در گفتوگو با مرتضی شهبازینیا مطرح شد؛
از نقش نخستوزیر قاجار در تدوین آیین دادرسی مدنی چه میدانید؟ / هوشمندی حسن پیرنیا در تدوین قانون همکاری با مدرس بود/ سهم برابر عدالتخانه و مشروطه برای مشیرالدوله
یکی از هوشمندیهای مرحوم حسن پیرنیا در تدوین اصول آییندادرسی، همکاری با مرحوم مدرس است. البته نمیتوان گفت که آقای پیرنیا در تدوین آیین نامه، توجه خاصی به مسائل فقهی داشت. این موضوع بعید به نظر میرسد. به ویژه در قانون مجازات عمومی، نظام مجازات عرفی– و نه مجازات اسلامی – را مدنظر قرار داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «از حیث اصول دادرسی حتی در قانون آیین دادرسیِ مدنی فعلی که سال ۱۳۷۹ به تصویب رسید، شاهد نوعی رجعت به قانون آیین دادرسی مدنی ۱۳۱۸ هستیم که خود متاثر از قانون اصول محاکمات حقوقیِ زمان مرحوم پیرنیا بود.» شاید همین سخن مرتضی شهبازینیا (وکیل دادگستری و استاد حقوق دانشگاه تربیت مدرس) کافی باشد تا به جایگاه شخصی وطن پرست، به نام حسن پیرنیا پی ببریم. شهبارینیا میگوید: «ایشان زمانی که وزیر عدلیه بودند، سه قانون نوشتند؛ یکی قانون اصول تشکیلات عدلیه، دیگری قانون موقتیِ محاکماتِ حقوقی و قانون سوم هم قانون محاکمات جزایی یا قانون آیین دادرسی کیفری، بود. این موارد با حمایت مرحوم سیدحسن مدرس تصویب شد.» پیرنیا ملقب به مشیرالدوله، نخست وزیر ایران در اواخر حکومت قاجار، با اینکه اولین قانون دادرسی ایران را نوشت و خدمات بیبدیلی به آیندگان ارائه کرد. با این وصف حتی کمترین صفحاتِ کتابهای آموزشی مدارس ایران به خدمات او تعلق نمیگیرد. به اعتقاد شهبازینیا: «ما شخصیتهای بسیاری داریم که متاسفانه برای مردم ناشناخته ماندهاند. این افراد حتی اگر در حکومتی خدمت کرده باشند که مورد قبول زمان حاضر نیست، نباید در سایهی آن دوره سیاسی بمانند و معرفی نشوند.» با مطالعهی این گفتگو میتوانید با خدمات کمسابقهی حسن پیرنیا بیشتر آشنا شوید. مرحوم پیرنیا ۸۶ سال پیش در ۲۹ آبان ۱۳۱۴ دار فانی را وداع گفت.
مرحوم حسن پیرنیا نخستین قانون آیین دادرسی مدنی ایران را نوشتند. در این خصوص چرا روحانیونِ دورهی حسن پیرنیا، مانند دورهی امیرکبیر دست به اعتراض نزدند؟
این مساله را باید در قالب تفاوت زمان تحلیل کرد. در زمان مرحوم پیرنیا، مشروطه اتفاق افتاده بود؛ یعنی نهضت قانون طلبی در ایران به نتیجه میرسد. مهمترین خواست مردم در جریان نهضت مشروطیت، تاسیس پارلمان و عدلیه بود. آنها میخواستند قدرت شاه محدود شود و مملکت بر اساس قانون مصوب مجلس اداره شود و عدلیه هم بر اساس قانون به شکایات و دعاوی رسیدگی کند. لذا باید گفت در این دوران زمینهای فراهم شد تا مرحوم پیرنیا اولین آیین دادرسی را تهیه کند.
این را هم باید اضافه کرد که کار ایشان منحصر به قانون آئین دادرسی نیست و ایشان در چند مقطع، در زمینهی قانونگذاری در حوزهی دادگستری نقش داشتهاند. در جریان تهیه نظامنامهی عدالتخانه که بعد از مشروطه تنظیم شد و از جمله اسناد مهم مشروطه به حساب میآمد، حسن پیرنیا در کمیسیون مربوطه عضویت داشت. کارهای اساسی در آن کمیسیون انجام شد. در حقیقت نظام نامهی عدالتخانه، بنیانِ راهاندازیِ دادگستری است. بعدها ایشان زمانی که وزیر عدلیه بودند، سه قانون نوشتند؛ یکی قانون اصول تشکیلات عدلیه، دیگری قانون موقتیِ محاکماتِ حقوقی (که همین قانون آیین دادرسی مدنی است) و قانون سوم هم قانون محاکمات جزایی یا قانون آیین دادرسی کیفری، بود. این موارد با حمایت مرحوم سیدحسن مدرس تصویب شد. آقای مدرس که وجههی فقهی برجستهای هم داشت، از پیرنیا حمایت کرد. در نتیجه مرحوم پیرنیا ضمن چنین حمایتی، توانست این قوانین را بدون وجود هجمهای اعتراضی به سرانجام برساند.
