کارگردان فیلم لباس شخصی مطرح کرد؛
"تعصبات" آمار فیلمهای سیاسی در ایران را کاهش داده/ شبکههای نظامی حزب توده در ایران از بین رفته اما گزینههای سیاسی و اجتماعی آن کشف نشد/ ایران معاصر سرشار از سوژههای جذاب سینماییست
باید باور داشت که شرایط سیاسی ایران خاص است و پیرامون ما مسائل سیاسی متعددی رخ میدهد. همچنین سرعت تحولات سیاسی در ایران آن چنان زیاد است که فرصت فیلمسازی در ژانرهای مختلف وجود دارد اما باید حاشیهها کمرنگ شوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تلقی امروز ما از سینمای سیاسی پیش از انقلاب، سینمایی بسیار ضعیف است که با سیطره فیلمفارسی و عشقهای آتشین در آن دوره، محلی برای رشد و توسعه نیافت. در این میان اگر هم فیلمهای اجتماعی و سیاسیِ ارزشمند و ماندگاری مثل «گاو» را محصول آن برهه بدانیم اما این آثار هیچگاه نتوانستند به رقم قابل توجهی در سینمای ایران رسیده و سهم بیشتری از آثار ضعیف آن دوره را به خود اختصاص دهند.
پس از انقلاب، با توجه به شرایط حاکم در دهههای مختلف، فیلمهای سیاسی متعددی ساخته شدند و تعدای از آنها توانستند به موفقیتهای متعددی چه در فروش یا جشنوارهها دست بیابند. ساخت فیلمهایی سیاسی در دهه ۹۰ شاید نسبت به دهههای گذشته رونق بیشتری گرفت اما اینبار این آثار بیشتر با سرمایهگذاری برخی از نهادهای موسسات وابسته به نهادهای خاص ساخته شدند. شاید این تغییر در نهاد تولیدکننده از آن رو بود که همواره بازنمایی یک رخداد سیاسی بر پرده سینما با چالشهایی همراه بوده و فیلمسازان برای ورود به این عرصه، احساس نگرانی میکردند. چراکه اغلب آنها در جریان تولید یا نمایش آثار خود با چالشهای متعددی روبرو شده و گاه آثارشان روانهی بایگانی شده و فرصت اکران پیدا نمیکرد یا تیغ سانسور بخشهای زیادی از قصهها را برش میداد.
امیرعباس ربیعی (کارگردان و نویسنده) که تجربه ساخت فیلم «لباس شخصی» را دارد، معتقد است، از عصر مشروطه تا امروز، وقایع و حوادث متعددی در تاریخ سیاسی ایران اتفاق افتاده که هریک میتوانند در دنیای تصویر بازنمایی شوند اما به دلیل حساسیتهای موجود نسبت به این مسائل، فرصت فیلمسازی کمتری برای اهالی هنر فراهم شده است.
متن کامل گفتگوی این کارگردان با ایلنا را در ادامه میخوانید:
به عنوان یک فیلمساز جوان، وضعیت سینمای سیاسی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا مسائل سیاسی در دنیای پرده نقرهای به خوبی بازنمایی شدهاند؟ عملکرد فیلمسازان را چگونه ارزیابی میکنید؟
از یکسو؛ سینمای سیاسی ایران همواره با حاشیه روبروست. این حاشیهها هم در خارج از بدنه سینما و هم درون اهالی آن شکل میگیرد. هنگامی که چنین شرایطی وجود داشته باشد، فیلمسازان تمایل چندانی برای ساخت فیلمهای سیاسی نخواهند داشت.
از سوی دیگر؛ موضوعات سیاسی با مسائل حوزه سیاست و سیاسیون گرهخورده، به همین دلیل برای ساخت این فیلمها حساسیتهای زیادی وجود دارد. به طور قطع، فیلمسازان در این شرایط احساس امنیت نمیکنند تا مسائل سیاسی را با دیدگاه و تحلیل خود بیان کنند. به عبارت دیگر، یک فیلمساز نسبت به توقیف اثر خود واهمه دارد یا نسبت به آینده شغلی خود احساس نگرانی میکند. همچنین ترس از برخوردهای غیرسینمایی همواره برای یک فیلمساز در ساخت این آثار وجود دارد. هرکدام از این مسائل، عاملی هستند تا فیلمسازان کمتر به مسائل سیاسی بپردازند.
همچنین از وجهی دیگر میتوان این موضوع را بررسی کرد و آن اینکه؛ رسانهها و خود اهالی سینما نسبت به آثار سیاسی دیدگاه خوبی ندارند. اگر یک فیلمساز بخواهد پا به این عرصه بگذارد باید خود را در جایگاه پاسخگویی تصور کند که این موضوع بسیار آزاردهنده است.
ما باید میان فعالیت هنری یک هنرمند و نگاه سیاسی حاکم بر یک فیلم تفاوت قائل شویم. به طور مثال، آقای جدیدی در یک فیلم با موضوعی ملی که یک ارگان خاص سرمایهگذار آن بود، نقشآفرینی کرده است. حضور این بازیگر در جشنواره کن به دلیل نقشآفرینی در همان اثر ملی با واکنشهایی همراه شد. آن زمان آقای فرهادی که سابقه حضور در جشنوارههای متعددی را دارد و با جهان سینما آشناست، پاسخ درستی به انتقادهای مطرح شده، داد. به گفته ایشان، هنرمند وظیفه دارد که در خدمت جهان فیلم قرار بگیرد، این موضوع به این معنا نیست که یک بازیگر جهان فیلم را تایید میکند. هنگامی که ایفای نقش یک کارکتر به بازیگری سپرده میشود، مهم این است که وظیفه خود را به درستی انجام دهد و هر شخصی یک نگاه شخصی و یک زندگی کاری دارد.
اگرچه ژانر سیاسی جذابیتهای سینمایی بسیاری دارد اما همین نگاههای منفی سبب شده تا تعداد کمتری به ساخت این فیلمها توجه کنند. همین برخوردهای غیرسینمایی سبب میشوند تا فیلمها حرفهای کلیشهای و تکراری بزنند یا اثری خنثی روی پرده سینما به نمایش درآید. فضای حاکم در سینمای ایران به این شکل است، اگر فیلمساز بخواهد در فیلمهای سیاسی، مطلبی برخلاف کلیشهها و مطالب همیشگی بیان کند باید به هزاران نفر پاسخ دهد.
سینمای سیاسی ایران در مقیاس جهانی چه جایگاهی دارد؟
اگر این موضوع را از منظر فنی یعنی قابلیت ساخت مورد بررسی قرار دهیم، فاصله چندانی با استانداردهای جهانی نداریم. جامعه ایران، بسیار سیاسی است و بر مسائل این حوزه تاکید میکند. تعصبات سیاسی درون جامعه را نباید فراموش کرد، همین مسائل هستند که انگیزهها از میان برمیدارند. من معتقدم، از منظر کمی در مقیاس جهانی موفق نبودهایم اما از لحاظ کیفی موفق عمل کردهایم. ما اگر مسائل سینما را با همان نگاه سینمایی مورد بررسی قرار دهیم، میتوانیم بهترین فیلمهای سیاسی را تولید کنیم زیرا از نظر کارگردانی و ایجاد صحنههای دراماتیک توانایی رقابت با سینمای جهان را داریم. ما با نگاه خلاقانه میتوانیم آثار قابلقبول و متفاوتی نسبت به سینمای جهان عرضه کنیم.
گسترش برخی از موسسات سینمایی نزدیک به یک جریان خاص و ساخت فیلمهای سیاسی در دهه گذشته سبب شده تا فیلمهای ایدئولوژیک، حضور پررنگتری داشته باشند؛ تا جایی که این آثار متهم هستند به اینکه بخشی از جوایز جشنواره فیلم فجر را به خود اختصاص میدهند. آیا واقعا ما با گسترش فیلمهای ایدئولوژیک در سینمای ایران مواجهیم یا بار سیاسی جامعه، کارگران را به سمت و سوی روایتهای سیاسی میکشاند؟
نه اینطور نیست. حضور نهادهای حاکمیتی در عرصه فیلمسازی به عنوان سفارشدهنده یا هدایتکننده اشتباه است. اثر هنری باید از درون هنرمند بجوشد، اگر یک هنرمند، اثر هنری خود را مطابق میل گروه اسپانسر بسازد، به طور قطع، فیلم خوبی از کار درنخواهد آمد و در اینبازه حتی اگر هزینههای هنگفتی هم برای این ساخت فیلمهای سفارشی درنظر گرفته شود، بازهم تاثیرگذار نخواهد بود. این موضوع نه تنها برای چنین نهادهایی مطرح میشود بلکه در ارتباط با سینمای مستقل هم صدق میکند. اگر یک فیلمساز بخواهد صرفا بر اساس میل و علاقهی سرمایهگذار که میتواند یک شخص یا یک موسسه باشد، فیلم بسازد؛ دست به کار ناخوشایندی زده است. هر اثر هنری آینه درونیات یک فیلمساز است؛ هنگامی که یک اثر نمایشی برخلاف اندیشه فیلمساز ساخته شود، دوگانگی میان اندیشه او و اثر نمایشی بر پرده سینما عیان میشود و تماشاگر نمیتواند با آن فیلم ارتباط برقرار کند.
