خبرگزاری کار ایران

یک مجسمه‌ساز مطرح کرد؛

دنیای معاصر جای صبوری نیست/ نقطه شروع اعتراض نقد بی‌اساس است که به جایی نخواهد رسید/ اغلب نمایشگاه‌ها در یک دقیقه تمام می‌شوند!

دنیای معاصر جای صبوری نیست/ نقطه شروع اعتراض نقد بی‌اساس است که به جایی نخواهد رسید/ اغلب نمایشگاه‌ها در یک دقیقه تمام می‌شوند!
کد خبر : ۱۱۶۳۲۷۰

محمدرضا پورکمالی می‌گوید: اساسا با هنر اعتراضی رابطه خوبی ندارم. به نظرم اعتراض در دل جامعه‌ای چون جامعه ما خیلی زود حذف می‌شود و صحبت در اینباره به جایی نمی‌رسد. او درباره هنر انتقادی هم می‌گوید: نقد به عهده کارشناسان هر عرصه است و این کار را باید به نقادان واگذار کنیم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، به دور از هر شعار و جملات احساسی باید گفت که رسالت اصلی هنر خدمت به جامعه و ایجاد روشنگری و تفکر است. تفکر نیز بر اساس ذهنیت و جهان‌بینی هنرمند ایجاد می‌شود؛ البته که در خلال این روند، حق و جایگاه مخاطب به عنوان مکمل اصلی چهارچوب و جزییات هنرها، محفوظ است.

این توضیح بدون استثناء و با ارائه دلایل واضح و مبرهن تمام هنرها را دربرمی‌گیرد، که هنرهای تجسمی و بصری نیز ازاین دسته‌بندی مستثنی نیستند. در میان زیرشاخه‌های متنوع هنرهای تجسمی (که چند سالی است هنر جدید هم به دیگر عناوین آن افزوده شده)، مجسمه‌سازی یکی از قدیمی‌ترین‌هاست. با یادآوری اینکه مجسمه‌سازی یکی از معدود رشته‌هایی است که در دانشگاه‌های هنری دولتی، آزاد و غیرانتفاعی کشور تدریس می‌شود و دانشگاه علمی کاربردی نیز چند سالی است به این مراکز اضافه شده است. هرچند که شیوه آموزشی و و مباحث انتخابی به عنوان واحدهای درسی در دانشگاه‌ها همواره مورد انتقاد دانشجویان و کارشناسان بوده، اما نمی‌توان تاثیر مثبت وجود مراکز آکادمیک بر نوع نگاه و فعالیت دانشجویان امروز و هنرمندان آینده کشور را نادیده گرفت. 

محمدرضا پورکمالی راوری (مجسمه‌ساز) اهل کرمان و بزرگ شده شهر یزد یکی از هنرمندانی است که با حضور در جشنواره‌ها و رویدادهای هنری عناوینی را کسب کرده است. او فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران، پردیس هنرهای زیبا است و برخی از آثارش را در نمایشگاه‌های گروهی شرکت داده است. او در گفتگو با ایلنا، ضمن توضیح درباره وضعیت فعلی و فضای کار برای هنرمندان، از نوع نگاه خود به مقوله هنر و تاثیر گرفتنش از اجتماع و اتفاقات پیرامونی حال حاضر جامعه گفت. گفتگو با این مجسمه‌ساز را در ادامه می‌خوانید.

گویا آخرین حضور شما در سیزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر بوده است؟

فعالیت‌ها بر اساس شرایط است و اصولا فضا، فضای خوبی نیست. به نظرم همین که الان من و شما درباره هنر صحبت می‌کنیم به خودی خود اتفاقی خوب محسوب می‌شود. کلا تاب آوردن در دوسالی که گذشت خودش خیلی مسئله بود و مشکلات و آسیب‌هایی را در پی داشت. 

حیات مقطعی و طولانی مدت همه زیرشاخه‌های هنرهای تجسمی مستقیما وابسته به گالری‌ها و نحوه فعالیت آن‌هاست. 

همینطور است. گالری‌ها در دو سال گذشته اکثرا تعطیل بوده‌اند. فعالیت آنها در این مدت خیلی جسته گریخته بوده و ازاین مهم‌تر دشواری برای وقت گرفتن از آن‌ها بود؛ که این اتفاق برای من امری مهم محسوب می‌شود. 