باید توجه داشته باشیم که ما پیشتر آیین دادرسی در ایران نداشتیم و مجتهدین حل و فصل اختلافات را برعهده داشتند و طبیعی بود که بدون نظامنامه و آئین رسیدگی، تشتت رویه و آراء روحانیون در احکام صادره وجود داشت. در نهایت با تصویب این قانون، رویهها در باب حل و فصل اختلافات تا حد زیادی یکپارچه شد. البته کم و بیش طبیعی بود که مخالفتهایی از سوی برخی روحانیون صورت بگیرد. اما در کل حمایت مرحوم مدرس، نقشی اساسی در این زمینه داشت. در قیاس با زمان مرحوم امیرکبیر باید گفت که چنین حمایتی از سوی جامعهی روحانیت در قبال امیرکبیر وجود نداشت. ضمن آنکه امیرکبیر اتفاقا طرفدار قضاوت فقها و روحانیون بود و علت اختلاف امیرکبیر با برخی روحانیون مثل امام جمعه وقت تهران و شیخ الاسلام تبریز بیشتر به سیاست مربوط بود تا مساله قضاوت.
خواستههای آزادیخواهانهی مردم تا چه میزان در آیین دادرسی مذکور درج شده بود؟
تاسیس عدلیه و قانون دادرسی، تحول مهمی بود و خودش فینفسه منعکسکننده خواست مردم مبنی بر تحقق مشروطه بود؛ به هر حال از جامعهای شدیدا بینظم و بیقانون و استبدادزده، وارد مشروطیت و حاکمیت قانون میشویم. البته اینکه توقع داشته باشیم که این قوانین استانداردهای حقوق بشری عصر حاضر را تامین کرده باشند، توقع زیادی است. ولی در استانداردهای آن زمان باید گفت که قوانین مذکور بسیار پیشرو بودند. چه بسا که آن قوانین در عصر امروز هم قابل توجه هستند. یکی از دلایل این موضوع احتمالا این است که مرحوم پیرنیا ملقب به مشیرالدوله، در دانشکده حقوق مسکو تحصیل کرده بود. ظاهرا او به زبان انگلیسی و روسی و عربی و فرانسه هم تسلط داشته و به همین جهت با قوانین روز دنیا آشنا بود. نکته جالب این است که مشیرالدوله در قانون اساسیِ مشروطیت هم نقش ایفا کرد و در آن مورد خاص، کارهای تطبیقی را در قیاس با قوانین اساسی کشورهای دیگر به عهده گرفت. با این مطالعات تطبیقی و استفاده از تجارب دیگران، طبیعی است که این قوانین از استانداردهای مناسبی در قبال خواستههای آزادیخواهانهی مردم برخوردار باشند.
آیا با کنار رفتن سلسه قاجار این قوانین لغو شدند یا اینکه در دورههای بعدی هم مورد استفاده قرار گرفت؟ آیا قانون آییندادرسی که حسن پیرنیا در آن نقش اول را داشت، هنوز ماندگارند؟
ببینید؛ مرحوم پیرنیا در دوران استبداد صغیر (یعنی زمانیکه محمدعلی شاه با مشروطیت مخالفت کرد و مجلس را به توپ بست تا فتح تهران)، باز هم در کابینه حضور داشت. این یکی از انتقاداتی است که به ایشان وارد میکنند که چرا در دولت استبداد صغیر حضور یافت. برخی این موضوع را عنوان میکنند که مرحوم پیرنیا با حضور خود در آن دوران نشان داد که به مشروطیت اعتقاد راسخ ندارد. اما بعید به نظر میرسد این انتقاد وارد باشد. به نظر میرسد مرحوم پیرنیا در آن دوران به حضور خود در دولت ادامه داد تا اساس عدالتخانه و اجرای این قوانین را حفظ کند. بعضی از این قوانینی که مشیرالدوله در تصویب آنها نقش داشت، قبل از استبداد صغیر و برخی از آنها بعد از استبداد صغیر با کمک مرحوم مدرس در دورههایی که مرحوم پیرنیا وزیر عدلیه بودند، تصویب شدند. اجرای برخی از این قوانین در دوران حکومت پهلوی ادامه داشت. البته بعضا قوانینی هم جایگزین شدند. در مجموع استخوانبندیِ قوانین دادرسی در حکومت بعدی، همان مجموعه قوانینی بود که به همت مرحوم پیرنیا و با کمک مرحوم مدرس به عنوان رئیس کمیسیون عدلیه در مجلس دوم تصویب شده بود.