حال اگر میان نگاه فیلمساز و سرمایهگذار بخش خصوصی یا دولتی تطابق ایجاد شود، نهاد مذکور از اثر او حمایت مالی خواهد کرد. این موضوع به معنای ترویج اندیشه سرمایهگذار در فیلم نیست، تمامی فیلمسازان برای ساخت اثر خود به حامی مالی نیاز دارند. پس میان ابزار بودن برای انتقال حرف سرمایهگذار و حامی داشتن تفاوت وجود دارد و هیچگاه تطابق ۱۰۰ درصدی میان نگاه فیلمساز و سرمایهگذار به وجود نخواهد آمد. همین اتفاق درباره فیلم «لباس شخصی» هم افتاد. وقتی تصمیم به ساخت فیلم گرفتم، به دنبال حامی مالی بودم. برخی از سرمایهگذاران از من خواستند تا آن طرح خود را کنار بگذارم و ایده مدنظر آنها را بسازم. طرح و سیناپس من مورد اقبال موسسه اوج قرار گرفت. البته نهادهای حاکمیتی به طور کامل با فیلم موافق نبودند و برای شرکت در سی و هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر با چالشهای فراوانی روبرو شدم. من در این فیلم؛ بخشی از تاریخ ایران را نمایش دادم و برای ساخت آن با افراد متعددی گفتگو کردم. سرمایهگذار خواهان این بود تا تنها بخشهای مورد تاییدش به نمایش درآید که این موضوع سبب نارضایتیها، کدورتها و مشکلات فراوان شد. اینطور تصور میکردند، بخشهای مورد تایید برای جلب رضایت سرمایهگذار و بخشهایی که مورد تایید آنها نبوده، جهت جلب رضایت گروههای مخالف ساخته شده است.
باید باور کنیم که هیچ انسانی کامل نیست و با گذر زمان به بلوغ میرسد و نگاهش در گذر زمان نسبت به مسائل، کاملتر میشود. این موضوع در جهان فیلمسازی یک کارگردان هم عیان خواهد شد اگرچه یک فیلمساز در برههای از تاریخ حرفی به زبان میآورد اما ممکن است این دیدگاه در آینده تغییر کند. باید گفت سفارشیسازی برای هر گروه یا جناحی در عرصه هنر باطل است و نتیجهای نخواهد داشت.
پیش از جشنواره سی و هشتم، سکانسی از فیلم شما منتشر شد اما هنگامی که فیلم در جشنواره به نمایش درآمد، آن سکانس از فیلم حذف شده بود. در نشست خبری فیلم پرسشی درباره ممیزیهای فیلم مطرح ش و شما در پاسخ گفتید: حدود ۳ سکانس و ۶ دیالوگ از فیلم حذف شده و ترجیح میدهید درباره آنچه که مخاطبان دیدهاند، سخن بگویید.
من درگیر حواشی آزار دهنده شدم، توضیح درباره این مسائل میتواند فیلمساز را نگران آینده شغلی خود کند.
بررسی فیلمهای سیاسی سینمای ایران نشان میدهد، آثار به نمایش درآمده بخشی از تاریخ سیاسی را به تصویر میکشند. برخی از فیلمهای سیاسی به تاریخ مبارزات انقلابیون توجه کردهاند که در اوایل انقلاب ساخته شدهاند. بخشی از فیلمها نیز به مسائل خرداد ۷۶ توجه میکنند و بخشی هم حوادث خرداد ۸۸ را کانون توجه خود قرار میدهند. آیا مسائل دهه ۹۰ هم میتوانند در سینمای سیاسی ایران جایگاهی داشته باشد. آیا فرصت بازنمایی این مسائل وجود دارد؟
محدودیت به یک بازه زمانی ختم نمیشود بلکه همواره این موضوع وجود دارد. ساخت فیلمهای سیاسی همواره با ملاحظات شخصی و گروهی مواجه میشود. مسئولان باید سعه صدر خود را بالا ببرند و همچنین گروههای مختلف کمتر نسبت به هم زاویه بگیرند و همه فرصت اظهارنظر داشته باشند. اگر تمامی این شرایط محقق شود، اوضاع بهتر خواهد شد. باید باور داشت که شرایط سیاسی ایران خاص است و پیرامون ما مسائل سیاسی متعددی رخ میدهد. همچنین سرعت تحولات سیاسی در ایران آن چنان زیاد است که فرصت فیلمسازی در ژانرهای مختلف وجود دارد اما باید حاشیهها کمرنگ شوند. از عصر مشروطهخواهی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۲۲، حوادث دهه ۵۰ که منجر به انقلاب شد، دهههای ۷۰.۸۰ و ۹۰ پر از سوژههای جذاب سینمایی است که تنوع ژانری و موضوعی ایجاد میکنند.
«لباس شخصی» شباهت زیادی به «ماجرای نیمروز» دارد. این فیلم برای مخاطبان خود حس تعلیق ایجاد میکند زیرا آنچه که روی پرده سینما به نمایش درآمد با خبرهای منتشر شده درباره فیلم متفاوت بود. در خبرها آمده بود، لباس شخصی درباره حزب توده است اما شما سراغ یک جریان مخفی رفته بودید.
اتمسفر زمانی و جغرافیایی هر دو اثر یکسان است بنابراین تشابهاتی وجود دارد. من بخشی از نیروهای امنیتی در سال ۶۱ را به تصویر کشیدم که متکی بر واقعیت است. ماجرای نیمروز هم متکی بر واقعیت است و همان گروه امنیتی را به تصویر میکشد. طبیعی است که گریم و نحوه پوشش کارکترها یکسان باشد.
در خبرها آمده بود، من درباره حزب توده فیلم ساختهام اما در واقع ضربه اطلاعات سپاه به شبکه مخفی حزب توده را نشان دادم. من؛ فیلمی ایدئولوژیک نساختم و بلکه یک فیلم درباره جاسوسی ساختهام. اینکه ایدئولوژی حزب توده و مارکسیستها چیست و از کجا نشات گرفته است به فیلمهای ایدئولوژیک مربوط میشود و جایی در فیلم من ندارد. ژانر جاسوسی و معمایی، ژانر مورد علاقه من است و تمایلی به ساخت آثار ایدئولوژیک ندارم که بخواهم چرایی یک اندیشه را ریشهیابی کنم تا آن را تبلیغ یا نفی کنم.
چقدر از فیلم بر بستر واقعیت است و تا چه میزانی از چاشنی خیال در آن استفاده کردید؟
من مستند نساختهام و فیلمی داستانی بر مبنای واقعیت ساختهام؛ به عبارت دیگر از واقعیت اقتباس کردهام. نگارش فیلمنامه و ساخت کاراکترها باید از قواعدی تبعیت کند که در دنیای واقعی جایگاهی ندارند. من تلاش کردم تا ماجرا را تحریف نکنم. منظور از تحریف این است که فیلمی که بر پرده بزرگ سینما به نمایش درمیآید با چیستی ماجرای واقعی مغایرت نداشته باشد. منظور از چیستی ماجرا این است، حزب توده در ایران جاسوسی کرده، یک نظامی از نیروی دریایی در دوران جنگ جاسوس بوده و یک نهاد امنیتی بررسی پرونده را در دست داشته است. بخشی از فیلم مثل چگونگی کشف ماجرا و قهرمان داستان بر اساس تخیلات و قواعد فیلمسازی شکل گرفتهاند.
به نظر میرسد، نگاه موسسه اوج به طبقه روحانیت در ساخته شما یعنی «لباس شخصی» و «روز بلوا» اثر بهروز شعیبی تغییر کرده است.
من بازهم تاکید میکنم، آنچه در فیلم برای مخاطبان عرضه میشود، دیدگاه من فیلمساز است و به این معنا نیست که سازمان اوج بهطور کامل با ساخته من موافق است. نگاه من به روحانیت در این فیلم به طور مطلق مثبت یا منفی نیست بلکه نسبی است. یک روحانی را به عنوان یک فرد نه به عنوان یک جریان به تصویر کشیدهام که در بازجوییهای خود، رفتارهای اشتباه شخصی دارد.
اینکه صفر تا صدی قضاوت کنیم، درست نیست. اتفاقات خوب و بد کنار هم افتاده است. نگاه من موردی است و نمیتوانم بگویم که کل روحانیت را زیر سوال بردهام. اهداف و رفتارها مهم هستند و شخصها مهم نیستند.
شما در پایان فیلم مطرح میکنید که حزب توده همچنان در ایران وجود دارد و آن را منطبق با روز دانستهاید.
این ادعا منطبق بر یک تحقیق است. بر اساس تحقیقات خود به این نتیجه رسیدم که جریان مخفی حزب توده در حوزه نظامی کشف میشود اما در حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به طور کامل کشف نمیشود. درباره اینکه تشکیلاتی وجود داشته یا نگاهها فردی بوده، هیچ قضاوتی نمیکنم زیرا اطلاعاتی درباره این موضوع ندارم. اگرچه حزب توده در ایران از بین میرود و افراد این گروه در عرصه نظامی دستگیر میشوند اما در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هیچ گزینهای کشف نمیشود.
گفتگو: علی خسروجردی