دلیل این اهمیت چیست؟ 

من بیش از دو، سه سال نیست که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌ام و خب طی این مدت باید نمایشگاه انفرادی‌ام را برگزار می‌کردم. به دلیل شرایط ایجاد شده به واسطه کرونا، گالری‌ها یا وقت نداشتند، یا برنامه‌ها و ساعت‌هایشان تغییر کرده و عقب افتاده بود. قول و قرارهایی با هنرمندان داشتند که به آن‌ها عمل نکرده بودند، و خب همه این موارد دست به دست هم داده بود تا فضا به سمتی برود که نتوانم خودم را ارائه کند. این‌ عدم امکان ارائه هنرمند توسط خودش، موردی بسیار سخت و غیر قابل تحمل است. بی‌شک زمانی که هنرمند نتواند به واسطه اثر خودش را ارائه کند، اتفاقات مثبت و موثری را رقم نخواهد زد. 

در هر رشته هنری، دانشجو برای ارائه خود پس از فارغ‌التحصیلی، زمانی طلایی دارد که نباید آن را از دست بدهد تا به این ترتیب وارد فضای حرفه‌ای شود. 

صد درصد همینطور است چون اگر از این فرصت استفاده نشود و هنرمند خودش را ارائه نکند بازخورد هم نخواهد گرفت و خب مهمترین چیزی که یک هنرمند را به جلو حرکت می‌دهد بازخوردی است که از مخاطبان و فضای پیرامونش می‌گیرد. 

در نهایت موفق به برگزاری نمایشگاه انفرادی‌تان شدید؟ 

در نهایت نه کاملا، اما به طور نسبی به موفقیت‌هایی رسیدم؛ با ده، پانزده گالری وارد تعامل شده‌ام و با افرادی هم صحبت کرده‌ام تا این اتفاق میسر شود. در کل تلاشم این است که کار خودم را ارائه کنم. من معمولا در جشنواره‌ها شرکت کرده‌ام یا آثارم را در نمایشگاه‌های گروهی شرکت داده‌ام. اما فرصتی که من به صورت کامل و منسجم کار خودم را ارائه کنم، هنوز برایم ایجاد نشده است. این‌ عدم ارائه دلایلی دارد و بخش عمده آن بحران بیماری کروناست که کل مشاغل و هنرها را تحت تاثیر قرار داده است. 

یکی از مواردی که پس از چند سال به چشم می‌آید و محسوس است، رویه‌ای بازاری است که گالری‌ها پیش گرفته‌اند. به هرحال این نگرش کار هنرمندانی که فارغ از بازار فروش به ارائه آثار خلاقانه مشغولند را سخت می‌کند. 

بله این مورد وجود دارد اما موضوع دیگری هم هست که باید به آن توجه داشته باشیم. همانطور که گفتم وضعیت به گونه‌ای است که هنرمند باید خیلی زود اثر خودش را ارائه کند، اما این همه ماجرا نیست. در واقع، فضا اینگونه شده؛ اثری که در گالری نمایش داده می‌شود، باید به سرعت توسط مخاطب فهمیده شود و این نوع نگرش روی نحوه فعالیت و ارائه آثار تاثیر می‌گذارد. اگر کار همان اول توسط مخاطب درک نشود یعنی اثر هنرمند ایراد و اشکالی دارد و خب این مسئله کوچکی نیست. 

این قضیه نه فقط در مجسمه‌سازی که تقریبا در تمام هنرها به عرفی همه‌گیر تبدیل شده است. 

