در نشست گرامیداشت روز «حافظ» عنوان شد:
دیوان حافظ در کنار قرآن کریم جای ثابتی در منازل ایرانیان دارد/ سوژه محوری حافظ یکی از خصوصیات ممتاز نگره عرفانیِ عرفا است/حافظ به آخرین درجه شاعرانگی دست پیدا کرده
در نشست گرامیداشت روز «حافظ» از این شاعر نامدار به عنوان بخشی از حافظه تاریخی ما ایرانیان یاد و عنوان شد: دیوان حافظ امروز در کنار قرآن کریم و دیگر کتب ادعیه، جای ثابتی را در تمام منازل ایرانیان دارد.
به گزارش ایلنا، به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت بیستم مهرماه، روز بزرگداشت خواجه حافظ شیرازی، نشست پاسداشت این شاعر و غزلسرای برجسته ایرانی را در فضای مجازی برگزار شد.
در این برنامه که سه شنبه بیست مهرماه ۱۴۰۰ برگزار شد، محمد مهدی اسماعیلی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، حسن بلخاری (رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)، کاووس حسن لی (استاد ادبیات دانشگاه شیراز)، حسن انوری (چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی)، بهاءالدین خرمشاهی (مترجم و حافظ پژوه)، محمد بقایی ماکان (نویسنده، مترجم و استاد ادبیات فارسی) و سید نجمی حسن زیدی (دانشیار دانشکده دولتی آموزشی کراچیِ پاکستان) سخنرانی کردند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در ابتدای این برنامه طی سخنانی گفت: بیستم مهر ماه هر سال به نام حافظ شیرازی نامگذاری شده است. حافظ در شعر و ادبیات فارسی یکی از قلههای فتح ناشدنی و از جمله بزرگترین مفاخر تاریخی کشورماست. وقتی در مورد حافظ صحبت میکنیم تنها از یک شخصیت ادبی ویک شاعر چیره دست سخن نمیگوئیم؛ بلکه از بخشی از هویت ملیمان سخن به میان میآوریم.
او افزود: دیوان حافظ امروز در کنار قرآن کریم و دیگر کتب ادعیه، جای ثابتی را در تمام منازل ایرانیان به خود اختصاص داده است. مردم به حافظ به عنوان لسان الغیب نگاه میکنند. او شخصیتی است که مردم در حل مشکلات و مسائلشان و زمانی که دچار تردید هستند به به دیوانش تفأل میزنند.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: هر خانواده و فرد ایرانی حکایتهای زیادی را از تعاملاتش با دیوان حافظ دارد. این نشان میدهد که امروز حافظ تبدیل به بخشی از حافظه تاریخی ما ایرانیان شده است. وقتی از حافظ صحبت میکنیم همانطور که اشاره کردم در حقیقت به او به عنوان نمادی از نمادهای هویت ملی ایرانی توجه میکنیم.
اسماعیلی گفت: به همه علاقمندان حافظ، این روز را تبریک میگویم و امیدوارم پروژهها و تحقیقات حافظشناسی در دانشگاهها و محافل علمی ما بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. هنوز هم «حافظ» ابعاد ناشناختهای دارد که نیازمند پژوهش و تحقیق است. بزرگان ادب این سرزمین تا امروز تلاشهای زیادی را در این حوزه داشته اند.
او ادامه داد: شایسته است که ادبا، بزرگان و حافظشناسان ما تلاش کنند تا ابعاد جدیدی از این هنر ماندگار حافظ که در قالب اشعاری زیبا برای همیشه در تاریخ ادبیات ما ثبت و ضبط شده است را رمزگشایی و بازنمایی کنندو امیدواریم محافل علمی و ادبی ما همچون گذشته مشحون از برکات این شاعر و غزلسرای گرانقدر باشد. این روز را به همه علاقمندان شعرو ادب فارسی، به خصوص مردم عزیز شیراز که این توفیق را دارند که در کنار حافظ باشند و هنگام دلتنگیها به حافظیه بروند، همچنین به همه ملت شریف ایران تبریک میگویم؛ به مردمی که با تفأل به دیوان حافظ به دنبال مشکل گشایی از کارشان هستند.
وزیرفرهنگ و ارشاد اسلامی در پایان سخنان خود گفت: امیدوارم این توفیق دست دهد تا به زودی در جلسهای با حضور حافظ پژوهان عزیز کشورمان در حافظیه بتوانیم بیشتر و بهتر به بررسی جایگاه و اهمیت این شاعر گرانقدر ایرانی بپردازیم.
حافظ؛ فاعلیت و خلاقیت انسان
درادامه این نشست، حسن بلخاری به ایراد سخن پرداخت و گفت: روز بیستم مهر ماه در تقویم فرهنگی و ملی ما ایرانیان به نام نامی لسان الغیب شیراز جناب حافظ شیرازی مشتهر است؛ این روز را گرامی میدارم و به روح بلند او سلام و درود الهی میفرستم و از خداوند متعال میخواهم او را در جنت، نزد انبیا، اولیا، صلحا، پاکان و نیکان محشور و مانوس بفرماید.
استاد دانشگاه تهران درادامه گفت: یکی از مفاهیم مهم در اندیشه جناب حافظ، بحثی است که ایشان در باب علم الجمال یا استحسان یا به تعبیر فرنگی آن استتیک یا زیباشناسی دارند. حافظ بنا به روایت معززی که محتمل محمد گل اندام در نخستین دیوان جمع شده از آثارش اشعار ایشان آورده اورا چنین نامیده است: و بیتکلف مخلص این کلمات و متخصص این مقدمات، ذات ملک سماوات، مولانا الاعظم الشهید و السعید، مفخر العلما، استاد الادبا، معدن لطائف روحانیه، مخزن المعارف الصبحانیه، شمس المله و الدین، محمد الحافظ شیرازی… این را محمد گل اندام میآورد. یا مثلا در ادامه میگوید که: اما به واسطه محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوا و احسان و بحث کشاف و مفتاح و مطالعه مطالع و مصباح و تحصیل قوانین ادب و تجسس دواوین عرب، به جمع اشتات غزلیات نپرداخت… بعد میگوید من چنین کاری را انجام دادم و این غزلیات پراکنده را جمع آوری کردم.
او افزود: مقصودم اشاره به این جایگاه بیبدیل و بلند حضرت حافظ در مسئله عرفان، حکمت و نکات قرآنیه است که به تعبیرخودش، هیچ کس در عالم چون من نتوانست لطائف حکمی و نکات قرآنی را جمع کند… بربنیاد این معنا و مبنا میتوان در دیوان او سراغ برخی از مفاهیم بسیار مطرح در حوزه حکمت و عرفان اسلامی را سراغ گرفت و جست و جو کرد. یکی از این مباحث بربنیاد غزلی است که بحث علم الجمال یا همان استتیک به تعبیر فرنگیها را مطرح کرده و میگوید:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
ما در بحث استتیک یا زیباییشناسی با یک سوال بسیار بنیادی از نخستین تاملات در باب زیبایی تا به امروز روبرو هستیم. از نخستین تاملاتی که جناب افلاطون در برخی از رسالههای خود مثل «هیپیاس بزرگ» با عنوان زیبا چیست شروع کرد تا به امروز که متفکران مختلف در حوزه زیبایی، حقیقت و ماهیت آن مطالب بسیار گفتهاند و نوشتهاند.
بلخاری ادامه داد: اصولا در فلسفه هنر بحث زیباییشناسی یا زیباشناسی یکی از بنیادیترین مباحث است. در حوزه علم الجمال یا زیباییشناسی یک سوال بسیار بنیادین وجود دارد که بارها در مباحث مختلف به آن اشاره کردهام؛ اینکه زیبایی یک کیفیت نفسانی مستتر در نفس و از جمله خواص جوهری و ذاتی نفس است یا اینکه مجموعه عوامل یا عناصری است خارج از نفس و ذهن، در حوزه اعیان و امور واقع؟! به عبارتی زیبایی امری است که از ذهن اندیشنده یا به قول فلاسفه غربی «سوبژه» ظاهر وصادر میشود؛ یا نه، یکسری از عوامل و عناصر مشخص مثل تقارن، توازن و هارمونی در جهان خارج است بر بنیاد مثلا تناسب طلایی که اگر اینها را یک جا قرار بدهید زیبایی حاصل میشود. در وجه دوم، زیبایی ابژکتیو است. یعنی به امور عینی و صفت امور عینی مثل هارمونی برمی گردد. در موضع اول سوژه محور است. لذا، این سوال بنیادین در حوزه زیبایی همچنان وجود دارد که زیبایی یک امر ذهنی و متعلق به نفس و یک کیفیت نفسانی است یا یک امری عینی و متعلق به عناصر واقعی یا عینی است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: بیت اول غزلی که خواندم به صورت بسیار صریح اشاره میکند که نگاه زیبایی و زیبانگر حضرت حافظ یک نگاه کاملا درونی است. بنا به این معنا ازنظر او زیبایی یا حسن نگری یا جمال و جلال نگری، اولا و با ذات ساطع از حضرت جان و حضرت دل است. بنابراین امری کاملا سوژه محور است؛ امری ذهنی و درونی و یا همان کیفیت نفسانی است.
اوافزود: درحقیقت سوژه محوری حضرت حافظ، یکی از خصوصیات ممتاز نگره عرفانیِ عرفا است. به همین دلیل است که برخی عرفا، انا الحق، «سبحانی ما اعظم شانی»، و «لیس فی جبتی الا الله» میگویند. نکته دوم، استفاده از این معنا در رسیدن به یک تئوری فوق العاده ناب است. یا تعبیر ناب از سابژکتیویته زیباییشناسی حافظ. یک امر ویژه که اتفاقا فوق العاده با سوژه محوری در غرب متفاوت است.
او تأکید کرد: درحقیقت بنیاد غزل حافظ که مطلع آن را قرائت کردم سوژه محوری یا اعتقاد به فاعلیت و خلاقیت انسان است. مثل همان مفهوم عمیقی که مثلا در اگزیستانسیالیسم وجود دارد که شخص به دنبال تحقق اگزیستانس خودش باید باشد. اینجا جناب حافظ، فاعلیت و خلاقیت انسان را در متن این غزل فریاد میکند و به نحوی به این فاعلیت انسان که هستی را به انقیاد او درمی آورد، ایمان و اعتقاد دارد. اگر از این منظر به این غزل بنگریم، به مثابه تبیین و بیانی بلند از برای اعتقاد حضرت حافظ به سوژه محوری و به فاعلیت و خلاقیت حضرت انسان خواهد بود.
بلخاری افزود: فوق العاده مهم است که حافظ این مصرع را با «منم» شروع میکند: «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن…» البته سابژکتیویتهای که در متن این شعر و این غزل وجود دارد، متفاوت با کژیتوی دکارت است اما هر دو دراینکه این «من» میتواند یک «من» آغازگر بنیادگر باشد مشترکند. بنابراین «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/ منم که دیده نیالودم به بد دیدن» همان سابژکتیویته خاص در حوزه زیبایی و علم الجمال است که به آن اشاره کردم.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در ادامه این غزل شاهدیم که این «من» فاعل اندیشنده خلاق، چنان با هستی که جلوه جلال و جمال حق است درهم میآمیزد که نوعی سوژهگی مغروق در ابژه یعنی هستی و بعد ابژه جاری در روح سوژه یا آن فعالیت حاصل میشود. به عبارتی مرز میان ناظر و منظور برداشته میشود. این مرز فارق است و این هنگامی ممکن است که شخص سوبژه در نوعی دیالوگ با عالم؛ در عین حال که به سوبژگی خودش ایمان دارد خود را ابژه یک حقیقت بزرگ میپندارد و که آن ابژه خداست. بنابراین وقتی از سوژه محوری در اندیشه حافظ صحبت میکنیم منظور سوژه خودمختار و خود بنیاد نیست. بلکه منظور آن فاعلیتی است که در عین اقرار و فریاد رسای این فاعلیت، خود را حقیقت ابژه یک سوبژه حقیقی میداند. این فوق العاده مهم است و همین یک نگره ویژه زیباشناسی را در قلمرو عرفان ما ایجاد میکند.
گزارشی از فعالیتهای موسسه حافظشناسی
درادامه کاووس حسن لی به ایراد سخن پرداخت و گفت: جناب دکتر بلخاری از من خواستهاند تا درباره فعالیتهای جاری مرکز حافظشناسی توضیحاتی ارائه دهم. این مرکز نهادی مستقل، غیردولتی و فرهنگی و علمی است که به منظور تقویت و گسترش فعالیتهای مربوط به حافظ و توسعه پژوهشهای تخصصی در پیوند با زندگی و شعر و اندیشه حافظ در سال ۱۳۷۵ شمسی در شیراز تاسیس شد و با استقرار در حافظیه فعالیت خود را آغاز کرد.
اوافزود: در این مرکز با توجه به اهدافی که از قبل پیش بینی شده است مجموعهای از اسناد و نسخ چاپی، خطی، ترجمهها و شرح ها، کتابهای تحریری درباره حافظ، سخنرانیها و مقالات و همه اسنادی که به نوعی به حافظ پیوند دارد گردآوری، طبقهبندی، دستهبندی و به حافظ پژوهان ارائه میشود. این فقط مقدمات فعالیتهای مرکز حافظشناسی است. در این مرکز فعالیتهای متنوعی در حال انجام است. برگزاری برنامههای علمی روز حافظ، اعطای نشان درجه یک حافظشناسی به حافظ پژوهان برجسته در سراسر جهان، انتخاب کتاب سال حافظ و اعطای جایزه به مولفین، پذیرش پژوهشگر پسا دکتری، نشستهای ماهانه علمی، انتشار مجله تخصصی حافظ شناسی، انتشار نشریه عمومی آیینه دار و… از جمله فعالیتهایی است که در مرکز حافظشناسی در حال اجرا است.
حسن لی ادامه داد: مرکز حافظشناسی بیشتر فعالیتش در حوزه علمی است و البته گسترش حافظ در ذهن و ضمیرجامعه. یکی دیگر از برنامههای مرکز حافظشناسی برگزاری کلاسهای آزاد حافظشناسی است. .
استاد دانشگاه شیراز تأکید کرد: یکی دیگر از برنامههای مرکز حافظشناسی ایجاد کرسی پژوهشی حافظ و دوره پسا دکتری و فرصتهای مطالعاتی است. به مرکزحافظشناسی از سوی بنیاد علمی ایران کرسی پژوهشی داده شدهاند و از همان زمان پژوهشگران پسا دکتری را جذب کردیم. همین حالا هم چند نفر در چند موضوع، طرحهای پسا دکتری خود را ارائه میدهند. اگر کسانی شرایط این پسا دکتری را داشته باشند؛ همان شرایطی که صندوق حمایت از پژوهشگران کشور دارد و طرحشان را به مرکز حافظشناسی ارائه بدهند و در شورای پژوهشی مرکز تصویب شود، میتوانند از حقوق مادی و معنوی این طرحها برخوردار باشند و طرح پسا دکتری را در مرکز حافظشناسی بگذرانند.
حافظ؛ نشانه هویت ملی ایرانیان
چهارمین سخنران این نشست حسن انوری بود. او گفت: حافظ مردمیترین شاعر ایران است. هیچ شاعری به اندازه حافظ به میان مردم راه پیدا نکرده است. وقتی که شما روزنامهها را میخوانید، میبینید که شعری از حافظ در آنها درج شده است. روزنامه همشهری هر روز در صفحه آخر یک شعری از حافظ چاپ میکند. رادیو را که روشن میکنید با شعر حافظ برخورد میکنید. از اینها بالاتر وقتی که در خیابان، در چهارراه پشت چراغ قرمز میایستید، شعر حافظ به صورت فال به شما عرضه میشود.
او افزود: شعر حافظ در حدی است که در هفت سین نوروز دیوان حافظ در کنار قرآن مجید گذاشته میشود. این توفیق برای هیچ کدام از شعرای زبان فارسی دست نداده است. صحبت سر این است که این محبوبیت و مقبولیت از کجا سرچشمه میگیرد؛ در واقع از اینکه حافظ به آخرین درجه شاعرانگی دست پیدا کرده است.
انوری ادامه داد: محمد گل اندام هم درس و رفیق حافظ که بعد از مرگ او اشعارش را جمع کرده است، در مقدمهای که بر دیوان او نوشته میگوید: «هر درّ و گوهر که در طرف دکّان جوهری طبیعت موجود بود از بهر زیب و زینت دوشیزگان خلوت سرای ضمیرش در سلک نظم کشیده»؛ حال این سخن که با استعاره و کنایه بیان شده و فهمش برای ما امروز اندکی مشکل است، به چه معناست؟ این همان چیزی است که حافظشناسان امروز به آن رسیده اند. حافظ در عالم هنر به درجهای از شاعرانگی دست پیدا کرده است که بالاتر از آن ممکن نیست. یا به جایی در عالم هنر رسیده که نوع انسان به بالاتر از آن نمیتواند برسد. این بزرگترین ویژگی حافظ است و خود او هم بر این واقف بوده و چندبار براین مسئله اشاره کرده است:
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
یا در جای دیگر میگوید:
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
باز در جای دیگر میگوید:
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد
تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی تأکید کرد: در واقع آن چه که قدما نیروی شاعری و قریحه شاعری مینامیدند و حافظ پژوهان امروز شاعرانگی مینامند، حافظ آن را با کلمه «شاهین» بیان کرده است؛ چالاک است شاهینم…یعنی نیروی شاعرانه من به حدی است که نکتههای تازه را به شعر در میآورد. ازاین جهت حافظ بزرگترین شاعر ایران از جهت بما هو شعر است. وگرنه ما فردوسی، مولوی و سعدی را هم داریم. این چهار شاعر در کنار هم، شعرای اربعه ادب ایراناند و به قول یکی از بزرگان نشانه هویت ملی ایران هستند. ولی در میان این چهار نفر از نظر آنچه که ما میگوییم بما هو شعر، یعنی شهر محض، حافظ در درجه اول است.
معنا و مضمون در شعر حافظ
درادامه این برنامه بهاء الدین خرمشاهی به ایراد سخن پرداخت و گفت: به عنوان کسی که سالهای زیادی را صرف حافظپژوهی کردهام همچنان تحقیق میکنم و چیزی پیدا میکنم و بیت دشواری را به کمک حافظشناسان یا حافظ پژوهان دیگر میشناسم و بهتر میفهمم و بازخوانی میکنم. بازخوانی بهتر است از بسیار خوانی.
اوادامه داد: در مقالهای نوشته بودم قدما با چند کتاب مثلا ۵۰ کتاب به بار مینشستند. ما با کتاب خانههای عریض و طویل و با این انقلاب دیجیتال و امکاناتی که داریم دیر به بار مینشینیم و برخی هم اصلا به بار نمینشینیم.
او درادامه سخنان خود گفت: دراین مجال به بیان فرق مضمون و معنا در شعر حافظ خواهم پرداخت. این دو امر تا مرز نقطه مقابل پیش میروند. اشعاری از حافظ را میخوانم و مضمون و معنا در آن را توضیح میدهم:
خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
به قصد جان من زار ناتوان انداخت
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
بیت اول مطلع غزل، مضمون است. اما بیت دوم معنای ژرفی را بیان میکند: نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود… میخواهد بگوید آفرینش عاشقانه است. چنانکه میگوید: عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد…وقتی: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد… میگوید: نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود. . که محبت و عشق سابقه و قدمت و تقدم داشتند. زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت… میگوید محبت یک امری نیست که شاعران این زمانه مطرح کرده و یا رواج داده باشند. یا میگوید: … به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد… یعنی نرگس خواست جلوه فروشی کند اما چشم تو غوغا کرد. آشوب کرد که نرگس نادانِ ناتوان چه میخواهی پیشِ چشم یارم که جلوهگری میکنی! این هم مضمون شاعرانهای است که زیبا هم ادا شده است.
خرمشاهی ادامه داد: حافظ میگوید:
شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آبِ رویِ تو آتش در ارغوان انداخت
که هم باز مضمون و کلیشههای شعری شاعرانه و عاشقانه است.
یا وقتی میگوید:
من از ورع میو مطرب ندیدمی زین پیش
هوای مغبچگانم در این و آن انداخت
اینجا به معنا اشاره دارد به عشق، عرفان و رندی و خمریه سرایی؛ شاید حافظ جزو بزرگترینهایی باشد که خمریه سرایی کرده است. این معنا است و طنز هم دارد. میگوید من لب به مینزده بودم اما هوای مغبچگان چنان دل از دست میبرد که من را به این کار گرایش میدهد.
او در ادامه بیت دیگری را خواند و گفت: حافظ میگوید:
کنون به آب میلعل خرقه میشویم
نصیب ازل از خود نمیتوان انداخت
عرفا بیشتر اهل جبر اند. حافظ هم اهل جبر و هم اهل اختیار است. البته گاهی جبر غلبه پیدا میکند. اینجا که جبراست میگوید، کنون به آب میلعل خرقه میشویم؛ مصرع دوم هم معنا دارد. نصیبه یعنی همان نصیب و قسمت و قضا و قدر؛ که باز معنا است.
او تأکید کرد: وقتی شعری از حافظ وسعدی و. . رامطالعه کردید، دو وجهی مضمون و معنا در خاطرتان باشد و این دو را از هم جدا کنید. البته غلبه با «معنا» ست که دیوان حافظ این اهمیت و شمول را پیدا کرده است؛ اگر غلبه با «مضمون» بود کلیشه سرایی، هجران، وصال، غصه از تنهایی و شب هجران و گلایه از فقر و. . بود و به جایی نمیرسید.
خرمشاهی در پایان گفت: حافظ در حقیقت معانی بزرگ و شامخ را از فرهنگ ایرانی - اسلامی گرفته و اندیشههای خود را بر آن مزید کرده است و این دیوان را به ما داده است که شاید زیباترین پدیدهای باشد که یک ایرانی پدید آورده است.
در ادامه این نشست محمد بقائی ماکان سخنرانی کرد و گفت: تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند/ به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک… حافظ بین همه مردم به قول معروف از عارف تا عامی رواج پیدا کرده است وهر کسی به قدر دانش خود از سرودههای او لذت میبرد. این گسترش آوازه حافظ تنها شامل قلمرو زبان فارسی نمیشود، بلکه در خارج از این محدوده هم طرفداران و ستایندگان بسیاری دارد. از جمله میتوان از برجستهترین شاعران و اندیشمندان و حتی سیاستمدارانی که شیفته شعر او هستند نیز نام برد.
او ادامه داد: به رغم اینکه ترجمه بخش قابل توجهی از ظرافت و ملاحت شعر حافظ را از بین میبرد؛ با اینهمه شعر او در دلهای بسیاری از اهل ادب در خارج از محدوده زبان فارسی رسوخ کرده است که یکی از برجستهترین این افراد گوته است که میتوان او را یکی از غولهای تاریخ تفکر بشری نامید.
