمام و تلفات مادی پیمایش میکند و با موانع استعاری و واقعی بیشتری نسبت به آنچه در ابتدا انتظار میرفت، مواجه میشود. این یک فیلم جادهای ابزردی است که بینندگان خود را به یک ماجراجویی احساسی میبرد تا جایی که اعضای گروه یکی یکی به آخر خط میرسند و در هم میشکنند، مانند تکههای شکسته و رها شده یک خانه در سیل.
در این سفر محکوم به فنا، حکمت پیوسته دنیای باژگونهای را به تصویر میکشد و گسترش میدهد. فیلم بین نماهای مدیوم کلاستروفوبیک در داخل ماشین که در آن سه نفر آواز میخوانند، گریه میکنند و فریاد میزنند - تا نماهای طولانی بسیار گسترده، که وسعت منظره شکسته اطراف خود را پوشش میدهد، در نوسان است. نمای نزدیک از بسیاری از چتهای ویدیویی و تماسهای تلفنی شخصیتهای اصلی نشاندهنده شکنندگی ارتباط آنها با دنیای خارج است. از طریق دستکاری گسترده فضا، بیننده احساس میکند که آنها نیز در ماشین با گروه بندربند سوار شدهاند.
برداشت زیبای بازیگر از شخصیت مهلا در این فیلم قابل تحسین است. او به خوبی بازیگری را با روحیه آزاد و همچنین مسئولیت مادرانه واقعی خود ترکیب میکند. او خوشبینی ملایمی را در سراسر داستان حفظ میکند و انرژی انفجاری نوید و ویرانیهای شخصیتی مکرر شوهرش را خنثی میکند. هنگام تماشای او فراموش میکنید که او یک شخصیت خیالی است. عملکرد او به نوعی متناقض است. از یک جهت، او در صبرش تقریباً به سان یک ربالنوع است، اما عبارات او با ظرافتی شبیه انسان همراه است.
عمق شخصیت مهلا نشاندهنده توانایی نادر خود حکمت در ابراز و بیان موضوعات گسترده در قالب گفتگوهای صمیمی است. حکمت به جای نشان دادن منظرههای فراگیراز ایران خارج از تهران، از ابهام جادههای پرپیچ و خم استفاده میکند. در این حالت، آنها در حال «رفتن» نیستند، بلکه در حال «بودن» هستند. در این حالت است که «بندربند»، هم ناامیدی و هم یک جریان پنهان جهانیتر از تجربه افراد ۲۰ تا ۳۰ ساله معاصر را در بر میگیرد: تجربهای که از امید تغذیه میشود، اما به طور مداوم توسط محدودیتها سرخورده میشود.
در مجموع، «بندربند» داستانی بدیع را بر محور امیدهای نسل میلنیال یا همان نسل هزاره میچرخاند. بندربند مانند هر فیلم جادهای، درباره سفر است، نه مقصد - اگرچه گاهی اوقات کمک میکند که مقصد همچنان در پس زمینه در دسترس باشد.