در اینباره باید گفت دنیای معاصر دنیای صبوری نیست. واضح‌تر اینکه دنیای معاصر به واسطه فضای مجازی، پیشرفت بسیار زیادی کرده و تبدیل به دنیایی شده که صبور نیست. در چنین فضایی آدم‌ها حتی برای شناخت یکدیگر و شناخت کارهایی که می‌کنند و آثاری که ارائه می‌شود، صبور نیستند. آن‌ها مثلا می‌خواهند یک نفر را در لحظه بشناسند. فضای مجازی به شکلی پیش رفته که همه اطلاعات در هر زمینه از اقصی نقاط دنیا را در لحظه در اختیار مخاطبان قرار می‌دهد. شرایط مذکور وضعیتی را ایجاد کرده که نیاز نیست مخاطبان زمان بیشتری را صرف فهمیدن مطالب و مقولات کنند. این را هم باید در نظر داشته باشیم که خیلی از اطلاعات ارائه شده در فضای مجازی، اشتباه است اما به واسطه زیاد بودن داده‌ها، ما به عنوان مخاطب فرصت نمی‌کنیم به تحلیل آن‌ها بپردازیم و درست را از غلط جدا کنیم.

دنیای معاصر جای صبوری نیست/ نقطه شروع اعتراض نقد بی‌اساس است که به جایی نخواهد رسید/ اغلب نمایشگاه‌ها در یک دقیقه تمام می‌شوند!

اثر  محمدرضا پورکمالی/ شرکت داده شده در بخش طوبای زرین سیزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر

اما درک سریع آثار توسط مخاطبان زمانی به مشکلی جدی‌تر تبدیل می‌شود که درمی‌یابیم ارائه خلاقانه اثر مفهومی نیز یکی از مقولات مهم و با اهمیت هنر امروز است؛ بخصوص در رشته‌هایی چون مجسمه‌سازی. اینگونه به نظر می‌رسد که ارائه آثاری با کلیتی «مینی‌مال» در هر سبک از هر موردی مهم‌تر است. 

بله دقیقا درست است. شخصا در زندگی و کارهای‌ام اینگونه‌ام که برای انجام امور نیاز به وقت دارم. این روحیه به کار آدم‌های غیرصبور نمی‌آید و چنین خصوصیاتی کار هنرمندانی چون من را دشوارتر می‌کند. 

یعنی هنوز به ارائه آثار سهل الوصول تن نداده‌اید. 

این مسئله از زمان فارغ‌التحصیلی تا الان به طرق مختلف در من ایجاد شده که بیایم و با مسیر موجود که رویه راحت‌تری دارد همراه شوم، اما در مقابل این خواسته یا وسوسه مقاومت کرده‌ام. 

اتفاقا ارائه آثار عامه پسند و بازاری راحت‌ است. 

بله کارم از هر لحاظ راحت‌تر می‌شود. در این صورت با فضا و آدم‌های آن همراه می‌شوی و در فضای کار قرار می‌گیری و تایید می‌شوی و خیلی راحت مورد توجه قرار می‌گیری. به نظرم وارد شدن به این مسیر کار خاصی نیست و اتفاق مهمی محسوب نمی‌شود. من هم تلاشم این است به چنین فضایی ورود نکنم. 

اگر می‌خواهید وارد این مسیر شوید باید کمی دیگر منتظر شوید تا کرونا پایان یابد بلکه بازار کارهای هنری و عامه پسند تکانی بخورد. 

البته در همین دوران کرونا هم اتفاقاتی افتاد و وقت‌هایی داده شد و نمایشگاه‌هایی برگزار شد، اما اگر مجموع نمایشگاه‌ها را ببینید، متوجه می‌شوید آن اتفاقی که باید در آن‌ها رخ نداده است. اینطور است که کل یک نمایشگاه با یک جمله تمام می‌شود یا می‌شود گفت یک نمایشگاه طی یک دقیقه یا چند دقیقه تمام می‌شود. 

منظورتان از تمام شدن چیست؟ 

یعنی شما به عنوان مخاطب دلت نمی‌خواهد یک بار دیگر نمایشگاهی را ببینی، چون آثار مربوط به آن در همان لحظات اول برایتان تمام شده‌اند.

در این گیر و دار مخاطب هم بی‌تقصیر نیست. 

اتفاقا مسئله مهمتر هم همین است. مخاطبی که می‌آید و چنین آثار و نمایشگاه‌هایی را می‌بیند دنبال چنین مسئله‌ای است. یعنی او به دنبال این است آثاری را ببیند که همان لحظه توسط او درک شوند. 

