یادداشتی از سیدمحمود کمال آرا؛
آینده اندیشی و آیندهپژوهی چیست و چه الگوهایی دارد؟
سیدمحمود کمال آرا (بنیانگذار مرکز اندیشه ورزی اکو) مینویسد: باتوجه به تفکیک آیندهپژوهی از پیشگویی، غیبگویی و پیشبینی؛ اگر شخصی به شما گفت: من آینده را میشناسم، آینده این است، پس این کار را بکن؛ در این صورت با شتاب از او فرار کنید.
پیشگویی، غیب گویی، پبیش بینی و آینده اندیشی از مفاهیمی هستند که در مباحث آینده شناسی، تفکیک آنها با توجه به شباهتهایی که وجود دارد، ضروری به نظر میرسد. پیشگویی مبتنی بر خرافات و بدون بنیاد عقلی است و در قالب کلی گویی بیان میشود. غیب گویی خارج از حوزه فهم و ادراک بشر است. در پیشبینی با فرضیات ثابت و مشخص، چگونگی پیدایش آینده حتمی بیان میشود.
پیشبینی در پی شناخت آینده، اما آیندهاندیشی و آیندهپژوهی به دنبال شناخت و تغییر است. آینده مورد نظر آیندهاندیشان، ترکیبی از خواستها و واقعیتهاست و بر ارزیابی امکان تحقق خواستهها در آینده و دیدن آیندهی مناسب با توجه به وضع محیط تاکید دارد. آیندهاندیشی شناخت بر اساس رویکرد تجویزی و هنجاری است؛ یعنی تمرکز بر شرایطی که آینده باید دربردارندهی آن باشد، درحالی که پیش بینی بر اساس رویکرد تحلیلی-توصیفی صورت میگیرد، یعنی شناخت آنچه در آینده ممکن است رخ دهد. بنابراین آیندهاندیشی و آیندهپژوهی بیش از آنکه علم دقیق باشد، هنر است. فرایندی نظاممند و برپایهی نظر است. در پیشبینی انگیزهای برای شکل دهی و ساخت آینده وجود ندارد، در حالی که در آیندهاندیشی باور عمومی و مشارکت جمعی برای تحقق چشماندازی از آینده و ساخت آن است، آینده پیشبینی نمیشود، بلکه اختراع میشود.
آیا آینده قابل پیشگویی است؟
با توجه به تفکیک آیندهپژوهی از پیشگویی، غیبگویی و پیشبینی، به هیچ عنوان با قاطعیت نمیتوان از آینده سخن گفت. اگر شخصی به شما گفت: من آینده را میشناسم، آینده این است، پس این کار را بکن؛ در این صورت با شتاب از او فرار کنید. آینده قابل پیشگویی نیست و هیچکس در هیچ کجا با قاطعیت کامل نمیداند آینده چگونه خواهد بود، با این همه اصل غیرقابل پیشگویی بودن آینده، به این معنا نیست که نگران آینده نباشیم و تنها به بخت و اقبال به جای سرنوشت تکیه و اعتماد کنیم یا اینکه منتظر بمانیم هر وقت بحرانهای ناگهانی تازهای فرا رسید، بدون طرح و برنامه قبلی خود را به امواج بحرانها بسپاریم. برعکس، این اصل حکم میکند که در برابر آینده، موضع مناسبتری اتخاذ کنیم؛ نه در پی پیشگویی قطعی آینده باشیم، نه امور را به سرنوشت و قضا و قدر وانهیم و نه بدون طرح و برنامه قبلی پیش برویم. بنابراین آیندهاندیشی و آیندهپژوهی با توجه به این ضرورت، قابل تعریف است.
آیندهاندیشی مشتمل بر تلاشهایی است که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع، الگوها و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای آنها میپردازد. آیندهاندیشان به دنبال کشف، ابداع، ارائه، آزمون و ارزیابی آیندههای ممکن، محتمل و بهترند. آنان انتخابهای مختلفی دربارهی آینده، فراروی انسانها قرار میدهند و در انتخاب و پی ریزی مطلوبترین آینده، به آنان کمک میکنند.
