ایلنا گزارش میدهد؛
هنرمندان بینام و نشان نواحی چه کسانی هستند؟/ وظایف فراموش شدهی ارشاد، صداوسیما و سازمان فرهنگ و ارتباطات
ناکارآمدی سیاستهای هنری در کشور درقبال فعالیت هنرمندان رستههای مختلف هنری موجبات فراموشی هنرمندان و آثار آنها را بیش از پیش فراهم میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موسیقی نواحی کشور صرفا کلیتی واحد نیست و زیر شاخههایی دارد. آیینها، مناسک، رسوم قومی، مقامها، روایات، ترانهها، کارآوا و حماسهها و افسانهها مقولاتی هستند که موسیقی در تار و پود آنها تنیده شده است. درست است که عموما این موسیقی را گونههایی فاخر میدانیم اما نباید فراموش کرد که موسیقی مردمی و عامهپسند هم بخشی مهم در موسیقی مناطق مختلف کشور است که گاه نادیده انگاشته میشود.
روال بر این است که برخی از فعالان موسیقی نواحی (آنهایی که شغلی جز موسیقی ندارند) برای امرار معاش در مراسم شادی و عزا به اجرای برنامه میپردازند و راهی جز این ندارند. بهطور کل این افراد در کنار تولید و اجرای آثار عامهپسند به موسیقی مقامی و دیگر سبک و سیاقها توجه دارند و حتی تعدادی از آنها در زمینه پژوهش و ضبط و ثبت آثار و قطعات و مقامها فعال هستند و اصولا سالها که هنرمندان نواحی با این رویه (حضور در مراسم و اجرای آثاری با محوریت شادی و عزا) به فعالیت خود ادامه میدهند. اما دستهای دیگر هم وجود دارند که از چند سو نادیده گرفته میشوند و نامشان در لیست هنرمندان هر منطقه ثبت نمیشود.
اگر بپذیریم که همه اقوام ایرانی به جشن و سرور و شادی اهمیت میدهند و برای رفتگان خود ارزش بسیار قائل هستند، باید وجود چنین افرادی را قبول کنیم و آنها را هنرمند بدانیم اما در واقع اینطور نیست. ظاهرا حتی هنرمندان و پیشکسوتان موسیقی نواحی نیز با وجود توجه ویژه به هنر و موسیقی دیارشان، این گروه از خوانندگان و نوازندگان را به رسمیت نمیشناسند. در نهایت اینکه اگر موسیقی پاپ را مردمی میدانیم و از آن به عنوان ویترین موسیقی کشور یاد میکنیم پس باید موسیقیهای عامهپسند مناطق مختلف کشور را هم مورد توجه قرار دهیم.
به جرات میتوان گفت درگذشت سجاد رزمجو (هنرمند خطه کهکیلویه و بویراحمد) و عدم توجه رسانهها به مرگ او نمونه بارز بیتوجهی به موسیقی عامهپسند نواحی مختلف کشور است. با وجود این بیتوجهی خبر درگذشت این هنرمند در مدت زمانی کوتاه فضای مجازی و کاربران آن را تحت تاثیر قرار داد. حضور چشمگیر و تعجب برانگیز مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری سجاد رزمجو نشان از اهمیت و اعتباری دارد که حتی از سوی رسانهها نادیده انگاشته شده است.
سجاد رزمجو روز دوشنبه بیست و چهارم آبانماه پس از 11 روز دست و پنجه نرم کردن با مرگی که به دلیل سانحهای رقم خورده بود، دارفانی را وداع گفت. ماجرا از این قرار است که روز جمعه 14 آبانماه انفجاری در طبقه دوم منزلی مسکونی واقع در شهرک ولایت شهر یاسوج (متعلق به سجاد رزمجو) به تیم امداد مخابره میشود. تلاش امدادگران گویای است که نشت گاز باعث انفجار و سپس آتش سوزی شده است. حاصل تلاش آتشنشانی و گروه امداد نتیجه میدهد و در نهایت رزمجو با 80 درصد سوختگی به بیمارستان شهید بهشتی یاسوج منتقل میشود، اما شدت سوختگی زیاد است و به ناچار او را به بیمارستان سوختگی امیرالمومنین(ع) در شیراز اعزام میکنند. رزمجو به مدت 11 روز با مرگ میجنگد اما در نهایت آسیبهای وارد شده به او کارش را تمام میکند و چهره در نقاب خاک میکشد و روز چهارشنبه 26 آبان 1400 در روستای سروک یاسوج در خاک آرام میگیرد.
«شروهخوانی» سجاد رزمجو؛
با اینکه خبر درگذشت سجاد رزمجو فقط در رسانههای محلی منتشر شد و منابع رسمی خبری به مرگ او واکنشی نشان ندادند اما حضور تعداد کثیری از اهالی کهگیلویه و بویراحمد، استان فارس، چهارمحال بختیاری و خوزستان در مراسم تشییع و خاکسپاری او تعجب همگان را بر انگیخت. حضور گسترده اهالی چند استان در مراسم این هنرمند کمتر مورد توجه نشان از علاقه بخشی از عامه مردم به اوست.
اثری دیگر از زندهیاد سجاد رزمجو؛
سجاد رزمجو متولد سال 1359 فعالیت هنری خود را در اوائل دهه هفتاد آغاز کرده بود. وی در خوانندگی شیوهای منحصر به خود را داشت و در شروهخوانی و آوازهای محلی دارای تبحری خاص بود. از جمله آثار معروفِ سجاد رزمجو میتوان به آهنگ لری «برگ ریواس» با سنتور و کمانچه و آهنگ «هی بو کو یارم»، آهنگ «بی کس»، آهنگ «ایل و باره» و آهنگ «دستمال بازی» اشاره کرد.
بدرقه سجاد رزمجو توسط اهالی استانهای کهگیلویه، لرستان، فارس و...
حق و حقوق هنرمندان موسیقی عامهپسند محلی نادیده گرفته میشود
هوشنگ جاوید (موسیقیپژوه) درباره دلایل اینکه چرا هنرمندان موسیقی عامهپسند نواحی در موسیقی نواحی جایگاهی ندارند و از سوی رسانهها و مسئولان هم نادیده گرفته میشوند، گفت: یکی از مشکلات ما در سالهای پس از انقلاب این است که به هیچ وجه به دستهبندیهایی قبلی پایبند نبودهایم. در سالهای پیش از انقلاب گروههای موسیقی نواحی بر اساس تعاریفی دستهبندی شده بودند که هیچوقت بعدها مورد بررسیهای جدی قرار نگرفتند؛ یا متولیان نخواستند آنها را مورد بررسی قرار دهند.
وی در ادامه گفت: اصولا دستگاههای فرهنگی؛ وزارتخانهای چون فرهنگ و ارشاد اسلامی، میراث فرهنگی یا نهادی مثل شورای انقلاب فرهنگی، همچنین دیگر تشکلهای فرهنگی که تعدادشان کم نیست، موظف هستند به عنوان اولین کار دستهبندیهای موسیقی ایران را سر و سامان میدادند که این اتفاق هرگز رخ نداده است.
جاوید در رابطه با اینکه فعالان موسیقی عوام پسند از سوی هنرمندان موسیقی نواحی جدی گرفته نمیشوند، اینگونه توضیح داد: از طرفی بچههای موسیقی نواحی درست میگویند و از طرفی در حق این دسته از افراد که در زمینه موسیقی عامهپسند و فعال در جشنها و مراسم و عزاها فعال هستند، جفایی صورت میگیرد زیرا نادیده گرفته میشوند.
این موسیقیپژوه در ادامه توضیحاتش طی مقایسه ساز و کارهای در نظر گرفته شده پیش و پس از انقلاب گفت: در دوره پیش از انقلاب برای هر شهرستانی که اداره فرهنگ و هنر داشت یک گروه موسیقی محلی تعریف کردند که این گروه سازهایشان ترکیبی از سازهای ایرانی (مانند تنبک و سنتور) و خارجی (مانند ویلون، پیانو، کلارینت) بود. یعنی گروهها ترکیبی ساده و ارکسترال داشتند. جالب اینکه این گروهها غالبا آهنگسازانی هم داشتند که اغلبشان فارغالتحصیلان هنرستان موسیقی بودند و در استانها و شهرها فعالیت میکردند. مثلا شهری مانند اراک هم در آن مقطع چنین گروهی داشته است. نه فقط اراک بلکه هر شهر و استانی که اداره فرهنگ و هنر داشت، چنین گروههایی را تشکیل داده بود. وظیفه این گروهها اغلب راهاندازی برنامهها و اجراهای مناسبتی بوده است.