اصلا اغراق نیست اگر بگوییم بخش زیادی از این اشکال به گردن هنرمندان و مسئولان است. قاعدتا خوراک بد دادن به مخاطب پس از مدتی آفتی به ضد همان هنر خواهد شد. ارائه اطلاعات غلط در فضای مجازی هم در این دسته می‌گنجد.

موافقم. 

درباره تاثیر گرفتن هنرمندان از اتفاقات و وقایع اجتماعی چه نظری دارید؟ 

راستش من اساسا با هنر اعتراضی رابطه خوبی ندارم. به نظرم اعتراض در دل جامعه‌ای چون جامعه ما خیلی زود حذف می‌شود و کلا صحبت در اینباره به جایی نمی‌رسد. اصلا بهتر آن است بگویم اعتراض به جایی نمی‌رسد. 

انتقاد یا اعتراض؟

مقوله نقد به عهده کارشناسان هر عرصه است و این کار را باید به چنین افرادی واگذار کنیم. زمانی که من غیرکارشناس به حیطه‌ای وارد شوم و شروع به نقد کردن کنم و انتقادهایم پایه و اساس نداشته باشد؛ کاری که انجام داده‌ام شکل اعتراضی پیدا می‌کند که به جایی ختم نخواهد شد. کلا نقد مسائل و مقولات حیاتی و اساسی، توسط من غیر متخصص، کاری را پیش نمی‌برد. 

تکلیف تاثیر گرفتن هنرمند از وقایع و اتفاقات و جریانات اجتماعی، حتی سیاسی و اقتصادی چه می‌شود؟ 

من این شکلی به این قضیه نگاه می‌کنم که هنر روحی دارد و حسی در آن وجود دارد و من به واسطه آن‌ها می‌توانم طوری کار کنم و پیامم را منتقل نمایم که آن اتفاقی که انتظارش را دارم رخ دهد. 

این انتظار چیست و منظور از اتفاقی که می‌گویید، کدام است؟ 

منظورم این است اثری که در گالری و نمایشگاه قرار می‌گیرد و می‌نشیند، به جای اینکه بیان‌گر اعتراض یا یک نقد نسبت به چیزی باشد، می‌تواند حسی را در مخاطب ایجاد کند که او به فکر فرو رود. اثر یا آثار مذکور باید در ذهن مخاطب چالشی را ایجاد کنند که آن چالش منجر به این شود که بیشتر فکر کند. اینها برای من مهم است. اینکه بیایم و به واسطه اثرم صرفا به مسئله‌ای خاص و تخصصی نقد وارد کنم یا راجع به موضوعی خاص اظهارنظر نمایم، نتایج مثبتی را رقم نزده‌ام. حتی ممکن است دنیا هم با آن ارتباط برقرار نکند. اما مطمئنا همه مردم و اقوام و نژاده‌ها در تمام کشورهای دنیا با احساس و روح ارتباط برقرار می‌کند. 

درست است که مجسمه‌سازی به مرور زمان تعاریف گسترده‌تری پیدا کرده و براساس متریال‌های مختلف با هنرهای دیگر تلفیق و ترکیب شده، با این حال سبک‌ها برای شما چه جایگاهی دارند؟ 

از دهه شصت و هفتاد به این طرف تعاریف فرق کرده‌اند و هنر به سمت و سوی متفاوتی رفت. بنا به توضیحانی که دادم، من کلا در کارم به دنبال مفاهیم نیستم. 

اینکه هنرمندی بگوید از هنرمندان و اساتید مولف و صاحب سبک تاثیر نگرفته اتفاقی دور از ذهن است. شما از چه کسانی تاثیر گرفته‌اید؟ 

جالب است از هنرمندانی تاثیر گرفته‌ام که در ایران کمتر آن‌ها را می‌شناسند و آثارشان کمتر مورد توجه قرارگرفته است. من ریچارد دیکن هنرمند انگلیسی را مورد مطالعه قرار داده‌ام و آثارش همواره مورد توجه من است و از او تاثیر می‌گیرم. این هنرمند در مقطعی هم به تهران آمد و در دانشگاه تهران سخنرانی کرد، اما با این حال کمتر کسی او را می‌شناسد و پس از حضورش در ایران اسمی از او برده نشد! اینطور بگویم که هم دوره‌های من نام ریچارد دیکن را نشنیده‌اند یا از او اسم نمی‌برند. 

