یک نوازنده سازهای کوبهای و سرپرست گروه «تیار» مطرح کرد:
اگر رفاقت با دف نبود شاید موسیقی را نمیخواستم/ سازهای ایرانی مهجوریت عجیبی دارند که دلیلش بازار نابسامان است/ مسئولان از نگاه نسنجیده به موسیقی بانوان اجتناب کنند
آیدا امیری مقدم میگوید: هرکدام از سازهای ایرانی میتوانند گوش هر شنوندهای را محصور کنند و در این میان فرقی نمیکند که آن ساز تار، سهتار، سنتور، کمانچه یا هر ساز دیگری باشند. اما برای من اگر دف نبود و اگر با دف رفاقت پیدا نمیکردم، نمیدانم الان موسیقی را میخواستم یا خیر؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، قدمت دف به دوران ایران باستان بازمیگردد، اما با ورود اسلام، این ساز برای بقای خود در خانقاهها و تکیههای کردستان بست نشست و این بستنشینی بیش از ۱۳ قرن ادامه پیدا کرد. آن زمان صرفا درویشان کرد بودند که دف را در حلقههای ذکر و نیایشهای آیینی به کار میبردند. آمیختگی دف با عرفانِ غربِ کشور، تا به آنجا اهمیت داشت که برای تمام ذکرها مقامی در نظر گرفته شده است.
بستنشینی دف در خانقاه تا سال ۱۳۵۳ ادامه پیدا کرد و این بیژن کامکار بود که با همیاری محمدرضا لطفی آن را از خانقاه خارج کرد و به موسیقی ایرانی و غیرعرفانی معرفی کرد. امروز به مدد همان تلاشها دف یکی از سازهای با اهمیت در موسیقی ایرانی است و میتوان گفت جایگاه خود را در موسیقی دستگاهی ایران به دست آورده است.
آیدا امیریمقدم، نوازنده دف و سرپرست گروه موسیقی «تیار»، یکی از بانوان فعال و یکی از عوامل برگزارکننده جشنواره «تکنوازان دف» است. او در گفتگویش با ایلنا ضمن توضیح درباره فعالیتهایش، از وضعیت ساز دف و روندی که طی این سالها پیموده سخن گفت. این گفتگو را در ادامه میخوانید.
از فعالیتهای گروه «تیار» بگویید.
من به اتفاق دیگر اعضای گروه «تیار» اسفندماه سال ۱۳۹۸ در تالار وحدت کنسرتی برگزار کردیم اما متاسفانه به دلیل وجود شرایطی که کرونا باعثش شد، برنامه کنسل شد. از آن زمان تاکنون هم برنامهای نداشتهایم و منتظر هستیم اوضاع بهتر شود و بحران کرونا فروکش کند. اگر شرایط عادی شود قطعا همان کنسرت سال نود و هشت را در تالار وحدت یا تالار اندیشه روی صحنه خواهیم برد.
شما پس از فراگیری سنتور در کودکی به سراغ دف رفتهاید؟
بله درست است. در اینباره باید بگویم، گوش من در کودکی با ساز سنتور آشنا شد و بعدها به واسطه وابستگی افتخارآمیزم به قوم لر با سازهای دیگر آشنا شدم و صمیمیتی با آنها پیدا کردم. اما آنچه که توانست درونیات و روحیات مرا در حوزه موسیقی به درستی معنا کند، دف بود. واقعا نمیدانم اگر با دف رفاقت پیدا نمیکردم، الان موسیقی را میخواستم یا خیر؟
چه ویژگیهایی باعث شد دف را انتخاب کنید؟
سازهای ایرانی هرکدام به نوع خود ویژگیهای عجیب و غریبی دارند و به نظرم آسمانی هستند و میتوانیم درباره آنها ساعتها صحبت کنیم و به تحلیل بحث بپردازیم. به نظرم هرکدام از سازهای ایرانی میتوانند گوش هر شنوندهای را محصور کنند و در این میان فرقی نمیکند که آن سازها تار، سهتار، سنتور، کمانچه یا هر ساز دیگری باشند. این احوالات برای من با ساز سنتور تولد یافت و با ساز دف تکمیلتر شد. به نظر من، این همان عرفانی بود که من از دف و صدای آن در کتابها و پژوهشهایم خوانده بودم و حال شنیدن صدای آن در عالم واقع، معنا شده بود. یادم هست اولین بار که دف را در دست گرفتم و ضربهای به آن زدم با خودم گفتم باید این ساز را ادامه دهم. آن ضربه «تُم» آنقدر در من تاثیر گذاشته که پس از سالها هنوز هم سعی میکنم حداقل اگر مثلا در تعطیلی به سر ببرم یا مسافرت باشم و سازم هم همراه هم نباشد، صدای آن را بشنوم؛ بس که سازم را دوست دارم و به آن عادت کردهام.
