یک نقاش مطرح کرد؛
پرترههایی از زنانی که خودمان آنها را کشتهایم/ «گاه خویش» درباره زنهاییست که حاضرند در تنگنا زندگی کنند اما مواخذه نشوند
شیما شوقی بیگی میگوید: وقتی وارد دانشگاه شدم، فهمیدم خشنونتهای موجود از کجا ناشی میشود. من آگاه نبودم در ساختهای نظام ظلم و ستم مرد سالارانه یا پدرسالارانه، عوامل مربوطه تا حد زیادی قوی بودهاند و در دانشگاه به آن پی بردم و اینکه این مسئله مختص به ایران نیست و از غرب و اروپا شروع شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، شیما شوقی بیگی (نقاش) یکی از بانوانی است که تلاش دارد با آثارش به دغدغه زنان امروز جامعه بپردازد. او به تازگی نمایشگاه «گاه خویش» را با ۱۹ اثر با موضوع زنان امروز ایرانی در گالری «شلمان» پیش روی مخاطبان قرار داده است.
شوقی بیگی زاده سال ۱۳۶۵ تهران، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی نقاشی دانشگاه علم و فرهنگ و کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه آزاد اسلامی به پایان رسانده است. شرکت در هشتمین سالانه منتخب نسل نو (سال ۱۳۹۳)، نمایش آثار در خانه هنرمندان (سال ۱۳۹۵) و برگزاری نمایشگاه انفرادی در گالری سایه (سال ۱۳۹۷) از جمله فعالیتهای شیما شوقیبیگی در عرصه هنر است.
وی طی گفتگو با ایلنا ضمن توضیح درباره ریشه دغدغههایش در رابطه با زنان امروز، از جزییات آثار و المانهایی به کار رفته در آنها گفت. در خلال گفتگو برخی از آثار شوقی در نمایشگاه اخیرش قابل رویت است.
به عنوان سوال اول از مسیری بگویید که سعی دارید طی آن به تولید و ارائه آثار هنری بپردازید. واضحتر اینکه دغدغه پرداختن به مشکلات زنان چگونه و از چه زمانی در شما ایجاد شد؟
دغدغه زندگی زنانه و حضورشان در جامعه و مشکلات مربوط به آنها برایم موضوع تازهای نیست و باید بگویم از کودکی ذهنم را درگیر کرده است. اصولا در بچگی صرفا برای فرد سوال ایجاد میشود و تحلیل و تجزیه خاصی در رابطه با موضوعات مختلف رخ نمیدهد، اما همیشه تفاوتهایی بین دختران و پسران یا زنان و مردان وجود داشته و من در کودکی با موارد این چنینی مواجه بودهام. مثالهایی زیادی در اینباره وجود دارد. مثلا اگر در بچگی خرابکاری صورت میگرفت، میگفتند اشکالی ندارد، پسر است و اگر شیطانی نکند، غلط است! اما این حق برای دختران وجود نداشت. دخترجان چرا شیطانی میکنی؟! دخترجان آرام بنشین! دخترجان چرا به برق یا فلان چیز دست زدی. این موارد صرفا چند تذکر ساده است که به عنوان دختربچه بسیار آنها را شنیدهام. اینگونه تبعیضها همیشه وجود داشته و دارد. البته این نوع رفتارها برای پسرها هم وجود داشته و اینطور نیست که آنها با مشکلاتی از این دست مواجه نباشند. مثلا پسر بچهای اگر زمین میخورد و آسیبی میدید یا جایی از بدنش درد میگرفت اغلب به او میگفتند؛ گریه نکنیها! مرد که گریه نمیکند. این موارد و اشکالات برای دختران و پسران موجود دارد اما به لحاظ جنسیتی برای من موضوعات زنانه بیشتر مطرح و مورد توجه بوده است.