بقائی ماکان افزود: «گوته» در جملهای خطاب به حافظ میگوید: کاش من کوچکترین شاگرد مکتب تو بودم. این جمله را زمانی میشود به درستی فهم کرد که قیاسی بین گوته با یک اندیشمند پرآوازه دیگر صورت بگیرد و آن هم علامه اقبال لاهوری است. گفتهاند تا سال ۱۹۸۷ میلادی چیزی حدود ۱۸ هزار کتاب، رساله و پایان نامه و مقاله درباره اقبال نوشته شده است؛ یک چنین شخصیت برجستهای در قیاس خودش با گوته میگوید که من زمانی به محدودیت فکر خودم پی بردم که با گستردگی افکار او آشنا شدم. بعد مقایسه کنید با گوته که که در قیاس خودش با حافظ آن عبارت خاص را بیان میکند؛ لذا میتوانیم پی ببریم که حافظ در چه مرتبه والایی جا دارد. اینکه گفت: هرکس به قدر دانش خود کند ادراک… این ادراک در گوته به قدر دانشش آنقدر بوده است که توانسته حافظ را چنان فهم کند که به رغم اینکه زیباییهای کلامی او در ترجمه برایش از دست رفته بود، اما چنین سخنی را بیان میکند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: کسانی که در مجلس انس حافظ مینشینند هرکدام به قدر دانش خودشان از شعرش بهره میبرند و نکتههایی را در غزلها وسرودهها او کشف میکنند؛ گرچه به طور قطع با هم اختلاف نظر دارند اما در واقع به قول خود حافظ: چون میر مجلس رند شیراز است… کنار هم قرار میگیرند و به سرودههای حافظ با اشتیاق گوش میکنند.
بقائی ماکان تأکید کرد: در مجموع دیدگاههایی که حافظشناسان درباره این شخصیت و شعر او بیان کردهاند با هم متفاوت است. یعنی این تفاوت نه تنها در بین عامه مردم بلکه در بین کسانی که عنوان حافظشناس دارند نیز به چشم میخورد. به طوری که میبینیم از یک غزل و یک بیت برداشتهای مختلفی حاصل میشود؛ اما آنچه که مهم است؛ نباید برداشتها طوری باشد که مفهوم و مقصود اصلی حافظ با توجه به موارد مشابهی که در دیوان او ذکر میشود از دست برود و از سر تساهل و ساده انگاری خیلی از ابیات و اصطلاحات او را عرفانی بدانند و به سادگی از کنار مفاهیم اصلی و معانی عمیق و ایهامهای ظریفی که او در ابیات و اصطلاحات به کار برده است، بگذرند.
حافظ؛ مطلوب عام و خاص
سخنران پایانی این نشست سید نجمی حسن زیدی بود. او طی سخنانی گفت: باعث افتخار من است که در این روز عزیز درباره شاعر گرانقدر ایرانی، حافظ شیرازی سخن بگویم. حافظ عندلیب دلفریب انجمن سخنوری، بلبل چمن نکتهپروری، مرکز فصاحت و بلاغت، شاعر دل آگاه و شاعر مکاشفه و رند فرزانه شیراز است.
اوادامه داد: این تنها حافظ شیرازی بوده است که در زمینه سرایش غزل در میان اکثر شاعران زبان فارسی اینگون درخشید. بیگمان هیچکس توفیق آن را نداشته است که به اندازه حافظ مطلوب نظر عام و خاص قرار بگیرد.
دانشیار دانشکده دولتی آموزشی کراچیِ پاکستان تأکید کرد: تاکنون کسی نتوانسته است که اسرار محبوبیت خواجه شیراز یا همان لسان الغیب را به خوبی آشکار کند و هر کسی از ظن خود یار این شاعر گرانقدر شده است.
او در پایان گفت: حافظ دوران دانش اندوزی را در شیراز گذراند و جز یک سفر کوتاه به یزد و جزیره هرمز باقی عمر خود را در زادگاهش به سر برد تا اینکه چشم از جهان فروبست. او از علوم قرآنی و تفسیر و فلسفه و کلام بهره بسیار داشت و در شاعری خود نیز از قرآن کریم بسیار متاثر بود و الهام گرفت؛ همچنین از اشعار او برمی آید که حافظ قرآن کریم نیز بوده است.