آیا محتوای این قوانین به دوران ما هم منتقل شدند؟
همینطور است. ما بعد از انقلاب تحولات قانونگذاری شدید و زیادی را در زمینه قوانین قضائی و دادرسی از سر گذراندیم. هر چند تشکیلات دادگستری متفاوت شد؛ ولی نهایتا از حیث اصول دادرسی حتی در قانون آیین دادرسی مدنی فعلی که سال ۱۳۷۹ به تصویب رسید، شاهد نوعی رجعت به قانون آیین دادرسی مدنی ۱۳۱۸ هستیم که خود متاثر از قانون اصول محاکمات حقوقیِ زمان مرحوم پیرنیا بود. به هر حال در آن قوانین با استفاده از تجارب دیگر کشورها، اصول دادرسی بیان شده بود و این اصول کماکان در قوانین ما وجود دارند.
پس باید گفت که ایشان در تاسیس ساختارهای دادگستری تاثیر عمیقی گذاشتهاند.
بله؛ همینطور است. ایشان در تاسیس بنیانهای اصلی و ساختارهای دادگستری، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند. حتی در زمانی که نخستوزیر بود، در آنجا هم با اینکه دغدغههای مختلفی را دنبال میکرد مثلا با دخالت بیگانگان (روسیه و انگلیس) در ایران مخالف بود، حاکمیت مطلق بلژیکیها بر خزانهداری کل ایران را لغو کرد ولی در کنار این دغدغهها همیشه دغدغه عدالتخانه و دادگستری در مرکز توجه ایشان بوده. در دوران نخست وزیری، تیمورتاش را به عنوان وزیر عدلیه انتخاب کرده که به خاطر دانش کم مورد انتقاد قرار گرفته ولی در این مورد هم برخی میگویند که مرحوم پیرنیا، تیمورتاش را به جهت قاطعیت در عمل و تصمیمگیری، انتخاب کرد. به هر جهت پیرنیا نیاز به یک عدلیه قدرتمند و قاطع را احساس میکرده و لذا تیمورتاش به این منصب انتخاب میشود. در مجموع به جهت حساسیت پیرنیا به عدلیه و دادگستری، میتوان ردی از عملکرد ایشان در استقرار عدلیه را در تمام دورههای خدمتش به چشم دید و میشود گفت که در شکل گیری عدلیه در کشور ما قبل از هرکسی و شاید هم بیش از هر کس دیگری نقش داشتهاند.
حسن پیرنیا در کشورهای مختلفی (از جمله روسیه) حضور داشت؛ حال چه به عنوان نمایندهی دولت و چه به عنوان دانشجو. سوال این است که ضمن اطلاع ایشان از قوانین کشورهای خارجی، به نظر شما، آییندادرسی مذکور، شبیه قوانین کدام کشورها تنظیم شد؟ آیا آییندادرسی، صرفا ترجمان قوانین کشورهای دیگر بود یا یک نوع نوآوری در آن دیده میشود؟
حضور مرحوم پیرنیا در روسیه تقریبا همزمان با انقلاب در آن کشور است. لذا در آن زمان، شاید ریشههای حقوقی روسیهی تزاری نسبت به سایر کشورهای اروپایی چندان تفاوتی نداشت الا اینکه در اروپای غربی مشروطیت مستقر شده بود و قوانین مدون وجود داشت. ظاهرا ایشان به زبان انگیسی، روسی و عربی تسلط داشتند و میتوان احتمال داد که از عموم قوانین کشورهایی که به زبان آنها آشنایی داشت، بهرهای گرفته است. این مساله در قانون اساسیِ مشروطه به چشم میآید. لذا به نظر میرسد او به نظامهای حقوقی مختلف مراجعاتی دارد. ظاهرا در اصول محاکمات حقوقی از قانون فرانسه استفاده کرده است.
گفتید آقای مدرس هم در تدوین نخستین آیین نامه دادرسی همکاری داشتند. نگاه شرعی و فقهی چه جایگاهی در این قوانین داشت؟
یکی از هوشمندیهای مرحوم پیرنیا در تدوین این اصول، همکاری با مرحوم مدرس است. البته نمیتوان گفت که آقای پیرنیا در تدوین آیین نامه، توجه خاصی به مسائل فقهی داشت. این موضوع بعید به نظر میرسد. به ویژه در قانون مجازات عمومی، نظام مجازات عرفی– و نه مجازات اسلامی – را مد نظر قرار داد. البته آیین دادرسی مدنی یک حقوق شکلی جدید است که کمتر از شاخههای حقوق ماهوی مثل قانون مدنی و قانون مجازات امکان اقتباس از فقه وجود داشته. فقهالقضا وجود داشته ولی متفاوت از آئین دادرسی به مفهوم امروزی است. بنابراین میتوان گفت که این قوانین، بیشتر متاثر از قوانین کشورهای اروپایی است.
اگر جامعهی روحانیتِ زمان آقای پیرنیا را بخواهیم با جامعهی روحانیان زمان امیرکبیر مقایسه کنیم، آیا میتوان گفت که روحانیون در زمان حسن پیرنیا، به نوعی از روشنفکری و روشنبینی رسیده بودند؟
بخشی از این موافقت و عدم اعتراض، به استقرار مشروطه بازمیگردد. همانطور که میدانیم، روحانیت هم نقش مهمی در مشروطه داشت. به طور کلی فضای موجود در آن دوره متاثر از مشروطیت بود و مخالفت با مشروطه بسیار کار خطرناک و سختی بود و عواقب داشت. از این جهت مخالفت جدی با پیرنیا صورت نمیگیرد. البته این موضوع (نبود اعتراض) مطلق نبود. مخالفتهایی وجود داشته و برخی مخالفت خود را عیان هم کردند، اما این مخالفتها چندان جدی نبود و جایگاه اقلیتی داشت. در این میان، به ویژه نقش مرحوم مدرس را نباید فراموش کنیم.
هرچند فاصله زیادی بین این دوران (دوران امیرکبیر و دوران پیرنیا) وجود ندارد ولی با این وصف، در همین فاصله، فضا خیلی متحول شده بود. . به عنوان نمونه روابط ایران با کشورهای خارجی بیشتر شده است. کسانی در ایران حضور داشتند که پیشرفتهای کشورهای خارجی را دیدهاند و انتظاراتی نزد آنها ایجاد شده بود. در همین دوران است که رسالهی «یک کلمه» در دهه ۱۲۴۰ توسط میرزا یوسف خان تبریزی نوشته میشود. این رساله در راستای ایده حکومت قانون و مشروطیت تدوین شد. اندیشهی مشروطیت در چنین فضایی شکل میگیرد و بسیاری از روحانیون از آن حمایت میکنند. ایده رسالهی یک کلمه برخورداری از قانون به سبک و سیاق کشورهای اروپایی بوده اگر این رساله را بررسی کنیم، نویسنده دو دغدغهی اساسی دارد. اول اینکه حکومت و شاه را راضی کند و دوم اینکه ثابت کند قانون در تعارض با شرع تبیین نمیشود و برای این کار استدلال میکند. علمای برجسته از چنین روندی حمایت میکنند. به همین دلیل میتوان گفت، به قول شما، فضای موجود متفاوت از فضای دوران امیرکبیر بود. در دوران پیرنیا حوزههای علمیه بیشتر با حاکمیت قانون و اقتضائات حاکمیت قانون که مهمترین آنها تاسیس عدالتخانه بود، آشنا میشوند. ضمن آنکه همانطور که عرض شد، اگرچه امیرکبیر هم برای تشکیل عدلیه کوشید ولی درصدد این نبود که قضاوت را از فقها و روحانیون بگیرد و اگر اختلافی با برخی روحانیون داشته به نظر میرسد مربوط به امور دیگری بوده.
با توجه به ملیگرایی شدید مرحوم پیرنیا، نحوهی برخورد او را با جنبش جنگل چگونه تحلیل میکنید؟
آقای پیرنیا به شدت مخالف دخالت و حضور خارجیها در ایران بود. چه روسیه و چه انگلیس و بلژیک و غیره. تلاش زیادی هم در این زمینه انجام داد. میرزا کوچک خان هم از طرفداران مشروطه بود و بعد از دوره استبدادصغیر که با حکومت مرکزی در افتاد، احتمالا این روابط تحت تاثیر قرار گرفته ولی نقل است که مشیرالدوله هیاتهایی را برای میانجیگری و همچنین هشدار در مورد برخی اطرافیان و خطرات نزدیکی به روس نزد میرزا کوچک خان فرستاده است.