از چه زمانی این دغدغه برای شما اهمیت بیشتری پیدا کرد؟
زمانی که به دبیرستان و سپس دانشگاه رفتم، تحقیقات و مطالعاتم را آغاز کردم. فکر میکنم همه خانوادههای ایرانی نوعی نگاه و شرایط مذهبی دارند و خانواده من هم همینطور بودند. مثلا هم خانواده خودمان و هم اقوام جلسات و مراسمی چون سفره حضرت ابوالفضل (ع) و بیبی سهشنبه برگزار میکردند و من در همه آنها شرکت میکردم. سفره بیبی سهشنبه خیلی زنانه است و براساس سنتهای خیلی قدیمی برگزار میشود. میگویند اگر کسی از محتویات این سفره بخورد یا بیاشامد، عقیم میشود و اتفاقاتی برایش میافتد. زمانی که بزرگتر شدم و به دبیرستان رفتم با فعالتر شدن بیشتر ذهنم، سوالات جدیتر و بیشتری برایم ایجاد شد. با حضور در چنین مجالسی که خانمها برای دعا و کسب و انتقال انرژی مثبت در آنها حضور مییابند، متوجه شدم که ما زنان، خودمان در ایجاد مشکلات و تبعیضها، سهیم هستیم و پنجاه تا شصت درصد مقصر هستیم.
منظورتان از قصور چیست؟
به هرحال زمانی که در حال رشد و بزرگ شدن هستیم و تربیت میشویم، سوقگیری جنسیتی و رفتاری برایمان ایجاد میشود. مثلا اینکه خودآگاه یا ناخودآگاه به دخترها جهت میدهیم که مثلا رنگ صورتی را انتخاب کنند. یا اگر دختربچهای بخواهد به جای عروسک مثلا یک رادیو بخرد به او تذکر میدهیم که نه عروسک بخر و این اسباب بازی برای تو مناسب است. یا اگر آن دختر بچه کتاب بخواهد باز هم به انتخاب او جهت میدهند و مثلا میگویند تو چرا کتاب نجاری برداشتهای؟! چنین مواردی در رفتار با پسرها هم وجود دارد. فلان پسر بچه دلش میخواهد قرمز بپوشد اما از این کار منع میشود و مثلا میگویند این رنگ برای پسرها مناسب نیست و دخترانه است. مشکل اینجاست که اجازه نمیدهیم بچهها کودکی کنند و قدرت انتخاب داشته باشند. یا مثلا میدیدم که پسرها را نزد پدرها میفرستم تا مثلا پیچگوشتی دست گرفتن یاد بگیرد. چنین کاری بد نیست اما شاید آن پسربچه واقعا دلش نخواهد در آن مقطع کارهای فنی یاد بگیرد! اما ما با اصرار خواست و مسیر او را جهت میدهیم.
یا وقتی وارد مدرسه شدیم این شعر را یاد گرفتیم که «پسرا شیرن! مثل شمشیرن/دخترا موشن! مثه خرگوشن» تخریبها و بیاهمیت دانستن جنس زن از همین موارد آغاز میشود و شکل و رویهای گستردهتر و جدیتری به خود میگیرد. و همه آن تخریبها به ما، یعنی زنان میرسد.
مثلا ضعیفه خطاب کردن زن ناشی از این فرهنگسازی غلط است.
این عدم باور در من ایجاد میشود که به عنوان زن در انجام هر کاری ناتوان هستم. متاسفانه خانمهایی را دیدهام که در زنانهترین حالتها، رفتارهای مردانه دارند. اینکه برخی شغلها را برای زنان مناسب نمیدانند حاصل همین نگرش است. یا اگر خانمی حین رانندگی اشتباهی مرتکب شوند، سریع میگویند زن است دیگر! در دنیا... این صحبتها درست نیست. به هرحال چندین فرمول و قانون وجود دارد که باید در امر قضاوت به آنها استناد کنیم و این به جنسیت ارتباطی ندارد. اگر هم بحث احساساتی بودن زنها مطرح است که باید بگویم مردها هم در مواقعی دچار احساسات میشوند و این ویژهای در همه انسانها مشترک است. همه این مشکلات در همه دنیا وجود دارد و مختص به کشور ما نیست.
شما در رشته مطالعات زنان ادامه تحصیل دادهاید. این تصمیم در راستای دغدغههایتان نسبت به جامعه زنان بوده؟
بله کلا موضوع زن از جایی به بعد برایم بسیار برجسته شد و همین باعث شد پس از دو دوره کارشناسی، الان در مقطع ارشد، رشته مطالعات زنان را انتخاب کنم. وقتی وارد دانشگاه شدم، فهمیدم فیمینیست چیست و خشنونتهای موجود از کجا ناشی میشود. من آگاه نبودم در ساختهای نظام ظلم و ستم مرد سالارانه یا پدرسالارانه، عوامل مربوطه تا حد زیادی قوی بودهاند و در دانشگاه به آن پی بردم. و اینکه این مسئله مختص به ایران نیست و از غرب و اروپا شروع شده است.
نمایشگاهی که برگزار کردید مربوط به همین دغدغههاست؟
بله. البته من در نمایشگاه قبلی نیز مشکلات زنان را مدنظر داشتم. من در زندگیام سختی بسیار کشیدهام و سنگهای زیادی در مسیرم بود. انتخاب رشته هنر و اعتراضها و مخالفتها نسبت به این کار توسط خانوادهها و نزدیکان بخشی از آن سختیهاست که در دل خود مشکلات دیگری دارد و بین خانمها و آقایان مشترک است. بخش دیگر این مسیر تفاوت فعالیتهای اجتماعی دخترها نسبت به پسرها در دانشگاه است. پسرها آزادی عمل بیشتری دارند و کارهایی را انجام میدهند که دخترها مجاز به انجام آنها نیستند. مثلا میتوانند در راستای فعالیتهای دانشگاهی به مسافرت بروند یا تا دیروقت بیرون از خانه باشند و کار و تحقیق کنند. میتوانستند پروژههایی را انتخاب کنند که شبانه هستند؛ مثلا عکاسی در شب کاری است که دخترها نمیتوانند انجامش دهند. این نوع تفاوتها باعث میشود آقایان نسبت به دخترها سریعتر مسیر را طی کنند. من به عنوان یک زن نمیتوانستم مسافرت بروم مخالفتهایی از سوی خانواده وجود داشت. نمیتوانستم خیلی از خانه بیرون بمانم یا تا دیروقت بیرون باشم. به هرحال مشکلات از این دست زیاد است. از جمله اینکه خود فضاب هنر، محیط و جامعه هنری نیز مشکلات زیادی را برای هنرمندان زن ایجاد میکنند. هم دوره من که پسر بوده توانسته شش نمایشگاه برگزار کند اما من گیر میکردم و نتوانستهام! چرا؟ برخی اتفاقات نامتعارف هم باعث میشود من گالریها را یک به یک از دست بدهم. درست است که حالا خودم آتلیه دارم. اما در زمانی نه چندان دور اتاقی را در پارکینگ خانهمان داشتم که مال سرایدار بود و آنجا کار میکردم. البته کار کردن در چنین جایی هم محدودیتهایی داشت.
همه این دغدغهها، در نوزده اثری که از شما در نمایشگاه «گاه خویش» پیش روی مخاطبان قرار گرفته، نمود دارد؟
البته، موضوع نمایشگاه قبلیام هم درباره زنان بود. استیتمنتم این بود که ما با ظاهری زیبا و مهربان یکدیگر را حذف و دفن میکنیم. در «گاه خویش» به زنهایی پرداختهام که حاضرند در تنگنا زندگی کنند اما راحت باشند و مورد سوال و مواخذه قرار نگیرند. زنهایی که حاضرند در ماشین زندگی کنند اما راحت باشند؛ قاعدتا زندگی در ماشین راحت نیست. زن اثر من حاضر است در همان ماشین و در آن تنگنا زندگی کند، نقاشی کند، ساز بنوازد اما آن فضا مال خودش باشد. او نمیخواهد این جمله را بشنود که زن چرا باید ساز بزند و مگر مطرب است؟ زن ترجیح داده در فضای غیرمعمول و تنگ زندگی کند، اما آن فضا از آن خودش باشد. معتقدم چنین فضاهایی، هرچقدر هم بد و سخت و سرد باشند، اما زنها میتوانند شادابی را به آنها بازگردانند.
به نظر میرسد سمبولها و نمادهایی را هم در آثارتان به کار بردهاید.
بله همینطور است. مثلا اگر در آثارم از عنصری مثل گل استفاده کردهام، منظورم این بوده که زندگی بازگشته است. پرندهها و پروانههایی که در کار من هستند به نوعی نماد آزادی، لطافت و آرامش بوده است. بلبل زمانی به خواندن میپردازد که آرام است. یا مثلا شما زمانی پروانهها را میبینید که همه چیز آرام است و گلها باز شدهاند و آفتاب تابیده است.
در برخی از تابلوها آیینههایی کار گذاشتهاید. دلیل این کار چیست؟
قضیه آیینهها چیز دیگری است. در واقع آیینهها بخشهای سانسور شده آثار را پوشاندهاند. مسئول گالری به من گفت ممکن است وزارت ارشاد نسبت بهعدم پوشش دستهای برخی از زنها در آثار ایراد بگیرد، من هم با آیینه آنها را پوشاندم.
استفاده از آیینه به ماهیت آثارتان آسیب نزده؟
خیر آسیبی به تابلوها وارد نشده. آیینهها روی کار نصب نشدهاند بلکه روی سفرهای شیشهای هستند. اصل تابلو هم در صورت لزوم قابل مشاهده است. زمانی هم که کار خریداری شد سفره قابل برداشتن است. کلا سعیام این بوده آسیبی به آثارم وارد نشود. دلیل انتخاب آیینه این بود که خودمان را در آن میبینیم و این یعنی ماهم در سانسور شدن خانمها شریک هستیم. انتخاب آیینههای خرد شده هم به این معناست که ما شخصیت آن خانمها را به عنوان موجوداتی زنده زیر سوال بردهایم و خرد کردهایم.
تعدادی پرتره نیز در نمایشگاه «گاه خویش» پیش روی مخاطبان قرار گرفت. درباره آنها نیز توضیح دهید. آن زنها چه کسانی هستند؟
آن پرترهها شخصیتهای خاصی نیستند. آنها زنانی هستند که من با آنها زندگی میکنم و دوستان من هستند. شش تابلو از پرترهها مربوط به نمایشگاه قبلی من هستند و ششتای دیگر متعلق به نمایشگاه «گاه خویش» اختصاص دارند. این آثار به عنوان یک مشخصه با من همراه هستند. اگر روزی در یک گالری بزرگتر (مثلا ایرانشهر) نمایشگاه برگزار کنم، یکی از دیوارهایش مملو از این خانمها یا همان پرترهها خواهد بود. بعضی خانمها را که میبینم احساس میکنم مرده متحرک هستند و زندگی نمیکنند، بلکه فقط زنده هستند. البته مردها نیز چنین احساسی را ایجاد میکنند اما خب من تمرکزم روی زنان است. من میگویم بخشی از این زنهای مرده متحرک افرادی هستند که ما آنها را کشتهایم اما زندهاند و دسته دیگر آنهایی هستند که ما آنها را کشتهایم و تمام شدهاند. اتفاقی که رخ داده این است که ما این زنها را وارد دنیایی خاکستری کردهایم چه بخندند، چه بگریند چه مات نگاه کنند ما آنها را از بین بردهایم. اگر توجه کنید پرترهها خاکستری و سیاه و سفید هستند و پس زمینه آنها بنفش است. به نظرم رنگ بنفش به لحاظ جنسیتی بسیار زنانه و مرموز است. فرم تابلوها نیز مربعی است که کاربردی لوزیوار داشته است. این کار نیز برای نشان دادن المانهای زنانه بوده است.
واکنش مخاطبان به نمایشگاه چگونه بود؟
اکثر مخاطبان موضوع و مفاهیم آثار را درک کردند و خب توضیحات ارائه شده در استیتمنت نیز به آنها کمک میکرد. فقط اینکه اغلب بازدیدکنندگان قضیه سانسور توسط آیینهها را نمیدانستند که برایشان توضیح دادم. موضوع جالب اینکه نگاه خانمها نسبت به آثار متفاوت بود و مفاهیم را کاملا درک و لمس کردند که این اتفاق برایم مهم است. بازدیدها نیز راضی کننده بود. فکر نمیکردم با وجود بیماری کرونا همان مقدار میهمان و بازدیدکننده هم داشته باشیم. در کل از نمایشگاه بازخوردهای بسیار خوبی گرفتهام و فکر میکنم خیلی به هدفم نزدیک شدهام.