وی درباره دلیل یا دلایل قرار دادن سازهای خارجی در کنار سازهای محلی هم اینگونه توضیح داد: این شکل جدیدی بود برای اینکه میخواستند صدای سازهای فرنگی را در ذهن تمام ایرانیها جا بیندازند و مسئولان سعی داشتند موسیقی غربی را با نوای ایرانی گسترش دهند.
گروهای محلی برای سرودن اشعار و ترانهها به زبان محلی مجاب شده بودند
جاوید ادامه داد: در آن مقطع طی سازو کاری که دربارهاش توضیح دادم، برای اینکه به فرهنگ بومی هم اهمیت داده باشند، گروهها را مجاب کرده بودند که با زبان بومی خودشان شعر و ترانه بسرایند و به اجراهای آنها بپردازند. به این نوع موسیقی محلی میگفتند.
وی در پاسخ به اینکه گروههای موسیقی محلی در دسته موسیقی نواحی قرار میگیرد یا خیر گفت: نه اینها موسیقی نواحی نبودند.
این موسیقی پژوه در پاسخ به اینکه وجود ساز و کاری مشخص برای اهمیت دادن به موسیقی محلی چه خروجی داشته است، گفت: ما در همان مقطع شاهد فعالیتهای جدی گروهها هستیم و از دل همان گروهها و برنامههایشان، خوانندگان و نوازندگان خوبی به جامعه هنری معرفی شدهاند.
هر دولت که میرود مجموعه ارشاد از پایین تا بالا عوض میشود
جاوید در واکنش به اینکه وزارت ارشاد هم برای شناسایی گروهها و هنرمندان محلی اقدامی نمیکند، گفت: قضیه این است که آمارهای گروههای تشکیل شده دوره به دوره است. خیلی راحت بگویم که با عوض شدن هر دولت مجموعه وزارت ارشاد هم از پایین تا بالا عوض میشود. در اواخر دوره ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی بانک اطلاعاتی هنرمندان را تشکیل دادند و گفتند از این به بعد هنرمندان همه استانها بانک اطلاعاتی دارند. در دوره آقای احمدی نژاد این بانک اطلاعاتی از بین رفته بود چون آنهایی که از وزارتخانه رفتند، همه اطلاعات را با خودشان برده بودند. در دوره بعدتر تا بانک اطلاعاتی تشکیل دادند، دوباره کابینه عوض شد. همین الان هم اگر به دنبال اطلاعات هنرمندان شهرهای مختلف باشید، چیزی دستگیرتان نمیشود.
اطلاعات اهالی موسیقی نواحی و محلی همیشه غلط است
هوشنگ جاوید صحبتهایش را اینگونه ادامه داد: این را هم در نظر داشته باشید که اغلب فعالان موسیقی نواحی در روستاها زندگی میکنند و به اینترنت دسترسی خانگی ندارند تا مشخصات و اطلاعاتشان را در بانک اطلاعاتی ثبت کنند. آنها برای اینکار باید به دفتری در شهر بروند، اما این کار را هم نمیکنند زیرا فرصتش را ندارند که مثلا کاری چون کشاورزی و دامداری را رها کنند و به دیگر امور بپردازند. اصلا شغلشان چنین فرصتی به آنها نمیدهد. حتی اغلب فعالان موسیقی نواحی، اصلا نمیتوانند با اینترنت کار کنند و خب همه این موارد باید از سوی مسئولان و وزارت ارشاد مدنظر قرار گیرند. در نتیجه اطلاعات همیشه غلط است و آمارها اغلب اشتباه هستند یا از واقعیت فاصله دارند.
توجه به اهالی موسیقی نواحی و محلی یعنی هزینه!