ساز دف پس از تلاشهای آقای بیژن کامکار و خارج کردن آن از خانقاه تا چه حد جایگاه خود را در میان اهالی موسیقی کل کشور پیدا کرد؟
من افتخار شاگردی استاد بیژن کامکار را داشتهام. معتقدم استاد کامکار به واسطه پشتکار بیچون و چراشان در موسیقی و کشف بزرگی که با همکاری تعدادی از همنسلانشان در فضای ریتمیک موسیقی ایرانی (با اتکاء به توانمندی ساز دف) انجام دادهاند، یکی از موثرترین افراد در این زمینهاند و یکی از اصلیترین نقشها را در رابطه با آنچه در سوال به آن اشاره کردید، ایفا کردهاند. البته شکی نیست که بسیاری از هنرمندان و پیشکسوتان موسیقی ایرانی و حتی موسیقی نواحی ایران هم در جهت معرفی هرچه بهتر ساز دف خدمات ارزندهای را ارائه کردهاند و نباید زحمات آنها نادیده انگاشته شود. اما ساز دلنواز دف را استاد کامکار با اتکا به دانش موسیقاییشان در ارکستر موسیقی ایرانی و حتی دیگر گونهها معرفی کردهاند. اگر امروز ساز دف در رپرتوار اجرایی آثار موسیقی ایران وجود نداشته باشد، به شدت جای خالی صدای آن حس خواهد شد. اگر امروزه بسیاری از مخاطبان جامعه موسیقی ایران توانستهاند رفاقت خوبی با ساز دف داشته باشند، بخش زیادی از این موضوع بازهم به تلاشهای استاد بیژن کامکار بازمیگردد. ای کاش بیشتر و بهتر از آنچه هست، قدردان ایشان باشیم.
با این تلاشها آیا دف جایگاه واقعی خود را در ارکسترهای موسیقی ایرانی پیدا کرده؟
به دلیل شرایط نابسامان مارکتینگ موسیقی و اساسا نظام اقتصادی موسیقی ایران نه تنها دف، بلکه سازهای ایرانی در مهجوریت عجیبی به سر میبرند. همانطور که قبلا گفتم ساز دف توانسته جایگاه بسیار خوبی در ارکسترهای موسیقی ایرانی پیدا کند. به نظرم این جایگاه زمانی موثرتر خواهد بود که مخاطبان هم متوجه تغییر و دگرگونیها و تلاشهایی که برای این ساز انجام گرفته، باشند.
ساز دف برای بانوان اهل موسیقی چه جایگاهی دارد و چقدر در این زمینه علاقه و اشتیاق وجود دارد؟
با توجه به تجربههایی که در این عرصه کسب کردهام، میتوانم با اطمینان بگویم که واقعا اگر بانوان هنرمند دفنواز این چنین برای حضور در عرصه دفنوازی خودشان را نشان نمیدادند، شاید با فضای بسیار ناخوشایندی در این عرصه مواجه میشدیم. میتوانم بگویم بدون هیچ تعصب جنسیتی، واقعا زنان سرزمینم نقش غیرقابل انکاری برای حضورشان به عنوان یک نوازنده دف در ارکسترها داشتند و ما الان در حال حاضر نوازندگان خیلی خوب و قدری داریم. اگر شما به آموزشگاههایی بروید که ساز دف تدریس میکنند، اگر مثلا بیست شاگرد داشته باشند، قطعا دوازده تا پانزده نفر آنها خانم هستند. کلا باید بگویم در میان بانوان ساز دف مورد استقبال زیادی گرفته.
از جشنواره «تکنوازان دف» چه خبر؟ برای برگزاری هشتمین دوره تمهیدات جدیدی به کار گرفته شده؟
در سیام مهر و یکم آبانماه مرحله رقابتی جشنواره تکنوازان دف برگزار میشود و دوم آبانماه مرحله اختتامیه را خواهیم داشت. اساتیدی از کردستان دعوت شدهاند. همینجا اعلام میکنم که همه دفنوازان دعوت هستند و با رعایت پروتکلهای بهداشتی میتوانند تشریف بیاورند. قرار است پانصد نوازنده دف اساتید را حین مقامنوازی همراهی کنند.
با توجه به تعداد بالای نوزاندگان دف در سراسر ایران، آیا وجود یک یا دو جشنواره کافی است؟ همچنین اهداف با اهمیت در این زمینه چه مواردی است؟
به نظرم هدف از برگزاری یک جشنواره وابسته به یک اندیشه است که آنهم ارتقای کیفیت است. یعنی آن مسئول و فردی که طرح جشنوارهای را برنامهریزی میکند به این باور رسیده که زمان آن است تا برای ارتقای سطح فعالیتی هنری، سنجش درستی را به کار گیریم. مهم این است پس از پایان جشنواره شرکتکنندگان فراموش نشوند، بخصوص آنهایی که از شهرستان در رویدادها حضور مییابند. به هرحال شهرستانها محیط کوچکی دارند و فعالان میتوانند خودشان را در جشنوارهها نشان دهند. پس با این حساب تعداد جشنوارهها مهم نیست، بلکه مهم سختگیری در کیفیت آنهاست و این توجه میتواند رویدادها را جلوهگر کند. تلاشی که من و همکارانم در جشنواره تکنوازان دوست داشتیم به آن دست پیدا کنیم (که قطعا هنوز به معیار صددرصد ما نرسیده) همین موارد است و امیداورم بتوانیم گامهای موثری در این زمینه برداریم.
توقع شما از وزیر جدید ارشاد و معاونان ایشان چیست؟
توقع و خواسته من به عنوان فردی که در عرصه موسیقی فعالیت میکند از مسئولان این است که نگاه ارزیابیشان به فعالیتهای موسیقی بانوان روز به روز سنجیدهتر، منطقیتر، و واقعا به دور از نگاههای شخصی باشد. واقعا لازم است در اوضاع فعلی به بانوان بها دهند، چون شرایط آنها بسیار سختتر از آقایان است؛ بخصوص خانمهایی که خواننده هستند با سختیهای بیشتری مواجهند. واقعا باید از خوانندگان زن حمایت شود به این دلیل که صدای آنها را کسی نمیشنود و آنها امکان و اجازه تبلیغ کردن ندارند. من خواننده نیستم اما برای خوانندگان مسئله بزرگی است که نمیتوانند هنرشان را به همگان نشان دهند و صدایشان را به گوش آنها برسانند.
از فعالیتهای اخیرتان بگویید.
من اخیرا مسئولیت دبیرخانه جشنواره تکنوازان دف را به عهده گرفتهام و با دوستان چند پروژه دفنوازی خواهیم داشت که به صورت ویدئوکلیپ ارائه خواهند شد. قرار است با خانم نوشآفرین کشوری که از نوازندگان بسیار خوب کمانچه خرمآباد هستند هم پروژهای بسیار خوب و قشنگ را کار کنیم.