او در حوزهی تاریخنویسی هم اهل نظر بود. چه ویژگی خاصی برای کتاب «تاریخ باستان» نوشته آقای پیرنیا میتوان تبیین کرد؟
بله؛ ایشان در تاریخنویسی هم چیره دست بودهاند. تسلط ایشان به زبانهای فرانسه، انگلیسی، عربی، روسی و حتی یونانی باعث شده که امکان گستردهای برای استفاده از منابع تاریخی داشته باشند و اطلاعات دسته اولی ارائه کنند که هنوز هم مورد توجه است و مخاطب دارد. او به تاریخ ایران توجه ویژهای داشت. یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی پیرنیا، حس میهندوستی و روحیهی استقلال طلبی اوست که قابل کتمان نیست. بر اساس همین ویژگیها، به تاریخ کشور خودش هم توجه ویژه دارد. به همین دلیل به تاریخ ایران میپردازند. او یک مورخ شناخته شده است. به زعم برخی از استادان برجسته تاریخ، کتاب تاریخ باستان او سرآغاز فصل نوی در تاریخنویسی ایران است و حتی او را احیاگر تاریخ ایران باستان میدانند.
ضمن چنین خدماتی از سوی حسن پیرنیا، با این وصف در کتب درسی کشور، چندان به او و خدماتش پرداخته نمیشود. علت چیست؟
ما شخصیتهای بسیاری داریم که متاسفانه برای مردم ناشناخته ماندهاند. این افراد حتی اگر در حکومتی خدمت کرده باشند که مورد قبول زمان حاضر نیست، نباید در سایهی آن دوره سیاسی بمانند و معرفی نشوند. پیرنیا خدمت شایانی به ایران کرده و به نظرم حتی در مناصبی که به عهده گرفت، هدفش بیشتر خدمت به ایران بود تا تصدی مشاغل سیاسی در یک حکومت. خصوصا اینکه پیرنیا روحیهی استقلالطلبی خاصی داشت و امضایش نه فقط پای هیچ قرارداد استعماری نیست، بلکه تلاش زیادی برای خروج روس و انگلیس از کشور و بیاعتبار کردن قرارداد آنها در مورد ایران داشت. این شخصیتها باید مورد توجه قرار گیرند و معرفی شوند.
به عنوان سوال آخر، در قیاس حسن پیرنیا با دکتر مصدق و امیرکبیر، چه مولفههای مشترکی را میتوان بین این سه شخصیت ابراز داشت؟
اگر بخواهیم مولفهی مشترکی را نام ببریم، میتوان به میهنپرستی و دلسوزی آنها اشاره کرد. آنها خواهان پیشرفت و بازسازی ایران بودند. از حضور بیگانگان در ایران استقبال نمیکردند. استقلالطلبی در تلاشهای آنها به چشم میآید. آقای پیرنیا در حوزهی تخصصی خود، در قیاس با امیرکبیر، زمینهی بسیار بهتری داشت تا فعالیتهایش را به فرجام برساند. در دوران مسئولیت مرحوم پیرنیا فرصت ایجادِ زیرساختهای حاکمیتِ قانون، به عنوان یک دستآوردِ مهم بشری، بیشتر فراهم بود. در حقیقت میتوان گفت که بخت با او یار است که در اروپا تحصیل کرد، زبانهای مختلف میدانست و مسئولیتها و فعالیتهایی نیز در کشورهای اروپایی داشت و با مفهوم مشروطه و دادگستری نوین و استناداردهای آن اشراف داشت. فضای سالهای نخست مشروطه هم جز در دوره محمدعلی شاه، مناسبتر بز قبل بود. این موارد در پیشبرد اهدافش، به او یاری رساند. او فقط به سیاستِ صرف بسنده نکرد و در ساختارسازیها، بسیار نقش داشت. از آنسو در دوران مسئولیت مرحوم دکتر مصدق، وضعیت دیگری را شاهد هستیم. حدود ۵ دهه از مشروطه گذشته و ساختارهایی ایجاد شده بود. نقش دولت و پارلمان تا حدی جا افتاده بود. مداخلات خارجی در این زمان حداقل به ظاهر کمتر بود. هر چند حضور آمریکا در سیاست جهانی بیشتر به چشم میآمد که این موضوع در نوع روابط روسیه و انگلیس با ایران تاثیراتی را بر جای میگذاشت. در این زمان ماهیت پُست نخستوزیری، تفاوتهایی با نخستوزیریِ عهد قاجار داشت. با این حال همه این افراد یک ویژگی مشترک دارند؛ آنهم میهن دوستی و استقلالطلبی است.
گفتگو: سیدمسعود آریادوست