جاوید با تاکید بر اینکه در این میان تعداد زیادی از هنرمندان که فعالان محلی هم جزو آنها هستند، نادیده گرفته میشوند، گفت: این نادیدهانگاری به نفع وزارت ارشاد و سازمانهای دیگر است و برای همین است که از توجه و پرداختن به برخی افراد و اتفاقات چشمپوشی میکنند. واقعیت این است هرکدام از فعالان به آمار اضافه شوند ارشاد موظف به حمایت از اوست و باید بودجهای را برایش در نظر بگیرد و مقوله بیمه هم مطرح است. همه اینها برای وزارت ارشاد و دستگاههای فرهنگی هزینه محسوب میشوند و مسئولان دلشان نمیخواهد این اتفاق بیفتد. در اصل باید اینطور باشد که مسئولان حتی آمار زاد و ولد هنرمندان نواحی را بدانند، اما فعالان محلی را اهل موسیقی به شمار نمیآورند.
دهیاران پای کار بیایند
جاوید در پایان گفت: برای کسب اطلاعات از هنرمندان موسیقی نواحی و محلی باید تمام استانداریها، بخشداران و دهیاران پای کار بیایند و به جمعآوری اطلاعات اهالی موسیقی منطقهشان بپردازند که این کار را نمیکنند. من تجربه چنین کاری دارم. من در استان گلستان و شهرستان علیآباد کتول زندگی میکنم و به من گفتند به انجمن موسیقی بیا و من هم پذیرفتم. من آمار را که دریافت کردم گفتم کامل نیست و خواستم دهیاران روستاها را در جریان بگذارند تا اگر هنرمندانی در حوزهشان زندگی میکنند آنها را به ما معرفی کنند. فقط کافی بود جلسهای آموزشی برای دهیاران بگذاریم تا کارها به خوبی صورت گیرد. اما در نهایت این اتفاق نیفتاد زیرا اداره کوچک ارشاد در علیآباد کتول بودجه این کار را ندارد.
مسئولان درباره اهالی موسیقی نواحی حرفهای خوبی زدهاند اما حمایتی وجود نداشته!
رضا مهدوی (نوازنده، پژوهشگر و کارشناس موسیقی) نیز درباره وضعیت اهالی موسیقی نواحی و محلی گفت: به طور کلی همیشه مسئولان ردههای مختلف درباره موسیقی اقوام، نواحی، آیینی و موسیقیهای محلی صحبتهای خوبی در رابطه با اینکه باید در همه سطوح حمایت شوند، داشتهاند. آنها همیشه نظرشان این بوده که طیف گسترده هنرمندان نواحی، چه به لحاظ شان و منزلت و چه از نظر بیمه و وضعیت دروان بازنشستگی باید حمایت شوند. مسئولان حتی درباره اجراهای افراد و گروههای موسیقی نواحی در جشنوارههای داخلی و خارجی حرفهای خوبی زدهاند. کلا در همه دولتها درباره اهالی موسیقی نواحی و محلی و وضعیت آنها نظرات و پیشنهادات خوبی مطرح شده. اما در نهایت تاسف آنچه دیده نشده، کمترین و حداقلیترین حمایتها بوده است.
آمارهای ارائه شده درباره اهالی موسیقی نواحی واقعی نیست
وی افزود: کلا در رابطه با وضعیت اهالی موسیقی نواحی موارد مطرح شده واقعی نیست. دستمزدهایی که مطرح میشود نسبت به وضعیت اقتصادی و تورم موجود، واقعی نیستند. آنطور که باید بیمهای وجود ندارد. طبیعتا همه این موارد آینده هنری هنرمندان را در سن و سالهای مختلف تحت تاثیر قرار میدهد. در رابطه با وضعیت هنرمندان و آینده کاری آنها هم اصلا بحث پیشکسوتان و جوانان مطرح نیست. ما جوانان نسلهای نو را داریم و نظرمان درباره آنها این است که نسبت به نسلهای قبلی باهوشتر هستند و عزمشان برای حفظ آیینهای ملی، جزمتر است. همه اینها مسئولیت ما و متولیان را نسبت به آنها سنگینتر میکند و باید حمایتهای ویژهای از آنها داشته باشیم.
ایجاد مکتبخانه در شهرها
مهدوی در پاسخ به اینکه برای سامان دهی وضعیت همه فعالان موسیقی نواحی چه تمهیداتی دارد، گفت: ما همیشه پیشنهادمان این بوده که در استانها مکتبخانههایی داشته باشیم و طی ایجاد چنین تشکلی پیران و بزرگان هر قوم بنشینند تا جوانان و نوجوانان از داشتههای آنها بهره بگیرند. این مکتبخانهها میتوانند در ادارههای ارشاد، حوزه هنری یا فرهنگسراها تشکیل شوند.
یکی از موضوعاتی که همیشه مطرح میشود این است که بزرگان موسیقی نواحی فعالان موسیقی عامه پسند را قبول ندارند و معتقدند آنها با موسیقی اصطلاحا خالتورگونه موسیقی فاخر مقامی و محلی را زیر سوال میبرند. این پژوهشگر در اینباره گفت: من این نظریه را قبول ندارم. موضوع این است که بزرگان و اساتید وقتی مورد بیتوجهی قرار میگیرند، احساسشان این است که نوجوانان و جوانان میخواهند جای آنها را بگیرند و نگران میشوند که آن معدود توجه موجود هم ازشان دریغ شود. به نظرم اگر عدالتمحوری سرلوحه کارها قرار گیرد و ارزشگذاریها درست انجام شود طبیعتا کسی جای دیگری را نخواهد گرفت و در این صورت بزرگان مینشینند و دانششان را در اختیار نسلهای پس از خود قرار میدهند. اما زمانی که میبییند جشنوارههای سالانه به جوانترها توجه دارند و نسبت به استادان کهنسال (با توشهایی مملو از تجربه و دانش) بیتوجه هستند، طبیعی است که مقاومت کنند و اعتراض و انتقاد خود را به هرشکل ممکن بروز دهند. اینجاست که مدیران باید وارد عمل شوند و نه با شیوه کدخدا منشی بلکه با رویهای علمی و حقیقی به مدیریت امور بپردازند.
او ادامه داد: چنین مدیریتی منابع میخواهد. بخشی از این مدیریت انسانی و بخش دیگر مسئله بودجه است که باید در کمیسیون فرهنگی مجلس و نهادهای مرتبط با موسیقی مورد بررسی قرار گیرد تا طی این تمهید، بخش مهمی از بودجه را به موسیقی نواحی و آیینی اختصاص دهند. اهالی موسیقی محلی هم از این توجه مستثنی نخواهند بود؛ چراکه آینده فرهنگ و هنر ما منوط به این توجههاست. حلقه زنجیری وجود دارد که اگر پاره شود باید خوراکمان را از خارج مرزها تامین کنیم.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در بخش موسیقی ضعیف عمل میکند
وجوه مشترک موسیقی عامهپسند محلی با موسیقی پاپ توجه مخاطب عام به آنهاست. قاعدتا با وضع سیاستها و تنظیم برنامههای مدون، میتوان از موسیقی محلی عامهپسند در جهت کسب درآمد سود برد. مهدوی در اینباره گفت: به هرحال برای توجه به اهالی موسیقی نواحی در همه بخشها باید به آثار آنها نیز پرداخته شود. ما در دهه هفتاد و هشتاد در حوزه هنری، بهترین و درخشانترین آثار موسیقی نواحی و اقوام ایرانی را در مجلدهای نفیس و وزین تولید کردیم که فروش خوبی هم داشتند. جشنوارههای آن دوران واقعا کارآمد و باشکوه بودند و میتوان گفت جشنوارههای امروزی گرتهبرداریهای ضعیفی از رویدادهای گذشتهاند. اتفاقی که باید بیفتد این است که آثار اجرا شده توسط گروههای در جشنوارهها با کیفیت عالی رسما منتشر شوند و توسط رایزنهای فرهنگی به مخاطبان داخلی و خارجی ارائه و معرفی شوند. در این صورت است که هنرمندان مناطق مختلف و آثارشان نادیده گرفته نمیشوند.
وی افزود: متاسفانه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در بخش موسیقی بسیار ضعیف عمل میکند و به این دلیل است که در بخش اجراهای برونمرزی آثار افراد و گروههایمان دیده نمیشوند. در این میان صداوسیما نیز باید طی برنامهریزیهایی از هنرمندان موسیقی نواحی مستندسازی کند. طی سالهای اخیر در حقیقت کاری انجام نشده و هرچه بوده، مشت بر سندان کوبیدن بوده و حمایت به معنی واقعی و همه جانبه وجود نداشته است.
گفتگو: وحید خانهساز