روشها و الگوهای آینده اندیشی
از این رو آیندهاندیشی رشتهای مستقل است که به شکلی روشمند به مطالعهی آینده میپردازد. این رشته، تصاویری از آینده در اختیار ما قرار میدهد تا در زمان حال، بر اساس این تصاویر بتوانیم به شکل کارآمدتری تصمیم گیری کنیم. آیندهاندیشی علم و هنر کشف آینده شکل بخشیدن به آیندهای مطلوب است، بنابراین آیندهاندیشی و آیندهپژوهی به محققان کمک میکند تصویرهای خویش را از آینده (ایدهها، دغدغهها، امیدها، باورها و علایقشان در خصوص آینده) محک بزنند و شفاف کنند تا کیفیت تصمیمهایی که برای آینده میگیرند، بهبود یابد. آیندهاندیشی به جوامع و نظامها نیز کمک میکند تا تصویرها و اقدامهای خود را برای آینده، بهتر تعریف کنند و با ایجاد تصویرهای مثبت از آینده و طرح ریزی و تصمیم گیری بر اساس این تصویرهای مثبت اقدام کنند.
انتخاب روش، بستگی به عنوان و موضوع مورد بررسی دارد. در آیندهاندیشی نیز با توجه به موضوع مورد پژوهش، میتوان از روشهای مختلف بهره گرفت؛ روشهای پیمایش موضوعات، پویش محیطی، تحلیل swot، برونیابی روند، مشاوره با خود، تحلیل اثرات متقابل، طوفان مغزی، دلفی، پیش بینی نبوغ آمیز، سناریونویسی، پانل، فناوری حیاتی، نگاشتن مسیر فناوری، معنی متون، پاییدن، تحلیل ریخت شناسی، تحلیل محتوا، تحلیل ثبت اختراع، خیالپردازی علمی، روش درخت تصمیم، نقشه راه، پسنگری، مدلسازی، شبیهسازی، چشم اندازسازی از جمله روشهای مورد استفاده در آیندهاندیشی میباشد. روشهای یادشده را میتوان به چهار دسته کلی؛ اکتشافی و هنجاری و کمی و کیفی تقسیم کرد.
روشهای اکتشافی در پی کشف آیندهاند. این روشها از زمان حال شروع میکنند و رو به سوی آینده دارند و به اصطلاح رو به بیرون هستند و تلاش میکنند تحت شرایط مختلف کشف کنند که کدام آینده، رخ میدهد. نقطه شروع این روشها در زمان حال است. در مقابل این روشها، روشهای هنجاریاند که رو به دروناند. این روشها از موقعیتی مطلوب در زمان آینده شروع میکنند و به زمان حال میرسند و چگونگی تحقق آن موقعیت مطلوب را بررسی میکنند. در واقع نقطه شروع این روش ها، نقطهای زمانی در آینده است.
روشهای کمی مبتنی بر اعداد و ارقام است و پیشرفتها و توسعههای آتی را در قالب کمی ارائه میکند. نخستین تلاشهای غیر معمول برای اطلاع یافتن از آینده، با کمک ریاضیات و آمار انجام شد. در این روشها تکنیکهای عددی قوی توسعه یافتند.
در مقابل این روشها روشهای کیفی قرار دارند که مبتنی بر نظرها و قضاوتهای کیفی هستند. در دهه ۱۹۶۰ موسسه رند، روشی را خلق کرد که میتوانست دورنمایی از آینده را نشان دهد. این روش که به نام دلفی نامگذاری شد، آغازی بود بر خلق روشهای غیرعددی یا کیفی. اساس این روش و نیز دیگر روشهای کیفی، بر این است که به نظر فردی خبره یا کارشناس، بیش از هر چیز دیگری میتوان اعتماد کرد.
با سپاس از راهنمایی پژوهشی جناب آقای دکتر علیرضا کریمیان، عضو هیئت علمی دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی.