رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران:
حقوق مادی درامنویس در هر شکلی از اجرا باید پرداخت شود/ ریشه بدبختی یا خوشبختی تئاتر ایران را باید در برخورد با ادبیات نمایشیاش جست/ وظیفه مدیرانِ مسئولیتپذیر «نهادسازی» است
رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران از ابتکار این کانون برای حمایت جامع از ادبیات نمایشی و ساحت نمایشنامهنویس خبر داد و گفت: اگر ایران تئاتر ملی ندارد به این دلیل است که سالها به ادبیات نمایشی ایران بیتوجهی و به درامنویسان ایران بیمهری شده است. واقعیت این است که ریشه بدبختی یا خوشبختی تئاتر در ایران یا هر کشوری دیگر را باید در برخورد با ادبیات نمایشی و نمایشنامهنویسان آن کشور جست نه جایی دیگر.
به گزارش خبرنگار ایلنا، به تازگی یک رویداد مهم و نو در عرصه نمایشنامهنویسی ایران تحت عنوان «پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰» جریان پیدا کرده که به نظر میرسد هدف اصلیاش واکنش روشن به دو سه دهه کم توجهی و حذف تدریجی جایگاه نمایشنامه در ایران بوده و یکی از اهداف کوتاه مدتتر آن، نیز گذار از روزگار کرونایی است. هرچه بوده گامی بسیار مهم و قابل اعتنا از سوی هیات مدیره کانون نمایشنامهنویسان، پس از موفقیت ماندگار نخستین کنفرانس ملی نمایشنامهپژوهی ایرانست که با حمایت موسسه سپندار جاودان خرد و با دبیری پروفسور فرهاد ناظرزاده کرمانی برگزار شد. برای تبیین اهداف و اهمیت موضوع و چگونگی طرح و اجرای این پروژه تازه با محمد عارف (رئیس کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران) به گفتگو نشستهایم. محمد عارف، عضو هیات علمی دانشگاه با درجه دانشیاری است که ریاست دوره دهم هیات مدیره کانون را به عهده دارد.
لطفا از پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰، طرح و چارچوب آن بگویید.
پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰، یکی از ده برنامه اساسی در اهداف هیات مدیره دهمین دوره کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر، مبتنی بر ضرورتهای معنوی و مادی درامنویسی در ایران پیریزی شد و کوشید که در حد امکان مطابق با اهداف پیشبینی شده، اجرا بشود. حدود دوازده نشست پی در پی با بدنه فکری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتیم که در آخر با پهنا/ژرفانگری که در فراخوان و شیوهنامه منتشر شد، به انجام رسید. پروژهای که با پژوهشهای میدانی و اسنادی هدفمند مطرح شد و از همه نظر به نفع نمایشنامه و نمایشنامهنویسان است. ما برای رسیدن به دورنمای پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰ پروپوزالی را تعریف کردیم و طی دوازده نشست حضوری با مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی و مدیر دفتر انتشارات نمایش به این نتیجه رسیدیم. بخشی از رهیافت ما که به استقلال نمایشنامه و نمایشنامهنویس منجر میشد مطالعات مردمنگاری یا فولک تئاتر بود. ما در این پروژهی کوتاه مدت با اهدافی مهم قدم برداشتیم که هر کدام در جای خود قابل بررسی و تعمیم است:
۱. تولید حرفهای نمایشنامههای قابل اجرا برای تقویت ادبیات نمایشی ایران.
۲. کارآفرینی و فراهمسازی امکان تولید و انتشار متون نمایشی ایرانی (فقط اعضای کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران).
۳. حمایت قانونمند از کسب و کار حرفهای نمایشنامهنویسان کانون در دوران همهگیری بیماری کووید ۱۹. (تبدیل تهدید به فرصت).
۴. تولید متون دراماتیک ارزشمند ایرانی با گرایشهای موضوعی آزاد و متنوع مبتنی بر ابعاد گوناگون مردم شناختی.
۵. راهبری تولید تکوینی نمایشنامهها با هدایت و نظارت حرفهای شورای علمی و هنری ناظر بر پروژه.
۶. ذخیرهسازی نمایشنامههای تولیدی در بانک نمایشنامه ایرانی برای پساکرونا، در دفتر پژوهش، آموزش و انتشارات جهت دسترسی هنرمندان و مخاطبان سراسر کشور.
این شش بند مانند اصل پروژه ۱۴۰۰ کاربردی/مهارتی و نو و نگاهی قابل تحسین به درامهای ملی/ بومی است. برای ادامه سالانه این روند یعنی پروژه نمایشنامهنویسی در قلمرو موضوعات ایرانی و مردمنگاری امیدوارید؟
البته همینطور است. پروپوزالی که ما تعریف کردیم و با مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در میان گذاشتیم گستردهتر از یک رویداد کوتاه مدت کرونایی است. این طرح چنانچه ادامه پیدا کند نمایشنامه و نمایشنامهنویس به لحاظ حقوقی و حقیقی به سمت جایگاه معتبر خود حرکت خواهد کرد. گذار آسانی از بحران کرونا، یکی از دلایل عمده برای ایجاد چنین رویدادی بود. ما با مطالعه و ارایه برنامهای درازمدت، یکی از نیازهای جامعه درامنویسان ایران، را به دور از شعار، با ساز و کاری متناسب طرح کردیم. بنابراین، این رویدادی که در حال حاضر به نتیجه رسیده، گام اول و اساسی آن است و لزوما مرتبط با دوران کوتاه کرونا نیست. ما بر اساس تئوری «نیاز و نهادِ» مالینوفسکی به بیان مسئله پرداختیم و پیشنهاد دادیم. پنجاه درصد دیگر این ماجرا به نهاد اصلی فرهنگ و هنر ایران، یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مربوط میشود که خوشبختانه با موافقت و حمایت آنها مواجه شدیم. این طرح در واقع دغدغه ما برای اجرا شدنی بود، کروناویروس هم به انجام آن بیشتر کمک کرد. بنابراین به عنوان یکی از دغدغههای مهم هیات مدیره کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران، گسترش نمایشنامهنویسی با اهدافی ویژه و در ابعاد گوناگون و متعدد بود که در فراخوان و شیوهنامه پروژه 1400درج شده است. در واقع اهداف ما به پیش از پاندمی کرونا مربوط میشود.
پیش از کرونا هم مطرح کردید؟
پیشتر با یک پروپوزال وسیعتر و ایرانشمولتر، تحت عنوان «پروژه ملی نمایشنامهنویسی اتاق به اتاق» بود که از ایده تا پرداخت نهایی زیر نظر شورای عالی نمایشنامهنویسان به منظور نگارش چهل نمایشنامه، توسط چهل نمایشنامهنویس کشور در طول یک سال بود. آن پروژه در شورای هنری وزارت ارشادِ وقت، متوقف شد. اما این پروژه را در هیات مدیره کانون، با ساختاری خصوصیتر ارائه کردیم. این پروژه را فقط به اعضای کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران اختصاص دادیم. خوشبختانه طی تفاهمنامهای قابل قبول و مطابق با آئیننامه کانون بین ما و دفتر پژوهش و انتشارات نمایش اجرایی شد.
چه تعداد از اعضای کانون نمایشنامهنویسان موفق به عقد قرارداد شدند؟
طبق آماری که از دبیر شورای پروژه دریافت کردم حدود ۵۵ طرح از اعضای کانون به دبیرخانه پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰ رسیده است (بعضی از اعضای کانون بیش از یک طرح فرستادهاند). از این میان، تعداد شانزده طرح انتخاب شده است. نویسندگان شانزده طرحهای نمایشی موفق هم، دعوت به امضای قرارداد شدهاند. پانزده نفر قرارداد بستهاند یک نفر از اعضا به خاطر تداخل برنامههای هنری خودش هنوز قرارداد نبسته است.
برای شما مهم بود که چه کسانی وارد قرارداد بشوند؟
از نظر من مهم این بود که پروژه اجرایی بشود، که شد. دیگر فرقی ندارد چه کسانی موفق بشوند چون پیشنهاد ما به مجموعه معاونت هنری کشور ویژه اعضای کانون بود که موافقت شد. بنابراین همه شانزده نفر از اعضای کانوناند. برای من فقط موفقیت پروژه مهم بود. مهم این بود که اولا تعدادی از اعضای محترم کانون وارد قرارداد بشوند و دوم این که این پروژه در ردیف بودجه سالانه مرکز قرار گیرد. این که نمایشنامههای چه کسانی انتخاب شود، اصلا مهم نبوده و نیست. ضمن این که اساسا پروپوزال ما فقط به نفع نمایشنامهنویسان منتخب نیست. آینده نمایشنامه در ایران هم مدنظر ما بوده است. ما در پساکرونا بیش از اکنون با فقر نمایشنامه ایرانی مواجه خواهیم بود. بنابراین، این پروژه برای کانون و مرکز و کشور در زمینه تئاتر ایرانی و ادبیات نمایشی، با موضوعات آزاد اما در قلمرو انسانشناسی تئاتر نقش مهمی ایفا میکند.
در بخش دوم فراخوان چطور؟ بخشی که به محوریت چاپ و نشر نمایشنامههای منتخب با شصت درصد پشت جلد اختصاص دارد.
در این بخش هم طبق توافقی که با دبیر شورای پروژه ۱۴۰۰ (پیرو همین طرح) داشتیم، علاوه بر پایبندی به شیوهنامه و بندهای فراخوان، قرار شد آن دسته از طرحدهندگان که طرحشان در اولویت عقد قرارداد قرار نگرفته، میتوانند یکی از نمایشنامههای کامل خود را که با اهداف پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰ سازگاری دارد (طبق شش بند مندرج در اهداف) مجددا ارائه کنند، چنانچه توسط شورای داوری پروژه تایید گردد توسط انتشارات نمایش هم چاپ خواهد شد و هم نویسندگان آن متون از امتیازات منعقده در شیوهنامه و فراخوان پروژه یعنی شصت درصد پشت جلد، برخوردار خواهند شد.
با توجه به اینکه این پروژه با این رویکرد، به نفع اعضای کانون بوده، صرفا به خاطر دوران کرونا خواهد بود یا ادامه مییابد؟
پس از چند نشست تحلیلی و تبیینی که با مدیران مرکز هنرهای نمایشی کشور داشتیم، در نتیجه درخواست ما مبنی بر حمایت قانونمند از نمایشنامهنویس (نه موردی) که در آخر سال ۱۳۹۹ صورت گرفت، برای پروژه ۱۴۰۰ ردیف بودجه ایجاد شد. یعنی مبلغی که از سوی مرکز به این پروژه اختصاص داده شده، هدیه فصلی یا مناسبتی نبوده است بلکه در شورای معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد مطرح شده و ردیف بودجه گرفته است. به تازگی هم که پیگیر چگونگی پیشرفت پروژه بودیم، با روی خوش نماینده مرکز هنرهای نمایشی با عبارت «پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۰ با این رویکرد میتواند به سنتی دائمی تبدیل شود» مواجه شدیم. بنابراین به نظر میرسد پروژه نمایشنامهنویسی ۱۴۰۱ نیز با وسعت بهتر و حمایت بیشتر، نسبت به اعضای کانون، برگزار بشود.
اگر مدیران تغییر کنند آیا این پروژه و اهداف مندرج در پروپوزالتان از رده خارج نمیشود؟
نیاز، نیاز است و وظیفه مدیران مسئولیتپذیر نیز «نهادسازی» است. فرقی نمیکند که چه کسانی مدیر باشند اگر مدیر، مدیر باشد چالهها را میبیند و چون چالهها را میبیند باید درصدد برطرف کردن آن باشد. سالهاست که در حق نمایشنامه ایرانی و نمایشنامهنویس ایرانی و نمایشنامهپژوهان ایرانی بیتوجهی شده است. نمود آن را به روشنی میتوان در تئاتر ایران دید. شما با یک مطالعه آماری یکساله در سالنهای تئاتر تهران میتوانید به تحلیلی منطبق با برداشت ما برسید. اگر ایران تئاتر ملی ندارد به این دلیل است که سالها به ادبیات نمایشی ایران بیتوجهی و به درامنویسان ایران بیمهری شده است. واقعیت این است که ریشه بدبختی یا خوشبختی تئاتر در ایران یا هر کشوری دیگر را باید در برخورد با ادبیات نمایشی و نمایشنامهنویسان آن کشور جست نه جایی دیگر.
نکته دیگر اینکه به نظر میرسد کانون نمایشنامهنویسان گامهای موثرتر و آیندهدارتری در این مدت برداشته که میتواند نویدبخش چشمانداز درخشانتر و البته علمیتر برای تئاتر و نمایشنامهنویسی ما باشد. چطور برنامهریزی شده که اینها در یک مسیر مشخص ورو به جلو حرکت کند؟
یکی دیگر از اهداف کانون، تبادل اندیشه و ایجاد زیرساختهای موثر و تعامل مستقیم با دپارتمانهای ادبیات نمایشی دانشگاههای کشور است که در این مورد هم با مدیران گروههای آموزشی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه ها هماهنگی لازم انجام شده، نامهنگاریهای رسمی نیز صورت گرفته اما به دلیل محدودیتها و مسدود شدن حضوری نشستها (ممنوعیتهای کرونایی) بین اعضای کانون با دانشجویان ارشد و کارشناسی دانشگاهها متوقف ماند. در واقع نخستین نشست مدیران گروههای آموزشی دانشگاههای جامعه هدف، با هیات مدیره کانون به رغم تعیین وقت و ساعت قرار، مصادف با آغاز کرونا شد.
مهمترین هدف کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان خانه تئاتر ایران، ثبت رسمی این پیشنهاد است که در تمام جشنوارهها و مسابقات تئاتر ایران، یکی از سه داور اصلی، از کانون نمایشنامهنویسان ایران باشد. این طرح به معنی این است که همه ارکان نمایشی ایران در راستای تقویت نمایشنامه و جایگاه نمایشنامهنویس گامهای استواری بردارند و نمایشنامه را به اعتبار واقعیاش برسانند.
از دیگر اهداف کانون نمایشنامهنویسان به ثبت رساندن حقوق مادی درامنویس در هر شکلی از اجرا در ایران و خارج از ایران، اجرای عمومی یا فستیوالی، تک اجرا یا طولانی اجراست.
با توجه به تمام فعالیتهایی که دستکم در حدود دو سال اخیر از سوی کانون نمایشنامهنویسان دیدیم، برآورد شما از سلایق و علایق نمایشنامهنویسها چیست؟ اینکه دست روی چه موضوعاتی میگذارند و چقدر تنوع موضوعی و ژانری داریم؟
به نظر من، البته در این مجال اندک که شما در اختیار قرارم دادید میتوانم بگویم که سلیقه اغلب نمایشنامهنویسان فعلی، موضوعات جامعهنگاری، یا جمعیتنگاری و نه حتی جامعهشناسی است. یکی از دلایل مهم جاودانگی رادی، ساعدی، خلج، استاد محمد، بهرام بیضایی و این دست از درامنویسان پیشین، پرداختن به مضامین انسانشناسی فرهنگی بوده است. در واقع اینگونه باید بگویم که راز جاودانگی درامنویسان در تامل و پژوهش در زمینه مردمنگاری، با ابعاد گوناگون و متدلوژیهای انسانشناسی بوده و خواهد بود. شوربختانه نسل جدید تئاتر ایران چندان توجهی به فرهنگ مردم ندارند. نگاهی به آینده هم ندارند. نئوکلاسیکها معتقد بودند که با تکیه بر گذشته و نگاهی دور به آینده، اکنون را میتوان خوب ساخت. در حالی که در حال حاضر تعداد درامنویسانی که از تمدن و فرهنگ و بنمایههای مردمی ایران برای درامهای خود بهره میبرند، اندک شده است. ایران کشوری متمدن با سی قوم بزرگ و فرهنگها و متلهای گوناگوناند که در کنار هم زندگی میکنند. هر یک از اقوام یا قبایل ایران پر از رمزها و رازها و ادبیات کهن و اساطیر و حکمتها هستند. جهان هنر نیز منتظر دیدن و شنیدن صدای فرهنگ و تمدن مردم ایران از هر طریقی، به ویژه از طریق هنرهای نمایشی است. آیا تئاتر ما توانسته از زبان ما و فرهنگ ما با دنیا حرف بزند؟ به نظر من در حال حاضر ظرف و مظروف تئاتر در ایران غالبا هر دو غربی است. تئاتر مبتنی بر فرهنگ ایرانی اندک شده است. اساسا ظرف تئاتر و سینما که غربی است لااقل مظروف آن باید و حتما ایرانی باشد. به امید آن روز که تئاتر ایران مانند سینمای ایران، مانند کشتی ایران در جهان صاحب کرسی و نام بشود و این مهم هرگز ممکن نخواهد بود مگر این که متکی بر نمایشنامههای ایرانی باشد.