او آدم بسیار عمیق و متفکر بوده و این ویژگی روی هنر و سبک و سیاقش تاثیر بسیار داشته و اینها را می‌توان دلیلی بر عدم توجه نسبت به او در ایران دانست. می‌توان گفت دیکن با تفکری که داشته، عمیق‌ترین اتفاق‌ها را توسط آثارش شکل داده است. فرم‌های به کار رفته توسط او سرشار از احساس و حرف است. نه حرفی که با کلمات شکل می‌گیرد بلکه آنچه می‌گوید، اتفاقی است که مخاطب با عمق وجودش آن را درک می‌کند. من از وجود این هنرمند خیلی استفاده کرده‌ام. ریچارد دیکن تا آن حد مهم است که هنرمندان پس از خودش را تحت تاثیر قرار داده است. تاثیرگذاری او هم به این دلیل است که اساس کارش متد بوده است. 

اساس کارش متد بوده به چه معنی است؟ 

یعنی مسیر فعالیتش به سمت و سویی رفته که روش‌ها و متدهای جدید برای ساخت اثر هنری را کشف کرده است. او در ادامه با استفاده از روش‌ها و متدهای جدیدی که خودش به آن‌ها رسیده، آثارش را تولید و ارائه کرده است. 

وجود فضای آکادمیک تا چه حد به رشد فکری شما کمک کرده؟ 

من کلا نسبت به فضای آکادمیکی که در آن بودم نقد داشتم. می‌گفتند ما با شما هنر معاصر را کار می‌کنیم. من کلا با این رویه مخالف بودم به این دلیل که هنر معاصر چیزی برای آموزش ندارد. 

اینکه هنر کلاسیک را رها کنیم و به آموزش و یادگیری هنر معاصر بپردازیم که اساسا غلط است چون اساس هنر زیر سوال می‌رود و در نهایت نادیده گرفته می‌شود. 

وقتی که تکنیک را بلد نباشیم و وقتی به تفکرات، تکنیک‌ها و آنچه در دوره مدرن به آن رسیده‌اند، نیاندیشیم چطور می‌توانیم خلاف آن عمل کنیم. وقتی نسبت به آنچه اتفاق افتاده شناخت نداشته باشیم، چطور می‌توانیم با آن مخالفت ورزیم؟ 

مثال‌های واضحی در اینباره وجود دارد. مثلا، مثل این است که فردی شعر و ادبیات کلاسیک را درک نکرده باشد بعد به سرایش شعر سپید و نیمایی بپردازد. در هنرهای تجسمی هم مثال‌های زیادی وجود دارد. مثلا نمی‌توان بدون دوره کردن نقاشی کلاسیک سراغ سبک کوبیسم رفت. 

درست است. البته مسئله‌ای هم وجود دارد و این است که خود دوره مدرن قابلیت‌هایی را دارد که می‌تواند جدا از هنر کلاسیک آموزش داده شود. اما اینکه بخواهیم به بعد از مدرن فکر کنیم و آن را آموزش دهیم، غلط است چون هیچ چیز برای آموزش دادن ندارد. مثلا در کوبیسم می‌گوییم زوایایی هست و یا مثلا مکعب‌هایی هست که کار را در آن چیدمان می‌کنیم اما هنر معاصر اینطور نیست. قسمت مهم و عمده ماجرا مربوط به آن بیس تکنیکالی است که هنرمند می‌خواهد در آن حرکت می‌کند. زمانی که او آن بیس تکنیکال را نداشته باشد به مفاهیم روی می‌آورد. راحت‌تر بگویم آن‌هایی که کار بلد نیستند و داشته‌ای در این زمینه ندارند سعی می‌کنند خلاء موجود را با پرداختن به مفاهیم جبران کنند. در طول تاریخ اصلا چنین رویه‌ای وجود نداشته است. 

اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دهید. 

حرف و توضیحی نیست. فقط تاکید می‌کنم افرادی که در طول تاریخ به خلق آثار نو و تاثیرگذارپرداخته‌اند، اتفاقا از همان ابتدا نقاش و هنرمندانی کاربلد بوده‌اند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز